نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

پلنگی که عاشق آهو شد و حماسه آفرید -قسمت چهارم محمود سراجی

پلنگی که عاشق آهو شد و حماسه آفرید -قسمت چهارم
محمود سراجی

گاهِ مغرب بود و هنگام غروب
 
هر سه تن بودند درجا میخکوب
 
 
بچه آهو با نگاهی کنجکاو
 
دید آنجا هیکل یک بچه گاو
 
 
گاو را در بیشه گاهی دیده بود
 
بار اول هم کمی ترسیده بود
 
 
لیکن این گاو قشنگ سربه‌راه
 
با دلی پرمهر می‌کردش نگاه
 
 
چون نگاهی که ز مادر دیده بود
 
وز نگاهش عشق و مستی چیده بود
 
 
گاو هم باشد چنین با شور و حال؟
 
پوستش این‌سان قشنگ و خال‌خال؟
 
 
این نوازش‌ها کز او سر می‌دهد
 
در مشامم بوی مادر می‌دهد
 
 
آن طرف چشمان مخمور پلنگ
 
مست بود و ماتِ این شوخ و قشنگ
 
 
ای خدا این عطر شورانگیز چیست؟
 
این سراپا ناز و این طناز کیست؟
 
 
می‌برد دل را نمی‌گوید به چند؟
 
با نگاهش می‌کشد دل را به بند
 
 
یک چنین فرزند زیبا و قشنگ
 
برنزیبد جز به آهو و پلنگ
 
 
گوییا با این نگاه چون پری
 
با جهان دارد هوای دلبری
 
 
آن طرف‌تر مادر زار و غمین
 
پوزه‌اش را می‌کشاند بر زمین
 
 
گوییا جانش فتاده ولوله
 
دست و پایش را گرفته زلزله
 
 
اضطراب آلوده می‌شد منعکس
 
درد آهو با نگاهی ملتمس
 
 
تا پلنگ این حال را در یار دید
 
گوییا خاری به چشمانش خلید
 
درد دنیا در دلش آکنده بود
 
هم گنه ناکرده ... هم شرمنده بود 
 
بی‌نوا از کار خود رنجور شد
 
با دلی آشفته زآنجا دور شد
 
 
.
و بدینسان قسمت چهارم این تراژدی هم پایان یافت  میرویم به قسمت پنجم داستان پلنگ و آهو و نظاره گر میشویم با اراده عشق  که چه بازی های دیگرتا سحر دارد  ؟؟؟
محمود سراجی م.س شاهد
 

هیچ نظری موجود نیست: