نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

حادثۀ ناو "ليبرتی"، هانری لورانس، برگرفته از کتاب مسئله فلسطين، ترجمه محسن يلفانی

حادثۀ ناو "ليبرتی"، هانری لورانس، برگرفته از کتاب مسئله فلسطين، ترجمه محسن يلفانی

هانری لورانس
اين تئوری‌ها در مجموع همگی سخت خيال‌پردازانه‌اند. مجادله بر سر اين حادثه بيشتر بر محور اطلاعات مهمّی که "ليبرتی" می‌توانسته در دو مورد به آمريکا بدهد، دور می‌زند: يکی اطلاعات مربوط به قصد اسرائيل در مورد عدم اجرای آتش‌بس، و يکی ديگر، ضبط مخابرات ارتش اسرائيل که می‌توانسته دليلی برای اثبات کشتارهائی باشد که در صحرای سينا در جريان بوده




دربارۀ تلفات اعراب در منطقۀ صحرای سينا و غزّه در پايان جنگ شش روزه آمار و ارقام گوناگونی ارائه شده است. بنا به جمع‌بندی‌ای که در سال ۱۹۷۱ تهيه شد، از ارتش مصر در اين منطقه ۲۰۰۰ نفر «شهيد» و ۹۸۰۰ نفر «ناپديد» اعلام شدند. عدم تناسب شمار شهيدان و ناپديدشدگان نشان می‌دهد که در صحرای سينا اتفاقّاتی افتاده که نمی‌توان به دقت شمار سربازانی را که بر اثر تشنگی يا فرسودگی جان دادند، سربازانی که پيش از تسليم شدن کشته شدند، و آنها که به قتل رسيدند، تعيين کرد.
بر اين ماجرا، ماجرای دومّی پيوند خورده که از آن با عنوان حادثۀ «ناو ليبرتی (Liberty) » ياد می‌کنند، و حداقّل از لحاظ تارخ‌نگاری، پس از ماجرای اوّل می‌آيد:
در آغاز بحرانی که به جنگ شش روزه منجر شد، «سازمان امنيت ملّی آمريکا NSA »، که در گردآوری اطلاعات راديوئی تخصّص داشت، تصميم گرفت که ناو اطلاعاتی ليبرتی (USS Liberty) را که در حوالی آفريقای غربی مشغول گشت بود، به خاور ميانه اعزام کند. اين ناو در جنگ دوّم جهانی خدمت کرده و به مدرن‌ترين وسائل شنود مجهز شده بود. به علّت ناگهانی بودن اين تصميم، در ۲۳ مه ۱۹۶۷، متخصّص زبان‌های خاور ميانه در ميان خدمۀ ناو وجود نداشت. در يک توقّف کوتاه در اسپانيا پنج نفر متخصّص زبان عربی به خدمه افزوده شد، ولی برای زبان عبری متخصّصی فراهم نشد. پنجم ژوئن ناو ليبرتی به حوالی سيسيل رسيده بود.
در آغاز جنگ ميان اسرائيل و اعراب، به ناوگان پنجم آمريکا دستور داده شد بود که از فاصلۀ سد ميل دريائی به سواحل خاور ميانه نزديک‌تر نشود. ناوهای هواپيمابر حتّی فاصلۀ بيشتری اختيار کردند تا اتهام تبانی آنها با اسرائيل پيش نيايد. امّا «ليبرتی» به ناوگان پنجم وابسته نبود و بنابراين اين دستورات شامل آن نمی‌شد. پس به پيشرفتش ادامه داد، و بی آگاهی فرماندهی ناوگان پنجم آمريکا در مديترانه، به سواحل صحرای سينا نزديک شد. صبح روز ۸ ژوئن به «ليبرتی» دستور داده شد که حداقّل بيست ميل دريائی از ساحل دور شود. امّا به علت پيش آمدن اشکالی در مخابره، اين دستور به مقصد نرسيد. اشکال از آنجا ناشی می‌شد که «ليبرتی» به شبکۀ مخابرات نيروی زمينی، و نه نيروی دريائی، وابسته بود. به همين علت مقداری سوءتفاهم‌های بوروکراتيک پيش آمد تا سرانجام به ناو دستور داده شد تا سد ميل دريائی عقب بکشد. امّا ديگر دير شده بود.
در سحرگاه ۸ ژوئن (روز چهارم از جنگ شش روزه)، «ليبرتی» در سيزده ميلی ساحل العريش، يعنی درست در مرز آب‌های ساحلی (سرزمينی)، قرار دارد و در حال رفت و آمد ميان العريش و غزّه است. کشتی حامل يک پرچم بزرگ آمريکاست و از ساحل نيز ديده می‌شود. از همين جاست که حادثۀ آغاز می‌شود و تا امروز، بويژه بر روی اينترنت، با خشم و خروش فراوان ادامه می‌يابد. به گفتۀ دريانوردان آمريکائی قابليت ديد کامل است و تمامی علائم شناسائی به روشنی قابل شناسائی‌اند. «ليبرتی» از نظر قضائی يک کشتی نظامی تدارکاتی محسوب می‌شود. سرويس‌های دريائی اسرائيل نيز آن را با همين عنوان می‌شناسند، ولی ارتباطشان با آن قطع می‌شود.
بنا به روايت اسرائيلی، در ساعت ۱۱ صبح انفجار شديدی در العريش رخ می‌دهد، که احتمالاً مربوط به يک انبار مهمّات بوده است، امّا به عنوان شروع بمبارانی تعبير می‌شود که جانب دريا آغاز شده است. از سرفرماندهی ارتش اسرائيل دستور می‌رسد که کشتی مشکوک، که تصوّر می‌کنند يک ناوشکن مصری است، نابود شود. اجرای اين دستور به نيروی هوائی محوّل می‌گردد. در ساعت ۲ بعد از ظهر حملۀ هوائی آغاز می‌شود و نيم ساعت به طول می‌انجامد. «ليبرتی» به شليک‌های اسرائيلی‌ها و به پرتاب ناپالم پاسخ نمی‌دهد (هواپيماها برای حمله به نيروهای زمينی آماده و مجهز شده بوده‌اند). بعد از چند دقيقه، خلبانان اسرائيلی متوجه می‌شوند که علائم شناسائی ناو به لاتين، و نه به عربی، نوشته شده. بيم آن می‌رود که يک کشتی آمريکائی يا شوروی مورد حمله قرار گرفته باشد. دستور بازگشت فوری هواپيماها صادر می‌شود.
بنا به روايت خدمۀ «ليبرتی»، يک پرچم بزرگ آمريکا بر فراز دکل کشتی در اهتزاز بوده (هوانوردان اسرائيلی اين نکته را انکار می‌کنند) و هواپيماها، بدون هيچ گونه شناسائی مقدماتی ( برخلاف روايت اسرائيلی‌ها)، بلافاصله حمله را آغاز می‌کنند. در حالی که «ليبرتی» به زحمت در حال عقب‌نشينی است، چند قايق اژدرافکن اسرائيلی خود را به آن می‌رسانند و آن را به عنوان يک کشتی تدارکاتی مصری، که در حال تيراندازی است، شناسائی می‌کنند. پنج اژدر شليک می‌شود که يکی از آنها به کشتی آمريکائی اصابت می‌کند. نيم‌ساعت طول می‌کشد تا «ليبرتی» به درستی به عنوان يک کشتی آمريکائی شناسائی شود. در اين فاصله، اژدرافکن‌ها به شليک ادامه می‌دهند و (به گفتۀ دريانوردان آمريکائی) بخصوص قايق‌های نجات را هدف می‌گيرند. در پی حملۀ هوائی که نٌه کشته و شمار زيادی زخمی بر جای گذاشته، «ليبرتی» از ناوگان پنجم درخواست کمک می‌کند و در پيام خود از هواپيماهای ناشناس نام می‌برد ( چنانچه پرواز شناسائی صورت گرفته بود، دريانوردان آمريکائی می‌توانستند هواپيماها را شناسائی کنند). به گفتۀ دريانوردان آمريکائی، هواپيماها حملات خود را بر آنتن‌های مخابراتی متمرکز کرده بوده‌اند- در وارسی‌های بعدی، ۸۶۱ محل اصابت گلوله، بجز بمب‌های ناپالم، شماره شده؛ به همين علت «ليبرتی» بعداً نتوانسته پيام‌های ديگری بفرستد.
در اين لحظه، عمده نيروی ناوگان پنجم در ۴۵۰ ميلی سواحل کرِِت قرار دارد. بعد از چند دقيقه ترديد، تصميم گرفته می‌شود که هواپيماهای جنگی به کمک «ليبرتی» فرستاده شوند.
واشنگتن، با دريافت اولّين خبرها به وحشت می‌افتد. موقعيت «ليبرتی» به درستی تشخيص داده نمی‌شود (گمان می‌کنند که طبق دستوراتی که قبلاً داده شده، کشتی در سد ميلی ساحل قرار دارد). تصور می‌رود که حمله از جانب شوروی صورت گرفته و در نتيجه دو ابر‌قدرت در حال درگيری در يک نبرد دريائی در مديترانۀ شرقی‌اند. وقتی اسرائيلی‌ها خبر می‌دهند که خود آنها به کشتی آمريکائی حمله کرده‌اند، آمريکائی‌ها نفس راحتی می‌کشند. با اين حال، در يک پيام فوری به شوروی‌ها اطلاع داده می‌شود که حرکات هوائی آمريکا در منطقۀ جنگی تنها برای کمک رساندن به يک کشتی آمريکائی است که مورد حمله قرار گرفته. سپس به هواپيماها دستور داده می‌شود که به ناوهای خود بازگردند و در اين حال«ليبرتی»، که اندک زمانی هم بوسيلۀ يک ناوشکن شوروی تعقيب می‌شده، به زحمت خود را در پناه ناوگان پنجم قرار می‌دهد.
آمار نهائی تلفات ۳۴ کشته و ۱۷۲ زخمی آمريکائی است. يک کميسيون تحقيق که به گونه‌ای شتابزده تشکيل می‌شود، چنين نتيجه می‌گيرد که مجموعه‌ای از حوادث ناگوار دست به دست هم داده و باعث اين حادثه شده که بايد آن را يک حادثۀ جنگی دانست. بعد از از سر گذراندن وحشت يک رو در روئی با شوروی، خواسته بودند از موضوعی که می‌توانست باعث بگومگو با اسرائيليان شود، پرهيز کنند. تقريباً تمامی خدمۀ «ليبرتی» بر اين باورند که حمله عمدی بوده و احساس می‌کنند که مقامات بالاتر به آنها خيانت کرده‌اند. آنها خواستار تشکيل يک کميسيون تحقيق ديگر و مجازات مجرمان حادثه می‌شوند. بسياری از شخصيت‌های عالی‌رتبۀ آمريکائی، از جمله دين راسک، وزير امور خارجه، و رچارد هلمز، رئيس سيا، از اين نظر حمايت می‌کنند.
تا به حال چندين تئوری با گرايش «توطئه‌گرانه» با اين منظور که اين حادثه به عنوان يک حملۀ عمدی شناخته شود، مطرح شده. ولی اين تئوری‌ها در مجموع همگی سخت خيال‌پردازانه‌اند. مجادله بر سر اين حادثه بيشتر بر محور اطلاعات مهمّی که «ليبرتی» می‌توانسته در دو مورد به آمريکا بدهد، دور می‌زند : يکی اطلاعات مربوط به قصد اسرائيل در مورد عدم اجرای آتش‌بس، و يکی ديگر، ضبط مخابرات ارتش اسرائيل که می‌توانسته دليلی برای اثبات کشتارهائی باشد که در صحرای سينا در جريان بوده. هيچ چيز را نمی‌توان به تحقيق ثابت شده دانست، امّا اين هست که اسحاق رابين شخصاً بر آخرين مرحلۀ عمليات نظارت داشته است.
به نظر می‌رسد که روايت‌های گوناگون اسرائيلی از اين حادثه - هنگامی که از عدم امکان شناسائی ناو آمريکائی و يا پيشنهاد کمک به آن، در حالی که به سوی قايق‌های نجات شليک می‌کرده‌اند، سخن می‌گويند - مسئوليت مجريان را تخفيف می‍‌دهد. همين طور، از اين نکته سخن می‌گويند که سرعت «ليبرتی» باعث شده که آن را با يک اژدرافکن سريع مصری عوضی بگيرند، در حالی که ناو با سرعت کم حرکت می‌کرده است. تفاوت اين روايت‌ها با گواهی‌های بازماندگان حادثه عمدتاً از اين نقطه‌نطر توضيح داده می‌شود. می‌توان پذيرفت که فی‌الواقع ماجرای ليبرتی«تصادفی» بوده است، امّا اين تصادف عمدتاً در چارچوب شيوه‌های جنگی اسرائيلی‌ها و در شرايط به کار بستن زور، قابل فهم است، نکته‌ای که کلاه آبی‌های سازمان ملل توانسته بودند خود بدان پی ببرند.
اهميت ماجرای ليبرتی بويژه يادآور خطراتی است که می‌توانست باعث دخالت قدرت‌های بزرگ، حتّی از فاصلۀ دور، در جنگ ميان اعراب و اسرائيل شود. نيروی دريائی آمريکا و شوروی در مديترانۀ شرقی مستقر و واحدهای آنها به طرز خطرناکی به هم نزديک‌ بوده‌اند. و همين می‌توانسته باعث يک تصادف «غيرعمدی» شود و به سرعت به صورت يک رودرروئی با نتايج هولناک درآيد.
نقل از کتاب La question de Palestine
نوشتۀ هانری لورانس Henry Laurens
ترجمۀ محسن يلفانی

هیچ نظری موجود نیست: