نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

سخن هفته: در باب ویران بودن خانه از پای بست و مشغولیت خواجه ها با نقش ایوان



محمد خاتمی: «راه درست حرکت کردن در درون جمهوری اسلامیست زیرا آنسوی جمهوری اسلامی مطمئن باشید که یک نظام دمکراتیک به معنای واقع کلمه نخواهد بود. گول رانده شدگان از انقلاب را که برای ما میخواهند سوغات آزادی و دمکراسی بیاورند نخوریم … “
سوال اصلی اینجاست. حفظ ایران و منافع آن یا حفظ حکومت جمهوری اسلامی بهر قیمت. حتی به قیمت نابودی کشور؟ هیچ چیز غمناک تر و در عین حال مضحک تر از نخبگان جامعه ای نیست که در بن بستی فاجعه آمیز دست و پا بزنند، جزو رانده شدگان از حکومت اسلامی به حساب بیایند، وهن، زندان و مهاجرت را به جان بخرند ولی همچنان راه نجات کشور را در اصلاح امور محدوده استبداد حاکم بجویند که همه این بلاها را بسر آنها آورده است. غمناک تر و شاید مضحک تر از این رفتار و پندار آن جماعتی است که با وجود بی نتیجه بودن همه تلاشهائی که از دوم خرداد ۱۳۷۶ تا کنون صورت گرفته همچنان چشم امید به آمدن محمد خاتمی دوخته باشند که بیاید و آنها را نجات دهد. جز تکرار ملالت آور توهمات از «نخبگان اصلاح طلب» چیزی نمیشنویم. تمام کوشش آنها در این خلاصه شده که مردم رادر اسارت نظام جمهوری اسلامی نگهدارند و با ادامه توهم «تغییر درون زا» در یک نظام حکومتی دینی، فاسد و بغایت پوسیده و مرتجع آن را حفظ کنند. حکومت استبدادی که نه تنها برای ادامه بقا خود به آنها نیازی ندارد بلکه آنها را بعنوان عوامل فتنه از سامانه قدرت حکومتی رانده تا بتواند بدون دغدغه اعتراضات را سرکوب و غارت سرمایه های ملی را بدون دردسر ادامه دهد.
خاتمی و یاران وی به انتظار چه آتیه ای با وجود وهن و تحقیرو سرکوبی که به مردم در راه حفظ این نظام فاسد و مستبد تحمیل کرده اند، بر این باورند که پروژه اصلاح امور حکومت در این نظام دینی عملی شود؟ در انتظار اشاره ای از جانب ولی فقیه نشستن و از منویات «مقام رهبری» مصادره به مطلوب کردن وبه موهومات دامن زدن تاکی؟ در حدس و گمانه زنی و رمل و اسطرلاب از یکدیگر پیشی میگیرند تا ثابت کنند خامنه ای و باندهای مافیائی مذهبی و اقتصادی زیر نظر وی قصد دارند قدرت را به کسانی واگذار نمایند که هیچ جایگاهی در جمهوری اسلامی ندارند. آیا این تلاشها برای این صورت میگیرد که اگر نامزد اصلی مورد نظر اصلاح طلبان رد صلاحیت شد حتی الامکان از حاشیه امنی برخوردار شوند که اندوخته ها و انباشته های سی و چهار سال گذشته اشان بر باد نرود؟ داشتن حاشیه امن در یک حکومت مافیائی امری حیاتی است بخصوص زمانیکه دائما زمزمه پاک کردن حکومت از عوامل فتنه بگوش میرسد.
انتخابات در جمهوری اسلامی عرصه مناسبی برای بدست آوردن حاشیه امن است. آدم میتواند با اعلام وفاداری به مقام رهبری، تاکید بر التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی و در صورت تائید صلاحیت با تعداد آرائی که بدست می آورد با به نمایش گذاشتن پایگاه اجتماعی و به رخ کشیدن آن این حاشیه را بدست بیاورد. مشکل اینجاست که این بار چگونه میتوان حمایت مردم را جلب نمود که باعث گرفتاری نشود؟ بند بازی که از چند ماه قبل آغاز شده و سعی دارد برسم نه سیخ بسوزد و نه کباب هم خامنه ای و هم مردم را داشته باشد، کار ساده ای نیست.
اولین مرحله با این سوال آغاز میشود که آیا هوا برای نامزد شدن خاتمی مساعد است یا نه؟ آیا رهبر قلبا با اینکارموافق است یا نه؟ چون اگر موافق نباشد باید شال را به گردن کسی دیگر بیاندازد که رد صلاحیت نمیشود. آیا در این صورت کاندیدای مزبور رائی خواهد آورد که مایه آبرو ریزی نباشد؟ از مستلزمات کار منجمله ایجاد همدلی در بین فعالان اصلاح طلب برای جلب رای دهندگان است. در میان آنان که این قانون نانوشته در نظام جمهوری اسلامی را نفهمیده اند که میزان رای مقام رهبری و نه رای مردم. چگونه میتوان پاسداران و وزارت اطلاعات را متقاعد کرد که در صورت اعتراض مردم به نتیجه دستکاری شده انتخابات فتنه دیگری براه نخواهد افتاد؟ افرادی مانند خاتمی و یا رفسنجانی که معنی انتخابات در نظام جمهوری اسلامی را بهتر «درک» کرده اند، میدانند که در صورت نپذیرفتن نتیجه انتخابات چگونه بایدعمل کنند تا گرفتار عقوبتی که نصیب میر حسین موسوی و کروبی شد، نشوند. برای درک منویات مقام رهبری اینجا و آنجا در چند سخنرانی، مصاحبه و نطق ضمن ذکر خطرات و مشکلاتی که بقا نظام جمهوری اسلامی را تهدید میکند، ابراز امیدواری کرده اند که انتخابات آتی باید در فضائی پرشوری برگزار شود. برای این منظور چند شرطی را مطرح کرده اند که اگر عملی نشود انتخابات پر شوری برگزار نخواهد شد. خواست آزادی زندانیان سیاسی (آزادی موسوی و کروبی از حصر) و آزادی زندانیان اصلاح طلب، انتخابات آزاد، تائید صلاحیت نامزدهائی که مدافع جمهوری اسلامی و بقاء آن هستند و آزادی رسانه های آنها به فریاد اعتراض «هیات های» وابسته به خامنه ای منجر شد. در نماز جمعه ها گفته شد، پرروئی را ببین کسانی که بعنوان سران فتنه باید محاکمه شوند، برای نظام شرط و شروط میگذارند.
وقتی صدا ها خوابید، واصلاح طلبان فهمیدند که حتی حق ندارند جلسه مشورتی برای انتخابات تشکیل بدهند به این نتیجه رسیدند که باید برای «تعامل در انتخابات با حضوری چشمگیر» شرط و شروط را کنار بگذارند و بجای اعلام برنامه به تحبیب، کرنش و اعلام سرسپردگی به رهبر بپردازند. از بیت رهبری ندا آمد که خود خاتمی نه ولی دو سه نفری از اصلاح طلبان «معتدل» میتوانند به بیت بیایند و نظراتشان را با آقا مطرح کنند. نتیجه این شد که غیر از خاتمی اگر کسانی نامزد شوند که مورد تائید مقام رهبری باشند، اشکالی ندارد، شانس دریافت تائید صلاحیت را خواهند داشت. اصلاح طلبانی که فکر میکردند با کاندیداتوری خاتمی آرای بیشتری از مردم را کسب کنند، متوجه شدند که «آقا» میخواهد با بی مقدار کردن رای اصلاح طلبان ثابت کند که رای مردم در سال ۸۸ چیزی بیش از این نبوده است. پس به دست و پا افتادند تا خاتمی را وادار سازند موافقت خود را برای نامزد شدن در انتخابات اعلام نماید. جواب مفصل خاتمی به همه آنها در یک جمله کوتاه خلاصه میشود: «اگر آقا موافق نباشند، اعلام نامزدی بنده هیچ فایده ای ندارد!» و «باید منتظر بود و دید ایشان در سخنرانی که به مناسبت نوروز در مورد انتخابات ایراد میکنند، چه میفرمایند!» اصلاح طلبان تحلیل نوشتند، و در آن احمدی نژاد را عامل همه گرفتاری ها دانستند، حتی در زندان اوین ستادی برای دعوت از خاتمی تشکیل شد که وی باید حتما نامزد شود. روشنفکران عرصه عمومی موضوع خاتمی باید یا نباید نامزد شود را رسانه ای کردند تا موضوع بحث از اینکه «آیا مقام رهبری موافق یا مخالف نامزد شدن خاتمی است» به «خاتمی باید یا نباید نامزد شود» تغییر یافت.
این موضوع بهانه ای شد که مقاله نویسان به اگر و مگرها و ساختن سناریوهای عحیب و غریب دست بزنند. مشائی و احمدی نژاد، قالیباف و حداد عادل واقدامات احتمال هر یک تنوع این تخیلات حیرت انگیزرا نشان میدهد و حکایت از این دارد که تمایلات درونی اغلب «متفکران» جامعه ما بجای برخورد با واقعیت (برخورد سیاسی) بیشتر به گمانه زنی، پیشگوئی، پیش بینی، نوشتن سناریوهای تخیلی، غیب گوئی و رمالی است. اما واقعیت و کاری به دیگهائی که برای پختن «خیال پلو» میجوشد ندارد.
خامنه ای در سخنرانی نوروزی خود چند نکته ای را در مورد انتخابات مطرح کرد که به فهمیدن نحوه مهندسی شدن انتخابات کمک میکند: «رئیس جمهور آینده باید ضمن اینکه دارای امتیازات رئیس جمهور قبلی باشد، از نقاط ضعف او نیز دور باشد».
به زبان کلانتری یعنی اینکه تدارکاتچی بعدی که قرار است از صندوق های رای بیرون کشیده شود باید کسی باشد که به عنوان پیشکار و مباشر بنده از من حرف شنوئی داشته باشد و وسط کار نیز پرروئی نکند. با آین جمله وی به شورای نگهبان (که باید صلاحیت نامزدها را تصویب کند)، به سپاه پاسداران و بسیج و وزارت اطلاعات و مطبوعات و رسانه های وابسته به بیت که باید انتخابات را مهندسی کنند ندا داد که منویات رهبری چیست. به این ترتیب رقابت در بین نامزدها برسر این نخواهد بود که کدامیک بهتر میتوانند گرفتاری های جمهوری اسلامی را بر طرف کنند، بلکه بر سر این است که کدام کاندیدا بهتر میتواند منویات مقام رهبری را پیاده کنند.
و نقش مردم دراین انتخابات؟
مهندسی انتخابات دو نقش را برای مردم در نظر گرفته است:
۱- شرکت هرچه وسیع تر در رای گیری برای دادن مشروعیت به نظام جمهوری اسلامی
۲- کمک به مقام رهبری برای انتخاب بهترین پیشکار و مباشربرای انجام کارها
به این ترتیب دامن زدن به این امید واهی که مردم در انتخابات رئیس قوه اجرائیه را انتخاب میکنند، اگر خود فریبی نباشد، مردم فریبی برای پیاده کردن بخشی از برنامه مهندسی شده انتخابات است. بنا بر این از اصلاح طلب حکومتی گرفته تا فعال حقوق بشری، از عضو فعال اپوزیسیون گرفته تا روشنفکر قلمرو عمومی همه میدانند که برنامه حکومت چیست و اگر قصد دارند در این مضحکه نقشی بازی کنند نباید آن نقشی باشد که در انتخابات مهندسی شده از قبل برای ایشان تعیین شده است. کار ما زمینه سازی فکری برای آینده است آینده ای که یک حکومت ملی، لائیک و مدافع حقوق بشر ایرانی آباد و آزاد و شکوفان را بر روی بقایای جسد نظامی پوسیده، فاسد و ضد ایران و ایرانی به نام جمهوری اسلامی بر پا خواهد داشت.
حمید صدر
۱۲ فروردین ۱۳۹۲ برابر اول آوریل ۲۰۱۳

هیچ نظری موجود نیست: