نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

" انتخابات آزاد " يا اجتناب ناپذيريِ سرنگونيِ رژيم ؟!

" انتخابات آزاد " يا اجتناب ناپذيريِ سرنگونيِ رژيم ؟!
محمود خادمی

تاريخچه بحث : بحث " انتخابات آزاد " يک بحث قديمی است که سابقه طرح آن به قبل از سرنگونی استبداد سلطنتی بر می گردد . طرح اين خواسته همواره از طرف فعالين قديمی جنبش سياسی مطرح بوده و به خصوص از طرف مليون ( جبهه ملی ) به عنوان يک استراتژی برگزيده شده بود .آنها معتقد بودند با روی کار آمدن " رضا شاه " قانون اساسی مشروطيت - که می توانست ضامن تحقق يک حکومت عادلانه و مردمی باشد - نقض و ناديده گرفته شده است و بايد با اين استراتژی سياسی دولت را وادار به اجرای آن نمود .
جبهه ملی معتقد بود که با برگزاری انتخابات آزاد نمايندگان واقعی مردم به مجلس راه مييابند و يک مجلس ملی و مردمی ؛ می تواند قوانين زير پا ماندهِ مشروطيت را احياء کند . آنها حتی بعد از کودتای استعماری عليه دولت ملی دکتر محمد مصدق ؛ هدف خود را برقراری يک حکومت مردمی از طريق انتخابات آزاد و احياء کردن قوانين مشروطه تعريف می کردند و شعار هميشگی " شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت " در راستای همين استراتژی بود .
اما برای برگزاری يک انتخابات آزاد و دمکراتيک در کشور ؛ هم بايد قانون اساسی ــ که پيش زمينه های حقوقی چنين انتخاباتی را فراهم می کند - دارای ظرفيت لازم برای برگزاری چنين انتخاباتی باشد و هم قوانين مربوط به برگزاری انتخابات ؛ برگزاری چنين انتخاباتی را توجيه و تسهيل کند . در آن زمان قانون اساسی مشروطيت عليرغم کمبودها و ايرادات جدی آن از چنين ظرفيتی برخوردار بود که پيش زمينه های حقوقی يک انتخابات آزاد را فراهم کند . باين اعتبار ؛ شعار و مطالبه " انتخابات آزاد " ــ از طرف مليون ــ در آن شرايط تاريخی و فرهنگی و آن درجه از رشد جنبش مردم ؛ می توانست شعار درستی باشد اگر ؛ در ديکتاتوری های سلطنتی رضا شاه و پسرش اجازه برگزاری چنين انتخاباتی را می دادند و يا قوانين لازم برای برگزاری يک انتخابات آزاد وجود ميداشت .
در نظام جمهوری اسلامی ؛ از آنجا که وقتی اصلاح طلبان و ديگر معتقدين به شعار " انتخابات آزاد " صحبت از انتخابات آزاد رياست جمهوری ميکنند ؛ منظور انتخاباتی است که در چارچوب قانون اساسی رژيم حاکم و در زير حاکميت اين رژيم برگزار ميشود ــ زيرا انتخابات آزاد بعد از سرنگونی ؛ برای رياست جمهوری نمی باشد بلکه برای مجلس مؤسسان قانونگذاری می باشد ــ بايد ديد که آيا با اين قانون اساسيِ ايدئولوژيک و دينی می توان يک انتخابات آزاد برگزار نمود يا نه .

مهندس بازرگان که از طراحان اوليه و معتقدين به اين استراتژی از قبل از انقلاب ضد سلطنتی بود و در همين راستا در نظام جمهوری اسلامی هم سالها مبارزه و تلاش نمود در اواخر عمر خود بر بی ثمری اين راه گواهی داد و بر خلاف جانشينان و دنبال کنندگانِ امروزی راهش ــ ملی ــ مذهبی هائی ــ که راه مماشات و تسليم در برابر اين رژيم را بر گزيده اند با تلخی ؛ مبارزه به اين سبک و استراتژی در استبداد دينی را به " حيات خفيف و خائنانه " تشبيه نمود .

با اعلام زمان برگزاری انتخابات رياست جمهوری ــ روز جمعه 24 خرداد 1392 ــ از طرف وزارت کشور رژيم ؛ آب در لانه مورچگان افتاده و زمزمه مشارکت سردمداران رسوا و ورشکسته اصلاح طلبان ؛ توده و اکثريتی ها و .... در انتخابات بالا گرفته است و با قلم فرسائی و مصاحبه در سايت ها و خبرگزاريها به توجيه عمل ضد انقلابی خود مشغول شده اند .
يعنی در حاليکه جامعه ايران بدليل بحرانهای شديد اقتصادی و سياسی ؛ گرانی سرسام آور و فقر و بيکاری ملتهب و آبستن حوادث است و امکان به ميدان آمدن مردم معترض و عاصی از ظلم و ستم آخوندها از هر زمان ديگر بيشتر است و در حالی که هنوز ياد و خاطره کسانی که در اعتراضات مردم بعد از انتخابات سال 88 با بيرحمی و شقاوت آخوندی کشته شدند و يا کسانی که هنوز در زندانهای رژيم اسير هستند ؛ در فضای سياسی و خاطره داغدار مردم کشور نمايان و باقی می باشد اين جماعت برای حفظ و بقای اين رژيم و سهيم شدن مجدد در قدرت ؛ دوباره برای انتخابات رياست جمهوری شال و کلاه کرده اند .

بررسی شعار " انتخابات آزاد " در اين رژيم و شرکت در انتخابات رياست جمهوری پيش رو ؛مورد بررسی اين مقاله قرار گرفته است . اما قبل از آن به پاره اظهار نظرهای سران اصلاح طلبان مبنی بر مشارکت در انتخابات توجه نمائيد :

محمد خاتمی : شرکت در انتخابات حق است و اميدوارم اين حق از کسی سلب نشود .
محمد تابش ؛ خواهر زاده خاتمی و نماينده اصلاح طلب مجلس : اصلاح طلبان منتظر چراغ سبز حاکميت برای شرکت در انتخابات هستند .
هاشمی رفسنجانی 15 مرداد :برگزاری انتخاباتی آزاد و شفاف ؛ منطبق بر قانون اساسی می تواند بخش بزرگی از مشکلات جامعه را حل کند .
محمد خاتمی در سخنرانی در جمع دانشجويان در باره انتخابات رياست جمهوری پيش رو : اصل ما اين است که همين نظام را با انتقادهائی که به آن داريم قبول داشته باشيم و خواستار از بين رفتن آن نباشيم .
محمد خاتمی در ادامه می گويد :ما بايد هم اين وضع را حفظ کنيم و هم اينکه منتقد باشيم . ما می گوئيم حضرات معظم شما بمانيد ؛ اما بگذاريد ما انتقاد کنيم و بگذاريد روشها اصلاح بشود . اگر اصلاح بشود نظام می ماند و اگر نشود حتی اگر ما نخواهيم در آينده مشکلاتی پيدا می شود .
روشن است که اين اظهارات خفت بار خاتمی برای تلطيف فضا جهت بازگشت دوباره به قدرت صورت گرفته است .
محمد خاتمی در رابطه با شرکت در انتخابات می گويد : ما اعلام کرده ايم که نمی خواهيم نظام از بين برود زيرا به آن وابسته ايم ؛ حتی بيش از کسانی که امروز ادعای دفاع از نظام را دارند .
موسوی خوئينی ها از رهبران اصلاح طلبان و عضو مرکزيت مجمع روحانيون مبارز : برای انتخابات رياست جمهوری می آييم و برای انتخابات 1392 برنامه داريم .
صادق زيبا کلام از رهبران اصلاح طلبان در هفته نامه مثلث به نقل از خبرگزاری پارس : فرض ما بر اين است که شرکت در انتخابات رياست جمهوری سال 92 می تواند فرصتی برای تحقق اهداف و خواسته های اصلاح طلبان باشد .

اگر چه تجربه شکست 8 ساله خاتمی در دوران رياست جمهوری و همچنين تجربه دردناک مردم در انتخابات پر تقلب رياست جمهوری 88 بهترين دليل برای اجتناب از تکرار خطاهای گذشته و دوری از توسل به امام زاده " انتخابات آزاد " است ؛ در عين حال به دلايلی که نشان می دهد ؛ چرا در نظام جمهوری اسلامی طرح شعار و مطالبه " انتخابات آزاد " شعار و خواسته ای غلط و انحرافی در مسيری انحرافی و خائنانه است اشاره می کنم :


1 - قانون اساسی اين رژيم يک قانون اساسی ايدئولوژيک و دينی است که دستورالعمل های ناشی از آن بر پايه شريعت شيعه دوازده امامی تنظيم و نگاشته شده است ؛ يعنی اين دستورالعمل ها لازم الاجرا و تغيير ناپذيرند . يعنی ساختار سياسی و حقوقی اين نظام که بر اساس اين قانون اساسی شکل گرفته است بايد لايتغيير باقی بماند .

بر اين اساس ؛ قانون اساسی که می بايست پيش زمينه های حقوقی يک انتخابات آزاد را فراهم کند بر عکس ؛ دارای پيش شرط های قانونی محدود کننده برای شرکت در انتخابات است و راه برای ورود افراد با مذاهب ــ غير اسلام ــ و عقايد ديگر بسته است . اعتقاد به ولايت فقيه به عنوان شرط ضروری برای مشارکت در انتخابات رياست جمهوری و ديگر قوانين دست و پا گير و غير دمکراتيک و فيلتر قانونی عقلِ کل های شورای نگهبان با نظارت استصوابی خود ــ که صلاحيت بسياری از دگر انديشان را رد می کند ــ از موانع جدی برگزاری يک انتخابات سالم و آزاد در کشور می باشد .

2 - از آنجا که باور به سکولاريسم اقتضاء می کند که دين و مذهب از حوزه حکومت ؛ سياست و ... کنار زده شود ؛ طبيعی است که يک رهبری سکولار برای مبارزه مردم نمی تواند در داخل حوزه قدرت نظام دينيِ حاکم بوجود بيايد و يا مشارکت داشته باشد . زيرا ورود سکولارها به دايره قدرت به اين معنی است که روحانيت معظم ؛ آيات و مراجع عظام !! بعد از بيش از 30 سال مفت خوری و سواری ؛ از گرده مردم پياده شده و به جايگاه قديمی و سنتی خود يعنی مساجد و حوزه ها قدم رنجه فرمايند و در مساجد و حوزه ها ؛ باورهای فقهی و شرعی و ساير متون دينی خود را يهر طريقی که لازم ميدانند به مومنين و پيروان خود آموزش دهند .

بنابراين در حاکميت اين رژيم دينی ؛ رهبری سکولار مجبور است در خارج از چارچوب قدرت شکل بگيرد . يعنی از طريق انتخابات در اين نظام دينی نمی توان به تغييرات بنيادی در راستای حقوق دمکراتيک مردم و بر قراری حکومتی ملی و سکولار دست يافت .

3 - الگو و مدل فکری بنيانگذار نظام ــ يعنی خمينی - و ادامه دهندگان راه وی ؛ ايجاد جامعه ای مشابه دوران نبوت پيامبر اسلام و يا حکومت 5 ساله امام علی بوده و می باشد . کوشش برای پياده کردن و تحميل چنين الگوئی بدون توجه به قرنها تحول جهان و جامعه ايران باعث شده نظام حاکم بر کشور ما به يک نظام بسته بدون تأثير پذيری از خارج خود ؛ تبديل شود . نظام بسته ای که هيچ تناسبی با ارزش های مدرن و امروزی از جمله " انتخابات آزاد " ندارد . يعنی راه هر تغيير از طريق يک انتخابات آزاد در اين رژيم بسته است و متقابلا" چون امکان تغيير در اين رژيم وجود ندارد امکان برگزاری يک انتخابات آزاد در اين رژيم هم منتفی است ــ تغيير و اصلاح رژيم و انتخابات آزاد دو روی يک سکه هستند -. به همين دليل بود که حسين شريعتمداری نماينده ولی فقيه در روزنامه کيهان در جريان اعتراضات بعد از انتخابات رياست جمهوری به بی تأثير بودن اعتراضات مخالفين بر نظام صحبت کرد و جمهوری اسلامی را به يک ماشين بدون فرمان و ترمز تشبيه نمود .


4- ميدانيم که امروزه " انتخابات آزاد " اسم مستعار اصلاح طلبان حکومتی است ؛ جماعتی که مطابق رسم و عادت هميشگی شان می خواهند با سوء استفاده از نيروی رأی مردم در جنگ قدرت با باند غالب موقعيت خود را مستحکم سازند . انتخابات مورد نظر اين آقايان مانند اصلاح طلبی شان در جارچوب قانون اساسی و ساير شروط همين نظام ميباشد ؛ که در اينصورت اسم اين بازی قدرت همه چيز می تواند باشد الّا انتخابات آزاد .

اصلاح طلبان می خواهند ؛ در بستر حضور بالقوه بدنه اجتماعی مخالف ــ که در جريان اعتراضات سال 88 شکل گرفته است - و با توجه به فضای سياسی ملتهب ناشی از تحريم و تهديد جنگی و همچنين بحرانهای اقتصادی و فشارهای گرانی و بيکاری و .... يکبار ديگر بخت خود را بيازمايند . ابزار اين بخت آزمائی هم مثل هميشه انتخابات است .
کليدی ترين استراتژی برای اصلاح طلبان ؛ شرکت در انتخابات و بخصوص انتخابات رياست جمهوری است . شرکت در انتخابات برای اصلاح طلبان - چون که اصلاح طلب هستند - يک اجبار است و نه يک انتخاب ؛ چرا که انتخابات رياست جمهوری برای آنان محتمل ترين و کم هزينه ترين راهکار حضور در قدرت است . اين درک از اصلاح طلبی ــ که توسط خاتمی و باندش در استبداد دينی ابداع شده است - تا زمانی موضوعيت دارد که نظام دينی پا بر جا باشد تا با شرکت آنان در انتخابات اش چهار ستون ويران شده نظام ــ بدست مردم و مخالفين ــ را به خاطر حفظ و ماندگاری نظام دينی ؛ اصلاح نمايند .
بنابراين اصلاحات مورد نظر آقايان که با شرکت در انتخابات زمينه انجام آن ميسر ميشود ؛ ادامه همين نظام بدون اصلاح و تغيير بنيادهای آن است . بنابراين شرکت در انتخابات مورد نظر آقايان ؛ بهيچوجه به معنای تلاش و مبارزه برای مشارکت در يک ساختار دمکراتيک و سکولار نيست ؛ امری که خود آنها نيز هر گز ادعای آن را نداشته اند . يعنی خود آنها اعتقادی به چنين امری ندارند و نمی خواهند و نمی توانند از مؤلفه های قدرت در يک نظام دمکراتيک و ملی باشند .
بعلاوه ؛ مختصات ذهنی و ارزشی رهبران و دار و دسته اصلاح طلبان با مختصات ارزشی ؛ خواست و مطالبات مردم و جوانان ايران بسيار متفاوت است و اين را بيش از همه خود اصلاح طلبان خوب ميدانند ؛ بهمين خاطر هيچ شانسی برای مشارکت و سهيم شدن در نظام سياسی بعد از سرنگونی ــ که قطعا" دمکراتيک و سکولار خواهد بود - برای آنان متصور نيست . طبيعی است در چنين شرايطی حاضر نباشند بازی قدرت را خارج از چارچوب اين نظام به اجرا در بياورند . يعنی شانس مشارکت در قدرت را در همين رژيم برای خود بيشتر می بينند . اسم اين سهم خواهی و بازی قدرت را آگاهانه و برای فريب مردم گذاشته اند انتخابات آزاد .
اتفاقا" درست به خاطر همين تفاوت دستگاه ارزشی و نوع مطالبات بين مردم و اصلاح طلبان بود که در پروسه رشد قيام مردم در اعتراضات بعد از انتخابات رياست جمهوری ؛ شاهد نوعی عبور تدريجی از اصلاح طلبی توسط مردم معترض بوديم ؛ يعنی در حاليکه مردم و جوانان معترض جنبش ؛ سرنگونی استبداد دينی را هدف اول خود قرار داده بودند ؛ از خطر اصلاح طلبی نيز غافل نبوده و مبارزه مردم در بطن خود ؛ کشاکش ميان سرنگونی طلبان و اصلاح طلبان را نيز پرورش ميداد .
يعنی مردم ؛ جوانان و بخصوص دانشجويانی که مطالبات راديکال و خواستهای سرنگونی طلبانه را دنبال می کردند ؛ عبور از اصلاح طلبان را هدف بعدی خود قرار داده بودند - متأسفانه به خاطر غفلت بعضا" نيروهای سرنگونی طلب از پيچيدگی های اين مقطع از مبارزه مردم بود که جنبش اعتراضی در ميان اين نبروها چندان مورد استقبال قرار نگرفت - اين دوگانگی و کشاکش در شعارها و روند راديکاليزاسيون جنبش به خصوص در اکسيون های انتهائی جنبش اعتراضی ؛ برو شنی مشهود بود .

اما صرفنظر از اوهام و خيال پردازيهای دار و دسته اصلاح طلبان ؛ ديری است که همه مردم ايران فهميده اند و می دانند ؛ که ديگر افکار اصلاح طلبانه واقعی و مطالبات صريح شهروندی در چارچوب فاسد ؛ آلوده و تنگ اين رژيم نمی گنجد . تجربه دو دهه اخير نيز نشان داده است که ديگر نمی توان به تداوم راهکار اصلاحی دل بست و بايد به دنبال راهکارهای انقلابی بود . بنابراين وقت آن فرا رسيده است که اصلاح طلبان و جريانات سياسی ــ که از انقلاب واهمه دارند و از وحشت انقلاب و سرنگونی رژيم ؛ شعار انتخابات آزاد را سر ميدهند ــ به خود آيند و بيش از اين عِرض خود را نبرده و زحمت مخالفين و مبارزين را زياد نکنند .

واقعيت اين است که جامعه ايران با شرايطی مواجه است که تنها راه برون رفت از مشکلات عديده سياسی ؛ اقتصادی و اجتماعی کنونی جزء با سرنگونی اين رژيم امکان پذير نمی باشد . يعنی ديگر سرنگونی رژيم نه يک انتخاب در ميان انتخاب های متعدد ديگر ؛ بلکه تنها و تنها پاسخ اصولی به مسئله ايران می باشد . يعنی صرفنظر از ماهيت و ظرفيت اصلاح طلبان و اينکه امکان انتخابات آزاد در اين رژيم وجود دارد يا نه ؛ مشکلات به نقطه ای رسيده اند که برای رهائی مردم از اين وضعيت ؛ هيچ راه ديگری جز سرنگونی رژيم باقی نمانده است ؛ يعنی انتخاب سرنگونی اين رژيم ديری است که اجتناب ناپذير شده است .

محمود خادمی - 04.10.2012

arezo1953@yahoo.de

13 مهر 1391

هیچ نظری موجود نیست: