نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

از ميدان التحرير تا ميدان سُل



گفت و گو با ايگناسيو گارسيا


هژير پلاسچی





از روز 15 ماه مي، يعنی همان 25 ارديبهشت خودمان که تظاهرکننده‏گان اسپانيايی در 57 شهر به خيابان آمدند و بعد ميدان سُل را تصرف کردند. باز يک کشور اروپايی شاهد خروش مردمی است که از غارت نوليبراليسم و استبداد دموکراسي‏های نمايشی غربی به جان آمده‏اند. معترضان ميدان سُل (ميدان خورشيد) در مانيفستی که به نام «مانيفست کمپ خورشيد» منتشر کرده‏اند، مي‏نويسند: «ما که هستيم؟ کسانی هستيم که آزادانه و به خواسته‏ی خود آمده‏ييم و بعد از راهپيمايی تصميم گرفتيم برای تداوم پافشاری بر عزت و گسترش آگاهی سياسی و اجتماعی دور هم جمع شويم. نماينده‏ی هيچ حزب و سازمانی نيستيم. خواست تغيير ما را به هم پيوند مي‏دهد. برای دفاع از شان و برای همبستگی با کسانی که امکان حضور در اين مکان را ندارند، آمده‏ييم. چرا اينجاييم؟ آمده‏ييم چون يک جامعه‏ی نوين مي‏خواهيم که در آن اولويت با زندگی باشد، نه با منافع اقتصادی و سياسی. خواهان تغيير جامعه، خواهان تغيير در آگاهی اجتماعی هستيم. حمايت خود را از رفقايی که بعد از راهپيمايی بازداشت شدند اعلام مي‏کنيم و خواهان آزادی آنها هستيم، بدون آن که مورد پيگرد قضايی قرار بگيرند. همه چيز را مي‏خواهيم و الان مي‏خواهيم. اگر با ما موافقی به ما بپيوند! خطر کردن و شکست خوردن از شکست خوردن بدون خطر کردن بهتر است»


ايگناسيو گارسيا با همين اسم عجيب و غريب، يک رفيق ناب اسپانيايی است که ماجراهای ايران را هم با علاقه‏ی تمام دنبال کرده است. با ايگناسيو زمانی که تازه از ميدان خورشيد بازگشته بود گفت و گو کردم. گمان مي‏کنم ميدان خورشيد اسپانيا نيز درست مانند ميدان التحرير همان بخشی از تاريخ ستمديده‏گان است که بايد به ما بياموزد همواره در وضعيت اضطراری قرار داريم و به يادمان بياورد که هر لحظه‏يی را برای ساختن تاريخ از دست بدهيم، دير کرده‏ييم. آيا ما هرگز در شرايط مشابهی نخواهيم بود و آيا اينها همان روزها و لحظاتی نيست که بايد بياموزيم؟


ايگناسيو! اين ماجرای اسپانيا از کجا شروع شده و چرا مردم به خيابان آمده‏اند؟


اين سوال پيچيده‏يی است. همين الان با يکی از بچه‏های گروه سخنگويی در ميدان سُل صحبت کردم که خودش در مرکز «پاتيو ماراوياس» فعال است. اين مرکز يک مکان اشغالی است، با سازماندهی افقی در شهر مادريد که در آن فعاليت‏های مختلفی عليه سلطه‏ی سيستم صورت مي‏گيرد. در واقع فضايی است تا علاوه بر کسانی که در آن ساختمان اشغالی مي‏مانند، هر کسی مي‏تواند کاری را پيشنهاد کند و اگر با فضای آنجا هم‏خوانی داشته باشد، از اين فضا استفاده کند. من خودم در اين مرکز چند برنامه داشته‏ام. اين رفيقم مي‏گفت که دو ماه پيش، بچه‏هايی بين بيست و چهار تا سی ساله به خاطر نارضايتی از فضای رکود سياسی و سياست‏های اقتصادی حاکم و کلن جو عمومی تصميم گرفتند اين تظاهرات را راه بيندازند. اينها کسانی بودند که هيچ سابقه‏ی فعاليت سياسی يا اجتماعی نداشتند، دانشجو نبودند و در فضای فعالان سياسی و اجتماعی مادريد هم شناخته شده نبودند، ولی از طريق يک سايت در اينترنت و فيس‏بوک اين ايده را راه انداختند. روز 15 می در بسياری از شهرهای اسپانيا اين فراخوان داده شده بود و در آخر پنجاه و هفت شهر اسپانيا با اين حرکت همراه شدند. با دو مضمون اصلی يکی اين‏که احزابی که قدرت سياسی را در دست دارند نماينده‏ی مردمی که قرار است به آنها رای بدهند، نيستند و اعتراض به سياست‏های غالب نوليبرالی که هر کدام از دو حزب اصلی که در قدرت باشند در اسپانيا، چه حزب مردمی و چه حزب سوسياليست که احزاب اروپايی اسپانيا محسوب مي‏شوند، پيش مي‏برند. سياست‏هايی که از خيلی سال پيش دارند پيش مي‏برند و خدمات عمومی را ضعيف مي‏کنند و کلن هرچه را که به اجتماع تعلق دارد خصوصی مي‏کنند. هر چيزی که سودآور است به شرکت‏های بزرگ خصوصی واگذار مي‏شود و هرچه زيان‏آور است وارد بودجه‏های دولتی مي‏کنند، به طوری که کل بستر رفاه اجتماعی که تا حدی وجود داشته در حال مضمحل شدن است و البته اين مشکلی است که در کشورهای ديگر اروپايی هم وجود دارد. اين روند به طور مشخص بعد از اين بحران اقتصادی آخر شديدتر شده است. اسپانيا دچار بحران مالی بدی است. حزب سوسياليست زاپاته‏رو که هزار بار قسم خورده بودند هيچ‏کدام از امکانات دولتي‏ای که برای مردم وجود دارد، تحت هيچ شرايطی از بين نخواهند رفت، در تابستان گذشته پنج درصد حقوق کارکنان دولتی را کاهش دادند و رشد بازنشسته‏گي‏ها را متوقف کردند. به اين دليل که دولت اسپانيا چه در سطح سراسری و چه در سطح محلی و شهرداري‏ها ورشکست شده و در هر کدام اينها مشکلات مالی زيادی دارد، کلن همه‏ی خدماتی که دولت به شهروندان ارائه مي‏داد در حال کاهش است.


جايی نوشته بودی که تلويزيون و رسانه‏های اسپانيا اخبار اين شورش‏های مردمی را به طور کامل سانسور مي‏کنند. اين برای من که از ايران آمده‏ام و آنجا سانسور را تجربه کرده‏ام خيلی جالب بود که در دموکراسي‏های غربی هم اين اتفاق رخ مي‏دهد. مي‏توانی در اين مورد بيشتر توضيح بدهي؟


البته سانسور در اسپانيا پيش از اين هم سابقه دارد. اما بله! روز 15 می در پنجاه و هفت شهر اسپانيا اين فراخوان داده شده بود. رسانه‏های اسپانيايی اين ماجرا را هيچ پوششی ندادند، غير از چند مقاله‏ی کوچک که گفتند هزاران نفر در شهرهای مختلف اسپانيا راهپيمايی کردند، در حالی که رسانه‏هايی مثل واشنگتن‏پست يا آسويشتدپرس خبر دادند تعداد تظاهرات‏کننده‏گان ده‏ها هزار نفر بوده است که خيلی به واقعيت نزديک‏تر بود. فقط در مادريد احتمالن بين بيست تا بيست و پنج هزار نفر در تظاهرات شرکت کردند. ولی همان‏طور که گفتم اين شکل از سانسور سابقه دارد چون رسانه‏های اسپانيا در مقاطع مختلفی که کل سيستم سياسی دچار تزلزل و بحران شده، ديده شده که وقتی يک فرمانی از دولت مرکزی مي‏آيد و يا از سيستم حزبي، به آن عمل مي‏کنند. مثلن هفت سال پيش در مادريد بمب‏گذاری شد. آن زمان حزب دست راستی مردمی در قدرت بود که يک گفتمان ناسيوناليست اسپانيايی خيلی خشن و يک موضع ضد جنبش باسک داشتند و حرف اولی که در تمامی رسانه‏های اسپانيا درآمد اين بود که «گروه تروريستی اتا در مادريد بمب‏گذاری کرده است». همه‏ی رسانه‏های اسپانيا اين خبر را چاپ کردند در حالی که هيچ خبری نبود و بالاخره هم مشخص شد بمب‏گذاری کار اتا نبوده است. اين از جمله تجربياتی است که نشان مي‏دهد چقدر اينها وابسته به سيستم حکومتی و حزبی هستند. الان هم بعد از يکشنبه يک تعداد آدم وقتی به ميدان سُل رسيدند تصميم گرفتند در آنجا بمانند و شب اول هم خيلی کم بودند. نزديک به صد و پنجاه نفر. همان شب، نزديک ساعت پنج صبح پليس آمد و ميدان را تخليه کرد. خبر اين ماجرا از طريق اينترنت خيلی سر و صدا کرد و روز بعد ده برابر آدم آمد و به طور روزافزون به تعداد اين افراد اضافه مي‏شود. روز دوم برخورد سرکوبگرانه اين بود که اعلام کردند اين تجمع قدغن است که باعث شد باز افراد بيشتری به تجمع ميدان سُل بپيوندند. امروز ديگر خيلی بزرگ شده بود و اصلن به نظر نمي‏رسد يک تجمع خودجوش باشد. ميدان پر از چادر است. از جاهای مختلف به آنها هديه مي‏دهند. غذا مي‏رسانند. همين امروز چهار سرويس توالت صنعتی برايشان از يکی از ايالت‏های اسپانيا فرستاده‏اند و ابعادش خيلی رشد کرده است. حالا ديگر رسانه‏های مختلف دارند مواضع مختلفی مي‏گيرند. بعد از آن سکوت قبلي، وقتی رسانه‏های خارج از اسپانيا اخبار ميدان سُل را پوشش دادند، رسانه‏های اسپانيا هم مجبور شدند به اين اخبار توجه کنند. رسانه‏های متعلق به حزب سوسياليست موضع انتقادی کمتری دارند و بيشتر سعی مي‏کنند موج‏سواری کنند. مثلن امروز فعالان ميدان سُل مي‏گفتند که در برنامه‏ی حزب سوسياليست آمده که مردم در ميادين جمع شوند.


عجب!


آره! همين‏طور في‏البداهه اين را هم به برنامه‏ی انتخاباتي‏شان اضافه کرده‏اند در حالی که انتخابات سه روز ديگر است. در حالی که حزب مردمی خيلی مخالفت شديدتری مي‏کند و مثلن مي‏گويند که چون انتقاداتی که به سيستم مي‏شود از منظر چپ است، حزب سوسياليست پشت اين‏هاست و در خفا اينها را سازماندهی کرده وگرنه چرا اينها نمي‏روند در مقابل ستاد حکومت زاپاته‏رو تظاهرات راه بيندازند؟ چون ميدان سُل که ميدان مرکزی مادريد است، در مقابل ستاد حکومت محلی مادريد قرار دارد و حکومت محلی مادريد دست حزب مردمی است. حزب مردمی در مادريد نزديک به بيست سال است که اکثريت مطلق آرا را به دست مي‏آورد به غير از نزديک به ده سال پيش که حزب سوسياليست و يک ائتلاف چپ شامل احزاب کوچک کمونيستی موفق شدند انتخابات را ببرند ولی دو نفر از نماينده‏هايی که قرار بود حکومت استانی را تشکيل بدهند انصراف دادند و دوباره حکومت دست راست‏ها افتاد. چون احساس عمومی اين بود که اين دو نماينده را راست‏ها خريده‏اند، ائتلاف چپ‏ها و سوسياليست‏ها اعتبارش را از دست داد و دوباره راست‏ها حکومت محلی را به دست گرفتند.


پس الان اعتراضات فقط در مادريد متمرکز است؟


نه در شهرهای ديگر هم هنوز ادامه دارد. اتفاقی که افتاده اين است که آن گروه اوليه‏ی سازمان‏دهنده‏ی اين اعتراضات اينقدر که مردم زياد شده‏اند انگار که در جمعيت ذوب شده‏اند. مجمع خودجوشی تشکيل شده که تصميمات خودگردانی مي‏گيرد و ديگر متعلق به آن جمع اوليه نيست. حتا وب‏سايت خودشان را راه انداخته‏اند و آنجا مي‏توانی ببينی که در شهرهای ديگر اسپانيا هم اعتراضات شبيه به اين در حال شکل گرفتن است. الان يکی از دوستانم از بارسلون يک عکسی گذاشته که انگار بارسلون هم شلوغ شده است. در حد چهارصد _ پانصد نفر هم نيست. مانند مادريد، هزاران نفری است.


سازماندهی اين جمعيت بزرگ بايد خيلی کار سختی باشد. اين کار به چه شکلی صورت مي‏گيرد؟


وقتی مردم آنجا اردو زدند و شروع کردند به کمپ راه انداختن، يک مجمعی تشکيل دادند و وقتی ديدند اينقدر جمعيت زياد شده است، شروع کردند جدا از اين مجمع عمومي، کميسيون‏ها و زيرگروه‏های مختلفی را تشکيل دادن برای مسائل تخصصي‏تر. مثلن يکی دارند برای ارتباطات که امور اينترنت را اداره مي‏کند، يکی برای سخنگويی برای مصاحبه با رسانه‏هايی که آنجا مي‏آيند، يکی دارند که کنش‏های مختلفی را برنامه‏ريزی مي‏کند. مثلن پلاکاردهای مختلفی نصب مي‏کنند يا اسم ايستگاه‏های مترو را عوض مي‏کنند يا در خيابان آکسيون‏های مختلفی را راه مي‏اندازند. يکی دارند که تدارکات آنجا را بر عهده دارد که خيلی کار سختی است. مثلن غذايی که مردم مي‏آورند را تقسيم مي‏کند، چادرها را مستقر مي‏کند و کارهايی از اين قبيل. يکی هم دارند به نام کميسيون مطالبات که آنجا يک سری صندوق گذاشته‏اند تا مردم مطالبات خودشان را ارائه بدهند. چون ديگر آن مطالبات اوليه‏يی که اين گروه اوليه که نامش «دموکراسی واقعی همين الان» است، داشتند مطالبات همه‏ی کمپ ميدان سُل نيست. ماجرا خيلی گسترده‏تر شد و کسانی که در ميدان مانده‏اند از آن گروه اوليه اعلام استقلال کرده‏اند. بنابراين مردم مطالبات خودشان را مي‏نويسند و توی اين صندوق‏ها مي‏ريزند. اين کميسيون وظيفه‏ی جمع‏آوری و دسته‏بندی اين مطالبات را دارد که قرار بود امشب اعلام شود که من هرچه منتظر ماندم خبری نشد. احتمالن به زودی روی سايت «ميدان را تصرف کن» مي‏آيد. حتا الان در شهرهای مختلف اروپا هم که گروه‏های اسپانيايی در آنها فعالند تلاش مي‏کنند تجمع‏هايی در ميدان‏ها يا مقابل سفارت اسپانيا برگزار کنند.


ايگناسيو تا حدی در صحبت‏هايت در مورد عکس‏العمل حزب مردمی و حزب سوسياليست توضيح دادی اما تا جايی که من مي‏دانم يک حزب کمونيست سنتی خيلی قديمی هم اسپانيا دارد. برخورد اين حزب با معترضان ميدان سُل چگونه است؟


اعضای اين حزب خيلی در ميدان سُل فعال ظاهر شده‏اند. با اين‏که داخل کمپ ميدان سُل خيلی اصرار مي‏کنند که مستقل از هر حزبی هستند اما حزب کمونيست که همواره هم در انتخابات با ائتلافی از احزاب کوچک چپ شرکت مي‏کند، در ميدان فعالند. مثلن در فهرست مطالباتی هم که مطرح مي‏شود يک بند به نفع حزب کمونيست است. نوع اصلاح سيستم انتخاباتی که مطالبه مي‏کنند سيستم حزبی را زير سوال نمي‏برد اما درخواست امکانات بيشتری برای احزاب کوچک‏تر دارد. خيلی جالب است. بچه‏هايی که در انجمن‏های افقي‏تر و آنارشيست‏وارتر هستند خيلی متوجه اين جريان نيستند و انگار برای آنها خيلی مهم هم نيست. من الان با بچه‏ها صحبت مي‏کردم، مي‏گفتند بيشتر از اين‏که چه مطالبه‏يی آنجا مطرح شود مهم اين است که مردم وارد صحنه شوند و صحبت کنند و مشارکت داشته باشند. حزب کمونيست هم ديروز اعلام کرده بود که اگر ستاد انتخاباتی کل کشور اين تجمع را ممنوع اعلام کند از مردم خواهند خواست که در ميادين حضور پيدا کنند.


يعنی ممکن است تجمع در ميادين را ممنوع اعلام کنند؟


نه! دو روز پيش ستاد انتخاباتی استانی که دست حزب مردمی است، گفته بود که اين تجمع با برگزاری انتخابات تداخل دارد و بنابراين نبايد ادامه داشته باشد. پليس هم آمد اما جمعيت اينقدر زياد بود که مجبور شدند بروند. چون قانون انتخابات اسپانيا به اين صورت است که در روزهای قبل از انتخابات فقط احزاب و انجمن‏های مختلف مي‏توانند مراسمی را برگزار کنند که ربطی به انتخابات داشته باشد. ولی ستاد انتخاباتی کل کشور که دست سوسياليست‏هاست ترجيح مي‏دهند خشونتی رخ ندهد تا هم تصويرشان خرابتر از اينی که هست نشود، هم بتوانند موج‏سواری کنند و هم تبديل به بحران بدی نشود که بتواند دولت مرکزی را متزلزل بکند.


اسپانيا تا جايی که من مي‏دانم يک سنت قدرتمند آنارشيستی هم دارد. آنارشيست‏ها چه نقشی در اين اعتراضات دارند؟


اينها خيلی قوی هستند ولی ديگر به اسم آنارشيست فعاليت نمي‏کنند. همين مراکز اشغالی که تعداد زيادی هم هستند از همان سنت مي‏آيند. ولی وقتی از جوان‏های چپ راديکال در ميدان سُل مي‏پرسی که مراجع فکري‏شان چه کسانی هستند از نگری حرف مي‏زدند، از زاپاتيست‏ها حرف مي‏زدند. من بيانيه‏ی رسمی از سی. ان. تی که يکی از مهم‏ترين تشکل‏های آنارشيستی اسپانيا است، نديده‏ام اما کسانی که من از سی. ان. تی مي‏شناسم درگير کمپ ميدان سُل هستند ولی به صورت رسمی نمي‏دانم که چه گفته‏اند.


خودت فکر مي‏کنی نتيجه و دستاورد اين اعتراضات چه باشد؟


به نظرم يک مقدار کور مي‏رسد. چون انتخابات روز يکشنبه برگزار مي‏شود. احتمال مي‏دهم تا روز يکشنبه ادامه خواهد داشت. بعد از انتخابات يک سياستمداری مي‏رود تا با آنها مذاکره کند، اينها هم که قبول نمي‏کنند. رسانه‏ها پوشش خبری را کم مي‏کنند. مردم هم کمی خسته مي‏شوند و تعداد جمعيت کمتر مي‏شود. بعد هم احتمالن يک خشونتی هم بشود. گمانم مي‏خواهند اين ماجرا را به اين شکل اداره کنند. شايد هم موجب اين شود که جلوی سقوطی که ائتلاف چپ دارد در اين سال‏ها طی مي‏کند و دفعه‏ی آخر از چهارده نماينده در مجلس به سه نماينده رسيده بودند، گرفته شود. آدم‏هايی هم که آنجا هستند حرف‏های مختلفی مي‏زنند. در عين حال چيزی که امروز کمی من را دلسرد کرد اين بود که اکثر فعالانی که در اين کمپ کار مي‏کنند موافق تحريم انتخابات هستند ولی اين حرف اصلن در رسانه‏ها پر رنگ نمي‏شود که البته طبيعی است. ولی در فهرست مطالبات هم همين‏طور. مطالبه‏ی اصلاح قانون انتخاباتی که ظاهرن قرار است طرح شود نظام احزاب سياسی را زير سوال نمي‏برد و حتا آن را قوي‏تر هم مي‏کند، چون مي‏خواهند که انتخابات کاملن دولتی شود و سرمايه‏ی شرکت در انتخابات از طرف دولت تامين شود. بنابراين فاصله‏ی بين سياستمداران و مردمی که فقط رای مي‏دهند افزايش پيدا مي‏کند. ولی اين معلوم نيست. اگر اين موجب شود که مردم عادت کنند که در سرنوشت خودشان دخالت کنند، يعنی همين کاری که دارند در سُل انجام مي‏دهند و زمانی که سُل خاموش شود، همين کار را حتا در ابعاد کوچک‏تر تکرار کنند، مي‏تواند تاثير خيلی خوبی در غنی شدن فرهنگ سياسی مردم بگذارد و سطح مبارزه‏ی مردم را رشد دهد. ولی اين يک اگر بزرگی است. تا الان به نظر من نظام حزبی را تقويت مي‏کند و اين بستگی دارد که بعد از روز انتخابات چه اتفاقی رخ دهد. ولی چون در هفته‏ی قبل از انتخابات پيش آمده من کمی مشکوکم که خاموش شود. مردم هم بگويند تمام شد. کسانی که فعاليت مي‏کردند به فعاليت‏هايشان ادامه بدهند و کسانی هم که هيچ کاری نمي‏کردند يک سرخوردگی و يک نفرتی از دولت که به مطالبات آنها عمل نکرده در دلشان مي‏ماند. وقتی دارم تعريف مي‏کنم مي‏بينم يک طورهايی خيلی شبيه ايران است. فقط ميزان خشونت خيلی تفاوت دارد. اتفاقن جالب است که رسانه‏های راستی که ظاهر درون نظامی ندارند، يعنی کمی پا را بيرون مي‏گذارند تا بين ليبرال‏های ضد حزبی و راست‏های ناسيوناليست طرفدار پيدا کنند، بعد از گزارش‏های اوليه حمله‏ی شديدی را عليه کمپ ميدان سُل آغاز کردند. کسی را بين جمعيت پيدا کرده بودند که طرفدار رژيم کاسترو است و روی او متمرکز شدند که اين رهبر اعتراضات است و اينها اغتشاش‏گرند و فريب‏خورده‏ی احزاب چپ هستند. امروز هم اعلام کردند که اصلن اينها توسط گروه‏های تروريست آموزش نظامی ديده‏اند. يعنی همان ابزارهای پروپاگاندايی که تو از ايران مي‏شنوی. فقط خشونت کمتر است آن هم به اين دليل که حزب سوسياليست بلد است خودش را به نوعی حتا با اشکالی خيلی مسخره، با حرکت مردم تطبيق بدهد، نه اين‏که مردم را بکشد يا زندانی کند. البته چند نفری بازداشت شدند ولی مجبور شدند رهايشان کنند. حالا هم يکی از مطالبات اين است که اينها را پيگرد قضايی نکنند. البته در خود سُل شعارهای ضد حزب سوسياليست داريم.


ايگناسيو! وقتی در مورد ميدان سُل صحبت مي‏کردی من خيلی توی ذهنم ميدان التحرير مجسم مي‏شد. فکر مي‏کنی چقدر اين اتفاقات در اسپانيا از خاورميانه و انقلاب‏های اين منطقه متاثر بوده است؟


حتمن متاثر بوده، حتمن. اصلن همين که در يک ميدان است به وضوح از التحرير تاثير گرفته. مردم اينجا در همان سطح رسانه‏هايی که در دسترسشان است اخبار خاورميانه را دنبال مي‏کردند. الان در ميدان سُل تابلوهايی که خود مردم مي‏گذارند را مي‏بينی که ميدان سُل را به اتفاقات کشورهای عربي، به مصر و تونس و ليبی و بحرين و سوريه و يمن ربط مي‏دهند. جالب بود که يک سری شعار هم به زبان عربی ديدم در حمايت از کردها. بالاخره در اسپانيا با اين‏که در ساختار سياسی بين‏المللی اروپايی قرار دارد، يک اقشاری از مردم لااقل حس نزديکی بيشتری مي‏کنند با خلق‏ها و مردمی که دور مديترانه زندگی مي‏کنند. بعد اين حس فاصله‏ی مردم با حکومت‏ها مسئله‏يی است که همه جا مي‏بينی. مي‏بينی که مردم از طريق شبکه‏هايی که حداقل ظاهرشان عمودی نيست خودشان را سازماندهی مي‏کنند. مردم وقتی حوادث کشورهای عربی را مي‏ديدند يک احساس حسرت و غبطه مي‏کردند که ما اسپانيايي‏ها هيچ وقت هيچ کاری نمي‏کنيم و بايد يک کاری بکنيم عليه حکومت.


تونی نگری در همان بحبوحه‏ی ماجراهای تونس برای دانشجوی سابق تونسي‏اش نامه‏يی نوشت که در آن آمده بود: «سخن گفتن از تونس امروز، در واقع به معنای سخن گفتن از خود اروپاست. از کجا معلوم، شايد اروپايي‏ها هم نوبت‏شان برسد که خود را از دست رژيم‏های مستبدشان آزاد سازند». تو به عنوان يک اروپايی گمان مي‏کنی روزی برسد که سيستم‏های حاکم بر کشورهای اروپايی از هم بپاشد؟


روزی چنين اتفاقی رخ خواهد داد اما با توجه به اين‏که هنوز کسانی فکر مي‏کنند با يک آلترناتيوی در خود سيستم انتخاباتی و حزبی مي‏توانند به نوعی نظام را عوض کنند، هنوز تا آن روز فاصله داريم. تو اينجا شعاری مانند «الشعب يريد اسقاط النظام» را که در مصر مي‏دادند نمي‏شنوی. مطالبات وسيع‏تر اما مقطعي‏تر است. مردم البته حرف از انقلاب مي‏زنند اما اصلن حرفی از اين‏که نظام را سرنگون کنند نيست و اين‏که هنوز در بين مطالبات، چيزهايی در مورد سيستم انتخاباتی هم مطرح مي‏شود نشان مي‏دهد که يک قشر وسيعی از معترضان مي‏خواهند در سيستم انتخاباتی موجود شرکت کنند و کسانی که طرفدار تحريم انتخابات هستند هنوز حتا جرات نمي‏کنند در حضور اينها صدايشان را خيلی بلند کنند چون فکر مي‏کنند که نيروهايشان را از دست خواهند داد. بنابراين به نظرم هنوز اين سيستم بازی انتخاباتی کارآيی خودش را برای ساکت کردن مردم از دست نداده است.


30 اردیبهشت 1390

هیچ نظری موجود نیست: