نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ شهریور ۱۷, دوشنبه

شعری از روی تخت بیمارستان در CCU – محمدرضاعالی پیام ( هالو )

شعری از روی تخت بیمارستان در CCU – محمدرضاعالی پیام ( هالو )




Unbenannt
دوستان عزیزی که به طرق مختلف جویای احوالم بودند از همه ممنون. از روی تخت بیمارستان در CCU این یادداشت را می نویسم. حالم خوب است و چون قرار نیست دشمن شاد شوم زنده می مانم. شعر نسروده زیاد دارم. دست به نقد این یکی را که محصول امروز است داشته باشید تا مرخص شوم باز در خدمت مردم خوب و مهربانم باشم
وقتی که ما بودیم مشغول دعا…بردند
سرگرم روضه خوانی آل عبا…بردند
وقتی که سرها بر زمین سجده خم بودند
دزدان بیت المال بردند آن چه را بردند
دلواپس ساپورت و شال و روسری بودیم
سرگرم تفکیک زنان و مردها…بردند
با حضرت ابلیس بیعت در خفا کردند
بالای بیعت نامه شان نام خدا بردند
اول دوتا گردو بدامن ها رها کردند
بعد از عقب مثل گروه مافیا بردند
دیوارهای ما بلند و قفل ها بر در
ما مانده ایم انگشت برلب ازکجا بردند
گفتند یک عده که از زیر زمین بردند
گفتند یک عده نه، از روی هوا بردند
احوال دزدیهایشان را هی خفاکردیم
ما در خفا کردیم و آن ها در خفا بردند
گفتند ساکت باشد اخبارصداسیما
خاموش جانم، هیس، ساکت، بیصدا بردند
وقتی که گند آن درآمد، جای آن دزدان
بر دست هالو دستبند…
– آقا کجا؟

– زندان
محمدرضاعالی پیام_هالو

هیچ نظری موجود نیست: