نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۲۷, چهارشنبه

مرام پهلوانی در آیین لوتی های تهران قدیم!

مرام پهلوانی در آیین لوتی های تهران قدیم!






در این مقاله قصد داریم که مرام و معرفت لوتی ها و با مرامهای قدیم شهر تهران رو با خودمون مقایسه کنیم! تا معلوم بشه که اونا بیشتر مرام مولا علی رو زنده کردن یا ما؟!
ادبیات مقاله هم طوری انتخاب شده که مخاطب رو بیشتر به دنیای لوتیا نزدیک کنه.


مقدمه:
پنجاه شصت سال پیش تو تهران پلیس و ژاندارمری زیاد معنی نداشت. امنیت هر محل دست گنده ها و لوتی های اون محل بود. روز نبود کسی رو خط خطی نکنن، تازه اگه خوش شانس بود و جون سالم در می برد و آبکش نمی شد! زورگویی تو محل، غرق خودشون بود. همونجا حکم می دادن و همونجا هم اجرا می کردند. چه عادلانه و چه نا عادلانه! البته جانب معرفت رو هم داشتن. سردسته ی لاوتیا اسمش گنده لات بود که یه منطقه سر ابروش می گشت! اسم چندتاشون اینه:
طیب خان
رسول ترک
مجتبی فرزین
تیمور خان
مصطفی دیوونه
اصغر شاطر
هفت کچلون
تقی لولو
حسین رمضون یخی

و...

هر محدوده غرق یکیشون بود:
حوالی خراسون و اونورا دست طیّب خان بود.
بازارو مطظفی دیوونه کنترات برداشته بود.
امام حسین و حوالی سمت شرق دست فرزین و تیمور خان بود.
و...

میگن گنده ی گنده لاتا طیب بود، چون لغب نداشت و بزرگیش از اسمش بود! یه حکومتی واسه خودش داشت. کُل جنوب شهر تحت امرش بود.
میگن یه سری با حسین رمضون یخی و دارو دستش کنتاکت کرد، طیب با کارد زد صورت داداش حسینو بی ریخت کرد، حسینم تو درگیری شکم طیبو سفره کرد و جیم شد. بعداً ریش سفید محل آشتیشون داد و بینشون صیغه برادری خوند، از اون به بعد اینا شدن پشت هم و دیگه توپ تکونشون نمی داد. طیب خان مایه دارم بود. نقله که قیام مردم ورامین علیه شاه به سرکردگی طیب بود. از داستانای مرام و مردونگیش جلوتر میاریم.
چند ویژگی ذاتی که تو اکثر خوش مراما بود و همین هم اسمشونو بالا برد:



1-عشق به آقا امام حسین
2-چشم پاک و با حیا
3-سفره داری و مهمون نوازی بی حد
4-دست گیری و گره گشایی از مردم
5-سخاوت و دست و دلبازی
6-مردونگی و صبر و دل بزرگی
7-احترام به ریش سفید
8-توبه ی حقیقی!
9-بخشش راحت مردم در صورت بروز خطا
و...

 
خلاصه همین قدر بگم که اونقدر این ویژگی ها مهمه که آیت الله مرعشی نجفی که از اولیاء خدا بود می گفت:
« از خدا می خوام منو با این لوتیا محشور کنه، از بس که مَردن!!!»
چند داستان از کردار این جوون مردا:


مصطفی دیوونه


نقله که سگ یه آمریکایی به یه نفر حمله کرد و این فرد هم سگشو زد. آمریکاییه به ژاندارمری گفت و با هم این بنده خدارو زدن، چون کاپیتولاسیون بود و کسی حق توهین، حتی به سگ آمریکایی رو هم نداشت! خبر به گوش مصطفی دیوونه رسید! آمریکایی رو یه جا خفت می کنه و حسابی سوراخ سوراخش می کنه! خبر به ژاندارمری و رده های بالاتر رسید. اسم مصطفی خانو که شنیدن گفتن: اون خود مختاره، محله دسته اونه و از دست ما کاری بر نمیاد!

یه سری هم اومدن به طیب خان گفتن: مصطفی دیوونه سر دسته رو گرفته، یه کارد سر بری هم دستشه، میگه : تا طیب نیاد راهو وا نمی کنم!
طیب هم ریخت به هم و از دسته زد بیرون و تو تاریکی رفت سر دسته. تا چش مصطفی خان به طیب افتاد ، گفت بیارین! نوچه ها یه گاو آوردن و مصطفی خان سر برید! گفت: گفتم راهو وا نمیکنم تا جلوی پای طیب خان گاو نکشم!!!
اما بعدها میگن رابطشون به هم خورد و تا آخر عمر طیب قهر بودن!


طیب خان


طیب خان بازاری بود و هر جوونی میومد که پول نداشت فوری پول میداد و می گفت: «برو در امون خدا جوون، پش سرتم نبین!!!»
چندین بار ازش جهزیه خواستن و همشو جور کرد!!!
یه سری، کلّی بار میوه رو دست اصغر مورچه (یکی از بازاریا) باد کرده بود. طیب خان فرستاد مخفیانه همشو خریدن تا ورشکست نشه!!!
به تیمسارای ساواک دستور می داد! فقط می گفت : بگو اعلا حضرت بیاد!

تا طیب خان بود، امثال شعبون بی  مخ  رخصت جولون نداشتن، طیب که رفت، رژیم لوتیارو یکی یکی سر به نیست  و شعبون و دار و دستشو علم کرد!
آخرشم طیب خان پشت امام خمینی واستاد تا به تیر بستنش و شهیدش کردن!

یه داستان عجیب!
-یه سری داشت رد میشد. دید یه سیدی بیرون رو اساساش نشسته. گفت: واس چی انجایی؟ گفت: پول اجاره نداشتم بدم، بیرونم کردن. طیب گفت: شناسنامه داری؟ گفت : آره.
-وردار بیار.
چشم طیب خان
اون زمانا ثبت اسناد ها خیلی جدی نبود. طیب رفت و چند ساعت بعد با یه سند برگشت و دست سید رو گرفت و برد یه خونه تر و تمیز نشونش داد و گفن: سید این مال شما! گرفته بودم با زن و بچه بیایم بشینیم، ولی عیبی نداره، مال تو! فقط به مادرت زهرا(سلام الله علیها) بگو اونور یه خونه واسه ما ردیف کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینم سندش که به نامت زدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!




رسول ترک


داستان توبش معروفه، عاشق امام حسین شد و کارش به جایی رسید که دم مرگ خندید و گفت:«آقام گلدی: آقام اومد!»


فرزین خان

شدید دست به خیر بود، واسه یه جوون مفتی تاکسی خرید و به نامش کرد تا کار کنه!!! گفتن علیه خمینی کار کن، نکرد! آخرش اونم اعدام کردن!


تیمور خان:




این یکی رو سفارشی براتون توضیح می دم:

تیمور خان قدیمی، از تیم فرزین خان بود که میدون امام حسینو می گردوندن. با فرزین خان صیغه برادری خونده بود، بعد از اعدام فرزین خان ، رژیم افتاد دنبالش، اما نتونستن گیرش بیارن. اوضاع که خوابید اومد سمت دماوند و تو یکی از محله هاش ساکن شد. من (نویسنده مقاله) ایشونو دیدم و میشناسم. خدای با مراما نباشه، پیغمبرش حتماً هست! همیشه می گم: «بعد علی، عمو تیمور مرده!»
درِ خونش همیشه و همیشه بازه، سُفرش همیشه پهنه. یه ماه بری خونش بخوری، لبخندش نمیفته! یه روز ازش پرسیدم: «عمو، ماجرا چیه که اینقد با مرامی؟»
خندید و گفت:
« عمو جون، من که با مرام نیستم، اگه داداشم فرزین خانو میدیدی چی میگفتی؟ من چن تا چیزو فقط از خدا بیامرز بابام ارث بردم: یکی مهمون نوازی. یکی سخاوت. یکی نماز روزه که خدا شاهده چلّه تابستون ،تو گرمای تهرون روزمو رد نمی کردم! ، یکی هم چشم پاک به ناموس مردم. خدا شاهده مردم ناموسشونو میسپردن به ما میرفتن جایی!!! اینهو خواهرم به روح پیغمبر(دقیقاً قسم خودشان را آوردم)! بیست سال میدون امام حسین راننده تاکسی بودم، اونم تو اون دوره و حجاب، یه ثانیه فکر بد به ناموس کسی نکردم!!!»
لازم به ذکره که من چند وقت خونه ی این مرد، کار (نقاشی ساختمان) می کردم، جز معرفت و مردونگی از این مرد ندیدم!
یه خاطره ی دیگه از خودم و تیمور خان:
یه روز حین کار یه قمه قدیمی زنگ زده دیدم. به تیمور خان گفتم: عمو مال شماست؟ خندید و گفت:
« آره عمو جون، مال دوره جاهلیه، خاطراتی باهاش داریم! یه وقت بد خواه مد خواه داری بیام دوازده شبی (یک اصطلاح)خفتش کنما!!!»
خدا خیرشون بده ایشا الله...

جان مولا هر چه هستی مرد باش
گــر قلندر نیستــی شبگرد باش
در جـهان هـمـراز اهـل درد بـاش
یا مبر نامی ز مردی ، یا حقیقت مرد باش


سلامتی بچه های قدیم که با زغال پشت لبشونو سیاه می کردن تا شبیه باباهاشون بشن، نه بچه های الان که ابرو ور میدارن تا شبیه ماماناشون بشن...!


یا علی.

هیچ نظری موجود نیست: