نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

 اصلاحات میرزا تقی‌خان امیرکبیر

 امیرکبیر تا قبل از دوره کوتاه‌مدت صدارتش در زمان ناصرالدین‌شاه یعنی در فاصله سال‌های 51-1848م /30-1227ش، دو بار به همراه یک هیات رسمی به روسیه سفر کرده بود و چهار سال هم در جریان معاهده ارزروم، در کشور عثمانی اقامت داشت. با وجود آن‌که این دو کشور در مقایسه کشورهای اروپایی پیشرفته به حساب نمی‌آمدند اما آنچه امیر می‌دید با اوضاع ایران تفاوت‌های بسیار داشت. زمانی که او بر مسند صدارت نشست همزمان بود با ظهور افرادی چون مارکس، نیچه، ادیسون، ولتر، دالامبر، ژان ژاک روسو، آدام اسمیت و... در اروپا که با اختراعات یا نظریاتشان دنیا را تکان داده بودند؛ اختراعاتی که زندگی بشر را زیرو رو کرده بود و حاکمیت را از آن مردم می‌دانست و به قانون و نه به شخص خاصی، تفویض می‌کرد که از این حق حمایت کند. اغلب این افراد معتقد به آزادی فردی و امنیت اجتماعی بودند و می‌گفتند که بهزیستی و رشد و توسعه زندگی افراد در گرو آزادی و امنیت اجتماعی امکان‌پذیر است.

 در چنین شرایطی بود که ضرورت ایجاد اصلاحات در ذهن امیر شکل گرفت؛ اصلاحاتی که هرچند در دوره کوتاهی اتفاق افتادند اما تاثیر عمیقی بر ایران به جای نهادند و نامی نیکو در تاریخ برای وی به ارمغان آوردند. فریدون آدمیت درباره امیر می‌نویسد: «اهمیت مقام تاریخی امیر به سه چیز است: نوآوری در راه نشر فرهنگ و صنعت جدید، پاسداری هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاق مدنی.» امیر البته نیک می‌دانست که هرچند تغییرات زیادی برای جبران عقب‌ماندگی‌ها لازم است اما شناخت قالب‌های اجتماعی صنعت و تامین شرایط آن هم بسیار مهم است، بنابراین تلاش کرد دستاوردهای جدید با فرهنگ سنتی جامعه همسویی نسبی داشته باشد.

  اصلاحات داخلی


 پس از دوران حاج میرزا آقاسی، سالی دو کرور (یک‌میلیون تومان) کسری بودجه به وجود آمد. امیر برای رفع این مشکل و کاهش مخارج دولتی و افزایش درآمدها دست به‌کار شد. آدمیت در این‌باره می‌نویسد: «او مصمم شد که تشکیلات اداری را براندازد، طبقه دهقانان را از ستمگری‌های گذشته آزاد کند و اصول مالیاتی را تغییر دهد. سپس مالیه و خزانه مملکت را سر و سامان داد، از مواجب و مستمری‌های گزاف شاهزادگان و درباریان و روحانیان کاست، برای پادشاه حقوق ثابت معین کرد، بر عایدات دولتی افزود و میان دخل‌وخرج موازنه برقرار کرد.» او با برقراری مالیات بر تیول واگذارشده یا مصادره تیول افرادی که سابقه خدمتگزاری به بیگانگان داشتند، بر درآمدهای دولت افزود.

 همچنین به اوضاع گمرک‌ها رسیدگی کرد و به سلطه افرادی که اداره گمرکات را به نرخ اندک خریداری کرده و از عواید آن‌ها ثروت بسیار اندوخته بودند پایان داد. او همچنین با استخدام استادان نظامی غربی و تشکیل یک ارتش منظم از قدرت قبایل کاست و شورش‌های منطقه‌ای را سرکوب کرد. مهمات‌سازی در این زمان رشد بسیاری کرد به‌طوری‌که در تهران ماهی هزار تفنگ و در اصفهان 300 تفنگ ساخته می‌شد و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز که یادگار عهد عباس میرزا بود دوباره رونق گرفت. در زمان‌های قبل از او مواجب اداره چندین‌هزار سرباز اخذ می‌شد درحالی‌که تعداد سربازان بسیار کمتر (حدود صدنفر) بود که تازه حقوقشان هم پرداخت نمی‌شد، اما در زمان عزل امیر ارتش ایران به 137هزار و 248 نفر رسیده بود و‌ هزار توپ با گلوله‌های 1. پنج تا 12 کیلویی داشت.

  او همچنین با اصلاح نظام دیوانخانه و دارالشرع، به حمایت از حقوق اقلیت‌ها پرداخت و شکنجه زندانیان و مظنونان را ممنوع و با وضع قوانین مبارزه با رشوه‌خواری و برانداختن لوطی‌گری و قمه‌کشی، امنیت اجتماعی بیشتری را برای مردم تضمین کرد و این‌ها در حالی اتفاق می‌افتاد که کمی پیش‌تر در زمان حاج میرزا آقاسی چنان اوضاع شهر به‌هم‌ریخته و بی‌نظم بود که گفته می‌شود گاومیش حاج میرزا آقاسی در شهر ول می‌گشت و به مغازه‌ها می‌رفت و ارزاق مردم را می‌خورد! امیر همچنین در زمینه توسعه شهری و ایجاد امکانات زیربنایی مانند تاسیس مریض‌خانه دولتی و آبله‌کوبی همگانی، ایجاد چاپارخانه‌ها و سیستم پستی جدید، انتقال آب کرج به تهران، سنگفرش کردن معابر عمومی و کوچه‌ها و مرمت و حفظ آثار و بناهای باستانی... تلاش فراوان کرد. امیرکبیر را همچنین، می‌توان بانی و موسس فرهنگ نوین ایران دانست.

او با تاسیس مدرسه دارالفنون، انتشار کتب فنی و بهداشتی و روزنامه وقایع اتفاقیه و اعزام دانشجو به اروپا و و استخدام معلمان اروپایی نقش بزرگی را در فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه آن روزگار ایفا کرد زیرا اعتقاد داشت آشنایی با دانش جدید و احوال دیگر کشورها قوای عقلانی افراد را پرورش خواهد داد، بنابراین مقرر کرده بود که هر کسی 200 تومان در سال حقوق دیوانی دارد به دو تومان مشترک روزنامه شود. او همچنین در زمینه رشد صنعتی گام‌های بلندی برداشت.

فریدون آدمیت در این‌باره می‌نویسد: «در رقابت با کالاهای خارجی از صنعت ملی سخت حمایت کرد و امتعه وطنی را معمول کرد. به استخراج معادن دست زد و آن را تا پنج سال از پرداخت مالیات معاف کرد. استاد معدن‌شناسی از خارج آورد و نمایشگاهی از مصنوعات ایرانی تاسیس کرد و محصولات ایرانی را به نمایشگاه بین‌المللی لندن فرستاد.»
  
 سیاست خارجی

 امیرکبیر در سیاست خارجی خود و در ایجاد روابط با کشورهای دیگر بسیار سیاستمدارانه عمل می‌کرد. وی علاوه بر این‌که برای برقراری روابط دوستانه با آن‌ها می‌کوشید اما درعین‌حال تلاش می‌کرد قیودی را که براساس معاهدات قبلی به ایرانیان تحمیل شده بود از میان بردارد و از میزان نفوذ و سلطه بیگانگان به‌خصوص روس و انگلیس در کشور بکاهد و در این راستا از سیاست‌های موازنه منفی استفاده می‌کرد به این معنی که از واگذاری هرگونه امتیازی به این کشورها امتناع می‌ورزید.

امیر اصرار داشت مشکلات داخلی با تدبیر نیروهای داخلی و نه با مداخله بیگانگان حل وفصل شود. وی برای توسعه تجارت خارجی و کاهش نفوذ روس و انگلیس روابط ایران را با کشورهایی چون اتریش، پورس و آمریکا گسترش داد. با این کار درآمدهای حاصل از صادرات ایران نیز افزایش پیدا کرد. برای مثال شیلات شمال که در زمان محمدشاه توسط روس‌ها اداره می‌شد و درآمدی حدود سالانه شش‌هزار تومان برای ایران داشت به ایرانیان واگذار شد و درآمد آن به 30‌هزار تومان در سال رسید.

 سقوط امیرکبیر
 البته اقدامات امیر از همان ابتدا زمینه را برای سقوط او هموار کرد. او در حالی حقوق ناصرالدین‌شاه را به سالی 24‌هزار تومان کاهش داد که پادشاه قبلی محمد‌شاه سالی 60‌هزار تومان مواجب می‌گرفت. کاهش نفوذ و قدرت درباریان و اجرای سیاست‌ها موازنه منفی در قبال روس و انگلیس و حسادت‌ها و کینه‌ورزی‌ها باعث شد امیرکبیر پس از گذشت سه سال و دو ماه و سه روز از صدارت و در زمانی که به «کنسطیطوسیون» (مشروطه) می‌اندیشید و ‌درصدد بود استبداد را ضابطه‌مند کند، عزل و پس از آن در سال 1853م/1232 ش دستور قتل وی از سوی ناصرالدین‌شاه صادر شود.

 اما این‌که چرا اقدامات امیرکبیر اینچنین سریع به پایان راه رسید مسئله‌ای است که جای تامل بسیار دارد. زیباکلام در این‌باره می‌نویسد: «آیا امیر نمی‌توانست معتدل‌تر و انعطاف‌پذیرتر عمل کرده و آرام‌تر گام بردارد؟ آیا امکان‌پذیر نبود که آن همه اقدامات گسترده‌ای را که او با عجله و شتاب در سه سال انجام داد در یک مقطع زمانی 10ساله به اجرا درآورد؟ ... او آشکارا حوصله و تحمل مخالفت با اصلاحات و سیاست‌هایش را نداشت.» و بعضی دیگر از محققان چون کاتوزیان معتقدند که شخصیت و روش اجرای سیاست‌های امیرکبیر بسیار شبیه به رضاخان بوده و رمز نیکنامی او در تاریخ در حذف سریع وی بوده است کما این‌که اگر زنده می‌ماند در اسطوره‌شناسی تاریخی ایرانیان اینک از او به عنوان عامل یکی از قدرت‌های بیگانه و مستبدی بی رحم یاد می‌شد.

 علاوه بر این، جامعه ایرانی که در حالت عادی امثال سالارها و آصف‌الدوله‌ها و میرزا آقا خان‌ها را تولید می‌کرد نیازی به وجود افرادی چون امیر نمی‌دید، زیرا در این راستا نه حق انتخاب داشت و نه تصور چنین حقی را بر خود متصور بود، بنابراین با نایستادن پشت امیر زمینه را برای حذف راحت وی مهیا ساختند.

 به‌هرحال پس از عزل امیرکبیر و در زمان صدارت میرزا آقاخان نوری قسمت عمده‌ای از دستاوردهای امیر نابود شد یا ابتر ماند زیرا آقاخان نقطه مقابل امیرکبیر بود. او در مخالفت با چاپ کتاب سفیر ایران در روسیه چنین استدلال کرد که: «مصلحت نمی‌داند برای مردم فرق اوضاع اروپا با اوضاع ایران درست معلوم شود.»

هیچ نظری موجود نیست: