نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ آذر ۱۸, دوشنبه

رنجنامه‌ی احمد تمویی از زندان ارومیه خطاب به احمد شهید


 احمد تمویی، زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی ارومیه، در رنجنامه‌ای خطاب به احمد شهید، گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل متحد، از برخی شکجه‌های روحی و جسمی و آزار و اذیت‌هایی که در طی مدت قریب به شش سال زندانی بودنش، متحمل آن شده، پرده برداشته است.
آقای تمویی اکنون و پس از پرونده سازی مسئولان بر علیه وی،به قصد تنبیه، در بند زندانیان عادی(متهمین به قتل) به سر می‌برد.
متن کامل رنجنامه‌ی احمد تمویی را که در اختیار “خبرگزاری هرانا” قرار گرفته است، در زیر می‌خوانید:
اینجانب احمد تمویی، زندانی سیاسی، در تاریخ ۲ آبان سال ۸۶ در شهرستان مهاباد، توسط اطلاعات سپاه پاسدران مهاباد دستگیر و از همان روز اول به بازداشتگاه سپاه ارومیه منتقل شدم. در اطلاعات سپاه ارومیه به اتهام عضویت در پژاک به مدت ۲ ماه در سلول انفرادی اطلاعات سپاه، تحت شکنجه بوده‌ام. در طول این دو ماه، از طریق شک الکتریکی، آویزان کردن، شلاق زدن و اعدام ساختگی، مورد شکنجه قرار گرفته‌ام. بعد از دو ماه بازجویی و شکنجه به اداره‌ی اطلاعات مهاباد منتقل شدم و یک ماه نیز در آنجا تحت بازجویی بودم. بعد از سه ماه بازجویی به زندان مهاباد منتقل گردیدم.
در بهمن ماه سال ۸۶ در شعبه‌ی یک دادگاه انقلاب مهاباد‌ به اتهام محاربه به مدت ده دقیقه محاکمه شدم. وکیلم را قبل از جلسه‌ی دادگاه تهدید نمودند و در جلسه‌ی دادگاه به من اجازه ندادند به طور کامل از خودم دفاع نمایم. مدت کوتاهی بعد از جلسه‌ی دادگاه، حکم ۱۵ سال حبس‌ام را به طور شفاهی‌ در زندان مهاباد به من ابلاغ کردند. بعد از ابلاغ حکم، وکیلم را با تهدید، وادار به استعفا از پرونده‌ام نمودند و بعد از این ابلاغ به دلیل عدم تحویل دادنامه به بنده، نتوانستم به حکم صادره اعتراض کنم و دادگاه بعد از چند روز حکمم را تحویلم داد.
تابستان سال ۸۷ هنگام بازجویی دادستان کل استان آذربایجان غربی از زندان مهاباد، به رفتار دادگاه اعتراض نمودم که با واکنش تند دادستان، مواجه شدم و همان روز به زندان ارومیه منتقل شدم.
در زندان ارومیه، دی‌ ماه زمستان سال ۸۹ به هنگام اجرای حکم اعدام حسین خضری، زندانی سیاسی، مسئولین زندان، من و تعدادی از زندانیان سیاسی را به سلول انفرادی منتقل کردند. هدف از انتقال ما به سلول انفرادی، ایجاد رعب و وحشت در بین زندانیان سیاسی بود. صبح روز پانزدهم دی‌ ماه، هنگامی که در سلول انفرادی شماره‌ی هفت بودم؛ حسین خضری را به طرز فجیحی همراه با ضرب و شتم از سلول شماره‌ی دو خارج و به جایگاه اعدام بردند. بعد از اعدام ایشان، در اعتراض به اعدام و فشارهای زدان، به مدت ۲۰ روز اعتصاب غذا کردم.
روز ۲۷ بهمن ۸۹ از زندان ارومیه به سلول انفرادی اداره‌ی اطلاعات منتقل شدم. از همان بدو ورود به اداره‌ی اطلاعات، با ضرب و شتم ماموران روبرو شدم و به مدت یک ماه در سلول انفرادی به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “ارتباط با رسانه‌های بیگانه” مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفتم. زمستان سال ۹۰ بدون هیچ دلیلی‌ به سلول انفرادی زندان منتقل شدم و به مدت ۲۵ روز در سلول‌های سرد زندان دچار عفونت کلیوی شدم. در بهمن ماه سال ۹۰ به مدت ۲ روز به سلول انفرادی اداره‌ی اطلاعات منتقل شدم؛ در طول این دو روز تحت فشار‌های روحی‌ و روانی‌ زیادی، جهت انجام مصاحبه‌ی تلویزیونی قرار گرفتم که از انجام مصاحبه خودداری نمودم.
از بهار سال ۹۰ تا مهر ماه ۹۱ هر هفته یک بار اجباراً توسط ماموران زندان به دفتر اداره‌ی اطلاعات در زندان منتقل شدم و مورد توهین، تحقیر و تفتیش عقاید قرار گرفته‌ام و هر چند مدت یک‌بار مسئولان زندان وسایل شخصی‌‌ام را بازرسی و غارت نموده اند.
روز ۲۰ مهر سال ۹۱ از زندان ارومیه دوباره به اداره‌ی اطلاعات منتقل‌ام کردند و به مدت دو ماه به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “ارتباط با احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل” برایم پرونده سازی شده و شکنجه شده‌ام. بر اثر شکنجه‌های شدید دو بار از هوش رفتم. اواخر بازجویی، بازجویان خواستار مصاحبه تلویزیونی شدند و بعد از قبول ننمودن مصاحبه، ۲۰ آذر ماه، ساعت ۱۲ شب من را به اتاق بازجویی بردند و گفتند که برای شما غیاباً حکم اعدام صادر شده است و همین امشب هم اجرا می‌شود؛ اما اگر مصاحبه‌ی تلویزیونی انجام بدهید اجرای حکم اعدام شما متوقف می‌شود… نهایتاً از انجام مصاحبه خودداری نمودم. ماموران اداره، به من دستبند، پا بند و چشم بند زده و گفتند که شما را برای اجرای حکم اعدام به مکان دیگری منتقل می‌کنیم. بعد از مدتی‌ در بین راه فهمیدم که من را به زندان رجایی شهر کرج تبعید می کنند. در بین راه وقتی‌ به توهین ماموران اعتراض کردم با ضرب و شتم آن‌ها روبرو شدم. روز ۲۱ آذر ۹۱ به دادسرای امنیت زندان اوین منتقل شده و دادسرای امنیت اوین دستور انتقالم به زندان رجایی شهر کرج را صادر کرد. به مدت هفت ماه در زندان رجایی شهر کرج از ارتباط تلفنی و ملاقات حضوری با خانواده‌ام محروم بودم.
روز ۲۶ تیر ماه ۹۲ از زندان کرج به زندان ارومیه منتقل شدم. روز ۳۱ مرداد در حالی‌ که فقط یک ماه بود که به زندان ارومیه آمده بودم، از طرف دفتر اداره‌ی اطلاعات، در زندان ارومیه احضار شدم. با توجه به اینکه قبلاً نیز به دفعات به دفتر اطلاعات احضار شده بودم و مورد توهین و تحقیر قرار گرفته بودم، این دفعه از رفتن خودداری کردم. ماموران زندان من را به زور به دفتر اطلاعات برده و بر اثر ضرب و شتم بینی‌‌ام، دچار شکستگی شد. بعد از حضور اجباری در دفتر اطلاعات، مجدداً مورد توهین و تحقیر و تهدید قرار گرفته و به سلول انفرادی زندان منتقل شدم. بعد از شش روز سلول انفرادی، مسئولین زندان، من را از بند ۱۲ (سیاسی) به بند ۴ (که مربوط به جرایم قتل می‌باشد)، منتقل‌ام کردند…
گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل، آقای احمد شهید؛ بنده زندانی سیاسی احمد تمویی، هم اکنون در یکی‌ از خطرناک‌ترین بند‌های زندان تحمل حبس می‌نمایم و صراحتاً اعلام می‌کنم که امنیت جانی ندارم و از جناب عالی‌ و همه‌ی نهاد‌های بین المللی حقوق بشری خواهان پیگیری وضعیتم می‌باشم. بنده احمد تمویی، زندانی سیاسی، در طول این چند سال متحمل شکنجه‌های سیستماتیک فیزیکی‌ و روحی‌ و روانی‌ گردیده‌ام و در داخل زندان بار‌ها برایم پرونده سازی شده است و همه‌ی شکنجه هایی که متحمل شده‌ام به خاطر عقاید سیاسی‌ام و نه گفتن به خواسته‌های اداره‌ی اطلاعات بوده است.

هیچ نظری موجود نیست: