نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

گفت وگو با دكتر حميد احمدى و كاوه بيات درباره اسناد تازه فرقه دموكرات

گفت وگو با دكتر حميد احمدى و كاوه بيات درباره اسناد تازه فرقه دموكرات

گفت وگو با دكتر حميد احمدى و كاوه بيات درباره اسناد تازه فرقه دموكرات
زواياى تاريك روشن مى شود
اسماعيل آزادى
در آستانه شصتمين سال بحث فرقه دموكرات و نجات آذربايجان هستيم. بحث هاى تاريخى در اين مورد، چه فراز و فرودهايى داشته است؟
بيات: مهم ترين ويژگى اين بحث در اين است كه در سنوات اخير على الخصوص تا پيش از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى، بخش عمده دانش و آگاهى ما از اين پديده، به گزارش هاى يكى از طرفين اين مناقشه محدود بوده است. يعنى از يك طرف، ما مقدار زيادى اسناد و گزارش هاى روزبه روز از تحولات جارى در آذربايجان در دست داريم كه توسط ارگان هاى دولتى مانند فرماندارى ها، وزارت دارايى و وزارت فرهنگ و… توليد شده است. اين گزارش ها تا پيش از چيرگى تشكيلات فرقه دموكرات، جنبه مستقيم داشتند و بعد كه دست ارگان هاى حكومت مركزى از آذربايجان كوتاه شد، جنبه غيرمستقيم و حاشيه اى پيدا كرد. اين يك وجه اسناد است كه از شكل گرفتن يك حركت و تشكيل يك حكومت خودمختار تا مراحل پايانى و فروپاشى را در بر مى گيرد، براى بازسازى تاريخى اين واقعه بسيار مهم هستند. از طرف ديگر در همين سو، ما گزارش هاى مقامات سياسى و نظامى متفقين به ويژه بريتانيا و آمريكا را داريم كه با دقت ونگرانى، تحولات اين حوزه را دنبال مى كردند.
گزارش روس ها چطور؟
بيات: گزارش شوروى ها يك اشكال عمده داشت و اينكه در تعيين و تبيين نيات دولت اتحاد شوروى در برپا داشتن اين حركت و همين طور نيات و اهداف مسكو در برچيدن اين حركت، خيلى ناقص بود. بيشتر روى حدس گمان حدس مى زدند، اما با فروپاشى اتحاد شوروى و بازشدن اسناد و آرشيوهاى بلوك شرق به تدريج، مجموعه گزارش هايى در اين زمينه در دسترس پژوهشگران قرار گرفت كه ميزان دخالت و اهداف روز به روز اتحاد شوروى را از اين حركت روشن مى كند. به ويژه در سال هاى اخير مخصوصاً با تلاش هايى كه در خود جمهورى آذربايجان صورت گرفته است، به ويژه كتاب هاى «دكتر حميل حسنلى» در مورد فرقه دموكرات ، در واقع اكنون گزارش هاى دقيق و مفصلى نه فقط از كم و كيف شكل گيرى فرقه دموكرات و ارتباط آن با سياست روز اتحاد شوروى، بلكه از ريز مكانيسم درونى اين تحول در اختيار ما قرار گرفته است كه اكنون امكان نزديك شدن به يك ارزيابى نسبتاً جامع از كل اين پديده را فراهم كرده است.
برخى از عناصرى كه امروز نيز فعالند، سعى مى كنند اين قضيه را به گونه اى پيش ببرند كه فرقه دموكرات آذربايجان واكنشى به ديكتاتورى رضاخان و يك امر داخلى و خودجوش بوده است. شما اين ادعا را چگونه تحليل مى كنيد؟
احمدى: اسناد جديد خيلى از نقاط تاريك و سئوال هايى را كه در ذهن تحليل گران و مورخان و روشنفكران ايرانى وجود داشته است، روشن مى كند. البته بايد به اين نكته توجه كنيد كه بخشى از اسناد ادبيات رسمى بوده كه در روزنامه ها نوشته مى شده است، مثل نوشته هاى آقاى «نجفقلى پسيان». بعضى از آنها نيز نگاه هاى رسمى و حكومتى به فرقه است. بخش ديگرى از اسناد و گزارش ها در بيان خود اين گروه ها از فرقه دموكرات گرفته تا بعضى از چپ گرايان ديگر مانند حزب توده بود. البته اين گزارش ها پر از شعارها و ابهاماتى بود كه روايت هاى كلان و معمولاً ايدئولوژيك ارائه مى دادند و در آنها، نكات تاريك زيادى وجود داشت كه بعد از فروپاشى اتحاد شوروى و حتى قبل از آن كه بحث هاى گلاسنوست و پروستوريكاى گورباچف شروع شد، اولين نشانه هاى اين ادبيات به دست همگان رسيد.
اين اسناد چه بود؟
احمدى: گرچه بعضى از روزنامه نگاران آمريكايى، گزارش هاى پراكنده و قديمى درباره كم و كيف قضيه و ابعاد داخلى آن منتشر مى كردند، اما در تحول اواخر دوره گورباچف، اولين كتابى كه چاپ شد، نوشته «ديويد نيسمان» به زبان انگليسى بود. شايد اين اولين افشاگرى و يا نخستين گشايش تاريخى بود. وى ظاهراً به جمهورى آذربايجان رفته بود و چون به زبان تركى آشنايى داشت بعضى از اين اسناد را در كتابش آورد. از جمله نيات شوروى و اينكه چطور تداركات فرستادند و نشرياتى مثل «وطن يولوندا» را چگونه منتشر كردند و… اين اولين جرقه اى بود كه تحليل گران فهميدند ابعاد دقيق خارجى فرقه دموكرات چه بوده است. پس از فروپاشى اتحاد شوروى، افشاگرى هاى ديگرى به طور پراكنده از طريق افرادى كه به ايران برگشتند، انجام شد. براى مثال كتابى كه آقاى شفايى در مورد افسران خراسان نوشت، (چون افسران خراسان نيز در اين قضيه درگير بودند) كه به يك سرى از ابعاد داخلى آن اشاره كرد، از جمله اين كه ماجراى از بين رفتن پيشه ورى براى ما معلوم شد. همچنين نوشته هاى دكتر جهانشاهلو كه خود از شخصيت هاى برجسته اين ماجرا بود منتشر شد و بسيارى از زوايا را روشن كرد. از جمله اسناد ديگرى كه ايرانيان پس از فروپاشى اتحاد شوروى از باكو به دست آوردند، خاطرات «سرگرد نوروزاف» است كه افسر اطلاعاتى ارتش سرخ بود كه بسيارى از نكات مهم را افشا كرده است.او نوشته است كه اين فرقه چگونه سازمان دهى شد و باقراف چه نقشه هايى در سر داشت. استالين چگونه با او تماس گرفت، چگونه تداركات انجام شد. حتى نكات بسيار مهمى درباره تدوين آيين نامه فرقه دموكرات و كم و كيف فعاليت هاى آنها در شهرهاى مختلف ايران را منتشر كرد كه بسيار افشاگرانه بود. خاطرات ديگرى مثل نوشته هايى كه با عنوان محاكمات «بى ريا» منتشر شد و يا بعضى از نوشته هاى پراكنده پيرامون دانشجويانى كه از طريق كردستان ايران و آذربايجان به شوروى برده شده بودند تا نخبگان آينده را تربيت كنند نيز چاپ شده اند.
آيا در اسناد گذشته اين صراحت وجود داشت كه استالين اين قضيه را پيگيرى مى كند؟
بيات: اسناد گذشته به تدريج به يك سطح بالاترى از روشن كردن مداخله شوروى ها رسيد.هم كارگزاران عمده اى از رهبران فرقه دموكرات از جمله دكتر جهانشاهلو يا سرگرد نوروزاف به عنوان يك مامور امنيتى عالى رتبه برداشت هاى خود از ابعاد اين مداخله را بيان كردند، ولى هنوز اسنادى در مورد مركز تصميم گيرى و جايى كه سياست ها را طرح، ديكته و اجرا كرد، موجود نبود.
برخى مى گويند فرقه دموكرات داراى زمينه هاى داخلى و ملى بوده است آيا اسنادى در اين مورد وجود دارد؟
احمدى: تفسير و تبليغات طرفداران اين جريان در گذشته و امروز بر داخلى بودن ماجرا است و سعى شده است از بعد بين المللى آن چشم پوشى شود، در حالى كه بعد بين المللى آن يك مسئله بنيادين است. مدافعان فرقه مى گويند اين جريان از داخل شكل گرفت، يك حركت اصيل بود و اتحاد شوروى تنها از آن بهره بردارى كرد. در حالى كه آنچه از نوشته هاى مختلف ايرانى و اهالى آذربايجان و چه گزارش هاى خارجى به دست آورديم نشان مى دهد كه گرچه در زمان رضاشاه، خيلى كارها كردند و بحث استبداد وجود داشته است، ولى نشانه اى در دست نيست كه حركت فرقه قبل از ورود اتحاد شوروى به ايران شروع شده باشد. يعنى حتى بعضى از نويسندگان در نوشته ها و خاطرات خود اظهار تعجب مى كنند كه به محض اينكه آذربايجان اشغال شد، شعارنويسى هايى بر در و ديوار تبريز مبنى بر «ستم فارس ها» آغاز شد كه خود اهالى تعجب مى كردند كه اينها چيست و نشانه اى ديده نمى شود كه استبداد رضاشاه منجر به شكل گيرى اين قضيه شده باشد. اسناد و بسيارى از گزارش ها نشان مى دهد كه اصولاً قبل از تشكيل اين جريان، مسئله اى وجود نداشته است. براى مثال، ديدگاه هاى خود پيشه ورى قبل از اين داستان، دال بر اين بوده كه چنين نگرشى در او وجود نداشته و فرقه به طور ناگهانى تشكيل شده است. البته يك زمينه سازى بوده كه با ورود اتحاد شوروى اين كار شروع شده است. به هر حال، اين حركت خاص سياسى كه با حمايت اتحاد شوروى آغاز شد، زمينه داخلى نداشت.
همانطور كه مى دانيد طرفداران اين جريان در تبليغات خود سعى مى كردند فرقه دموكرات آذربايجان را يك فرآيند خودجوش داخلى و ملى به تصوير كشند و اين كه استالين و شوروى ها بودند كه سعى كردند از اين فرآيند استفاده كنند. اين اسناد جديد چه تغييرى را در اين نگرش ايجاد مى كند؟
بيات: ببينيد! فروپاشى حكومت رضاشاه، تقريباً هيچ كس را ناراضى نكرد.

استبداد فوق العاده اى كه در زمان او وجود داشت و نارضايى گسترده اى كه بود، يكى از مسلمات تاريخ معاصر ايران است. آذربايجان هم مثل بسيارى ديگر از نقاط ايران و آذربايجانى ها هم مثل بسيارى ديگر از شهروندان، از اين دوره ناراضى بودند و از فروپاشى حكومت رضاشاه به عنوان فرصتى براى بازسازى ايران و احياى ارزش هاى مشروطه استقبال كردند. يعنى زمينه نارضايى از نظام گذشته در ساير نقاط ايران با شدت و ضعف وجود داشت، اما مسئله اى كه پيش مى آيد، ميزان خودجوش بودن اين ماجرا است. خودجوش بودن تا جايى كه نارضايى هست و اميد به تغيير وضعيت موجود و جلوگيرى از بازسازى يك حكومت آمرانه در ايران وجود دارد، كاملاً قابل پذيرش است، اما حركت هاى اوليه كه در آذربايجان بود در ساير نقاط هم وجود داشت. رشد و توسعه جمعيت هاى آزادى خواه و مشروطه طلب تقريباً مبين همين حركت ها است. ولى در آذربايجان، اين نارضايى از جايى كاناليزه و حتى وجين شد و يك جهت اساسى به آن داده شد كه به يك حركت قوى تبديل شد، در حالى كه اين پديده با سوابق امر مطابقت نداشت. مسئله «ستم فارس ها» موضوعى است كه مشخصاً در اين تبليغات مطرح مى شد و با بحث جعلى آذربايجان شمالى و آذربايجان جنوبى پيوند خورد.
و اينها مسائلى هستند كه ما سابقه آن را حتى با حركت هاى خودجوش اوليه بعد از شهريور ۲۰ نيز نداريم. يعنى كاملاً خلق الساعه بود؟
بيات: بله، اين وجه ماجرا كاملاً خلق الساعه بود. البته نارضايى ها خلق الساعه نبود، ولى كاناليزه كردن آنها در جهت تقابل قومى و طرح خواسته هاى قومى كاملاً خلق الساعه است. با اسناد جديدى كه آمده، از نقطه نظر سرمنشا و تاريخ شروع و مكانيسمى كه اتحاد شوروى براى اشاعه اين نوع ديدگاه ها مطرح كردند، قابل پيگيرى است. گروه هاى مخالف ديگرى وجودداشتند كه تمام آن ها سركوب شدند. تعداد زيادى روزنامه در پى تصميم دولت اتحاد شوروى براى شروع اين حركت بسته شد.
در كجا بسته شد؟
بيات: در تبريز. روزنامه هايى مثل «صداى آذربايجان» يا اتحاديه هاى كارگرى مثل اتحاديه اى كه «يوسف افتخارى» و «خليل آذر» ايجاد كرده بودند، توسط مقامات شوروى تعطيل شدند. تعداد زيادى از كسانى كه با اين حركت مقابله مى كردند، تهديد، دستگير، ربوده و اعدام شدند. اينها مسائلى است كه در كنار تحولات بايد به آنها توجه كرد. تا قبل از اين تصميم براى برپا داشتن يك حركت جدايى طلبانه در بسيارى از گفتارهاى رايج كسانى كه بعدها سردمدار اين برنامه شدند نيز نشانى از ستم فارس ها و دو نيمه شدن آذربايجان نبود. «بى ريا» مقالات زيادى درباره حزب توده قبل از تشكيل حزب دموكرات دارد. پيشه ورى روزنامه «آژير» را در مى آورد كه تمام شماره هاى آن در دسترس است، اما در هيچ يك از اينها نشانى از اين وجه جديد خلق الساعه نمى بينيم. اما شناسنامه آن با منتشر شدن اين اسناد براى پژوهشگران مشخص شده است.
فرآيند ايجاد فرقه دموكرات دقيقاً چه زمانى آغاز مى شود؟
بيات: بعد از رد تقاضاى روس ها براى امتياز نفت شمال تصميم براى برپا داشتن اين حركت اتخاذ شد. البته بعد از اشغال ايران و اعزام گسترده عناصر اطلاعاتى شوروى، زمينه سازى را با انتشار نشرياتى چون «وطن يولاندا» ايجاد موسسات و جمعيت ها آغاز كرده بود كه وجه گسترده و عمومى آن به صورت فرقه دموكرات تبلور پيدا مى كند.
اين زمينه سازى ها چگونه انجام شدند؟
احمدى: بسيارى از حركت هاى حزبى، سياسى يا مسلحانه در دوره معاصر دو مرحله بنيادى دارند: اول، تبليغات و آماده سازى براى توجيه حركت و دوم، مرحله اجرايى و عملياتى. در اين زمينه آن طور كه اسناد اوليه به خصوص اطلاعات سرگرد نوروزاف مى گويد، به محض اين كه ايران اشغال شد، عده اى از شرق شناسان و كسانى كه زبان آذرى بلد بودند آمدند، نشريه چاپ كردند و حدود ۴ سال زمينه سازى كردند تا ذهن مردم را آماده كنند و بگويند حكومت ديكتاتورى و يا پهلوى، حكومت فارس ها عليه آذرى ها است. اين زمينه  سازى علاوه بر «وطن يولاندا» و تبليغات وسيع از طريق شعرا، ادبا، نويسندگان و تماس هاى مختلف انجام مى گرفت. بعد از آن، مرحله عملياتى شامل اين دستورات بود كه فرقه بايد تشكيل شود. اينجا بود كه پيشه ورى را دعوت كردند. به نظر مى رسد كه قبل از آن، چنين تصميمى كه پيشه ورى در راس امور باشد گرفته نشده بود. البته اينجا يك نكته مبهم باقى مى ماند كه آيا تصميم تشكيل گروهى به نام فرقه دموكرات از سه، چهار سال پيش روى آن فكر مى شد يا بعد از اينكه ما امتياز نفت را نداديم، اين تصميم را گرفتند. نظر خود من اين است كه از همان زمان، يعنى ۱۹۳۸ (آن طور كه اطلاعات نشان مى دهد) شوروى ها در مسكو دست به تبليغات وسيعى عليه دولت ايران زدند كه ايران با آلمان ها ساخت و پاخت كرده اند. در واقع مى  خواستند نظر متفقين را عليه ايران بسيج كنند. اين نيز يك زمينه سازى بود، زيرا استالين فرصتى را ديد كه در آينده با تضمين حكومت مركزى بتواند جريان شورايى كردن كشورها را دنبال كند.بعد كه مسئله اتحاد با چرچيل مطرح شد، اين فكر زمينه عملى به خود گرفت و دستورات عملياتى صادر شد. در واقع طبق اسناد، دستور تاسيس فرقه در خرداد و تير صادر شد. دقت كنيد كه فرقه در شهريور شكل گرفت.
پيشه ورى هنگام صدور دستور كجا بود؟
احمدى: پيشه ورى تا آن زمان در تهران بود، بعد از آن احضار شد. به احتمال قوى و حتى صددرصد خود پيشه ورى هم در جريان اين قضايا نبوده و شايد اعتقادى هم نداشته است. در روزنامه آژير كه روزنامه رسمى پيشه ورى بود، هيچ نشانى از اين حركت قومى كه فارس چه كار مى كند و يا زبان تركى و… ديده نمى شود. اكثر بحث هاى او سوسياليسم و ديدگاه هاى ماركسيستى بود. اين نشان مى دهد كه قضيه ناگهانى بوده است.
بيات: در تاييد يكى از نكاتى كه دكتر احمدى در پيشينه اين جريان گفتند، مى خواستم قرارداد بين تروپ و مولوتف را كه در سال ۱۹۳۹ منعقد شد، خاطرنشان كنم.در اين قرارداد كه يك نوع تقسيم استراتژيك بين آلمان و اتحاد شوروى بود، اسناد آن هم منتشر شده است، تمايل اتحاد شوروى به مرزهاى جنوبى خودش و نوعى حوزه نفوذ قائل شدن از طرف آلمان ها نيز به رسميت شناخته شد.
يعنى روس ها از همان موقع در تدارك گسترش نفوذشان بودند كه در آن مرحله به توافقشان با آلمان ها اتكا داشتند اما بعد كه حمله آلمان به اتحاد شوروى پيش آمد، اين تمايل خود را در ائتلاف با متفقين آمريكايى و انگليسى قرار دادند. يعنى احتمالاً ردى از اين برنامه ريزى را در توافق با آلمان ها مى توانيم ببينيم.
•در اسنادى كه در مورد همكارى حزب توده با حزب دموكرات آذربايجان وجود دارد، توده اى ها خيلى بازى گرفته نشدند. آيا خود توده اى ها تمايلى نسبت به فرقه دموكرات آذربايجان از خود نشان ندادند؟ يا قضيه به شكل ديگرى بوده است؟
بيات: همانطور كه تحقيقات پيشين و همچنين خاطرات منتشر شده از حزب توده نشان داده است، حزب توده تقريباً با تشكيل فرقه دموكرات، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت.
يعنى از ابتدا به دليل منافع تشكيلاتى، مخالف اين امر بود و به نوعى، تشكيل فرقه دموكرات را كه با ادغام تشكيلات حزب توده در آذربايجان توام شد، به نوعى برنتافت و نارضايتى خود را هم ابراز كرد و فرقه دموكرات را رقيب تشكيلاتى خود مى دانست. اين چشم و همچشمى تشكيلاتى در آغاز وجود داشت، ولى نكته مهمى كه بايد درنظر گرفته شود اين است كه بعدها با فرامينصريحى كه اتحاد شوروى به خصوص از طريق كامبخش منتقل كرد، اين نارضايتى اوليه كاملاً از بين رفت و در مراحل بعدى، به عنوان بازو و همراه فرقه دموكرات در تمام مراحل پيش رفت.
«يرواند آبراهاميان» در تحقيقاتى در اين زمينه، با ريشه يابى منشاء حزبى و قومى سران حزب توده و سران فرقه دموكرات سعى كرد به يك تحليل جامعه شناختى از اين اختلاف نيز برسد كه بحث جالبى است و مى تواند مورد توجه قرار بگيرد، ولى همانطور كه اشاره كردم، اين نارضايتى، كوتاه مدت بود و با توجه به همسويى گسترده اى كه حزب توده با اتحاد شوروى داشت، در مراحل بعدى هيچ خللى در كار ايجاد نكرد. فرقه دموكرات كار خود را مى كرد و حزب توده نيز در مركز از تمام اقدامات فرقه دموكرات پشتيبانى مى كرد.
انتشار اين سه سندى كه در نشريه «گفت وگو» چاپ شد، چه تاثيرى در فرآيند تاريخ نگارى در مورد فرقه دموكرات آذربايجان ايجاد خواهد كرد؟
احمدى: با بحث هايى كه شد، مى توان حدس زد كه زواياى تاريك مسئله تا حد زيادى روشن شده است. يعنى در تحليل نهايى، گرچه زمينه هاى نارضايتى در آذربايجان و همه ايران بوده است، ولى اين را نبايد تماماً به مسائل داخلى منسوب كرد، زيرا اين بخشى از بازى استراتژيك جهانى بود. زيرا ما نشانه هاى اوليه آن را ديده بوديم. در سال ۱۹۲۰ هم اسناد جديد انتشار يافته اتحاد شوروى در زمينه گيلان باعث افشاگرى هاى زيادى شد. نوشته هاى «مويسى پرسيتس» كه ترجمه هم شد آنها مى خواستند در زمان ميرزا كوچك  خان چنين بهره بردارى اى را بكنند. ولى به دليل اشتباهاتى كه مرتكب شدند و شرايط زمانى، اين كار صورت نگرفت.
در واقع، فرقه دموكرات آذربايجان مى خواست ادامه حركت گيلان در آن منطقه باشد؟
احمدى: بله. به نظر من، اينطور بود، زيرا شوروى ها احساس كردند در شرايط نوين نظامى جهانى، اين فرصت ها را دارند. چون بازيگر اصلى رقيب، يعنى بريتانيا و آمريكا به دليل مقابله با هيتلر روابط خوبى با اتحاد شوروى پيدا كرده بودند.
به نظر من، اين پديده را بايد در چارچوب جنگ سرد و ايدئولوژى ماركسيسم-لنينيسم دنبال كرد. خاطرات بعضى از ايرانيان درگير در اين قضيه، مثل «صفرخان قهرمانى» را در كنار اسناد جديد باز يافته قرار دهيد، مى بينيد كه با هم مى خواند. براى مثال، فرض كنيد فرقه يك تشكيلاتى درست كرد به نام «فدائيان» كه افرادى غير از كادرهاى وفادار شناخته شده بودند. آنها روستاييان، فقرا و افراد تحت ستم فئودال ها و ديگران را مسلح كردند و در حركت هاى خود از آنها استفاده مى كردند. صفرخان در خاطراتش مى گويد: «ما اصلاً اطلاعى نداشتيم و به فرض به ما مى گفتند كه شما الان به جنگ فلان فئودال مى رويد در حالى كه نمى دانستيم اين جنگ در پادگان رضاييه است.» يعنى آنها خبر نداشتند. يكى از بندهاى همين اسناد، بحث واگذارى زمينو تشكيل چنين نيروهايى را نشان مى دهد. يعنى در داخل خيلى ها اصلاً متوجه مسئله نبودند. يكى از اسناد بسيار مهمى كه منتشر شده است، خاطرات آيت الله «ميرزا عبدالله مجتهدى» بود كه بسيار تكان دهنده است. ايشان به صراحت مى گويد: «اين حكومت (حكومت فرقه) در قلوب اهالى جاگير نشده است و قبول عامه ندارد. سهل است كه منفور هم هست.» يعنى مردم آذربايجان به رغم بحث هايى كه بود و ستم رضاشاهى، اين فرقه را نمى پذيرفتند و تفسير قومى نمى كردند.آيت الله مجتهدى مى گويد: «گذشته از منفوريت حكومت فرقه، عامه مردم آن را قابل دوام نمى دانند و آن را مثل يك حادثه ناگوار، موقتى تلقى مى نمايند.» اولين خاطرات را در روزهايى نوشته كه فرقه در اوج قدرت بوده است.
كما اينكه بعد از ورود ارتش ايران به آذربايجان، مردم خيلى با ارتش همكارى و هميارى كردند تا فرقه متلاشى شد.
احمدى: بله. بسيارى از گزارشگران مثلاً يك خبرنگار آمريكايى گفته بود: «قبل از اينكه ارتش وارد شود، خود اهالى آذربايجان، تبريز و شهرهاى مختلف، ريختند و انتقامشان را از اين فرقه و اذيت و آزار آنها گرفتند و حتى برخى وابستگان آنها را كشتند و خونريزى هايى صورت گرفت و وقتى ارتش آمد، مردم اوضاع را آرام كرده بودند.»خاطرات سرگرد نوروزاف نيز اين را نشان مى دهد. خاطرات مجتهدى نشان مى دهد كه مردم چطور براى انتقام از اين فرقه منتظر بودند. وى مى گويد: «به محض اينكه نشانه هاى خروج سرباز هاى شوروى پديدار شد، مردم به خيابان ها ريختند و اصلاً خبرى از ارتش نبود.» اگر ستم داخلى بود و مردم احساس قومى به اين موضوع داشتند، از اين موضوع دفاع مى كردند، ولى مردم قبل از رسيدن ارتش از آنها انتقام جويى كرده بودند زيرا حس كرده بودند و مى دانستند كه فرقه يك پديده خارجى است. اسناد فراوانى در باب نارضايتى گسترده مردم از اين فرقه وجود دارد. براى مثال اعدام هايى كهصورت گرفت از جمله، يك روحانى به نام «موسى خان» را كه حكم جهاد عليه خارجى ها داد، كشتند و بسيارى را از بين بردند. روزنامه هاى ملى را بستند و صداها را خاموش كردند. آقاى مجتهدى در جايى مى گويد به رغم ۵-۴ سال تبليغاتى كه كردند و فارس ها و زبان فارسى را تحميلى دانستند، اما دكه اى در تبريز بود كه راديو بى بى سى فارسى را پخش مى كرد و بسيارى از مردم دور آن جمع مى شدند. مدتى بعد فرقه متوجه شد اين يك مشكل است كه مردم جمع مى شوند و به اخبار گوش مى دهند تا بفهمند چه خبر است. بنابراين آن دكه رابستند.
آقاى بيات! همان طور كه مى دانيد، انتشار اين اسناد مى  تواند تغييراتى را در تاريخ نگارى درباره فرقه دموكرات ايجاد كند. شما فكر مى كنيد اين اسناد تا چه حد اهميت دارند؟
بيات: دسترسى پژوهشگران به اسناد و آرشيوهاى مسكو و باكو يك تحول عمده به وجود آورده است. غير از آن چند پايان نامه نيز الان در دانشگاه هاى آمريكا در مورد اين قضيه تحقيق نشده و بعضى از آنها نيز در آستانه انتشار قرار گرفته اند، مهمترين نمونه هايى كه ما از اين اسناد داريم، در تحقيقات دكتر جميل حسنلى متبلور شده است كه در فاصله سال هاى ۸۹ _ ۱۹۸۷ دو كتاب عمده را در باكو به زبان تركى منتشر كرد كه تاكيد اصلى ما نيز روى همين نكته است. حتى اسنادى كه در نشريه گفت وگو هم تجديد چاپ شد، اسنادى است كه به لطف ايشان به مركز مطالعات جنگ سرد واشينگتن تحويل داد و ترجمه شد كه در اينجا از آنها استفاده شد. گزارش دكتر حسنلى از اسناد جديد را مى توان تحت چند عنوان خلاصه كر
اول، يك كالبدشناسى دقيق از يك مداخله، يعنى دلايل تصميم گيرى، جزئيات تصميم، نحوه اجراى آن، بر چيده شدن اين تشكيلات، تعداد عناصر درگير، دپارتمان هاى مربوط مخصوصاً كا.گ.ب اتحاد شوروى و شخص باقراف (دبيركل حزب كمونيست آذربايجان) در اين اسناد منعكس شده است. موضوع ديگرى كه گوشه هايى از آن در اين اسناد منعكس شده، سركوب عناصر مخالف در آذربايجان است. يعنى اين كار هم بدون مقاومت نبود. در تدارك امر، تعداد زيادى از جرايد و افراد سركوب و مجازات شدند و تحت تعقيب قرار گرفتند و حتى از آذربايجان رانده شدند تا اين برنامه بتواند پيش برود. جزئياتى از اين امر در اين اسناد منعكس شده است. مرحله ديگرى كه مطرح مى شود، پايان دادن به نوعى از افسانه   هاى رايج در اين زمينه است. فرقه دموكرات آذربايجان و طرفداران آن هميشه مطرح كرده اند كه پيشه ورى در چارچوب تماميت ارضى ايران حركت مى كرد. خود فرقه دموكرات نيز در تبليغاتش _ چه در آن زمان و چه در مراحل بعد _ روى اين نكته تاكيد مى كرد، در حالى كه اسناد جديد نشان مى دهند كه در يك مرحله از اين تحولات در دى ماه ۱۳۲۴ طرحى از سوى سران فرقه دموكرات با حمايت باقراف براى جدايى كامل آذربايجان تسليم مقامات مسكو شد كه مورد موافقت قرار نگرفت.
مسئله مهم ديگر كه در صحبت قبلى هم اشاره شد، نقش حزب توده در حمايت از فرقه دموكرات است و به رغم ناراحتى هاى اوليه در زمستان سال ۱۳۲۴ به سران فرقه دموكرات و مع الواسطه به مقامات اتحاد شوروى پيشنهاد مى دهد كه با حمايت همديگر كودتا كنيم و كل كار را تمام كنيم. يعنى بعضى از سران حزب توده مخصوصاً «عبدالصمد كامبخش» تا اين حد در ماجراجويى ها پيش مى رفتند. بحث ديگرى كه در اين اسناد وجود دارد، اختلاف داخلى خود مقامات اتحاد شوروى است. يعنى مقامات ديپلماتيك مخصوصاً سفارت اتحاد شوروى در تهران اصولاً نسبت به اين ماجرا حساس بودند و با بدبينى به آن نگاه مى كردند و دائماً تنش بين كا.گ.ب آذربايجان شوروى كه مجرى اين اوامر در آذربايجان بود و همچنين مقام هاى سفارت كه در تهران مستقر بودند، ديده مى شود كه از نقطه نظر تاريخى جالب است. نكته ديگرى كه در اين زمينه مى توان به آن اشاره كرد پيگيرى اختلافات قديمى حزب كمونيست است. براى مثال، «سلام اللهجاويد» كه يكى از كارگردانان اين ماجرا بود، با باقراف اختلاف و نسبت به او سوءظن داشت كه اين سوءظن به دوره اوليه فعاليت هاى كمونيستى در ايران برمى گردد. شما مى بينيد كه اين سوءظن ادامه پيدا مى كند و بر مناسبات داخلى فرقه دموكرات سايه مى اندازد. بحث ديگرى كه در حاشيه اين اسناد مطرح مى شود، كه در اسناد داخلى نيز گزارش هاى زيادى از آن داريم، اختلافات بين فرقه دموكرات آذربايجان و مقامات حكومت خودمختار مهاباد است. آنها بر سر حوزه   هاى تقسيم قدرت و جاهايى كه مرز كرد و ترك قابل تفكيك نيست، اختلاف دارند كه در بعضى از جاها نيز به رويارويى و مبارزه مسلحانه با يكديگر منجر مى شود.
اين اسناد در مورد كردستان چه مى گويند؟
بيات: در كردستان، زمينه محلى چيرگى دستگاه هاى امنيتى و اطلاعاتى اتحاد شوروى به اندازه اى كه در آذربايجان فراهم بود، وجود نداشت. چون از ابتدا، حزب كمونيست جمهورى آذربايجان نظرى خاص به اين حوزه (آذربايجان) داشت، اما در حوزه كردستان حضور مستقيم ماموران شوروى و در نتيجه، چيرگى نسبت به جرياناتى كه در آنجا تحت رهبرى «قاضى محمد» صورت مى گرفت، خيلى سطحى بود. بنابراين ماهيت ماجرا و نحوه پيشرفت برنامه ها در كردستان متفاوت از جريان آذربايجان بود.
احمدى: يكى از بندهاى اسناد جديد، به اين قضيه اشاره مى كند و مى گويد: «در ميان كردهاى ساكن شمال ايران، براى جذب آنها در يك جنبش جدايى طلب كه يك ناحيه خودمختار كرد را تشكيل دهد، اقدامات مناسب را صورت دهيد.»تحولاتى كه در آنجا رخ داده است نيز با سند مى خواند. «ديويد نيسمان» در كتاب خود مى نويسد: باقراف، روساى قبايل و شخصيت هاى كرد ايران را به باكو دعوت مى كند كه دومين دعوت به باكو است. در اين دعوت دوم كه قاضى محمد نيز حضور دارد، در بحث هايى كه مى شود، باقراف مى گويد: ما مى خواهيم كارهايى درآذربايجان بكنيم و دستور مى دهد حزب كومله را كه قبلاً تشكيل شده بود، منحل و به حزب دموكرات تبديل شود. اين افراد وقتى برمى گردند، چند روز بعد حزب كومله رسماً منحل مى شود و به حزب دموكرات كردستان تبديل مى شود تا شباهت اسمى با فرقه دموكرات آذربايجان وجود داشته باشد. در واقع، قضيه كردستان، فرعى بود و آنها به نوعى، كردستان را قربانى اين قضيه كردند.در بعضى از خاطرات آمده است كه پيشه ورى از كردها و قاضى محمد دعوت كرد كه به تبريز بيايند. خاطرات مى گويد كه معلوم بود اين حرف ها ديكته مى شود. يعنى شورو ى ها به آن افراد مى گويند و آن افراد براى كردها بازگو مى كنند. وقتى «قوام» فرقه را به تهران دعوت كرد، از كردها دعوت به عمل نياورد. اين موضوع نشان مى دهد كه كردها قربانى شدند و خودشان هم احساس مى كردند كه بازيچه قرار گرفته اند.
اسناد در مورد كومله چه مى گويند؟
بيات: اصولاً در تلقى سنتى مقامات شوروى از تحولات كردستان، هميشه يك نكته منفى ديده مى شود. يعنى از دهه ۱۹۲۰ به بعد، مخصوصاً زمانى كه كردها _ چه در تركيه و چه در عراق _ جهتى مخالف تركيه گرفتند كه متحد شوروى آن دوره محسوب مى شد. در واقع حركت هاى كردى هميشه به نوعى به حركت هاى انگليسى تعبير مى شد و اصولاً تا مراحل بعدى جنگ سرد كه مخصوصاً با پناهندگى «ملامصطفى بارزانى» به اتحاد شوروى، زمينه نزديكى بيشترى پيش آمد مسئله «خلق كرد» در پرانتز بود، اما پس از آن، جايگاهى در سياست جنگ سرد پيداكرد، زيرا تا قبل از آن، اتحاد شوروى نسبت به كردها و سياست هاى كردى نظر مساعدى نداشت.
اكنون افراد و جريان هايى وجود دارند كه سعى مى كنند با توجه به اين پيشينه حركت هايى را صورت دهند. به نظر شما، اين جريان  ها چه اهدافى را دنبال مى كنند؟
بيات: مقدار زيادى از اين تحركات و تبليغات، از سرناآگاهى است. مخصوصاً در جريان انقلاب كه با زير سئوال بردن تاريخ گذشته ايران خيلى از نكات مورد جرح و تحريف قرار گرفته است و اصولاً ما روايت ديگران را به صورت غيرانتقادى پذيرفته ايم. ولى متاسفانه كار چندانى براى نشان دادن نادرستى اين روايت صورت نگرفته و به همين دليل به نوعى باور پيش پا افتاده يا عمومى تبديل شده است. من تصور مى كنم اگر كار تاريخى جديد صورت بگيرد و آگاهى   هاى تاريخى نشر پيدا كند (كما اينكه اين اتفاق در حال افتادن است و نسل جديد پژوهشگران ايرانى به طور جدى تر به اين مسائل نگاه مى كنند و صرفاً باورهاى پيشين را تكرار نمى كنند) زمينه آن زايل مى شود، ولى در كنار آن، گروه هايى هستند كه به صورت سيستماتيك و بدون توجه به داده هاى تاريخى، حرف خودشان را تكرار مى كنند. حرفى كه از همان سال هاى ۲۴ _ ۱۳۲۳ در مقدمات تشكيل فرقه دموكرات شكل گرفت، فرموله شده است و هنوز هم ادامه دارد و جريان   هاى بين المللى هم مانند سال هاى جنگ جهانى دوم، پشت اين ماجرا هستند. نيروهايى كه در جهت تشديد نارضايتى ها در ايران و فرآهم آوردن زمينه مداخله خارجى تلاش مى كنند، هنوز هم فعال هستند، البته آن زمان، روسيه مشترى آن بود، ولى الان متاسفانه مشترى هاى جديدى (مثل بعضى از دولت هاى غربى و يا اسرائيل و متحدان منطقه اى آنها) روى آن كار مى كنند و به نظر من، حساب اين گروه از حساب كسانى كه از روى ناآگاهى اين مسائل را تكرار مى كنند، جدا است.
احمدى: حركت هاى كنونى زمينه نارضايتى هاى عمومى مانند مشكلات اقتصادى، فرهنگى، جوانان و… را در برمى گيرد. منهاى نگرش خاص بعد ز انقلاب كه به مسئله مليت كم بها داده شد و اين بستر را فراهم كرد كه گفتمان سابقى كه با آن كم و كيف شكل گرفته بود، (مبتنى بر ستم قومى يا محكوم كردن هويت ايرانى يا هويت ملى به عنوان پديده هاى خارجى) در اين فضا كمك كرد كه آن گفتمان انحرافى شروع به بازسازى خود كند.
سرنوشت پيشه ورى چه شد؟
احمدى: به رغم شايعاتى كه مى گويد پيشه ورى در اتحاد شوروى به قتل رسيد، دكتر «حسن نظرى» (غازيانى) از افسران خراسان كه درگير اين ماجرا بوده، در كتابش ثابت كرده كه پيشه ورى به قتل نرسيده است. پيشه ورى پس از فرار از ايران وقتى به همراه «قلى اف» يكى از مقامات شوروى، «غلام يحيى دانشيان» و راننده اى به نام «ملكيان» پس از ۲۴ ساعت بى خوابى، ساعت ۶ صبح، در هوايى مه آلود از كى روف آبادى به سوى «يولاخ» حركت مى كنند، خودرو آنها با ديوار يك پل برخورد كرد و پيشه ورى از ناحيه سر مجروح شد و در بيمارستاندرگذشت. لذا اين حادثه كاملاً اتفاقى بوده است.
via گفت وگو با دكتر حميد احمدى و كاوه بيات درباره اسناد تازه فرقه دموكرات.

هیچ نظری موجود نیست: