نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

بنگلادش : بهشت جهان سرمایه داری و جهنم کارگران


احمد پرتوی
ا دسامبر 2012

بنگلادش :  بهشت جهان سرمایه داری و  جهنم کارگران
حوادث کار تبدیل به اخبار روزمره کارخانجات، کارگاه های تولیدی و ساختمانی شده است.  سوختن کارگران کارگاه های تولید لباس از شایع ترین آنش سوزی هاست.  فقط گزارش آتش سوزی های بزرگ در رسانه های جهانی منعکس میشود. با کمی جستجو در اینترنت میتوان به برخی اخبار اتش سوزی ها در کارگاهها دست یافت.
اغلب این کارگاه ها در فضائی بسته ایجاد شده و کارگران بطور فشرده پشت چرخها و میزهای خیاطی مشغول تولید لباسهائی هستند که حتی با پرداخت یکماه حقوق خویش هم توان خرید آن را ندارند.
این کارگران که بیشترشان را زنان و دختران جوان تشکیل میدهند با دستمزد بسیار کمی در این کارگاه ها مشغول کار هستند. 45 درصد  زنان از 15 تا 24 سال در بنگلادش بیکار هستند. کشوری که برابر آمار رسمی 12 درصد مردان بیکار و از این تعداد بیش از 40 درصد  برایشان شغل تمام وقت وجود ندارد، و بهمین دلیل از حقوقشان هم به نسبت ساعت کار از مقدار حداقل تعیین شده توسط دولت هم کمتر است. و در چنین شرایطی، نیاز به تامین معاش خانواده توسط زنان به مسئلۀ حیاتی تبدیل شده است.
دستمزد ناچیز، دستهای ظریف زنانه و دقت و حوصله مادرانه ، جنس مؤنث را به بهترین شکار برای تولید پوشاک مارک های   معروف "اچ اند ام"، "وال مارت"، "تسکو"، "مارکس اند اکسپنسر"، "سی یرز"، "جی سی پنی"، "دیسنی پیکسار"، "تدی اسمیت" و "وولن میل" تبدیل کرده است. مادرانی که برای تهیه قوت لایموت فرزندان، و تامین معاش خانواده ساعات کار طولانی  و هر خطری را به جان میخرند.
آتش سوزی در کارگاه های تولیدی بنگلادش اولین بار نیست که اتفاق میافتد. در 13 دسامبر 2011 هم 24 نفر از کارگران شرکت تولید پوشاک "ها- میین گروپ" در منطقه صنعتی آشولیا، در اتش سوزی کارگاه تولید لباس، جانشان را از دست دادند. علت کم بودن تلفات سال گذشته این بود که آتش سوزی در طبقه دهم رخ داد و  5000  کارگر آن شرکت توانستند  با فرار از در های اضطراری جان خود را نجات دهند. کارفرمایان در بنگلادش برای کنترل کامل کالا و محدود کردن تردد کارگران، در های اضطراری را قفل میکنند.  آتش سوزی  کارگاه پوشاک "تزرین" که در نوامبر  2012 اتفاق افتاد، باعث کشته شدن 112 نفر از کارگران که بیشرشان زن و دختر بودند شد. هنگام آتش سوزی، در های اضطراری کارگاه قفل  بود و در راهروهای منتهی به خروجی، انواع لباسهای دوخته شده و مواد اولیۀ انبار شده، مانعی بر سر راه کارگران ایجاد کرده بطوری که  تخلیه سریع ساختمان غیر ممکن شده بود. ماموران دولتی میگویند که این ساختمان فاقد خروج اضطراری بوده و هنوز ساختمان آن تکمیل نشده بود. و مالک آن چند سال است که از ساختمان برای تولید پوشاک استفاده میکند. انبار کردن کالای سرمایه دار صاحب گارگاه در راهروها و پله ها،  فرصت فرار را از کارگران گرفت. تمام پنجره ها برای جلوگیری از " سرقت " با میله های آهنی حفاظت شده و راه فرار کارگران  از پنجره ها هم  مسدود شده بود. و به همین دلیل بود که روی بیرقهای کارگران معترض نوشته شده بود: " کارخانه زندان نیست."
سود سرمایه دار آنقدر مقدس است که در خطرِ مرگ قرار دادن کارگران برایشان به یک امر روزمره تبدیل شده است. در کشوری که در صورت داشتن کار تمام وقت، حداقل دستمزد ماهیانه 43 دلار است و خیلی از کارگاه ها حتی همان را هم نمی پردازند ، آیا چنین جائی بهشت سرمایه داران و جهنم کارگران نیست. در کشوری که کمتر از 0.04 درصد از درآمد ناخالص ملی صرف خدمات اجتماعی میشود و هیچگونه امکان رفاهی عمومی در جامعه برای کارگران فراهم نیست قطعا دستمزد کارگر هم پائین خواهد بود. در مقایسه با بنگلادش، ژاپن 12 درصد درآمد ناخاص ملی را صرف خدمات اجتماعی میکند. پائین نگهداشن سطح زندگی در کشورهائی مثل بنگلادش جدا از طرح جهانی برنامه ریزان اقتصادی سرمایه داری برای حفظ نیروی کار بسیار ارزان نیست. برنامه هایی که سودهای نجومی را برای شرکتهای غول پیکر نامبرده در بالا تامین میکند. شرکت "اچ اند ام"  به تنهائی سالانه 1.5 میلیارد دلار صادرات پوشاک از بنگادش را بخود اختصاص داده است که با احتساب سادۀ حداقل بیست برابر قیمت، فروش هنگفت 30 میلیارد دلاری در سال را عاید سهامداران خود میکند. این ثروتِ "قانونی و حلال" فقط با سرکوب کارگران معترض به وضع موجود بنگلادش و ریختن خون آنها در خیابانها میتواند بدست بیاید. این ثروت هنگفت فقط با فراهم کردنِ کارگاه هایی که از حداقل امکانات ایمنی هم برخودار نیستند میتواند بوجود بیاید. این سود با وجود اتحادیه های کارگری که هم و غمشان حفظ رابطۀ کار مزدی و نه براندازی رابطۀ مزد و دستمزد است میتواند فراهم شود، همان  سیاست های سندیکالسیتی که فقط بدنبال افزایش  30 تا 80 درصدی دستمزدها در بنگلادش هستند، یعنی اتحادیه هایی که کارگران بنگلادش را فقط لایق حقوق ماهی 80 دلار میدانند. اتحادیه هایی که وقتی فعالین پیگیر کارگری عضو خودشان، بدست عوامل سرمایه داران ربوده میشوند و اجساد شکنجه شدۀ آنان  پیدا میشوند،  فقط به دادن بیانیه و یا اعتراضی کوچک بسنده میکنند.  و در مذاکرات با دولت،  مصلحت سرمایه گذاری خارجی که حفظ همان فقر و نکبت شدید جامعه است را می پذیرند.
صنایع پوشاک بنگلادش 20 میلیارد دلار از کل 24 میلیارد دلار صادرات سالانه بنگلادش را بخود اختصاص داده که این ثروت محصول کار کارگرانی است که در 4500 کارخانه پوشاک از جان خویش هم مایه میگذارند. بدین ترتیب است که بنگلادش را به کشوری که شدیدا به صادرات پوشاک محتاج است تبدیل کرده است. کشوری با جمعیت 152 میلیون نفر و فقر شدید، مطمئن ترین فراهم کننده نیروی کار ارزان برای صنایع پوشاک است. صنعتی که هنوز علاوه بر چرخهای مدرن خیاطی نیاز به کار یدی زیادی دارد. و کارگران بنگلادش با حقوق ماهی 43 دلار، کوه های ثروت را برای سرمایه داران بر پا می کنند.
صحبتها و حرافی های حقوق بشری هیچ فصلی در کتاب خود برای استثمار کارگران بنگلادش ندارد. علتش هم این است که " بنگلادش صاحب دموکراسی سرمایه داریست "، "پارلمان دارد" و رئیس جمهورش هم یک زن است. وسرمایه داران میتوانند هر بی قانونی را با پرداخت پولی بسیار ناچیز برای خود بخرند. دولت بنگلادش میخواهد با پرداخت مبلغ 2500 دلار به خانواده جانبختگان و  625  دلار به مجروحین بابت خسارت وارده پرداخت کند. و علاوه بر آن بنگاه صاحبان صنایع پوشاک بنگلادش هم تا 10 سال ماهی 43 دلار به خانوادها جانباختگان پرداخت خواهد کرد. با یک جمع ساده خسارت پرداخت شده به بازماندگان با احتساب ماهیانه 43 دلار طی 10 سال میشود 7660 دلار. کمترین متوسط حداقل حقوق در امریکا ساعتی 7.25 دلار است که کل خسارت پرداختی به خانواده های کارگران کشته شده کمتر ازمجموع  7 ماه حقوق  1340 دلار در ماه است. از این محاسبه میتوانید متوجه شوید که چرا "بنگلادش بهشت سرمایه داران و جهنم کارگران است". 
گارگران بنگلادش راهی بجز دور ریختن  اوهام پیشرفت بوسیله توسعه سرمایه داری ندارند. توسعه ای که بجز پایمال کردن زندگی انسانها هیچ ارمغان دیگری نخواهد داشت.  

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده‏ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی ...
تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رؤیاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات
ورای مصلحت‌اندیشی بروی ...
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن!

هیچ نظری موجود نیست: