نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ تیر ۲۲, پنجشنبه

دريغا حميد سمندريان، محمد جلالی چيمه (م. سحر)



پنجشنبه 22 تير 1391

دريغا حميد سمندريان، محمد جلالی چيمه (م. سحر)

حميد سمندريان
چهره‌ی خندان و صميمی او همواره در من خاطره‌ی انسانی پرمهر و بی‌دروغ و دوست‌داشتنی به يادگار نهاده است و اطمينان دارم که بيشتر بازيگران تئاتر و سينمای معاصر و خيلی از هنرمندان چنين تصويری از او در يادها نگه داشته‌اند ويژه خبرنامه گويا
شنيدم که حميد سمندريان کارگردان تئاتر و استاد بازيگری تئاتر ايران درگذشت.
حميد سمندريان از کسانی بود که او را بسيار دوست می داشتم. انسانی متواضع و خوش رفتار و بسيار نازنين بود. در کار تئاتر هنگام کار يا در دانشگاه يا در کلاس های آموزشی رابطه او با بازيگران و هنرجويانش بسيار دوست داشتنی رفيقانه و مطبوع بود. سمندريان از آن معلم ها بود که سعدی در باره شان اين سخن را آورده بود:
درس معلم ار بود زمزمهء محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گريزپای را
طی بيش از چهل سال کار مداوم در زمينه کارگردانی تئاتر و به ويژه در زمينهء آمورش هنرپيشگی (که البته سی و سه سال اخير آن چنانکه همه ميدانند با دشواری های طاقت سوز توأم بود) حميد سمندريان بسياری از هنرپيشگان و بازيگران و هنرمندان عرصهء هنر نمايشی را آموزش داده بود و بسياری از آنان وامدار مهربانی و دوستی و روش و منش انسانی او هم در آموزش و هم در کار کارگردانی هنر تئاتر بوده و هستند.
يک ماه پيش دوستی از شاگردان قديمی سمندريان ضمن پيامی اشاره کرد که استاد بيمار است. و به فکر من رسيد که نامه ای بنويسيم و مراتب امتنان شاگردان و دوستداران پراکندهء او در خارج از ايران را به او يادآوری و بدين گونه از وی قدردانی کنيم. من ضمن همفکری با يکی دو تن از دوستان و همکاران سابق او چنين متنی را نوشتيم اما باشنيدن خبر بيماری او که از روزهای دشواری خبر می داد به نظرم آمد ممکن است در شرايط فعلی چنين نامه ای از سوی دوستداران او در خارج ، آنهم هنگامی که شاگردان و دوستان و هنرمندان در داخل سخنی نگفته اند، موردی نداشته باشد. از اين رو آن نوشته برای امضاء دوستداران و انتشار فرستاده نشد و دريغ که اين سپاسمندی قلبی ما که ميدانم در ميان همه اهل ئتاتر ايران مشترک است باايشان در ميان نهاده نشد. به هر حال اين روزها بسيار به ياد او بوده ام.
چهره خندان و صميمی او همواره در من خاطره انسانی پر مهر و بی دروغ و دوست داشتنی به يادگار نهاده است و اطمينان دارم که بيشتر بازيگران تئاتر و سينمای معاصر و خيلی از هنرمندان چنين تصويری از او در يادها نگه داشته اند. او اکثر شاگردان خودش را با شوخ طبعی ويژهء خويش «خولی» می ناميد. امروز هنرمندان عرصهء نمايش و سينمای ايران «خولی» خندان و خاکی و خوش قلب و پرکار و دوست داشتنی خود را از دست داده اند و به ويژه تئار ايران بسيار غمگين تر از آن است که بود.
ياد و نامش جاودانه در ضمير اهل هنر و در فرهنگ ايران زمين ماندگار خواهد بود!
مرگ حميد سمندريان را می بايد ضايعه بزرگی به جامعه هنرمندان ايران دانست و به همه اهل فرهنگ ، همچنان که به خانواده و دوستان او به ويژه به هنرمند گرامی بانو هما روستا همسر حميد تسليت گفت .
محمد جلالی چيمه
پاريس ۱۲.۷.۲۰۱۲

هیچ نظری موجود نیست: