نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

مهستی شاهرخی: زنده باد آزادی


در مورد بخش اول مطلب خانم میرزادگی در مورد سانسور شدید، آنچه که مربوط به سانسور در داخل ایران است، به گمان من ما چاره ای جز افشاگری متداوم و پیگیری بی وقفه نداریم
در مورد بخش دوم، که سانسور مطبوعات و رادیو- تلویزیون ها و سایت ها و رسانه های هم پیمان در خارج از کشور است، راستش دو سه سال پیش، احساس می کردم آن همه امضا گرفتن برای همبستگی، کار دست این افراد می دهد. تقریباً همه کسانی که امضا کردند و با هم پیمان شدند، الان کم و بیش مواجب بگیر لابی ها شده اند و فضایی یک پارچه و دروغین ایجاد کرده اند و فقط یاران خود را قبول دارند. همانطور که نیلوفر با جزییات و مثال های مشخص شرح داده، سایت های هم پیمان دارند در خارج از کشور ما را به روش وزارت ارشاد در منگنه و سانسور قرار می دهند. خب ما چکار کنیم؟ همان طور که شما نوشته اید: مگر نه این که بایست به اهداف آزادیخواهانه خود وفادار بمانیم؟
توضیح این که، پیش از سال 1388 و وقایع انتخاباتی، همان سایت ها به صورت تاکتیکی و برای مردم فریبی ژست دموکراتیک گرفته بودند که این روش با صدور ارتش اصلاح طلب مهرورزی امام به غرب، و استقرار این سپاه تازه نفس و خوش اشتها این ملاحظه از بین رفت. الان رعایت ضرب المثل «خود گویی و خود خندی» و تمامیت خواهی رژیم فاشیستی باعث شده، اپوزیسیون هم از «خودی» باشد و همه چیز «خودی» و جایی برای «آزادی بیان» و آزادی های مدرن نیست. حتا از «حقوق بشر اسلامی» حرف می زنند و مدرنیزه کردن مجازات سنگسار و تقلیل بهداشتی سنگسار به اعدام!!!؟ 
خب این ها تا کی می توانند روش «خود گویی و خود خندی» را ادامه بدهند؟ و همه چیز را یکدست و یک پارچه و یک رنگ کنند؟ تا ابد؟
و تکلیف ما چیست؟
مگر ما برای آنها می نوشتیم؟ مگر خوانندگان ما همین خوانندگان مجازی همین سایت ها بودند و یا هستند؟ و بالاخره مگر ما تا پیش از این بنابه خواسته و میل ایشان قلم می زدیم که از این به بعد هم همین روش را پیگیری کنیم؟ مگر تاکنون به امید همرنگ کردن ما با جماعت به ما نچسبیده بودند؟
اینها مثل خانه های کنار رود آمستردام زمین زیر پایشان سست است و در معرض فرو ریختن قرار دارند. از این رو همگی با جدیت برای حفظ نظام به هم چسبیده اند. همین ها در این سی و چند ساله مانند بازوهای رژیم، عمل کردند، و نظام پوسیده را با هزار حقه تاکنون سر پا نگه داشتند تا فرو نریزد؛ اما همگی به خوبی می دانیم که دیر یا زود فرو خواهند ریخت و همه با هم؛ مگرنه؟
بهترین راه دور ماندن از این جمع به هم چسبیده و مافیای همبستگی های داخل و واخل است. چرا که در وقت ریزش ما هم همراه با این فسیل ها به زیر آوار نخواهیم رفت. خودشان به خوبی می دانند و برای همین می خواهند تاریخ ریزش خود را عقب بیندازند، برای همین به هم چسبیده اند. ما به آنها چه احتیاجی داریم؟ وقتی که می بینیم که به فکر منافع ایران و ملت ایران و با مردم نیستند و فقط فکر و ذکرشان حفظ نظام است. خب، در این صورت ما در عصر دروغ، به کمک تاکتیکی و مجازی آنها نیاز داریم؟ الان وقت دادن شعار «ما همه با هم نیستیم، ما متفاوت هستیم» است تا از چنگ فاشیسم تمامیت خواه نجات پیدا کنیم
مقاله خانم میرزادگی افشاگرانه بود، اما نمی شود از آن حکومت و از این اپوزیسیون همجنس خودش و خودی و میهمان غرب توقع داشت که گوش حرف شنوی داشته باشند؛ شما بخواهید بس کنند و آنها هم بس کنند! آیا می شود؟
کار ما به روال قبل، نوشتن و افشاگری و دفاع از آزادی بیان در همه جا است و زمان نشان خواهد داد که این مزدوران حزبی از چه قماشی هستند.  جای خالی افراد مستقل و هنرمندان مستقل، بیش از هر چیز نشانه ای از استبداد و عملکرد حزبی سایت ها و رسانه های هم پیمان با خودی و نخودی هاست. آنها دستشان کاملاً رو شده است، به مطالب این سایت ها نگاه کنید، همه یکدست، آنها ناچارند برای گرفتن ژست دموکراتیک به سوی افراد مستقل و هنرمندان مستقل بیایند،
دیر یا زود، ناچارند، وگرنه چی؟ تا کی؟
تا آن زمان، ما هم به روال سابق، می نویسیم و افشا می کنیم و در راه آزادی بیان تلاش می کنیم. خوشبختانه اینترنت هست و سرعت اطلاع رسانی بیش از پیش شده و ارتباط با مخاطب نیز به سختی سابق نیست. مگر شعار خودشان این نبود که «هر ایرانی یک رسانه است»؟
پس به این ترتیب، ما فقط برای مدتی ویترین دموکراتیک سایت های وابسته به احزاب گوناگون ولی هم پیمان و ارتجاعی و آلت دست و ابزاری برای پیشبرد اهداف این حضرات و امامزاده هایشان نمی شویم
زنده باد آزادی


Mahasti Shahrokhi

هیچ نظری موجود نیست: