نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

لیلا قبادی: این همه هیاهو برای “جدائی نادر…” از چیست؟



۲۰ بهمن, ۱۳۹۰
تا کنون سابقه نداشته که راجع به جایزه گرفتن یک فیلم خارجی‌، از رئیس جمهور فرانسه و مقامات و سیاستمداران دولتی تا وزارت امور خارجه آمریکا تبریک و تهنیت بگویند و از آنطرف هم جشنواره سینمأیی فجر رژیم فیلم را، که سهام داراصلی‌ درتولید آن بانک پاسارگاد وابسته به سپاه پاسداران رژیم اسلامی است، جایزه باران کرده و با سلام وصلوات راهی‌ اسکار کند!

  1. پرتو نوری علا‌ء: جدایی نادر از سیمین؛ فیلمی مصلحت اندیش و آلوده به قدرت
  2. ابراز تنفر از حکم شلاق و زندان برای یک فیلمساز و بازیگر زن در ایران
  3. سال ۸۸؛ سال افتخارآفرینان بی نشان: لیلا ملک محمدی
  4. فیروزه بذرافکن: من برای آزادی بیان مبارزه می کنم
  لیلا قبادیهر سال صدها فیلم در قد و قواره فیلم “جدائی…” و چه بسا با تکنیک و داستان پردازی بسیار قویتر در اروپا و آمریکا ساخته می شود. این فیلم حتا در مقایسه با فیلمهای سینمای جمهوری اسلامی هم فیلمی بسیار معمولی است چرا که در سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی سالانه دهها فیلم از این دست با کیفیت و پرداخت بهتر ساخته
می شود؛ فیلمهأیی که معضلات خانوادگی و مشکلات روابط میان زن و مرد را نه‌ با فوکوس بر ریشه‌های اصلی‌ آن که همان بی‌ عدالتی و فاصله طبقاتی حاکم بر جامعه ایران است، بلکه تنها از زاویه اخلاق ریاکارانهمذهبی‌ و فرهنگ طبقه حاکم تصویر می‌کنند.
از یک طرف وزارت خارجه آمریکا این فیلم را سندی بر غنا و انعطاف پذیری فرهنگ ایرانی می داند(!) و از سوی دیگر مقامات وزارت ارشاد رژیم آن را افتخار و سربلندی ایران و ایرانیان می‌‌نامند!
اما واقعیت عریان آنست که آنچه امروز در ایران کمر خانواده‌ها را می شکند فقری خانمان سوز و همزمان با آن ترویج فرهنگ مصرف گرائی است؛ از پرده و مبل و اتومبیل گرفته تا نوع لباس و آرایش تا جنون جراحی زیبائی که جامعه بیماردر تب رقابت وهم چشمی رو به تباهی است. زمانی که در جامعه ی پرنسیبها و معیار زندگی‌ چنین سقوط کند بدیهی‌ است که روابط خانوادگی به سمت نابودی برود. وقتی‌ بخش بزرگی‌ از جامعه که از همه چیز محروم است قصرهای سر به فلک کشیده و زندگی‌ افسانه یی پولدارها را تماشا می‌کند معلوم است که دهها مشکل روانی‌ و خانوادگی گریبانگیرش شود.
اما اینگونه فیلمها دقیقاً به این انگیزه ساخته می شوند که ذهنیت جامعه را از ریشه اصلی‌ مشکلات موجود دور کرده و به آن عبائ توجیه شرعی و مذهبی‌ بپوشانند که آری آدمها نباید با هم سوتفاهم داشته باشند، دروغ نگویند‌- آنهم در زیر سایه حکومتی که اساسش بر دروغ استوار است!- بی جا به هم شک نکنند، به جا به هم شک کنند(!) واز این دست مزخرفات مذهبی‌ که با نام فیلم و سینما به خورد جامعه می دهند.
اما این فیلم در پرداختن به همین خزعبلات مذهبی‌ هم کاری معمولی و دست چندم است پس چرا یکباره پیرامون چنین فیلمی تمام دولتهای غربی و فستیوالهای سینمأیی و رسانه هائی آنها چنان هیاهو راه می‌‌ندازند که انگار یک اتفاق بزرگ در سینمای دنیا رخ داده است؟!
در واقع تا کنون سابقه نداشته که راجع به جایزه گرفتن یک فیلم خارجی‌، از رئیس جمهور فرانسه و مقامات و سیاستمداران دولتی تا وزارت امور خارجه آمریکا تبریک و تهنیت بگویند و از آنطرف هم جشنواره سینمأیی فجر رژیم فیلم را، که سهام داراصلی‌ درتولید آن بانک پاسارگاد وابسته به سپاه پاسداران رژیم اسلامی است، جایزه باران کرده و با سلام وصلوات راهی‌ اسکار کند!
براستی چرا با این حجم وسیع تبلیغاتی و به زور جایزه ها می‌‌خواهند این فیلم را جلوی چشم همگان بگذارند بسیار مهم جلوه اش دهند تا مورد بحث همه واقع شود از جیره خواران رژیم تا بخشی از به اصطلاح اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج ازکشور؟
لیلا حاتمی در جداییبدون شک این حجم تبلیغات و کف زدنهای مصنوعی و زورکی تنها نشان دهنده این واقعیت است که ایجاد این همه هیاهو ربطی‌ به خود فیلم ندارد و از قرار مسأئل مهمتری مد نظر دولتها و صاحبان این فستیوالها و رسانه هاست و این فیلم بهانه ی بیش نیست تنها اینبار قرعه به نام “جدایی نادر…” افتاده است.
اگر در دوره قبل این جایزه‌ها بیشتر برای تقویت به اصطلاح اصلاحطلبان بود و در حقیقت مدال را به گردن خاتمی می‌‌انداختند، اما اینبار دلیل این همه هیاهو بر می‌‌گردد به وضعیت انفجاری درون جامعه ایران و حجم فقر و بدبختی و فشاری که بر گرده مردم سوار است وهر آن امکان انفجاری اجتماعی را پیش بینی‌ می‌کنند، که اگر در جامعه ایران انفجار اجتماعی رخ دهد و صاحبان قدرت در دهکده جهانی‌ کنترل و تسلطی بر آن نداشته باشند معلوم است که منافع حیاتی آنها نه‌ تنها در ایران بلکه در کل منطقه به خطر می‌‌افتد پس برای دور کردن و به تعویق انداختن این خطر می خواهند به بهانه مطرح کردن این فیلم در اسکار یک شادی و افتخار دروغین و غرور ناسیونالیستی به جامعه زیر فشار و توهین و تحقیر شده تزریق کنند که مفتخر باشند که یک فیلم “ایرانی” به سطح اسکار رسیده و صد البته شکم گرسنه کودک‌ شان هم با این جشن و سرور جهانی سیر خواهد شد!
طبیعی است جامعه ای که هیچ نقطه امیدی برایش نمانده و ریسمانی برای چنگ انداختن ندارد و همه هویتش تخریب شده و در فلاکت و فقر و بدبختی گرفتار است حالا می خواهند با معرکه اسکار یک شادی و مسکن کاذب صدقه اش دهند و برای مدت کوتاهی هم که شده آرامش کنند
حرکتی نمایشی در ردیف بازی فوتبال چند سال پیش بین ایران و آمریکا…
بی‌ شک برای دور کردن خطر انفجاراجتماعی فقط ازابزار سینما استفاده نمی کنند از تمامی ابزارها بهره
می برند و سینما یکی‌ از ابزارهای تاثیر گذار و پر زرق و برق است، روزانه با دهها شگرد و ماجرا با جامعه بازی می کنند تا توده‌ها را مشغول نگاه دارند که عصیان نکنند. تا آنجا که حتا مردم ایران این روزها برای حاکمان “بسیار عزیز و دوست داشتنی” هم شده‌اند هندوانه زیربغل “مردم عزیز ایران” می گذارند تا بیشتر غارتشان کنند؛ از یک طرف وزارت خارجه آمریکا این فیلم را سندی بر غنا و انعطاف پذیری فرهنگ ایرانی می داند(!) و از سوی دیگر مقامات وزارت ارشاد رژیم آن را افتخار و سربلندی ایران و ایرانیان می‌‌نامند!
اما همه این ترفندها و شیادی‌ها نشانه این است که تا چه حد از جامعه در حال انفجار ایران می‌‌ترسند که اگر از سربرآوردن یک جنبش واقعی در میان مردم محروم و زیر ستم احساس خطر نمی‌کردند دیگر احتیاجی به این همه دست و پا زدن و مانور دادن نداشتند تا جایی که حتا فیلمی در سطح “جدایی نادر…” را بهانه کنند اما به قول گیس سفیدها اسکار هم برای نجات باجی -جمهوری نکبت اسلامی- تنبان نمی شود و این حکومت فساد و فقر و تباهی جز نابودی سرنوشتی ندارد.
Related posts:
  1. پرتو نوری علا‌ء: جدایی نادر از سیمین؛ فیلمی مصلحت اندیش و آلوده به قدرت
  2. ابراز تنفر از حکم شلاق و زندان برای یک فیلمساز و بازیگر زن در ایران
  3. سال ۸۸؛ سال افتخارآفرینان بی نشان: لیلا ملک محمدی
  4. فیروزه بذرافکن: من برای آزادی بیان مبارزه می کنم

هیچ نظری موجود نیست: