نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

ناگفته هایی در مورد چگونگی جدایی ام از صدای آمریکا

ناگفته هایی در مورد چگونگی جدایی ام از صدای آمریکا



هم میهنان و دوستان گرامی،
چند روزی است که همکاری اینجانب با بخش فارسی صدای آمریکا پس از گذشت بیش از چهار سال قطع شده است. در طول این دوران ، سرزمین مان با رویدادهای تلخ و شیرینی همراه بود. خوشحالم که در فضای بسته اطلاع رسانی در ایران و دروغ پراکنیهای دستگاه رسانه ای ولی فقیه توانستم گوشه ای از واقعیات جامعه ایران را از طریق شبکه صدای آمریکا انعکاس دهم.
با رنج و درد ملت بزرگ ایران بویژه زندانیان سیاسی و خانواده ها ی عزیزشان دمخور باشم و با شادی اشان بخندم . از حضور میلیونی هم میهنان آزادیخواهم در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر ایران بوجد آیم و از شنیدن اخبار اعدام ، شکنجه و زندانی کردن مداوم آزادیخواهان ایرانی در غم و اندوه فرو روم.
شبکه فارسی صدای آمریکا پلی بود میان من و شما و امیدوارم که هر گونه کمی و کاستی که در گزارشهای اینجانب وجود داشت یا امکان رساندن صدای مظلومی آنطور که باید فراهم نشد را بر من ببخشایید.
در روزهای اخیر شایعات فراوانی درباره مساله جدایی من از صدای آمریکا و دلایل آن در سایتهای مختلف و شبکه های اجتماعی مطرح شده است. رسانه ها و سایتهای حکومتی هم نتوانسته اند شادی خود را از جدایی من و چند همکار دیگرم از صدای آمریکا پنهان کنند و در اخبار و گزارشهای خود به این مسأله پرداخته اند.از سوی دیگر سایتی که در پوشش مبارزه با جمهوری اسلامی مدتها است که به انتشار اخبار دروغین و ترور شخصیت فعالان سیاسی و دانشجویی مشغول است ، دلیل قطع همکاری من و احمد باطبی با صدای آمریکا را با انتساب اتهاماتی دروغین ، بی اساس و بی شرمانه ، همکاری با حکومت ایران عنوان کرده است.البته این مسأ له از طریق مراجع قانونی در حال پیگیری است تا فرد اتهام زن پاسخگوی ایراد اتهامات خود باشد.
همانطور که پیش از این هم در نوشته ای کوتاه ، متعهد شده بودم که آنچه باعث جدایی من از صدای آمریکا شد را برای شما توضیح دهم و از آنجایی که خود را در مقابل افکار عمومی مسئول می دانم ، نکاتی چند را در این مورد بیان می کنم.
روز یازدهم مهرماه 1390 از دفتر اداری بخش فارسی صدای آمریکا با من تماس گرفته و از من خواسته شد که به آن دفتر مراجعه کنم.
خانم مسئول بخش اداری به من اعلام کرد که قراداد من با صدای آمریکا از سوی آنها تمدید نشده ومن باید کارت خبرنگاری خود را تحویل دهم و آن روز آخرین روز کاری من در صدای آمریکا خواهد بود.
این توضیح ضروری است که من همچون بسیاری از همکاران پیشین خود در صدای آمریکا ، هیچ گاه کارمند رسمی صدای آمریکا نبوده و بعنوان قراردادی با این شبکه همکاری داشتم.
پس از اعلام این موضوع من با آقای رامین عسگرد مدیر جدید بخش فارسی صدای آمریکا صحبت کردم و از او خواستم که دلیل این امر را برایم توضیح دهد. وی اعلام کرد که تنها کمبود بودجه باعث اتخاذ این تصمیم بوده است . جوابی که البته برای من قانع کننده نبود، چرا که در ماههای پس از روی کار آمدن آقای عسگرد ، صدای آمریکا شاهد استخدامهای متعددی بوده. البته این استخدامها اکثرا از میان جوانان ایرانی- آمریکایی است که تسلطی به زبان فارسی ندارند، از اوضاع و احوال ایران بی خبرند و تنها پس از گرفتن مدارک تحصیلی خود توسط آقای عسگرد به مجموعه صدای آمریکا و با دریافت حقوقهای بالا افزوده می شوند.
این جوانان البته نزدیکی هایی با گروههایی چون نایاک و پایا هم دارند. نایاک، گروهی که عمده شهرتش را از اینکه مخالفانش آن را به لابی گری برای جمهوری اسلامی در آمریکا متهم می کنند بدست آورده و پایا گروهی از ایرانی – آمریکاییهایی که تمرکز خود را بر روی مسائل نسل دوم ایرانیان در آمریکا گذاشته و خود را وارد مسائل داخل ایران بویژه سیاست نمی کند.
اما نکته مهم در ارتباط با سیاستهای جدید صدای آمریکا این است که اساسا انتخاب رامین عسگرد بعنوان مدیر بخش فارسی این شبکه با علامتهای سوال بزرگی روبرواست. آقای عسگرد یک دیپلمات وزارت امور خارجه آمریکا است، در تکلم و فهم زبان فارسی دچار مشکل است و سابقه هیچ گونه کار رسانه ای و ژورنالیستی هم ندارد.
باندبازی و تبعیض و ایجاد محیط یأس و نا امیدی و ترس از دست دادن شغل در میان همکاران از نکته های بارز در زمان مدیریت وی است. اما مهمتر از این مسائل ، بحث فشارهای سیاسی خارج از مجموعه برای ایجاد تغییرات در بخش فارسی صدای آمریکا است.
رامین عسگرد که همزمان با گروههایی چون نایاک و پایا هم دارای روابط نزدیکی است از سوی دیگر با فردی که بطور طنزآمیزی خود را رهبر جنبش دانشجویی ایران می خواند ، روابط گسترده ای دارد.
شخص مذکور ؛ امیر عباس فخرآور برای اولین بار عسگرد را در سال 1385 در کنسولگری آمریکا در دوبی و پیش از آمدنش به آمریکا ملاقات می کند.
این آشنایی و دوستی تاکنون ادامه یافته است. در حالی که فخرآور به طور مرتب از طریق فحش نامه خود و همینطور برخی از شبکه های تلویزیونی ایرانی در لس آنجلس به توهین به فعالان دانشجویی و تحریف جنبش دانشجویی ایران مشغول است، رامین عسگرد به ریاست بخش فارسی صدای آمریکا می رسد.
همزمان با این تحولات ، فحاشی فخرآور به من و دیگر فعالان دانشجویی و زندانیان سیاسی وارد مرحله جدیدی می شود. عسگرد در مقابل این فحاشیها نه تنها واکنشی نشان نمی دهد ، بلکه در کنفرانسهای چند نفره فخرآور در واشنگتن هم حضور پیدا می کند تا حمایت خود را از وی اعلام کند.
رابطه عسگرد و فخرآور باعث می شود که فخرآور که هیچ گونه مقبولیتی در میان فعالان جنبش دانشجویی ایران ندارد ، پس از مدتها دوری از صدای آمریکا پایش به برنامه های این شبکه باز شود.
بیش از 50 نفر از شناخته شده ترین فعالان جنبش دانشجویی ایران در نامه ای خصوصی به رامین عسگرد از حضور فخرآور در صدای آمریکا و چهره سازی دروغین و یاوه گوییهایش انتقاد می کنند.نامه ای که بدون پاسخ می ماند.
در تمام طول مدتی که عسگرد در صدای آمریکا مشغول به کار بوده ، بارها و بارها با فخر آور دیدار داشته است . در حالی که فخر آور به من و دیگر دوستان هم دوره ای که در صدای آمریکا مشغول به کار بودیم مرتبا توهین می کرد ، عسگرد حمایت از فردی چون فخر آور را به حمایت از کارکنان خود ترجیح داد.تا جایی که از زمان به ریاست رسیدن عسگرد در صدای آمریکا تا روز جدایی من از این شبکه ، وی تنها یک بار چند دقیقه کوتاه و آنهم در ابتدای روی کار آمدنش با من گفتگو داشت.
حتی در یک مورد اعجاب انگیز ، حدود سه ماه پیش یک کارمند صدای آمریکا که در بخش سایت صدای آمریکا مشغول به کار است بر سر یک مسأله کاری به من فحاشی کرد و قصد ضرب و شتم مرا در ساختمان صدای آمریکا که یک ساختمان متعلق به دولت فدرال آمریکا است ، داشت. پیام یزدیان دوست عزیز و همکار پیشین ام برای جلوگیری از حمله وی در میان من و همکارم حائل شد. در این میان متاسفانه مشت محکمی از طرف همکارم به صورت آقای یزدیان اصابت کرد.
همکاران دیگر با تعجب نظاره گر این صحنه بودند ، اما حتی در آن روز و روزهای پس از آن ، آقای عسگرد هیچ گونه صحبت و یا دلجویی از من و یا پیام یزدیان که در یک محیط فرهنگی مورد چنین حمله ای قرار گرفتیم ، نکرد.گویا سم پاشیهای خارج از مجوعه صدای آمریکا و اسیر شدن در جناح بندیهای سیاسی چنان چشم و گوش وی را بسته بود که به بدیهی ترین امری که باید به آن توجه کند و آن هم حفظ حرمت و حقوق همه کارکنان صدای آمریکا است ، توجهی نشان نداد.
در اواخر شهریور ماه ، تداوم دروغ پردازیهای فخرآور ، 102 نفر از فعالان دانشجویی پیشین و کنونی را وا می دارد که در نامه ای محرمانه به کنگره آمریکا از آوردن نام فخر آور و گروه چند نفره اش بعنوان یکی از گروههای تأثیر گزار جنبش دانشجویی ایران در گزارش کمیته تحقیق کنگره آمریکا انتقاد کنند.
کنت کتزمن مسئول کمیته تحقیق کنگره آمریکا در امور خاورمیانه که دارای روابط نزدیکی با فخرآور است ، اطلاعات نادرستی را در گزارش سالانه خود آورده است که این امر از سوی فعالان دانشجویی ایران بی پاسخ نمی ماند.
جالب این جاست که چند روز پس از ارسال این نامه محرمانه ، سایت فخرآور متن کامل نامه و اسامی امضا کنندگان را منتشر می کند. روزنامه کیهان هم که مدتها است به مشتری پر و پا قرص مطالب فخرآور تبدیل شده این نامه را البته با چند روز تأخیر منتشر می کند.تا باز هم به تعبیر یکی از دوستان ، رهبر کذایی جنبش دانشجویی ایران در نقش خبرنگار ویژه روزنامه کیهان ولی فقیه در واشنگتن ظاهر شود.
اما این جا است که سه ضلع مثلث : سیاست بازی و بی کفایتی ( عسگرد ) ، انتشار اطلاعات نادرست و غیر مسؤلانه ( کتزمن ) و دروغگویی و فریبکاری ( فخرآور) به هم می رسند.
تصمیم نهایی، حذف سیاسی من و احمد باطبی بعنوان دو نفر از امضا کنندگان این نامه روشنگرانه از صدای آمریکا است. در یک تصمیم سیاسی و بدون اطلاع تمام کسانی که بطور مستقیم بر کار روزانه من در صدای آمریکا نظارت داشته و باید در ارتباط با کار حرفه ای من نظر می دادند ، حکم عدم تمدید قراردادم با صدای آمریکا به من ابلاغ می شود.
خانمها ستاره درخشش ؛ سردبیر و رودی بختیار ؛ تهیه کننده ارشد ( که چند روز پیش وی هم بطور نامشخصی همکاری اش با صدای آمریکا قطع شد ) وهمینطور آقای کاوه باسما نجی ؛ مشاور برنامه ها از این تصمیم هیچ گونه اطلاعی نداشتند و اعتراض آنها و دیگر همکاران گرامی ام به تصمیم آقای عسگرد بی نتیجه می ماند، تا پروژه حذف من از صدای آمریکا به انجام برسد.
دوستان و همراهان گرامی که در این چهار سال با پیامهای خود مرا به ادامه راه امیدوارتر ساختید ، اما این پایان راه نیست. همانگونه که مزدوران ولی فقیه نتوانستند صدایی که برای روشنگری و دادن اطلاعات درست به مردم و در اعتراض به دیکتاتوری ، ستم و نابرابری و حمایت از آزادی خواهان بویژه دانشجویان مبارز ایران زمین برخاست را با زندان و شکنجه خاموش کنند ، سیاست بازان واشنگتنی هم قطعا نخواهند توانست.
از هم میهنان عزیزی که در تمام طول این مدت مرا به میهمانی خانه های پر مهرشان پذیرفتند تا راوی رنج و درد فرزندان سرزمین مان باشم و همچنین از همه همکاران عزیزی که در این سالها مهربانانه در کنار من بودند سپاس ویژه دارم.
همچنان بر پیمان خود ایستاده ام تا روزی که میهن خویش را آزاد نبینم ، بر جای نشینم.
دوستدار کوچک ملت قهرمان ایران
کوروش صحتی
واشنگتن دی سی – آبان 1390

هیچ نظری موجود نیست: