کدام ملاحظات دوستان؟
برای کسی چون من که به دلیل ناراحتی جسمی نمی تواند برای دفاع از حق خود سلاح بردارد و ناگزیر است تنها به قلم زدن اکتفا کند، ادامه مبارزه از خارج کشور فقط در صورتی قابل توجیه است که سرپوش اختناق پلیسی مجالی برای تنفس آزاد، برای نوشتن و گفتن، باقی نگذارد. امیدوارم دیگر چنان وضعی پیش نیاید، هر چند که همین حالا هم شرایط بدبینانه کم نیست و می توانم بگویم که چهار دقیقه مجال سخن گفتن (که آن را باید، آزادی صادق خانی، نامید) غنیمت مغتنمی نیست، عطائی است که بدون گشاد دستی می توان به لقای آقایان بخشیدش. – البته در این مورد خاص باید این را هم بگویم که من استفاده از وسایل ارتباطی دولتی را اصولا در هیچ شرایطی برای روشنفکران تجویز نمی کنم. وسایل ارتباط جمعی دولتی، مفت چنگ روشنفکران دولتی!- هیچ دولتی آن قدر آزاده نیست که سخن منتقدان خود را تحمل کند. پس اگر کرد حتما کلکی در کار است… برنامه اجتماع زنان را در تویزیون تماشا کردید؟ – خوب، این یک چشمه اش!… اجتماع زنان را (ظاهرا بدون سانسور!) در تلویزیون نمایش دادند فقط برای آنکه در نظرگاه متعصبان طومار امضا کن متهمش کنند که به تحریک عوامل ضد انقلاب صورت گرفته است و ادعای حضور فلان هنرپیشه و خواهر شریف امامی را هم دلیل آن شمردند،- گفتند خواهر شریف امامی ، اما دیگر به روی خود نیاوردند که آن خانم، اگر خواهر شریف امامی است همسر احمد آرامش نیز بوده است، یعنی همسر مرد مبارزی که دستگاه مورد حمایت شریف امامی ها از سرسختی او به تنگ امده بود و به دست عمال ساواک در پارک فرح به خون کشیده شد و به قتل رسید… خوب، به این ترتیب بعید نیست که عرایض بنده هم ”زهرپاشی عوامل ارتش شاه، تلقی بشود، زیرا متاسفانه پدر من هم سرهنگ ارتش بوده است (بخشی از مصاحبه با خبرنگار کیهان که به چاپ نرسید)
دوستان عزیر و پایمرادان سنگر آیندگان
مرا یاری کنید تا از طریق روزنامه شما به هموطنان بیداردل مان اعلام خطر کنم که دست سانسور، بار دیگر، و این بار از آستین دیگری بر گلوی مطبوعات پنجه افکنده است و خفقان رژیم شاه که بر سر نیزه ارتش و خشونت ساواک او استوار بود، این بار در شرایطی تجدید مطلع می کند که برپایگاه های تعصب تکیه کرده به سلاح های تکفیر و نفریر مسلح شده است. مهرهای لاستیکی مورد استفاده شاه و ساواک (از قبیل: عوامل بیگانه اخلال گران، ضدانقلابی، تجزیه طلب، و …) باردیگر از سطل های آشغال بیرون آمده گردگیری شده است و اکنون بی دریغ بر پرونده تمام کسانی زده می شود که مرغ عزا و سورند، و (تا هنگامی که توده مردم آگاهی سیاس نیافته به تمیز دشمن از از دوست قادر نیست و میان کودتا و انقلاب فرقی نمی گذارد) ناچار باید این سرنوشت غم انگیز را بپذیرند که زیر چشم شکمچرانان این هر دو سفره به یک بیان قربانی شوند.
گفت وگوهایی که خبرنگاران کیهان و اطلاعات، حدود بیست روز پیش با من انجام داده بودند، خیلی ساده، ”به چاپ نرسید” ! کیهان در نهایت امر چاپ آن را مشروط کرد به “پس گرفتن یکی از سئوال های خبرنگار خود“ و در نتیجه، خذف پاسخ مربوطه، و اطلاعات صریحا اعلام کرد که مصاحبه از طرف یکی از آیات عظام که به ”سرپرستی اطلاعات“ منصوب شده است مورد سانسور کامل قرار گرفته و چاپ نمی شود!
دوستان اطلاعاتی با شکایت از موضعی، که در آن دستگاه مطبوعاتی . پیش آورده اند، چیزهایی در حدود این معنی می گفتند که “فشار ، جان ما را به خرخرممان رسانده است و اگر ملاحظاتی در میان نبود تاکنون این سنگر را رها کرده بودیم“
کدام ملاحظات، دوستان؟ – آیا تاریخ مبارزه ای بیست و پنجساله، در آستانه نخستین پیروزی می تواند به همین سادگی فدای تعصبات مشتی خام اندیش شود که توانسته اند به تحریک میراث خواران رژیم گذشته دست و پای شما را از هم اکنون در پوست گردو بگذارند؟ – نه شما بودید که زیر فشار نظامیان شاه خم به ابرو نیاوردید و چنان به استقامت دست به بزرگترین اعتصاب مطبوعاتی سراسر تاریخ زدید؟
ما را گرفتار ” پاره ئی ملاحظات“ کرده اند و هنوز هیچی نشده کار”عدل“ مورد ادعا را چنین به اختناق کشیده اند.
پس باش تا صبح دولتش بدمد!- اسبات تاسف است: منی که در شرایط اختناق سال ۵۰ آن قدر آزادی داشته ام که در همین روزنامه کیهان بنویسم که ” لیس خور چکمه ظالم به پنهانی زبان چکمه لیس ها است و قدرت ظلم آنها با طاقت تحمل مظلومان برآورده می شود“ اکنون فقط در فاصله چند روز که از ”نخستین مرحله انقلاب“ می گرد آن قدر آزادی ندارم که از مفهوم این انقلاب برداشتی به دست بدهم، آیا این بوته خاری نیست که مستقیما از “پاره ئی ملاحظات“ شما آب خورده است؟
مقدمه را کوتاه می کنم و خلاصه ئی از متن مصاحبه با خبرنگار اطلاعات را با یک ”توضیح اضافی برای چاپ در اختیار شما می گذارم، با ذکر این نکته که شکایت خود را از ”تجدید سانسور در مطبوعات به عنوان نخستین قدم برای اعمال دیکتاتوری قشری تازه ئی به جای دیکتاتوری ظاهرا سرنگون شده، همراه با تقاضا از سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات برای تشکیل جسله مشترکی با کانون نویسندگان ایران و کانون حقوقدانان و انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و گروه دفاع از حقوق بشر به منظور بررسی موضعی“ که به قول دوستان اطلاعاتی در موسسات اطلاعات و کیهان پیش آورده اند، با پیگیری کامل تعقیب خواهم کرد.
به ضد انقلاب فرصت شکل گیری ندهیم!
احمد شاملو
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر