ژاك پرِوِر (J.Prevert) شاعر و سناريست و نمايشنامهنويس معاصر فرانسوى در فوريهى سال ۱۹۰۰ در حومهى پاريس به دنيا آمد و در آوريل ۱۹۷۷ در مانش درگذشت.
پرِوِر در پاريس رشد كرد. پدرش او را در اوان نوجوانى، غالباً با خود به تآتر مىبرد و او هرگز سادهگى، عظمت و حالت غنايىيى را كه صحنهى تآتر به تماشاگر القا مىكرد از خاطر نبرد. در سال ۱۹۱۸ به خدمت سربازى رفت و در همان احوال، كه مصادف با پايان جنگ جهانىِ اول بود، به خاور نزديك اعزام شد.
در ابتداى كار شاعرى به سرودن نوعى از شعر (بالاد = قصيده) توجه پيدا كرد. اشعار او در اين دوره مشحون از نكات اميدبخش و حماسى و سرشار از عواطف عاشقانه بود. همين امر موجب علاقهى شديد او به نوشتن فيلمنامههاى عاشقانه شد تا آنجا كه در زمرهى برجستهترين فيلمنامهنويسان فرانسوى، بهويژه در دهههاى ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ درآمد.
ژاك پرِوِر به نهضت ادبى هنرى ربع اول قرن بيستم (سوررآليستها) پيوست و با لويى آراگون، شاعر و رماننويس مشهور فرانسوى (۱۸۹۷-۱۹۸۲) و آندره برِتون، شاعر و داستاننويس فرانسوى (۱۸۹۶-۱۹۶۶، كه از پيشوايان مكتب سوررآليسم بود) دوستى و مراودهى ادبى و هنرى داشت. وى در سبك آنان سُنن قديمى شعرى را وارد كرد و اشعارى سرود كه در مجموعهى گفتارها (Paroles) گردآورى شده و اشعارى غنايى، ساده، مردمپسند و بسيار جذاب است.
آهنگسازان بسيارى براى سرودهاى او موسيقى ساختهاند كه همواره مورد علاقهى شديد گروه كثيرى از جوانان بوده است.
در اشعارش با طنز و طيبت به رويارويى با خشكانديشى و تعصب و جزميّت و خرافهپرستى رفته و با عوامفريبى و بلاهت و جنگ با شدّت تمام مقابله كرده است.
استادى و هنر او در پرداختن قصههاى كوتاه و گزيدهنويسى به حدى است كه خواننده را به شگفتى وامىدارد و مىپندارد كه گويا در اعماق ظلمت محض، پرتوى حس مىكند.
شعرهايش بيشتر شعرِ آزاد (بدون قافيه، با مصرعهاى نابرابر) است ولى از صنايع بديعى خالى نيست. او به تآتر هم سخت دلبستهگى داشت؛ يكبار با گروه اكتبر (Groupe Octobre) حزب سياسىِ محافظهكارى كه در ۱۹۰۵ از طرف اعتداليون در روسيه تشكيل شد، به شوروى مسافرت كرد (۱۹۳۳) و در آن سفر نمايشنامههاى او روى صحنه آمد ولى از بابت سرخوردهگى حيرتآورى كه به او در اين سفر دست داد هرگز و هيچ ننوشت، و جز تنى چند از خاصان نزديك او، هيچكس نفهميد چرا او به اين سفر يا به سفر ايالات متحده رفته است. بسيارى از اشعار او هنوز در زبانِ ادبيات و عامهى مردم است كه او هرگز اقدام به چاپ و انتشار آنها نكرد.
مجموعههاى مهم شعرىِ او عبارتند از: بازديدكنندهگان شامگاهى (۱۹۴۲)، كودكان بهشت (۱۹۴۴)، گفتارها(۱۹۴۵)، چشماندازها (۱۹۵۱) و باران و هواى خوب (۱۹۵۵).
يكى از نويسندهگان فرانسوى در مورد او گفته: «او استاد سخن بود» و هيچ چيز به حقيقت و واقعيتِ شعرى پرِوِر نزديكتر از اين گفته نيست. او بزرگترين نمايندهى شعر «سهل و ممتنع» معاصر فرانسه (و شايد جهان) بود.
آيدا شاملو
به نقل از دايرةالمعارف بريتانيكا (از انگليس)
و فرهنگ مؤلفان (از فرانسه)
امير صادقى كُنجانى (۱۳۶۱)
آهنگساز و پيانيست. در تهران متولد شد و از سن ۷ سالگى يادگيرى موسيقى را آغاز كرد. از استادان او در ايران مىتوان به گاگيك بابايان، فرهاد فخرالدينى، مصطفى كمال پورتراب، فريد عمران و حسن رياحى اشاره كرد. او پس از اينكه از دانشگاه هنر و معمارى فارغالتحصيل شد، موفق به اخذ بورس از كنسرواتوار ترينيتىِ لندن شد و هماكنون مشغول تحصيل در رشتهى آهنگسازى در اين كنسرواتوار زير نظر دُمينيك مُركات (Dominic Morcutt) است.
نوازندهگان:
عسل حناچى (فلوت)، شقايق شهرابى (ابوا)، بهار توسلى (كلارينت)، عليرضا متوسلى (باسون)، ميلاد عباسى (هورن)، بابك ميرداديان (توبا)، آوا شادمانى، ياسمن كشاورزى، طناز اوستاد اسداللهى و عسل حسينى (ويلن)، پگاه عبداللَّهزاده (آلتو)، آنكيدو دارش و پروشات زندآئين (ويلنسل)، مريم آزادى (كنترباس)، كسرا پاشايى (پركاشن)، رامين براتى (ترمبون)، احسان نادرى (ترمپت)