نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

13آبان وشفاف تر شدن يک رؤيا!


تقی روزبه


يک ارزيابی ازبرآمد پرشکوه 13 آبان
13آبان وشفاف تر شدن يک رؤيا!

پس معلوم شد که قطوری خاکستر، هنوزنتوانسته گلبوته های آتش زندگی را خاموش سازد ورقص شعله ها ازهرکران پيداست...
13 آبان يکی ازحلقات مهم اقتدار رژيم، درهم شکست!
درمطلبی تحت عنوان 13 آبان يک بستروسه رؤيا ازسه رويکرد سخن به ميان آمده بود:
"باين ترتيب سالروز13 آبان برخلاف روال وتوازن تاکنوني،وبه موازات تغيير توازن قوا، اکنون بازتاب دهنده نيروها ورويکردهای گوناگون آن ها ومحل کشاکش و زورآزمائی مابين آن ها شده است:رويکرد قدرت حاکم هم چنان برآن است که 13 آبان را به مناسبتی عليه دشمن خارجی و قدرت های استکباری سوق دهد واين درحالی است که خود بيش ازهرزمانی مشغول ساخت وپاخت با آن هاست وچهره مزورانه اش بيش ازهرزمانی برای مردم شناخته شده ترونفرت انگيزتراست. رويکرد دوم متعلق به جناح مخالف قدرت حاکم است که بويژه ،تلاش های خود را برای مرزبندی با شعارهای فرارونده تظاهرات قدس و کنترل هرچه بيشترمطالبات واعتراضات مردم و جنبش بکارگرفته است وبرآن است که وزنه جنبش را به عنوان اهرمی برای چانه زنی دربالا و برای امتيازگيری ازرقيب انحصارطلب خودبکارگيرد.بيانيه 14 ميرحسين موسوی دراساس بازتاب دهنده آن و برای راضی کردن منتقدين خودی و هم چنين رفع نگرانی ازجناح حاکم است.رؤيای سوم والبته مهمترين آن ها به مطالبات فرارونده ورهائی بخش ميليون ها زن و مرد وپيروجوانی گره است که که منافع و مطالبات آن ها درجهت تغييرات ساختاری وعمقی دروضعيت حاکم است وتلاش می ورزد که ازدل تضادهای پرپيچ وخم کنونی راهی به آنسو،بسوی آينده و نه بازگشت به گذشته ويا حفظ نظام موجود، بگشايد . برای آن ها شعاربی تنازل قانون اساسی نمی تواند هيچ آبی را گرم کند،مگرتبديل جنبش به ابزارچانه زنی با قدرت حاکم برای تقسيم متوازن ترقدرت، و تنها گره خوردگی تنگاتنگ آزادی وبرابری است که به گفتمان ومطالبات آن ها هويت و معنا می دهد."
درهمين راستا می توان برآمد پرشکوه 13 آبان ونکات بارزآن را مورد بررسی قرارداد:
زيرضرب کردن کانون اصلی قدرت
راديکال شدن مبارزه، مطالبات وفراروی آن ها ازمحدوده نظام درشرايطی صورت گرفت که تهديدهای رژيم وفرماندهان سپاه برای مرعوب کردن جوانان وسايراقشارجامعه گره ای ازکارشان نگشود وجوانان خيابان ها را به تسخيرخود درآوردند: تمامی تدابيرپيشگيرانه نظيرقطع اس ام اس ها،قرق کردن ميادين ونقاط ورودی خروجی خيابان ها، پرتاب گازاشک آورو حتی تيراندازی دربرخی نقاط ،محاصره دانشگاه ها ،ارسال پيام های تهديد آميز به تلفن های دستی شهروندان،قرق کامل اطراف سفارتخانه سابق آمريکا برای برگزاری تنها يک مراسم دولتی ورله آن به تمام جهان همه وهمه تبديل به سکه يک پول سياه شد.وقتی مردم دستورات تهديد آميز فرماندهان و دولتمردان مبنی بر ممنوع بودن هرگونه تظاهرو دادن شعارغيررسمی را درمقياس چنين گسترده بزيرپا می گذارند،نشان دهنده آنست که ما براستی با يک نافرمانی عظيم ومستمر اجتماعی مواجهيم.
نکات بارز رستاخيز 13 آبان را می توان بطورفشرده در راديکال ترشدن محسوس شعارها وسيمای مبارزاتی جنبش درمقابله بانظام موجود مشاهده کرد.در13 آبان چيزی شکست وطنين درهم شکستنش به گوش جهانيان رسيد. شعار بی سابقه مرگ برخامنه ای ومهرباطله زدن برولايت او،کندن پوسترتمثال "رهبری" ولکدگوب کردن آن، وعبورازاين خط قرمز-باچنين سرعتی ،به معنی نشانه گرفتن مستقيم کانون قدرت وقلب تپنده نظام ،آنهم درروزروشن ودربرابر مزدوران وحشی ورها شده درميان مردم بود.رويدادی که شعارمرگ برشاه درانقلاب بهمن را برای خيلی ها تداعی کرد وعجيب آن که که بزرگداشت های خود را بستراين تعرض خود قرارداده اند!.(ونبايد فراموش کرد که کودکی بنام موسی نيزدرخود بارگاه فرعون ازمرگ نجات يافت ورشدونموکرد!) بی جهت نبود که تظاهرکنندگان بامشت های گره خود اعلام می کردندکه بازی(بازی واقعی) تازه شروع شده است !. آيا صدای انقلاب بارديگربه گوش می رسد؟ شايد! گوئی ما-نسل اول ودوم- ازمعدود نسل هائی باشيم که درحيات خود داريم دوانقلاب را تجربه می کنيم.البته انقلاب اول با قدرت گرفتن روحانيت درنيل به اهداف رهائی بخش خويش ناکام ماند وبه فاجعه تبديل شد. تجربه نسل اول ودوم وآگاهی برخاسته از انقلاب بهمن و آن خطای بزرگ-تفويض قدرت- که دراعتماد به روحانيت و شخص خمينی صورت گرفت، حال که امکان واميد انقلاب ديگری رفته رفته زنده می شود، فرصت تاريخی بزرگی را برای جبران آن خطا باهمه نتايج ويرانگرانه اش برای مشارکت دررفع آن خطا فراهم می سازد. آری فرصتی برای ترميم آن خطای استراتژيک فراهم آمده که تنها با بهره گرفتن ازتجربيات منفی گذشته و درهمراهی همه جانبه بانسل جوان وجديدی که سربه عصيان برداشته وبه مثابه گورگنان اصلی نظام حاکم وارد صحنه مبارزه شده، ممکن و مقدوراست.ازهمين رو بايد دراتحاد با صفوف نسل سوخته وتباه شده سوم، درمتن آن اکثريت بزرگی ازاستثمارشدگان ومحذوفين وطردشدگان، آستين همت را بالابزنيم وآن چه را که درمارش 13 آبان برزبان رانده شده ورسالت بس سنگين ودشواری بردوش همه نسل های حاضری که روبه جلو وآزادی دارندنهاده، باهمت يکديگربه سرانجام برسانيم.شرکت دردوانقلاب اگرتجارب گذشته رانيک به خدمت گيريم ازمانسلی خواهد ساخت سرفراز.نسلی که ديگرفرزندانمان محکوممان نخواهندکرد وآن هامحکوم نخواهندبود چون ما نسل های لعنت شده درمردابی عفن وتباه کننده چشم به جهان بگشايند و ميراث برِ ناخواسته اين تباهی ها و فلاکت ها باشند.آری جامعه ايران درزيرفرمان تؤامان سرمايه � استبدادمذهبی وبايد ونبايدهای اين فرومايگان غارتگر به نقطه ای از انتخاب رسيده است که يکی از دوراهی يا سقوط هرچه بيشتر درغرقاب فقر وتباهی واعتياد ونابودی ويا پانهادن به وادی مبارزه برای زنده ماندن وانسان بودن ورهائی يکی را گزين کند.رزم سيزده آبان يک بارديگرنشان داد که عليرغم کرختی 30ساله درد بيماری احساس می شود واميد به بازيافت زندگی وجود دارد. قطوری خاکستر هنوزنتوانسته گلبوته های آتش رندگی را خاموش سازد ورقص شعله هايش ازهرکران پيداست.
فراتررفتن ازاصلاح طلبان:شفاف شدن رويکرد سوم مبين فرارفتن آشکارازحلقه های ميانی قدرت �ومطالبات متناظربا آن يعنی ازچهارچوب قانون اساسی بی تنازل نظام- وچنگ انداختن وتکان دادن حلقه اصلی قدرت نيزبود. درواقع ازمدتها پيش باسست شدن حلقه های مياني، "رهبرمعظم نظام"تمام قد وبه مثابه نقش گردان اصلی درصحنه ظاهرشده بود وپيدا بود که ديرزيازودخود را دمِ چک مردم ودرمعرض آماج حمله مستقيم آنان قرارداده بود. ودر13 آبان اين واقعه اتفاق افتاد.درچنين روزی مردم با دادن شعار "برادررفتگرمحمود برداروببر"،نه فقط پاسخ درخورو دندان شکنی به اين گستاخ مرتجع وشيادی که آن ها را خس وخاشاک ناميده بود دادند، بلکه آن چه را که مدت ها بود هم چون بختگی دروجودشان کمين کرده بود وبابه ميان کشيدن مجبتی و... باايماء واشاره ابرازش می داشتند ،بافريادی جهان رسا وپرطنين برزبان برآوردند. اززمانی که با شعارنترسيد نترسيد ما همه باهم هستيم برای اولين بارهسته های تجمعات خيابانی به مثابه شالوده برآمد نوين را شکل می دادند تالحظه کنوني،به رغم کوتاهی آن، راهی دراز طی شده است. نشانه گرفتن مستقيم بت اعظم اين کانون تپنده اقتدارنظام ودرهم شکستن"تقدس" وجايگاه اين "مقام مقدس" با اسم ورسم مشخص را به راستی بايد نقطه عطف مهمی درجهت درهم شکستن فرايند اقتدارنظام وازرويکردغيرمستقيم به مستقيم به شمارآورد. وباين ترتيب در 13 آبان يکی ازنشانه گذاری ها �يکی ازتابلو های راهنما،درجاده ای که بايد طی شود نصب گرديد.واکنون جاده ای داريم بخشا تابلوگزاری شده!.
والبته هدف گرفتن کانون اصلی قدرت به معنی فراتررفتن ازجريانی که می کوشيدند مطالبات جنبش را درچهارچوب قانون اساسی بی تنازل به زنجيربکشند نيزبود.آن هائی که پيشاپيش به جنبش راه پيمائی سکوت آميزوبدون شعار را توصيه کرده بودند ودرمذمت شعارمرگ براستبداد ومرگ برديکتاتور شعارزنده باددشمن من را مطرح ساخته بودند. شعارجمهوری ايرانی را بدليل فرارفتن ازقانون اساسی مورد نقدونفی قرارداده بودند و درپوسترها وبيانيه ها وشعارها ورهنمودهای مکررخود برای 13 آبان همه چيزرا آن گونه که دوست داشتند تدارک ديده بودند وبا هدف اجتناب ازتکرارآن چه درروزقدس مطرح شده بود آن چه درتوان داشتند بکارگرفتند.مسبين آن شعارها را مشتی اخلالگرنامحرم وسوء استفاده چی که بدرون جنبش سبزخزيده بودند عنوان کردند.بزعم آنان روح "جنبش سبز"همانی است که آن ها نمايندگی اش می کنند. بااين وجود آن چه ايا باردرابعادی تازه و باصراحتی بيشتردرخيابانها جاری شد تقريبا درهمه عرصه های اصلی نسخه ديگری ازآب درآمد ودرخلاف آن چه که آن ها تنيده بودند.البته رژيم ميرحسين موسوی را درخانه اش زندانی کرد و کروبی ياغی را که پيشاپيش باخطر محتمل عمل انتحاری هشدارش داده بود،با شليک گازاشک آوربه سرمحافظش ناچارساخت که به خانه اش بازگردد.آری مردم بدون "رهبر"همان طورکه تاکنون هم چنين بود،بابتکارخود خيابان ها را به تسخيردرآوردند ودرمتن يک جنگ وگريز گسترده بانيروهای سرکوب شعارهای خود را دادند.
پس معلوم گرديد آن طورکه تبليغ وادعامی شد رؤيای مشترکی وجود ندارد ومعلوم شد که آن شعارهای باصطلاح حداقلی وکم هزينه ومتضمن کم ترين تکان درنظام موجود که ميرحسين واصلاح طلبان به مردم وتمايل آن ها منتسب می کردند درميدان مبارزه واقعی کسی به آن ها وقعی نه نهاد. معلوم شدکه تلاش برای باصطلاح تقويت شعارهای راهبردی و بروی صحنه آمدن بيشتر "رهبران" باهدف کنترل جنبش وسمت وسودادن به آن کارسازنبوده است.والبته بايد افزود که سياست ها و رويکرد انحصارگرايانه حاکميت دربستن راه های ميانه وبباددادن موقعيت ميانه بازان بيشترين نقش را دارد.يعنی درايجاد آن چنان وضعيتی که اين "رهبران" را به صرافت دادن اين هشداربه حاکميت انداخته است که بدانند سياست سست کردن زيرپای آنان موجب تقويت مواضع راديکال ها و ياانتقال رهبری آن بدست نيروهای خارج ازنظام ويا قدرت های بزرگ می شود.البته ناگفته نماندکه جناح حاکم هم چنان خطراصلی را ازدرون صفوف خود و ازناحيه خودی های ديروز ودشمنان امروزميداند. همانطورکه دردوم خرداد چنين می انگاشت.بنابراين تلاش زيادی را برای يکدست سازی قدرت و پاکسازی درونی بکارگرفته وبراين تصور است که باايجاد دوقطبی دشمن ونظام وبيرون ودرون نظام می تواند موقعيت خويش را حفظ کند. اگررژيم با مردم طرف نبود شايد همانند موارد گذشته ازاين طريق می توانست حريف خو درا خلع سلاح کند،اما درشرايطی که بامردم طرف است اين محاسبات عملا نيجه معکوس ببارآورده و زيرپای نظام را خالی می کند.دراينجا اشاره به دواشتباه استراتژيک رژيم خالی ازفايده نيست:نخست دست کم گرفتن مردم وابعاد نفرت انباشت شده و ناشی ازتبعيض و تحقيرچندين دهه وديگری ناديده گرفتن معادلات و مقتضيات دهکده جهان جديد، که درآن نمی توان همچون گذشته با تکيه به محاسبات وتوازن قوای محلی ومربوط به چهارديواری کشور(محدوده دولت-ملت ها)عمل کرد.ناديده گرفتن همين دوعامل است که رژيم را دچارکوربينی استراتژيک کرده و تمامی محاسبات آنها را يکی پس ازديگری بهم می ريزد.
سرکوب و راديکاليزه شدن جنبش
درآزمون 13 آبان نشان داده شدکه رژيم جزحربه سرکوب وايجاد رعب چيزی درچننه ندارد. گرچه متوسل شدن هرچه بيشتروگسترده ترباين تنها حربه آنهم درانظارعمومي، درعين حال زمينه های مساعدی برای انتقال فشارها و شکاف های ساختارموجود به اين حبل المتين نجات دهنده را فراهم می سازد. درهرحال تمامی تمامی توان تاکتيکی رژيم دراين روز صرف اجرای اين تصميم شد که بابسيج همه امکانات خود يک تجمع ومراسم خودی و يکدست ازحاميان خود را طبق سنت هرساله برگزارکندودرهمان حال بااستفاده از سرکوب گسترده جلوی تشکيل صف بزرگ ودرازهم چون قدس و23 خرداد را بگيرد. وباين ترتيب تظاهرات غيرمتمرکز وپراکنده درنقاط گوناگون وراديکاليزه شدن شعارها واشکال مبارزه آن را سبب گرديد. مانند هميشه اين بارهم ضدانقلاب خود نقش قابلگی زايش يک جنبش راديکال را برعهده گرفت.دراين خشونت بکارگرفته شد،ديگرفرق چندانی بين زنان ومردان و کودکان وکهن سالان نبود.باتوم های برقی وغيربرقی برکمرو سروصورت وبردست وساق پای هرکسی می توانست فرود آيد وبسياری با دست و پای ورم کرده به خانه های خود برگشتند. شمارکثيری مجروح ودستگيرشدند.البته خشنونت و وحشی گری که به برکت ثبت شدن درلحظه وقوع توسط رسانه های کوچک توده ای بسرعت درسطح جهان متشرشدوبرخشم عمومی عليه رژيم بسی افزود.دامنه تبليغات توده ای نظيرشعارنويسی بردروديواربراتوبوس ها ودرمتروها و وحتی برروی ماشين های دولتی و پليش آنچنان گسترده بود که رژيم قادربه پاک سازی سريع آنها نبود. رژيم باهمه بگيروبه بندش نتوانست رسانه های توده ای را خاموش سازد.
نقش واهميت جنبش دانشجوئی
حضورفعال جنبش دانشجوئی �نه به مثابه افراد بلکه هويت دانشجوئی- دربرآمد 13 آبان محسوس بود وواجد اهميت.حضوری که حتی که قبل از13 آبان به پيشوازآن رفته بودند. ميدانيم که جنبش دانشجوئی به دليل حضورسراسری وظرفيت وتوان تجمع اش درنقاط گوناگون کشور، برای مفصل بندی جنبش عمومی وتداوم اعتراضات آن وبادرنظرگرفتن حلقه های اتصالش با روشنفکران وفعالان جنبش های اجتماعي، نقش مهمی درسراسری کردن جنبش و تقويت آگاهی آن دارد.وشايد از رهگذرهمين حضورفعال بود که دامنه گسترش حرکت 13 آبان به شهرستان ها و نقاط ديگرکشور درمقايسه با اعتراضات گذشته ازوسعت مطلوب تری برخورداربود. جنبش دانشجوئی هم چنان می تواند با توجه به همان ظرفيت های درونيش همواره شعله های اعتراض را درفواصل نبردهای بزرگ برافروخته نگهدارد.با اين وجود هنوزدانشگاه ها بصورت سراسری و باهمه ظرفيت خود به صحنه نيامده اند و به خصوص دانش آموزان ومعلمان هم می توانستند ومی توانند درهمين رابطه نقش موثرتری درگسترش دامنه جنبش داشته باشند.
ضرورت گره خوردن مبارزه عليه استبداد مذهبی-سياسی با مطالبات اجتماعی و اقتصادی
نگاهی به شعارها نشان می دهدکه مقابله با استبداد مذهبی بطورآشکاری نوک پيکان مطالبات مردم را تشکيل می دهد.وبرهمين معياررابطه خود را با سايرجريانات داخل و خارج،مثلا با اصلاح طلبان ويا با آمريکا واوباما ويا روسيه وچين و....تنظيم می کنند. ازسوی ديگرشاهديم که برهمين بستروتغييرتوازن نيروی حاصل ازآن است که پيشروی صورت گرفته وصراحت بخشيدن به خواست ها ومطالبات پايه ای نظيرجدائی دين ازدولت،حمله به کانون اصلی قدرت،بحران هسته اي،سياست خارجي،آزادی زندانيان سياسی و مطرح شدن کشتارهای دهه های گذشته،وشعارهائی چون "جمهوری ايرانی" ويا اشکال جديد مبارزه وحق تشکل و سازمان يابی و ...مطرح شده وبه پيش برده می شوند. دربسترهمين حرکت است که درپی هرتظاهری سازمان يابی گامی به جلومی نهد و لشکری ازفعالين وسازمانگران جديد واردصحنه می شوند،روحيه مقاومت وهمبستگی وپرداختن هرينه بالامی رود و وده ها و صدها دست آوردريزوبزرگ ديگرو... .بنابراين خود تجربه مبارزاتی مهمترين بسترتعميق مطالبات بوده ومردم درآزمون بزرگ خود يک شبه ره صدساله طی می کنند.اگربپذيريم که ما بطورعينی با يک بحران چندوجهی وهمه جانبه که دارای وجه سياسي،اقتصادی واجتماعی است مواجهيم آنگاه به پيوند وگره خوردگی اين عرصه ها و اهميت تعميق متوازن مطالبات معطوف به آن ها برای پيشروی وپيروزی جنبش پی می بريم. شکاف های طبقاتی وخواست عدالت اجتماعی بی شک به همان اندازه خواست سياسی دارای اهميت بوده و پيوند عميقی بين آزادی و برابری وجود دارد.چنين پيوندی نه فقط مبارزه عليه استبداد را تضعيف نمی کند بلکه آن را به مراتب عميق ترمی سازدوموجب گسترش دامنه توده ای جنبش می شود. آزادی بدون عدالت شکننده وبسی کم عمق بوده و البته برابری نيز نيزبدون آزادی ناممکن بوده و به بردگی نوين منجرمی شود.
گرچه روندهای موجود حاکی از واقعيت عبور گام به گام جنبش ازجناح حاکم و ازاصلاح طلبان وبطورکلی ازکليت نظام است،اما هنوزبه معنی عبورازگفتمان ليبراليسم،گفتمانی که خواهان انجماد مبارزه درمبارزه صرف سياسي،آنهم دروجوه معينی ازآن، بدون مابازاء اجتماعی وعدالت خواهانه است نيست. وحال آنکه نيروی به حرکت درآورنده جنبش را مطالبات سياسی و اقتصادی و اجتماعی و سرکوب همه آنها به مثابه يک کل تشکيل می دهد. آن ها، گفتمان ليبراليسم، البته مستظهربه پشتيبانی سخاوتمندانه زرادخانه عظيم سرمايه داری جهانی ورسانه های آنها هستند که البته با تلاش شبانه روزی برای جهت دادن به خواست های مردم درجهت منافع سياسی و اقتصادی سرمايه و منجمد کردن مطالبات برابری وعدالتخواهانه آنان هستند. اين مهم است که مردم دربسترتجربه خود به اين آگاهی برسند که استبداد فقط دراستبداد سياسی خلاصه نمی شود. بلکه هم چون نوک کوه يخی که بيرون است دارای عقبه وزيربنای اقتصادی و اجتماعی برپادارنده آن است.ازهمين روطرح مطالبات کلان اقتصادی واجتماعی به موازات مطالبات سياسی دارای اهميت زيادی است.واقعيت آن است که هم اکنون نيز تهاجم گسترده ای به سطح زندگی اکثريت بسياربزرگی ازمردم دردستورکاربورژوازی وازجمله دولت کنونی قرارداد. اگرقرعه انجام اين باصطلاح جراحی وآنچه که شوک تراپی ناميده می شود به احمدی نژاد افتاده است،می تواند بنام هرفراکسيون ديگری ازبورژوازی اگربرسرقدرت باشد نيزبيفتد واکنون نيزانتقاد آن ها به حکومت تنها به شيوه های پيش بردآن است و نه اصل آن. ووجود همين بسترهای عينی برای طرح مطالبات کلان اقتصادی واجتماعی است که زمينه مساعد عروج اين مطالبات ازحالت بالقوه به بالفعل را فراهم می سازد.باليدن گفتمان سوم گفمان آزادی و برابری اجتماعی امروزه بيش ازهرزمانی هم زمينه عينی دارد وهم شرط تداوم وتعميق جنبش مردم است.
*****

روز13 آبان گرچه تاريخ مبارزه مردم عليه نظام اسلامی وولی فقيه ورقی تازه خورد ورژيم هم تنوانست آن سه ميليون نفربسيجی ازدانش آموزومعلم و.. را که ادعا کرده بود به ميدان بياورد ،اما نبايد ازخشم وخشونت مارزخمی وبيرحمی هم چون جمهوری اسلامی غافل بود. هم اکنون صدها زندانی به مثابه غنايم جنبش درچنگال دژخيمان قراردارند. رژيم هم چنين به وسيع ترين حد ممکنه به تصويربرداری ازتظاهرات و نفوذ دادن عناصرخود درصفوف جنبش،حتی پاشيدن رنگ سبزبه تظاهرکنندگان واقداماتی نظيرآن مبادرت کرد .بااين قصد که تا آنجا که ممکن است فعالين را شناسائی کرده وجداجدا به سراغشان رفته و دستگيرشان کند. ازهمين رونه فقط جمع بندی ازتاکتيک های گوناگون دشمن ويافتن راه مقابله با آن ها ضروری است بلکه هم چنين بايد با راه اندازی کازارهرچه گسترده تری برای آزادی زندانيان سياسی و اقدامات سرکوبگرانه رژيم بسيج شده و فرصت آرامش و بازسازی را، تا حرکت بعدي، به آن نداد.
2009-11-07-16-08-88 تقی روزبه
Taghi_roozbeh@yahoo.com

www.taghi-roozbeh.blogspot.com

16 آبان 1388

هیچ نظری موجود نیست: