نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ مرداد ۴, شنبه

سالگرد عملیات «فروغ جاویدان» حنیف حیدرنژاد

سالگرد عملیات «فروغ جاویدان»
حنیف حیدرنژاد


سوم مرداد 1367: شاید ساعت از هشت صبح گذشته بود که ستون خودرو های ما به حرکت افتاد. روی شیشه جلوی همه خودروها عکس های بزرگی از مسعود و مریم نصب شده بود. دو طرف خودرو ها هم با پرچم ایران و آرم سازمان مجاهدین خلق نشان شده بود. روی درب های جلو و بغل ماشین ها هم آرم ارتش آزادیبخش نقش بسته بود. آرش راننده بود و من در کنارش نشسته و رزمنده ی پیوسته که اسمش یادم نیست، ولی او را در این نوشته احمد می نامم، در عقب، پشت دوشکا قرار داشت. ستون به آرامی حرکت می کرد. در قسمت عقب آیفای جلوی ما حدود 14 نفر رزمنده ارتش آزادیبخش نشسته و دست زنان، سرود و آواز و ترانه می خواندند. همانطور که من و آرش گرم صحبت بودیم، نرسیده به خروجی درب قرارگاه، یک دفعه دست راست ما، بالای قسمت بار یک خودرو مسعود و مریم را دیدم که ایستاده و برای بچه هائی که به طرف مرز می رفتند دست تکان می دادند. ما دو نفر حسابی غافلگیر و هیجان زده شده بودیم و هر کدام شعاری دادیم...

...

از خسروی که رد شدیم، احساس می کردم "بوی ایران" می آید. این موضوعی بود که من و آرش کلی در موردش حرف می زدیم. دستم را از پنجره بیرون برده و مشت مشت هوا را قاپیده و می بلعیدم. احمد از پشت ماشین گیج و ویژ من را نگاه می کرد. وقتی سرم را بطرفش بر می گرداندم لبخند می زد. در اولین جائی که ستون ما ایستاد، سریع درب ماشین را باز کرده و به کمی آنطرف تر از شانه ی جاده پریدم و مشتی از خاک را برداشته و به ماشین برگشتم. خاک مشت زده را بوئیدم و بوسیدم و شروع کردم به خواندن سرود آزادی:

ای آزادی / در راه تو / بگذشتم از زندانها
پرپر کردم / قلب خود را / چونان گل در ميدان‌ها
خون خود را / جاری کردم / چون رودی در سنگرها
تا بشکوفد / گلبانگ تو / بر لبهای انسانها

...
بر این باورم که عملیات فروغ جاویدان و پیامدهای آن، بویژه "انقلاب ایدئولوژیک" درونی مجاهدین و "بند" های مختلف آن، با آن عملیات ربط پیدا می کند. خواستم تحلیلی بر این موضوع بنویسم، اما فکر کردم برای افرادی که در دورن مجاهدین نبوده اند، درک آن تحلیل می تواند سخت و احتمالا نافمهوم باشد. تصمیم گرفتم آنچه را که خود تجربه یا مشاهده کردم بنویسم.

وقتی شروع به نوشتن کردم برایم مهم بود که تا حد امکان وقایع را تشریح کرده و به دور از احساسات جانبدارانه ( له یا بر علیه) چیزی یا کسی، مطلب را بنویسم. برایم مهم بود که نوشته حتی الامکان کوتاه باشد و همچنین برایم مهم بود که نوشته طوری باشد که برای نسل کنونی یا آیندگان که در درون مناسابات سازمان مجاهدین در عراق نبوده اند، موضوع قابل فهم باشد.


مشروح گزارش تشریحی- تحلیلی را در فرمات PDF ببینید

نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد

http://www.pezhvakeiran.com/pfiles/negahi_be_FroghJavidan_Hanif_Heidarnezhad.pdf 


هیچ نظری موجود نیست: