نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

آیا نقد مجاهدین تیز کردن چاقوی جمهوری اسلامی بر گلوی آنان است علی غلامی


آیا نقد مجاهدین تیز کردن چاقوی جمهوری اسلامی بر گلوی آنان است 
علی غلامی

در طول سه‌ دهه گذشته و مخصوصا در چند سال اخیر مجاهدین خلق به عنوان یکی‌ از بازیگران عرصه سیاست در ایران به حق یا ناحق مورد نقد و انتقاد فعالان اپوزیسیون ،جدا شدگان و طرفداران حاکمیت قرار داشته است . سوای محتوای انتقادات و نیات منتقدین سازمان نه به صورت مستقیم و نه به صورت غیر مستقیم جوابی‌ به اصل انتقادات نداده بلکه همواره به اشکال زیر واکنش نشان داده است:    
 
۱- دادن صفات و زدن اتهاماتی نظیر منفعل، مزدور و....به افراد منتقد و تحقیر شخصیتی آنان ، من از سازمان و هواداران آن درخواست دارم اگر فقط یک مورد سراغ دارند که به منتقدی بدون توهین و با احترام پاسخی داده اند بیان نمایند  
 
۲- تبختر ،موضع خود بزرگ پنداری گرفتن و تظاهر به بی‌ اعتنایی که مثلا شان سازمان و رهبری اجل از پاسخگویی است، ولی‌ ساختگی بودن این موضع آن جایی مشخص میشود که در پاسخ غیر مستقیم به انتقادات در سایت‌های وابسته به مجاهدین درماندگی و عصبانیت از ادبیات استفاده شده کاملا عیان می‌باشد
 
۳- با ادعای اینکه همواره جمهوری اسلامی از این گونه انتقادات و اتهامات به ما داشته و زده ، هر کسی‌ هر نقدی بر ما داشته باشد لاجرم آب در آسیاب حکومت ریخته و چاقوی آنها را بر گلوی ما تیزتر می‌کند ، مغلطه‌ای به این معنا که مخالف بودن دو جریان نسبت به یک موضوع دلیل همسو بودن آنان است. در جواب باید پرسید به طور مثال الان در سوریه شبه نظامیان تندرو اسلامگرا دست به اعمال غیر انسانی‌ به اسم مبارزه با بشار اسد میزنند حال اگر برخی‌ مخالفان  اسد از این گرو‌ها انتقاد کرده و خواستار توقف این اعمال وحشیانه گردند نشان دهنده همسویی آنها با رژیم اسد خواهد بود و چاقوی اسد را بر گلوی اسلام گرایان تیز میکنند ؟                
 
مخالفت با یک پدیده میتواند از زاویه ترقی‌ خواهی‌ یا ارتجاعی باشد بطور مثال فدأییان اسلام و جبهه‌ ملی‌ هردو با شاه مخالف بودند اما فدأییان اسلام از موضعی ارتجاعی، مشکلی‌ با دیکتاتوری شاه نداشتند بلکه مخالف فضای آزاد برای زنان در رژیم گذشته بودند در صورتی‌ که جبهه ملی‌ با دیکتاتوری شاه مخالف بود و مشکلی‌ با آزادی زنان نداشت                                        
                                                                                                                                                                                                                                                                                            ۴-۴ سازمان ادعا می‌کند چون در حال نبرد دائم با رژیم می‌باشد ، پاسخ گویی به این انتقادات رها کردن کار اصلی‌ و پرداختن به فرعیات است !
 
 
به نظر من یکی‌ از اصلی‌‌ترین دلیل وضعیت فعلی سیاسی ایران و پسرفت کشور در ۳۵ سال گذشته نگاه استاتیکی روشنفکران و کنشگران ایرانی‌ در دهه ۵۰ شمسی‌ نسبت به مبارزه بود که متاسفانه این نگاه اکنون نیز نگاهی برتر در میان اپوزیسیون ایران است .دیدگاه استاتیکی میراث قرون گذشته می‌باشد ،در این دیدگاه ما همواره یک حاکم شّر ، ظالم و سرکوبگر داریم و باید با کمک یک نیروی خیر به رهبری یک فرد عادل و مظهر عدل و داد به نبرد او رفته وی را ساقط کنیم ،این دیدگاه تا قبل از به وجود آمدن دولت مدرن و پیچیده شدن مناسبات اقتصادی ،اجتماعی و اختراع ماشین و ایجاد ارزش افزوده و از بین رفتن طبقات کلاسیک نظیر پیشه وران ،کشاورزان ،اربابان و روحا نیان کاملا درست بوده است،در یک جامعه ابتدایی که فردی مثل کریم خان زند با زور شمشیر به قدرت میرسید ،در مناسبات اقتصاد بدوی و مبتنی‌ بر کشاورزی و پیشه وری با خلع اید از اربابان طرفدار حاکم قبلی‌ و دادن زمین و اموال آنان به افرادی از قبیله خود به سهولت بر سیستم مسلط شده ،رعایا نظم جدید را پذیرفته روحانیان و گرو‌های الیت نیز بیعت کرده و کار تمام بود.
             
از اواخر قرن نوزده به تدریج با اختراع ماشین آلات و اکتشافات جدید،پیچیده شدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی و ایجاد طبقات جدید نظیر تکنوکرات ها،بانکداران ،کارخانه داران و کارگران فنی‌  تحولات سیاسی برآیند تغییرات در مناسبات اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی‌ گردیده،حالت دینامیکی یافت                                        
 
اشتباه شاه سابق ایران این بود که توان درک  تحولات دینامیک را در بستر جامعه نداشته و با دیدی استاتیک پای خود را روی  فنر در حال باز شدن گذارده،زمانی‌ که پایش خسته شد این فنر بشدت باز و آن نتایج به بار آمد و روشنفکران و مخالفین شاه نیز مثل او با نگاه استاتیک به جای تغییر در مناسبات بدنبال جایگزین کردن حاکم خوب با حاکم بد شدند.متاسفانه مجاهدین خلق همچنان در همان تفکرات استاتیک در جا زده اند،هم در نوع سازمان دهی‌ و تشکیلات و هم در ادبیات سیاسی هنوز برداشت حاکم و محکومی از حکومت جای خود را به مدیریت کلان نداده است 
 
دیدی که امروز سازمان نسبت به جامعه ایران در مواردی نظیر حاکمیت سیاسی ،روابط اجتماعی و اقتصادی دارد دید دهه ۵۰ می‌باشد،مشکلی‌ که خامنه ای‌ به نوع دیگری با آن دست به گریبان است          
 
انقلاب ۵۷،فرو پاشی بلوک شرق و بهار عربی‌ نشان داد آن دگر گونی‌‌های سیاسی که به صورت تدریجی بر بستر شرایط ذهنی‌ هماهنگ با تحولات اقتصادی،طبقاتی و اجتماعی صورت پذیرفته هم ماندگاری و هم تاثیر بیشتری نسبت به تحولات انی‌ در سطوح بالای حاکمیت توسط کودتا و قیام دارد
 
مسلم بدانید که اگر سازمان مجاهدین با اندیشه و گفتمان فعلی‌ که مشابه گفتمان جمهوری اسلامی است به قدرت برسد مناسبات جاری از قبیل استبداد سیاسی،بی‌ عدالتی و رانت خواری اقتصادی و فضای بسته فرهنگی‌ به شکل دیگری استمرار خواهد یافت               
 
عدهٔ‌ای از فعالان سیاسی علت سکوت خود در نقد مجاهدین را،عدم تضعیف آنها در مبارزه علیه جمهوری اسلامی به عنوان تنها گروه منسجم می‌دانند .در اینجا باید گفت اگر هدف از مبارزه؛ تغییر محتوا و مناسبات حکومت است و نه اسم آن  ، روی کار آمدن مجاهدین با گفتمان و مناسبات سیاسی فعلی نقض غرض خواهد بود                                     
 
 
یکی‌ از انتقاداتی که همواره به روشنفکران و مبارزان قبل از انقلاب میشود این است که چرا آنها راجع به خمینی و روحانیت ،اهداف و نیات آنان هشدار نداده و باعث غفلت مردم ایران گردیدند بر فرض اگر در آن زمان با نقد و تضعیف خمینی تحولات سال ۵۷ ده سال دیرتر با پختگی و روشنی بیشتر اتفاق می‌‌افتاد به نفع ایران و ایرانیان نبود؟؟ ترس از متهم شدن به رفرمیسم و همسویی با جمهوری اسلامی ،مانند اتهام طرفداری از شاه و سازشکاری در سال۵۶ و۵۷ باعث نشود چشم بر واقعیت بسته از چاه جمهوری اسلامی در آمده در چاه ویل جمهوری خلق اسلامی مجاهدین بیفتیم. از دو حال خارج نیست یا مجاهدین واکنش مثبت  به انتقادات نشان داده و  در مشی و مسیر خود تجدید نظر میکنند ،یا دید مردم و نسل جوان نسبت به این گروه باز تر میگردد که در هر دو صورت به سود ملت ما است                           
 
 
حال قسمت خنده دار قضیه اینجاست که اگر یک تحقیق بیطرفانه صورت گیرد مشخص خواهد شد حرکت سیاسی مجاهدین در ۳۵ سال گذشته بیشتر جمهوری اسلامی را تحکیم کرده تا تضعیف!!!شاید در صورتی‌ که مجاهدینی در کار نبود حرکت طبیعی جامعه به سمت آزادی‌های مدنی و سیاسی زودتر و بهتر طی‌ میشد .پس این که سازمان در حال مبارزه با جمهوری اسلامی بوده و ما نباید آنها را تضعیف کنیم قابل قبول نیست  
 
و قسمت گریه دار قضیه این است که اگر با توجه به اوج گیری تضاد‌های داخلی‌،فساد بی‌ سابقه و ناکارامدی و فاصله طبقاتی وحشتناک در کشور  فرو پاشی سیستم سیاسی موجود اتفاق افتد،مجاهدین بخواهند نقش طالبان بعد از سقوط کابل به دست مجاهدان افغان را آایفا کرده با ادعای سهم خواهی‌ دورانی از بی‌ ثباتی و جنگ داخلی‌ راه انداخته مردم  که الان به روح شاه درود می‌فرستند آن زمان  بگویند خدا پدر ملا‌ها را بیامرزد که
حد آقل  دوره آنها جاده‌ها امنیت داشت!!!                                                         
 
خدا عاقبت ما ملت ایران را ختم به خیر کند 

هیچ نظری موجود نیست: