نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ خرداد ۲۹, پنجشنبه

الف مثل «آموزش و پرورش»، ت مثل «تجاوز»

پرونده تجاوز به دو دانش‌آموز یک دبستان پسرانه در شهرک دانشگاه تهران در جریان است. رئیس پلیس به خانواده قربانیان گفته است: «برای حفظ آبروی خودتان هم که شده نباید کسی بفهمد!»
ماجرای تجاوز ناظم یک مدرسه به چند دانش‌آموز تهرانی موضوع داغ این هفته رسانه‌های داخلی بود و طبیعی‌ست که متهم اصلی این واقعه علاوه بر بزه‌کار بازداشتی، سیستم آموزشی ایران است که با درآمیختن این ناهنجاری اجتماعی با مفاهیمی نظیر غیرت ملی و آبرو سعی در پنهان کردن آن دارند. 
با توجه به بازتاب پخش اخبار تجاوز به دانش‌آموزان در کشور، برخی معتقدند نباید سایر معلمان و کارمندان بدنه آموزش‌وپرورش ایران را به آتش اشتباه ناظم متجاوز یک مدرسه سوزاند. برخی به‌شدت واکنش نشان داده و معتقدند که احساسات مردم جریحه‌دار شده است و باید متجاوزان به اشد مجازات برسند و مسوولان مربوطه نیز به‌شدت مورد بازخواست و محاکمه قرار گیرند. برخی از مسوولان ازجمله حمیدرضا کفاش نیز بر این باورند که رسانه‌ای شدن این اتفاقات، به جامعه ضربه می‌زند و چون در تهران بزرگ در طول یک سال، یکی، دو مورد اتفاق افتاده، این قابل رسانه‌ای کردن نیست. برخی از فعالان حقوق کودک و وکلای حقوقی به همین ارجحیت سکوت رسانه‌ای و بایکوت خبری آن از جانب مسوولان انتقاد می‌کنند و اطلاع یافتن از ماوقع آن را حق مردم ایران می‌دانند.
حمیدرضا کفاش، معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش‌وپرورش چند روز پیش در گفت‌وگویی با روزنامه شهروند [2] ضمن دفاع از عملکرد سیستم آموزش و پرورش ایران، تجاوز ناظم مدرسه به شش دانش‌آموز را تایید کرده است.
از سوی دیگر لیلا یوسفی فعال حقوق کودک و عضو سازمان حقوق‌بشری «کودکان مقدم‌اند [3]» معتقد است که این رویکرد پنهان‌کاری موجب افزایش چنین جرایمی می‌شود.
به‌روایت شاهدان 
یکی از معلمان مدرسه فوق که خواست نامش محفوظ باشد درباره ناظم متجاوز به نام حسین – ن در پرونده تجاوز به شش دانش‌آموز مدرسه‌ای به مدیریت خسرو - الف در جاده مخصوص کرج، شهرک دانشگاه تهران اشاره کرده که شنیده‌ها حاکی از تبرئه و آزاد شدن وی به دلیل مشکل روانی این ناظم متجاوز از سوی دادسرای ۱۵ خرداد منطقه ۱۲ تهران است.
وی به خودنویس می‌گوید: «از دو سال پیش که در این مدرسه کارش را شروع کرده است، به بچه‌های قربانی، فیلم ترور و اعدام نشان می‌داده و می‌گفته اگر به کسی بگویند مثل آن‌ها اعدام می‌شوند!»
حمیدرضا کفاش [2] معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش‌وپرورش به پرونده آزار و اذیت جنسی دانش‌آموزان توسط ناظم‌شان در مدرسه دیگری اشاره‌کرده که تاکنون اطلاع‌رسانی درباره جزییات و چندوچون ماجرای آن از طرف منابع رسمی انجام‌نشده است و به گفته کفاش: «در حال حاضر آن‌ها و خانواده‌های‌شان در حال پیگیری این موضوع و اثبات آن هستند.» این در حالی است که درباره پرونده اول نیز هیچ‌کدام از مسوولان آموزش‌وپرورش پیش‌تر دراین‌باره واکنشی نشان نداده بودند.
منابع نزدیک به خانواده قربانیان پرونده دوم به خودنویس می‌گویند: «ناظم یکی از مدارسی که به دانش‌آموزان تجاوز می‌کرده، بچه‌ها را به بهانه کلاس‌های فوتبال نگه می‌داشته و می‌برده نمازخانه یا پشت‌بام، حتی با خودش ژل و کرم سر کننده هم می‌برده! یک روز که یکی از بچه‌ها را در ساعت درسی برده بوده نمازخانه یکی از دانش‌آموزان دیده و رفته به مدیر مدرسه گفته، آن‌ها هم زنگ زده‌اند به پلیس.»
نکته جالب توجه در اظهارات خانواده قربانیان این است که فارغ از بزه صورت‌گرفته رییس پلیس به خانواده دانش‌آموزان قربانی گفته که «برای حفظ آبروی خودتان هم که شده نباید کسی بفهمد!»
آموزش مصادیق تعرض جنسی
بهمن کشاورز وکیل دادگستری در گفتگو با ایلنا [4] پنهان‌کاری تعرض جنسی یکی از کادرهای پرسنلی آموزش‌وپرورش را از سوی مسوولان بالادستی این وزارت، غیرقابل‌قبول دانسته و گفته «پرده‌پوشی به این معنا که مقامات آموزش‌وپرورش بعد از آگاهی از قضایای این‌چنینی عکس‌العمل فوری قضایی و پیشگیرانه نشان ندهند غیرقابل‌قبول است.»
این حقوقدان سایر افراد درگیر در این ماجرا را که دچار قصور و بی‌مبالاتی هستند ازنظر کیفری و مدنی و اداری قابل‌تعقیب می‌داند و از طرف دیگر بر این باور است که کودک و نوجوان باید به‌روشنی و بدون تعارف و مجامله بداند چه نقاطی از بدن او حریم مطلق محسوب می‌شود و هیچ فردی حق لمس کردن و نگاه کردن به آن را ندارد جز در مواردی که مثلاً ضرورت‌های بهداشتی و پزشکی ایجاب کند. وی از والدین دانش‌آموزان خواسته تا مصادیق تعرض جنسی را به کودکان آموزش دهند.
حمیده مشایخی یکی از معلمان آموزش و پروش استان تهران اما نظر دیگری دارد: «امروز اگر نگوییم همه ولی قریب به اتفاق بچه‌های دبستانی درباره خصوصی بودن و حریم مطلق بودن اندام جنسی مطلع هستند. از فحش‌های آب‌نکشیده‌ای که دور از چشم اولیای خانه و مدرسه حواله هم می‌کنند و شوخی‌های بعضاً رکیک می‌توان فهمید که چندان هم (آن‌طور که ما خیال می‌کنیم) از مرحله پرت نیستند»
به باور وی موضوع این نیست که دانش‌آموز نداند اندام جنسی، حریم خصوصی مطلق است. حداقل سن یک دانش‌آموز دبستانی ۷ سال است و یک دانش‌آموز هفت‌ساله به درجه‌ای از رشد فکری رسیده که این موضوع را کاملا متوجه شود. چه رسد به دانش آموزان ۱۲ و ۱۳ ساله کلاس پنجم و ششم ابتدایی. موضوع این هم نیست که دانش آموز از قبح عمل شنیع ناظم مدرسه بی‌خبر باشد. و حتی موضوع این نیست که دانش‌آموز نداند چه بر سرش آمده.
مشایخی معتقد است موضوع مغفول در این میان دیوار قطور و بلندی است که در رابطه با مسائل جنسی بین اولیا و کودکان کشیده شده است. همان دیواری که نامش را شرم و حیا گذاشتیم و هرروز خشتی بر آن نهادیم. هر حرف و سوالی پیرامون مسائل جنسی از سوی کودکان، به‌پای بی‌حیایی و چشم‌سفیدی و هزار جور از این قبیل اصطلاحات که در ادبیات ما کم هم نیستند گذاشته می‌شود. وقتی تابوی مسائل جنسی تا این حد پررنگ و قوی بر روابط مادر و فرزندی سایه افکنده به کدام منطق انتظار داریم فرزندمان به‌راحتی سفره دلش را بازکرده و از وحشت آن‌چه بر سرش آمده سخن بگوید. این تابویی که همیشه آن را بارنگ و لعاب شرم و حیا آراسته‌ایم نتیجه‌اش می‌شود افشای تجاوز جنسی ناظم پس از قربانی شدن چند دانش‌آموز!
شیرزاد عبداللهی روزنامه‌نگار و دبیر آموزش‌وپرورش نیز معتقد است: «پدوفایل‌ها (بچه‌بازها) همه‌جا و در هر لباسی هستند. معلم، معاون و مدیر مدرسه، روحانی، کشیش، مربی ورزشی، سرپرست شبانه‌روزی، سرپرست و مربی اردوی تفریحی، معلم خصوصی و... بین عشق و علاقه به کودکان و پدوفیلیا مرز باریکی وجود دارد.»
به باور وی خانواده‌ها باید به فرزندان خود آموزش و آگاهی بدهند تا این کودکان معلمان و مربیان رفتار پدوفایل‌ها را بشناسند تا مگر از این راه فرصت از پدوفایل‌ها گرفته شود.
او معتقد است باید در پدیدارشناسی این موضوع به چند نکته توجه داشت. به گفته عبداللهی پدیده پدوفیلیا (Pedophilia) یا بچه‌بازی، نوعی ناهنجاری یا عادت جنسی است که علامت آشکار آن ابراز علاقه شدید به کودکان است. این ناهنجاری در همه جوامع از پیشرفته تا عقب‌مانده وجود دارد. شخص پدوفایل ممکن است پیر یا جوان، مرد یا زن، ثروتمند یا فقیر، تحصیل‌نکرده یا بی‌سواد و کم‌سواد باشد، اما اکثر پدوفیل‌ها مرد هستند زیرا پدوفیلیا با نوعی قدرت‌نمایی همراه است. پدوفایل ممکن است به جنس موافق یا مخالف خود تمایل نشان دهد. برخی پدوفایل‌ها (Pedophile) با کودک رابطه جنسی برقرار می‌کنند، اما عده‌ای دیگر با نوازش کردن یا لخت کردن کودک بدون تماس جنسی (ملاعبه) و حتی شوخی‌های کلامی ارضا می‌شوند.
۹ ماه ترس با اعمال شاقه جنسی
بر اساس آمار رسمی در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ حدود ۱۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دانش‌آموز [5] در مدارس روزانه دولتی و غیردولتی در حال تحصیل بوده‌اند. از این تعداد ۶ میلیون و ۲۹۲ هزار و ۱۴۱ مورد ثبت‌نام مربوط به دوره ابتدایی بوده است. با وجود مخفی‌کاری مسوولان آموزش‌وپرورش و امتناع مدیران مدرسه از گزارش موارد مربوط به تعرض جنسی دانش‌آموزان از سوی پرسنل و کادر آموزشی، چگونه می‌توان به آمار دقیقی از میزان تجاوز به این دوره تحصیلی با این جمعیت قابل‌توجه دست‌یافت؟
لیلا یوسفی معتقد است شفاف نبودن سیستم آموزشی و صد البته پرورشی، نبود آموزش جنسی برای دانش‌آموزان در کتب درسی، فقدان آموزش و آگاهی جنسی از طرف خانواده‌ها، نبود آزمون‌ها و آموزش‌هایی برای استخدام کادر آموزشی مدارس، سکوت همکاران و دانش‌آموزان و خود خانواده دانش‌آموز قربانی به بهانه فرهنگ غلط جنسی حاکم بر جامعه و ترس و بی‌آبرویی و اخلاق اسلامی غالب در جامعه از سوی دیگر و... همه و همه دست به دست هم داده تا دانش‌آموز ۹ ماه تحصیلی خود همواره با ترس از تجاوز از سویی و در صورت وجود تجاوز، سکوت و تحمل اعمال شاقه جنسی بر خود بگذراند.
 
تجاوز در ایران به مثابه یک پدیده
به باور لیلا یوسفی، مردمی که در ایران زندگی می‌کنند این روزها نسبت به واژه‌ی تجاوز احساس بیگانگی نمی‌کنند. برخی از فعالان اجتماعی، فعالین حقوق کودکان، حقوقدانان، فعالین سیاسی و قربانیان تجاوز از آن به‌عنوان پدیده‌ای یاد می‌کنند که به عرف تبدیل‌شده است. از دختران و زنان جوان گرفته که حتی متلک‌پرانی و مزاحمت‌های خیابانی را تجاوز تلقی می‌کنند و روزانه خود را در معرض تعرض جنسی به‌وسیله شنیدن الفاظ رکیک جنسی و حتی دزدیده شدن و برقراری ارتباط جنسی به‌زور می‌بینند و خود را در جامعه ایران از تجاوز مداوم در امان نمی‌بینند.
امروز بخشی از مردم تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی را به عرفی از سوی بازجویان امنیتی اداره اطلاعات و سیستم قضایی می‌دانند که برای‌شان برای گرفتن اعتراف از متهمان به شیوه‌ای معمول در دوران بازجویی تبدیل‌شده است. نمونه آن را می‌شود در پرونده لقمان و زانیار مرادی دو زندانی سیاسی به‌وضوح دید که گفته‌شده تحت شکنجه به قتل پسر امام‌جمعه مریوان اعتراف کرده‌اند.
این دو زندانی در نامه‌ای [6] سرگشاده از داخل زندان اعلام کرده بودند که اعترافات آنان زیر شکنجه بوده است و بازجویان آن‌ها را تهدید به تجاوز جنسی کرده‌اند.
با این اوصاف آقای کفاش معاون فرهنگی وزیر آموزش‌وپرورش این تجاوزها را به‌عنوان پدیده‌ای اجتماعی نمی‌داند و می‌گوید: «آن را یک پدیده موردی می‌دانم. با این‌که مثلا در کشورهای غربی اتفاقات این‌چنینی، خیلی بیشتر از ایران است، بازهم فضای روانی برای آن راه نمی‌اندازند و بیشتر مراقبت می‌کنند. من معتقد به آموزش هستم. من معتقدم قبل از این‌که مدیر و معاون مدرسه منصوب شوند، باید ۳۰ تا ۴۰ ساعت آموزش‌های مختلف ببینند که بعد شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.»
غیرت ملی دست‌مایه‌ای برای رسانه‌ای نشدن
این‌که ۱۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دانش‌آموز روزانه در معرض تجاوز باشد سهمگین و غیرقابل‌تحمل است چه در ایران چه در هرکجای این جهان بی در و پیکر باشد. کفاش در واکنش به رسانه‌ای شدن موارد تجاوز جنسی به دانش‌آموزان می‌گوید: «غیرت ملی ما کجا رفته است؟ وقتی برای خانواده‌ای مشکلی پیش می‌آید، دوست ندارند در رسانه‌ها مطرح شود ولی دوست دارد یک فرد محرم با او صحبت کند و تا زمان به نتیجه رسیدن پرونده، او را یاری کند. رسانه‌ای کردن پدیده‌های منفی نه در کشور ما که در همه کشورهای دنیا، پسندیده نیست ولی آسیب‌شناسی چرا.»
به گفته لیلا یوسفی بر فرض این‌که کفاش می‌تواند نماینده تفکر حاکم بر سیستم آموزشی کشور باشد شنیدن این سخنان می‌تواند دل هر انسانی را به درد آورد و خیال هر شهروند مطیع قانونی را بیازارد. برخی این تفکر حاکم بر سیستم آموزشی را غیرعقلایی و تحت تأثیر سیاست‌های نظام حاکم بر ایران می‌دانند که با هویتی برگرفته از اسلام و فرهنگی سنتی که از تقابل با جریان مدرنیته جهانی در کشاکش مدام است، سعی در لاپوشانی و پنهان‌کاری هرچه بیشتر وقایع ناگوار در جریان در ایران دارد و از سوی دیگر مقاومت سیستم آموزش اسلامی در برابر شیوه‌های نوین آموزش‌وپرورش در سایر نقاط جهان است.
 
راه‌هایی برای فرار از تجاوز
برخی از جامعه‌شناسان می‌گویند فرهنگ قوی‌ترین مولفه‌ای است که می‌تواند در وقوع و یا پیشگیری از ترویج و تبدیل تجاوز به عرف تاثیرگذار باشد. بعضی سیستم سیاسی حاکم بر کشور را بزرگ‌ترین دلیل اختلال ارتباط سیستم آموزشی با سیستم‌های به روز آموزش‌وپرورش در جهان می‌دانند و آن را دلیل اصلی پوسیدگی فیلترهای گزینشی استخدام پرسنل و کادرهای آموزشی از یک طرف و بلااستفاده بودن مواد درسی در حوزه‌های آموزش مهارت‌های مناسب ارتباط جنسی و همچنین مراقبت از حریم شخصی دانش‌آموزان می‌دانند.
در این‌جا به نظر می‌رسد واکنش مناسب از سوی نمایندگان مجلس، راه‌اندازی کمیته‌های حقیقت‌یاب، اعتراض و پیگیری خانواده‌های قربانیان و فعالیت کمپین‌ها و و همچنین واکنش مدافعان حقوق کودکان، وکلای حقوقی، جامعه‌شناسان، نهادهای حقوق بشری، جریان‌های سیاسی و تشکل‌های مردمی غیردولتی به میزان قابل توجهی می‌تواند در شناساندن عاملان تجاوز و آگاهی‌بخشی جامعه و همچنین تغییر ساختار موجود در سیستم آموزشی تاثیرگذار باشد.

هیچ نظری موجود نیست: