نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

توجه دادن به آنان که در خطر اخته فکری اند 
کریم قصیم
این چند سطر را بعد از ماهها تحمل و حفظ متانت و سکوت خطاب به کسانی می نویسم که در لباس هوادار مجاهدین به صفحه فیسبوک این جانب سرک می کشند و با زشتکاری و انجام مآموریتِ افترا و اتهام زنی به همسایگان محترم فیسبوکی این جانب سعی در ایجاد فضای امنیتی دارند و همانند اطلاعیه های پلیسی – امنیتی شورا علیه من و آقای روحانی انتقاد و نیک اندیشی و دلسوری را مارک سیاهی و دوستاقبانی می زنند. این جماعت کارشان این شده که رومره نیک اندیشان و منتقدین را با تهمت و ارعاب و عصبی کردن از دور و برصفحه این جانب فراردهند، حتی ، گاه اختلالات فنی در کار فیسبوک این جانب ایجاد می کنند. کار اصلی شان اما دوره گردی در فیسبوک و پخش اتهامات و برچسبهای آموخته از معلمان وحشت زده و  متوهم خودشان است که  بلی «کاسه زیر نیم کاسه ای است ..... اینها از کجا فلان مطلب را می فهمند و درآورده اند و ...»
 رویه این جماعت بفرموده و دوره گرد پاشیدن اسپری سیاه سوظن  به هر تحلیل و پرسش و  فهم و درک خرد سیاسی و یا دلسوزی و همدردی با مجاهدین دربند در بازداشتگاه لیبرتی و قتلگاه اشرف است.
 از وقتی ما « فراخوان آی آدمها ....» را انتشار داده ایم و کمتر از 48 ساعت پیش از فاجعه اشرف هشدار عاجل اعلام کردیم  جماعت دوره گرد  – حال چه نفوذیها ی رژیم باشند و چه در لباس هوادار ( همین درد بس که اینها می توانند با هم تداخل و اشتباه شوند ؟؟!) بیشتر این  برچسب به ما و همه اهل فکر و فهم مستقل اندیش می زنند که « ازکجا می دانند و لابد ارتباطی دارند و از این خزعبلات خودآشنا...»  خطاب من به همینهاست:
اگر ریگی به کفش ندارید تلاش کنید از قوه تحلیل و تجریه سیاسی - تحلیلی رنان و مردان مبارز با تجریه چیزی بیاموزید  شما که عمری به تقلید چشم وگوششان تیز و عقل انتقادی تان در خواب بوده و انگار تنها این را آموخته اید – آنهم بفرموده که هر طرح و نظر تحلیلی و فهم و شعوری را اتوماتیک مشکوک و بند به جایی فرض بگیرید   بدانید.اکثر آزادیخواهان ایرانی اهل تقلید و روابط مریدی - مرادی نیستند  فکرشان هم به اندازه گوش و چشمشان حساس و فعال است. همه مقلد کسی نیستند، بسیاری یاد گرفته و عادت کرده اند اماو اگر و انتقاد و حتی جستجو و سبک و سنگین و مقایسه و خلاصه فکرکنند و سپس خود به روش «آزمون و خطا» پیش روند و ارائه نظرکنند در یک کلام با عقل و شعور انتقادی و تجربی خود ورایزنی بادوستان خود به استنتاج رسند. نه با انقیاد و تقلید و تکرارحرف مرشد
اتکال به مرشد نوین و خاص الخاص کار جمعی است که گیرم خیلی فعال ولی مردم باخبرند رسم آنها اینست که هر یک سال یا دوسال یک بار «کله شان را » - حتی بنا به فلان و بهمان آیه به مرجع تقلید و مرشدشان واگذار می کنند.[نام این رویه را هم می گذارند "آگاهی کبیر"] درهمین رویه است که واگذارکنندگان از فشارو سنگینی فکر و رحمت انتقاد و سختی «آرمایش وخطا» خلاص می شوند و «روحشان سبک می شود و منقلب با لبخندی برلب به نوعی پروازپیروی می کنند و ..... مدام  به گفته مرشد:از پیروزی به پیروزی بعدی پروازمی کنند ...»  اما درروی زمین واقعیات و در مسیررودررویی با « تقدیرسیاه و ناسازگار»  یا کله خود شان از کار می افتد و البته کله مرجع تقلید و مرشدشان تنهایی قادر به تحلیل و بررسی دنیای پیچیده نمی شود. یا این که ناگهان فاجعه ای رخ می دهد و کله همگی – دردها و دریغا- سوت می کشد. ولی افسوس که هم دهندگان کله و هم مرشدان کله دوست ، درست به واسطه همین کاری که کرده اند از نعمت پذیرش اشتباه و خطا خوانی محروم می شوند. به این ترتیب سالها به ره افسانه می روند و در این مبان پی درپی در غفلت عظما این و آن ساده بینی و خبط و اشتباه کوچک و بزرگ  صورت می گیرد. همان طور که اشرف را امن تر از لیبرتی و لیبرتی را حالا امنتر از اشرف می گیرند! عجبا! که تا دیروزفریاد می زدیم  «امنیت نسبی اشرف» و حالا مدعی «امنیت نسبی لیبرتی» شده ایم!.
در حالی که اگر فاکتها و مشورتهای منطقی بهترین کارشناسان همراه را مبنا قراردهیم/ قرارمی دادیم باری،دشوار نبود بفهمیم که هیچیک از این دو مقر در شرایطی که نیروهای نظامی آمریکا از عراق رفته اند و نیروهای دشمن جرّار دور اشرف و لیبرتی را در محاصره دارند و مبارزان درون کمپ نیز بی سلاح و بی دفاع مانده اند،هیچیک از این دو جای واجد کمترین امنیت و حفاظت نیست و با تی وال و کلاه خود و جلیقه هم واجد امنیت نخواهد بود، کما این که همه این وسائل بعلاوه سنگر و زیرزمین و.... دراشرف موجود بود! .
جالب است که این واقعیتها را هر فرد عادی که مقلد نباشد می فهمد.حتی جاعتی که فقط از سر تقلید – و نه ماموریت نفوذی رژیم-  به پراکندن موهومات مشغولند خیلی خوب و ساده متوجه می شوند  البته به خاصیت درونی بشری حتی جماعت مرشدی هم می توانند پی ببرند ، هرآینه چشمهای خودشان را بشویند و طور دیگری به بینند. و  با شعور انسانی که قطعا صاحب آن هستند و درگوشه ذهن پارک کرده اند بیندیشد  هرکسی می تواند این امر ساده را متوجه شود.  که خدای آنها هم از آسمان به زمین آید نمی تواند بدون توازن قوای مسلح و موافق و لازم          به اشرف و لیبرتی حفاظت و امنیت عطاء کند. بنابراین اگر حفاظت و امنیت می خواهید و می خواهیم راهی جز رفتن به کشور ثالث ، حتی به طور موقت به اردن یا عربستان سعودی یا - اگر راه دهند به کردستان عراق - و .... باقی نمی ماند. نتیجه آن شعارهای مرشد پسند مانند «کوه اگر به جنبد اشرف از جا نجنبد» و نیز شعار ماجراجویانه « بیا بیا »  نیز چیزی جز دعوت فاجعه نمی شد و نشده است. دنیا دید که دشمن ضد بشری چنان سهل و ساده دستاورد قریب سه دهه کار و رحمت مجاهدین و نماد آرزوها و امیدهای نسلهای مجاهدین و دوستدارانشان را چنان ساده و یک روزه تاتاروار به توبره کشید و همه ما و دنیای آزادیخواهان ایرانی را به سوگ نشاند. حال ، ای زشتگویان و پلشت نویسان دست بردارید از تجربه مخوف و تکان دهنده بیاموزید.
 نابود باد اصل و واقعیت و حضور و همین نظام ولایت مطلقه فقیه که منشاء اصلی این مصیبتها برای ایران و ایرانیست.
 دستکم ار این فجایع درس بگیرید و بگیریم. به جای غوطه خوردن دربرکه تنگ و مانده اوهام  به زمین فراخ واقعیات پای گذارید و رو به جلو  رو به همبستگی با ایرانیان گام نهید. از لابی آمریکایی و ژنرالهایی که به منفعت خویش به به و چه چه می کنند/ ولی در عمل هیچ غلطی برای اشرف و لیبرتی نکردند/ آبی گرم نمی شود. از ستارخان تا مصدق تا حنیف همه به ملت خود تکیه دادند نه به ژنرالها و سیاستمداران سابق دلال منش و بی فایده. بیدار شوید و فکر خود و دست همراهی هموطنان خود را غنیمت شمارید.
 ده روزبعد از فاجعه بزرگی که تا اعماق روح و جانم را به سوگ نشاند وهمیشه در یاد آن عزیزان خواهم ماند .       
  کریم قصیم

هیچ نظری موجود نیست: