نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

پیراهنی که اید از او بوی یوسفم- قسمت دوم
حق پرسش داریم؟
محمدرضا روحانی
هم‌اکنون و تا جایی که نگارنده می‌شناسد امضای سه مجاهد سرشناس، سه پزشک، دو حقوقدان و یک نویسنده از اعضای شورا در احکام «رسیدگی» ۱۷ خرداد و ۶ و ۷ تیر دیده نمی‌شود. آیا دلیل آن بر کسی روشن است؟‌
آیا آنان برای حضور در جلسات «رسیدگی» دعوت شده‌اند؟‌
آیا «حکم» صادره برای امضا و اخذ بیعت به آنان ارائه شده است؟‌
آیا رآی داده‌اند؟
آیا در «احکام» صادره آرا موافق، مخالف یا ممتنع آنان به حساب آمده است؟‌
آیا پاسخی درباره دلیل به حساب نیامدن آراء آنان وجود دارد؟‌
آیا آنان استعفا کرده‌اند یا اخراج شده‌اند؟
آیا استعفای آنان به مسئول شورا یا جانشین ایشان رسیده است؟‌
آیا برای «رسیدگی» به استعفای آنان جلسه فوق‌العاده میان دوره‌‌ای و میان قاره‌ای و حکم «تفصیلی» و غیابی صادر شده است؟‌ کی؟ و کجا؟
آیا در صورت اخراج تمام یا بخشی از این افراد مقام صادر کننده حکم «اخراج» قابل معرفی است؟
آیا اگر کسی جرأت کند و این سؤالات را مطرح کند، خائن، جاده صاف‌کن کشتار مجاهدین، همدست وزارت اطلاعات و توطئه‌چی و و و نامیده نمی‌شود؟‌
آیا ژاکوبن‌های (۱) زیر دست استاد یعقوبی از دانشگاه بیرمنگام انگلیس مؤلف کتاب حقوق بین‌الملل، مدرس سرشناس امور امنیتی و استراتژیک و حامل تابلوی من یک اشرفی هستم، نفس سؤال کننده را نخواهند برید؟
آیا آقای مهدی سامع سخنگوی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران مقیم عروس شهرهای روی زمین این شهامت را دارد که به عنوان نماینده یک حزب در شورا به این سؤالات پاسخ گوید؟‌
آیا رفقای حزبی او می‌توانند متوقع این روشنگری توسط ایشان باشند؟‌
ببینیم و تعریف کنیم.
تصمیم خودمختارانه
خرداد امسال شورا وارد سی و سومین سال تأسیس خود شده است. بیست و نه سال پیش اولین شماره ماهنامه شورا انتشار یافت. سرسخن آن را آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران نوشتند. در بخشی از این نوشته می‌خوانیم که «ما دارای ایدئولوژی‌ها و طرز تفکر‌های مختلفی هستیم و از اقشار مختلف جامعه ایران برخاسته‌ایم. در بسیاری از موارد مواضع سیاسی ما همگون و همسوست و در بسیاری از موارد دیگر با هم اختلاف داریم. اما در عین حال پذیرفته‌ایم که حول الزامات مشترک در چهارچوب معینی برای سرنگونی رژیم خمینی و برای مستقر نمودن حاکمیت ملی و مردمی همکاری و ائتلاف کنیم.این هم که هریک از ما (چه فرد یا گروه) تا کجا بخواهد و بتواند به این همکاری در چهارچوب موجود ادامه دهد برعهده تصمیم خودمختارانه اوست. البته همه این حرف‌ها دلیل بر بی عیبی و نقصی شورا یا اشتباه ناپذیری آن نیست»
مسعود رجوی- شورا- شماره یک، آبان ۱۳۶۳ صفحه‌‌ی ۳

ضلاحیت
منطقاً طی سه هفته ( ۱۷ خرداد تا ۷ شهریور) مسئولین مجاهدین سرگرم فراهم آوردن امکانات گوناگون برقراری اجتماع بزرگ سالانه بودند. استقبال، حمل و نقل، استقرار، مهمانداری بعد هم توجیه میهمانان عالیقدر خارجی، ترتیب ضیافت‌های عمومی و خصوصی، ملاقات‌های جمعی و مذاکرات فردی و مصاحبه کردن با خارجی‌ها و نه ایرانی‌ها. و صحبت با بی‌خودی‌ها و نخودی‌ها و خودی‌ها و «آدم‌های خودمون» و کله‌پزی‌های همگانی و توجیه ویژه و اخذ تعهدات. کار زیاد است.
امسال کار مهم‌تری هم اضافه شد. مرزبندی جدید با «دشمنان مستعفی» در سال سین (سرنگونی). به این دلیل بود که بیانیه تفصیلی واجد معایب مفصل‌تری از «رسیدگی» ابتدایی است. دو حقوقدان شورایی قابل دسترس در خارج عراق که مفقود‌الاثر بودند، معلوم نیست اخراج شدند یا استعفا دادند. یکی دیگر هم غرق کارهای اجرایی بود. آن روزهای پر از مشغله، دیگر کسی در دسترس نبود تا کارگردان‌های صدور «احکام» را متوجه بی‌آبرویی ناشی از «رسیدگی» ‌شتابزده اولیه کند. بگوید که ورود عامدانه در حوزه‌ی امور اجرایی و وظایف رسمی مسئول شورا یا جانشین ایشان تجاوزی است آشکار به اصول و رویه‌ کارهای شورا و شورا شکنی مجددی توسط کارگردانان مقتدر. چه این تجاوز را عامدانه بدانیم و یا آن‌که ساده‌لوحانه خیال کنیم که اشتباه شده است. این دو بیانیه فاقد اعتبار قانونی و باطل هستند. این بی‌اعتباری هیچ ارتباطی به تعداد و شخصیت امضا‌کنندگان ندارد بلکه مستقیماً‌ناشی از عدم صلاحیت ذاتی اجلاس فوق‌العاده و میان‌دوره‌ای یا اجلاس عمومی سالانه‌ی شورا در «رسیدگی» به استعفا می‌باشد. اگر تمام اعضای آکادمی فرانسه بیایند و حکم بدهند که محمدرضا روحانی از قوانین رانندگی تخلف کرده عمل آن‌ها باطل است. زیرا افسر راهنمایی نیستند. صلاحیت ندارند.

ای ژاکوبن افشا کن، افشا کن
در خبر است که این بار هم یکی از «برادران» سابق شورایی ما که ابتلای مزمن به جوش و خروش انقلابی دارد و می‌تواند یکی از بهترین رهروان ژاکوبن ساخت ایران و انگلیس باشد، دسته‌گلی «تفصیلی» را بسته‌بندی کرده است. این برادر انقلابی که هم از حیث سیاسی سخت تندرو می‌نماید و هم از حیث رفتار و منش بسیار تندخو و تندگوست، قلم کشی را به عهده گرفت، شتابزده از خزائن حقایق هر دو عالم که انحصاراً در اختیار دارد واقعیت‌هایی را کشف کرد. جیمزباندی دشنه برنده استدلال‌های مربوط به سازماندهی یک توطئه را از غلاف بیرون کشید. تا با شتاب «خائنین» را مانند یک انقلابی پرشور مجازات کند. ژاکوبن خط نوین افشا کن، افشا کن. البته آن‌جا هم که کمیت ایدئولوژیک، اسلامی و موقعیت سازمانی اجازه نمی‌دهد که چهره‌نمایی کند قدم به گرده‌ی همشهری بلشویک و جدید‌الاسلام می‌گذارد تا سوار بر اسب قدرت سازمان و تشکیلات شود و بتازد. خدا به شما رحم کند که از نتایج اعمالتان برخوردار نشوید. آمین.
اگر آن دو حقوقدان مفقو‌دالاثر مستعفی یا اخراجی یا همکار شورایی دیگرشان پیش‌نویس احکام را دیده بودند استعفای ما را یک راست می‌فرستادند روی میز مرجع رسمی یعنی مخاطب نامه. آن وقت آن خواهر یا آن برادر اگر وقت داشتند و مصلحت می‌دانستند  پاسخ می‌دادند. اگر آن را قابل نمی‌دانستند یا لزومی برای پاسخگویی قائل نبودند، نامه را به سطل آشغال حواله می‌دادند و شر دور و بلا دور.

از روی ناچاری است؟
برای جا انداختن «احکام» باطله، ژاکوبن‌های نوین را از آستین همت بیرون می‌کشیدند؛ که به دست آدم‌های خوش سابقه تابلوی «من یک اشرفی هستم» بدهند؛
که کسوت شریف دفاع از حق حیات عزیز پناهندگان ایرانی، اسرای «اشرفی در کشتارگاه آزادی» را برتن آدم‌های پیشنه‌دار کنند؛
که روز ۲۱ خرداد پیشگام و پیشرو خود را قافله‌سالار کردید. تا اولین گلوله حمله را در قالب مقاله‌ی ژاکوبن وطنی «نگاهی اجمالی به دو بیانیه» علیه «توطئه» شلیک کنند؛
که روز ۲۲ خرداد برادر مهدی غائب (ابریشم‌چی) در مصاحبه تلویزیونی به نمایش برنامه بند از بند جدا کردن بپردازد تا پیروی خود را از کاروانسالار تبلیغاتی جدید الانتخابش اثبات کند و فتیله را بالا بکشد؛
http://www.youtube.com/watch?v=BrfC0FD7faM
که همان روز برادر مهدی حاضر (سامع) قلم کشی کند. مراتب پیروی خود را از استاد حقوق دانشگاه بیرمنگام اثبات کرده و به منصه‌ی ظهور برساند؛
که بالاخره دست از همه واجبات عینی بکشند تا در سایت‌های گوناگون دوست و دوازده مقاله ناب علیه دو مستعفی روی بساط خود پهن کنند. تازه این نمونه کوچکی است باید به آن ده‌ها برنامه تلویزیونی، سخنرانی‌ها، شعرخوانی‌ها، پیام‌های کنایه‌آمیز «بالا بالایی‌ها» و هزاران پیام فیس‌بوکی را هم اضافه کنند؛
که آن‌هایی که فارسی خواندن را نمی‌دانند و نمی‌توانند مقاله‌ای را که به نامشان چاپ کردند از رو بخوانند تبدیل به نویسنده کنند؛
پهلوان، آیت‌الله و هنرمند را به میدان بکشانند تا نمونه‌های جوانمردی، خداپرستی و هنرنمایی را به همگان نشان دهند و دنباله‌رو ژاکوبن وطنی شوند؛
بر وعده و وعید بند از بند جداکردن بسنده نکردند. انجمن‌های دموکراتیک راه‌انداخنند که نفس کش می‌طلبند تا او را سراغ لاجرودی بفرستند.
خانم‌ها، آقایان
شما همان کسانی هستید که وقتی تقی‌ شهرام به اتهام قتل همرزمان مجاهدش اسیر عدالت «اسلامی» خمینی شد پیه همه خطرات وحشتناک را به تن مالیدید تا از حقوق انسانی او در برابر خمینی جلاد دفاع کنید. اینک با حیثیت مجاهدین و میراث افتخارآمیز ده‌‌ها هزار شهید و صدها هزار زندانی و تبعیدی چه می‌کنید؟ از کجا به کجا رسیدید؟

محمدرضا روحانی

هیچ نظری موجود نیست: