نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

براستی که «هم نام و آن ننگ‏ جادوانی است»

براستی که «هم نام و آن ننگ‏ جادوانی است»
قرار است که سازمان اکثریت در بیست‏و‏یکم سپتامبر، در گرامی‏داشت جان‏باخته‏گان سال شصت‏و‏هفت، مراسمی را تحت عنوان «هم آن نام و هم آن ننگ جادوانی است» در برلین آلمان برگزار نماید. سازمانی که مدت‏ها همراهِ عملی رژیم جمهوری اسلامی بوده و در دستگیری کمونیست‏ها و مبارزین، و در پس زدن جنبش‏های اعتراضی دست داشته است.
دنیای بس در هم ریخته‏ای شده است. هر یک از جناح‏های متفاوت سرمایه و مدافعین آن، این‏روزها و با دغل‏کاری تمام دارند هر آن‏چه را که بر سر مردم و فرزندان‏شان آورده‏اند، وارونه جلوه می‏دهند و پای خود را از آن رخ‏دادهای تلخ و غم‏انگیز به کنار می‏کشند. عجب زمانه‏ای شده است و کسانی این‏روزها دارند، سنگ دفاع از مردم و زندانیان سیاسی را به سینه می‏زنند که خود در کُشتار و شکنجه‏ی آنان نقش مستقیمی داشته‏اند. واقعیت این است‏که جنایات رژیم جمهوری اسلامی بی‏حد و حصر است و بخشی از ماندگاری خود را، مدیون مدافعین سرمایه و هم‏کاران عملی خود در دهه‏ی شصت می‏باشد. هم‏کارانی که دوشادوش نیروهای سرکوب‏گر نظام، در خیابان‏ها و در کوچه و پس کوچه‏های ایران به شکار کمونیست‏ها و مبارزین پرداختند تا چرخه‏ی «مبارزۀ ضد امپریالیستی» جمهوری اسلامی از حرکت باز نه ایستد!
تخطئه و دخالت‏گری در سرکوب جنبش ترکمن‏صحرا، کردستان، بازگشائی دفاتر در مراکز سرکوبی هم‏چون سپاه، به دام انداختن مخالفین نظام و کمونیست‏ها از جانب مدافعین امروزی قربانیان دهه‏ی شصت، یک‏بار دیگر دارد، این واقعیات را در برابر هر انسان مدافع‏ی آزادی و رهائی قرار می‏دهد که بخش اعظمی از پیش‏رفت انقلاب و روشن‏گری جنبش‏های اعتراضی، منوط به طرد و افشای جریانات خائنی هم‏چون سازمان اکثریت می‏باشد. در حقیقت به‏همان میزانی که نسل جوان امروزی را باید هر آن‏چه را که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بر سر مردم و فرزندان‏اش آورده‏اند را مطلع ساخت، به‏همان میزان هم می‏بایست ریاکاری و هم‏کاری‏های عملی سازمان‏هایی هم‏چون اکثریت را بر ملا نمود و اجازه نه‏داد، تا افکار عمومی و بویژه نسل جوان امروزی به مسیر ناصحیح سوق داده شود. لازم است تا در دنیای بلبشو و در دنیای عقب‏نشینی درازمدت جریانات کمونیستی، حافظه‏ی تاریخی را زنده نگه داشت و مانع‏ی هرگونه اغتشاش و ناروشنی در صفوف جنبش‏های اعتراضی – روشن‏فکری گردید.
البته که پرونده و جایگاه این سازمان در هر دُوره‏ای مملو از خیانت، تسلیم‏طلبی، هم‏کاری و مراوده با سران نظام و هم‏چنین دست‏بوسی جناح‏های متفاوت رژیم جمهوری اسلامی می‏باشد. سرنوشت این سازمان به‏مانند همه‏ی سازمان‏ها و عناصر وابسته به سرمایه روشن و مبراست. اسنادِ کاملاً مبرهنی وجود دارد که بر تعلق و وابسته‏گی این سازمان به سرمایه را صحه می‏گذارد و بر همین اساس، به‏هیچ‏وجه نمی‏شود و نمی‏توان، قلم‏ها را بناحق، به نفع سازمان اکثریت به گردش آورد و هر آن‏چه را که کرده و می‏کند، از اذهان عمومی پنهان ساخت؛ نمی‏شود و نمی‏توان با هیچ عطر و بوئی، افکار و تن گندیده‏ی این سازمان را معطر و خوش‏بو نمود.
شکی در آن نیست که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی ارتکاب بزرگ‏ترین جنایات در حق میلیون‏ها انسان محروم و زحمت‏کش گردیده‏اند، امّا در کنار آن‏ها جامعه و مردم هم، به‏عینه شاهد بودند که چگونه سازمان‏هایی هم‏چون سازمان اکثریت، هزاران تن از کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین را به بهانه‏ی پیش‏رفت انقلاب ضد امپریالیستی حاکمیت، و آن‏هم در دهه‏ی شصت روانه‏ی سیاه‏چال‏های نظام نمود. اگر این‏روزها اکثریت بنابه ده‏ها دلیل خود را به خواب زده و فراموش نموده است که صدها زندانی اعدام شده‏ی سال شصت‏و‏هفت، همان کسانی بودند که توسط این سازمان و کت بسته گرفتار ارگان‏های سرکوب‏گر نظام گردیدند، امّا ذهن جامعه‏ی انسانی، چنین وظایف نکبت‏باری را فراموش نه‏نموده است و می‏داند، که چگونه این سازمان در لوای دفاع از منافع‏ی کارگران، زحمت‏کشان و فرزندان‏شان در کنار سردمداران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته است و گام به‏گام به نابودی جنبش‏های اعتراضی گردن نهاد.
آری، هرگز و هرگز خانه خراب‏کنان زنده‏گانی مردم فراموشی شدنی نیستند. مگر می‏توان هزاران درد و مصبیتی را که جانیان بشریت بر سر مردم آورده‏اند را از یادها بُرد؟ مگر می‏توان درد و رنج هزاران مادر و پدری را فراموش نمود که جلادان و شکنجه‏گران، مانع‏ی آخرین دیدار و وداع با جگر گوشه‏های‏شان گردیدند؟ مگر می‏شود و می‏توان از یادها بُرد که چگونه دسته دسته از کمونیست‏ها در خیابان‏ها و با هم‏کاری‏های عملی سازمان‏هایی هم‏چون اکثریت و حزب توده شکار شدند و در مدتی کوتاه، سرکوب‏گران سینه‏ی‏شانرا مشبک نمودند؟ آری، تابستان هر سال جدا از این‏که یادآور رشادت‏ها و دلاوری‏های بهترین فرزندان حلق‏های ستم‏دیده‏ی ایران است، در همان‏حال یادآور جنایت‏کاری‏های سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و هم‏کاران عملی آن می‏باشد. خوشبختانه جنبش‏های اعتراضی رادیکال و جامعه‏ی انسانی به انتظار نشسته است، تا روز و روزگاری، تأوان هر آن‏چه را که منادیان سرمایه بر سر کارگران، زحمت‏کشان و فرزندان‏شان آورده‏اند را باز پس گیرند.
حقیقتاً که زمانی جنبش‏ها و سازمان‏های کمونیستی و انقلابی و آن‏هم بنابه ده‏ها دلیل، پس کشیده و یا پس زده می‏شوند، جامعه شاهد عروج هر کس و ناکسی، و هم‏چنین شاهد، «دل‏سوزی»، «تعلقی» عناصر، سازمان‏ها و احزابی‏ست که وظیفه و رسالت‏شان چیزی جز تلف نمودن هر چه بیش‏تر زنده‏گانی مردم و نابودی کمونیست‏های راستین و انقلابی نیست. سازمان اکثریت را به جرأت می‏توان از این‏دست سازمان‏ها به حساب آورد. همان سازمانی که از یک‏طرف در پی مدارائی و مرادوات با رژیم جمهوری اسلامی‏ست، و از طرف‏دیگر دارد دُوره و خاطره‏ای را گرامی می‏دارد که خود در وقوع آن نقش مستقیمی داشته است؛ دارد یاد قربانیان کُشتار شصت‏و‏هفت را گرامی می‏دارد که خود نقش بسزائی در بزور چنین رخ‏داد تلخ و ناگواری داشته است.
به بیانی دیگر اکثریت بخوبی می‏داند که صدها تن از قربانیان سال شصت‏و‏هفت، همان کسانی بودند که توسط خود آنان گرفتار پلیس شدند؛ می‏داند که صدها تن از آنان، همان کسانی بودند که دُوره و محکومیت چندین ساله‏ی‏شان به اتمام رسیده بود و در سال شصت‏و‏هفت و آن‏هم در دادگاه‏های فرمایشی و چند ثانیه‏ای، به جوخه‏های مرگ سپُرده شدند؛ می‏داند که دوشادوش سپاه و بسیج و در خیابان‏ها در مقابل کمونیست‏ها و مبارزین و مخالفین قرار گرفته است تا مبادا روند مبارزه‏ی «ضد امپریالیستی» سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، در دست‏اندازی‏های انقلاب گیر کند. و … به واقع که سازمان اکثریت از چنین گذشته و پشتوانه‏ی «درخشانی» برخوردار می‏باشد و ننگ آن، تا ابد بر پیشانی‏اش حک شده است و پاک شدنی نیست.
باری، هم‏کاران عملی دیروز رژیم جمهوری اسلامی و مدافعین امروزی جناح‏های متفاوت نظام و سرمایه، وقاحت و دریده‏گی را به حدی رسانده‏اند که دارند به پاس روزها و دُورانی می‏نشینند که خود بخشاً مولد آنند؛ دارند به «سوگ» تابستان شصت‏وهفت می‏نشینند که با دستان خود، صدها تن را به دم تیغ جلادان و شکنجه‏گران رژیم جمهوری اسلامی روانه ساختند. با این تفاصیل و بر مبنای چنین اعمال سراسر نکبت‏باری، مجاز نیست – و در حقیقت سیاست‏های‏اش از چنین ظرفیتی برخوردار نمی‏باشد – تا یاد آن عزیزانی را گرامی به دارد که خود در کُشتار آنان دخیل بوده است.
پذیرفتنی‏ست که دنیا وارونه شده است و هیچ کس و هیچ «سازمان» و یا «حزبی»، در سر جای واقعی خود قرار نه‏دارد؛ امّا در چنین دنیای ناروشن و بی‏عملی‏ای، یک چیز را می‏توان با صراحت تمام اعلام نمود و آن این است که نمی‏توان، جایگاه و کارکرد انقلابیون و کمونیست‏های وفادار به مردم را با سازمان‏های مدافع‏ی نظام‏های سرمایه، و هم‏چنین هم‏کاران عملی رژیم جمهوری اسلامی مخدوش نمود و با برگزاری مراسم‏هایی هم‏چون یادمان قربانیان کُشتار سال شصت‏وهفت، چهره‏ی کثیف و ماهیت ضد انقلابی خود را بزک نمود. در حقیقت این سازمان در جایگاه و مقامی نیست تا به پاس جان‏باخته‏گان سال شصت‏و‏هفت به نشیند؛ چرا که باید پاسخ‏گوی اعمال سراسر کثیف خود در به قتل رساندن صدها کمونیست و مبارز دهه‏ی شصت باشد.
این‏جاست که هم آن جنایات فراموش شدنی نیستند و هم اعمال سراسر کثیف سازمان اکثریت به‏همراه‏ی همه‏ی جانیان بشریت، ابدی و جادوانی خواهند ماند.

هیچ نظری موجود نیست: