نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

ساکنان کمپ لیبرتی در عراق گروگان سیاست بازی رهبری مجاهدین؟

ساکنان کمپ لیبرتی در عراق گروگان سیاست بازی رهبری مجاهدین؟
حنیف حیدرنژاد
به گزارش سایت همبستگی ملی "روز پنجشنبه 11ژوئيه2013 (20تير92) جرد گنسر، از وكلای ساكنان اشرف و ليبرتی طي يك كنفرانس مطبوعاتی در مقابل مقر سازمان ملل در نيويورك اعلام كرد از طرف ساكنان شكايتی به سازمان ملل ارائه كرده كه در آن، موارد نقض مستمر ميثاق ملل متحد و زير پا گذاشتن قوانين و ضوابط مربوط به كارمندان سازمان ملل توسط يونامی و شخص مارتين كوبلر تشريح شده است."[1]
در موضوعی که رهبری مجاهدین تلاش دارد تا آن را از طریق وکیل "مجاهدان اشرف و لیبرتی" منتشر کند، نکات قابل تأملی وجود دارد، از جمله در "خلاصه اجرائی شکایت" آمده است:
"- در 18فوريه 2012، اولين گروه از ساکنان کمپ از اشرف به کمپ ليبرتی انتقال يافتند. ساکنان بلافاصله دريافتند که وضعيت کمپ ليبرتی از انتظارات آنها و يادداشت تفاهم و قوانين بين المللی بسا خرابتر است و ساکنان امکان دسترسی سريع به معالجات درمانی، امکان زيستی مکفی، آب، بهداشت، برق، سيستم های خنک کننده، امکانات مناسب برای بيماران ندارند و از امکان ملاقات با حاميان و ارتباطات معمول و آزادانه با دنيای بيرون محروم هستند. علاوه بر اين، آنها سريعاً متوجه شدند که خروجشان از کمپ ليبرتی ممنوع است."
در این نوشته همچنین آمده است: در فصول مختلف شکايت ارائه شده به سازمان ملل، جنبه های مختلف اين پرونده از جمله سوابق استقرار قانونی مجاهدين در عراق، انتقال اجباری مجاهدان از اشرف به ليبرتی، فقدان امنيت در ليبرتی، نقض مستمر قوانين بين المللی توسط سازمان ملل و دولت عراق، بی توجهی به نظريه گروه کار بازداشتهای خودسرانه، موضوع اموال و غرامت ها، شرايط زيستی نامناسب و رد درخواستهای ساکنان برای بهبود وضعيت امنيتی ليبرتی، ضرورت تحقيقات در مورد عملکرد کوبلر و ديگر جنبه های پرونده، با استناد به قوانين بين المللی تشريح شده است. اين شکايت به ويژه خواستار آن است که در خصوص نقض ميثاق ملل متحد و قوانين مربوط به حقوق پناهندگان، تحقيقات کامل انجام شود و مسئولان نقضها و شخص مارتين کوبلر در مقابل عدالت قرار بگيرند و حسابرسی شوند."
در قسمت پایانی نیز درخواست شده است: "با توجه به نقض مستمر قوانين حقوق بشر بين المللی که در اين شکايتنامه به آنها اشاره شد، و با توجه به فقدان امنيت و سلامت ساکنان، ما محترمانه از سازمان ملل می خواهيم تا اين اقدامات را انجام دهد:
- بر اساس فصل هفتم شرح وظايفش که به تمديد کار يونامی می پردازد، شورای امنيت بايد خواستار بازگشت فوری ساکنان ليبرتی به اشرف شود و کمپ اشرف را به عنوان يک کمپ پناهندگی با پرچم سازمان ملل تحت کنترل کميساريای عالی پناهندگان ملل متحد اعلام کند."[2]
در آن نوشته تلاش شده تا مارتین کوبلر مقصر همه مصائب و مشکلات ساکنین لیبرتی معرفی شود و از دبیرکل ملل متحد نیز خواسته شده است:" بان کی مون دبيرکل ملل متحد، بايد شخصاً يک تحقيق جامع را در رابطه با سوء عمل های نماينده ويژه اش کوبلر شروع کند."
رهبران مجاهدین که خواستار پاسخگوئی کوبلر هستند، خود نیز باید به پاسخگوئی در مورد خود و سیاست هایشان پرداخته و به سوالاتی که در این زمینه وجود دارد جواب دهند، برای مثال:
1- آیا انتقال مجاهدین از اشرف به لیبرتی اجباری بوده است؟
برخلاف آنچه که رهبری مجاهدین عنوان می کند، انتقال مجاهدین از اشرف به لیبرتی نه تنها اجباری نبوده است، بلکه حاصل یک توافق سیاسی بین سازمان مجاهدین خلق ایران، دولت آمریکا، سازمان ملل و دولت عراق بوده است، اطلاعیه شماره 9 دبیرخانه شورای ملی مقاومت 27 خرداد 1392/ 17 ژوئن 2013:
"ج. ساكنان اشرف بر اساس اطلاعيه 4ديماه90 (25دسامبر2011) وزير خارجه آمريكا و پيامهاي او مبني بر تأمين امنيت و سلامت آنها، جابه جايي به ليبرتي را پذيرفتند. خانم كلينتون در اين اطلاعيه تأكيد كرد: «نمايندگان سفارت آمريكا به طور منظم و متناوب از لیبرتی بازدید خواهند کرد.» از روز 21 بهمن 91/  9 فوریه 2013 تاکنون، نمایندگان آمریکائی تنها دو بار از لیبرتی بازدید کرده اند.
د. در توافقنامه چهار جانبه آمريكا، ملل متحد، عراق و ساكنان در 17 اوت 2012، آمريكا متعهد شد از« امنيت و سلامت» ساكنان حمايت خواهد كرد. بر اساس اين توافقنامه گروههای ششم و هفتم و هشتم از اشرف به ليبرتي رفتند."[3]
جدا از فیلم هائی که در سیمای آزادی مجاهدین نمایش داده شده که در آن دیده می شد چگونه ساکنین اشرف یکی یکی  وسایلشان را برای بازرسی تحویل نیروهای عراقی داده و پس از بازرسی شخصی، خود نیز سوار اتوبوس می شدند، پذیرش "انتقال اجباری" ساکنین اشرف از  آن جهت نیز دشوار است زیرا  آن مجاهدینی که در مقابل نیروهای مهاجم ارتش عراق به اشرف در تاریخ 19 فروردین 1390/ 8 آوریل 2011 آنگونه مقاومت کرده بودند که در آن 31 نفر کشته و 300 نفر زخمی شدند، افرادی نیستند که به راحتی تن به تخلیه و جابجائی اجباری اشرف بدهند. نظر به همین سابقه نمی توان به راحتی ادعای رهبری مجاهدین مبنی بر "انتقال اجباری" از اشرف به لیبرتی را قابل باور دانست.
همچنین بی اطلاعی رهبری مجاهدین از وضعیت خراب و نبود زیر ساخت ها و امکانات زیستی مناسب در لیبرتی قابل قبول نمی باشد، زیرا آنگونه که در خلاصه اجرائی "شکايت مجاهدان اشرف و ليبرتی به سازمان ملل توسط وکلا جرد گنسر و کريس فلچر" که فوقا به آن اشاره شد، آمده است:" در 18فوريه 2012، اولين گروه از ساکنان کمپ از اشرف به کمپ ليبرتی انتقال يافتند. ساکنان بلافاصله دريافتند که وضعيت کمپ ليبرتی از انتظارات آنها و يادداشت تفاهم و قوانين بين المللی بسا خرابتر است و ساکنان امکان دسترسی سريع به معالجات درمانی، امکان زيستی مکفی، آب، بهداشت، برق، سيستم های خنک کننده، امکانات مناسب برای بيماران ندارند."
بنابراین از همان آغاز وضعیت زیستی در لیبرتی برای رهبری مجاهدین مشخص بوده است. آخرین گروه (هشتمین گروه) از ساکنین اشرف در تاریخ 20 مهر 1391/  11 اکتبر 2012 از اشرف به لیبرتی منتقل شد. اگر واقعا شرایط نامناسب زیستی در لیبرتی برای رهبری مجاهدین موضوعی بود که بخواهد در مقابل آن بر سر انتقال به لیبرتی مخالفت نماید، می توانست که بر آن پافشاری کند. حال آنکه آنزمان موضوع مهم تری(!) که بر سر آن با سازمان ملل و دولت عراق اختلاف ایجاد شده بود یک دستگاه "ليفتراک سرقت شده توسط نيروهای عراقی و انتقال قسمت ديگری از نيازمندي های مجاهدان اشرف به ليبرتی و تحويل دادن 22 تريلی بارهای تحويل نشده آنها در ليبرتی" عنوان شده بود.[4]
با در نظر داشت آنکه بین انتقال اولین گروه (18 فوریه 2012) تا آخرین گروه (11 اکتبر 2012)  از اشرف به لیبرتی تقریبا 9 ماه فاصله وجود داشته است، نمی توان پذیرفت که رهبری مجاهدین از کمبود ها و مشکلات زیستی یا امنیتی در لیبرتی بی اطلاع بوده است. اگر رهبری مجاهدین مشکلات زیستی یا حتی امنیتی در لیبرتی را واقعا  جدی می دانست، می توانست در این 9 ماه با انتقال بقیه نیرو ها از اشرف به لیبرتی تا حل و فصل کامل کمبود ها مخالفت کند.
2- آیا اشرف امن تر از لیبرتی می باشد؟
رهبری مجاهدین در "شکايت مجاهدان اشرف و ليبرتی به سازمان ملل توسط  وکلا جرد گنسر و کريس فلچر" پس از برشمردن کمبودهای زیستی و امنیتی در لیبرتی خواهان آن است که: "با توجه به نقض مستمر قوانين حقوق بشر بين المللی که در اين شکايتنامه به آنها اشاره شد، و با توجه به فقدان امنيت و سلامت ساکنان، ما محترمانه از سازمان ملل می خواهيم تا اين اقدامات را انجام دهد: بر اساس فصل هفتم شرح وظايفش که به تمديد کار يونامی می پردازد، شورای امنيت بايد خواستار بازگشت فوری ساکنان ليبرتی به اشرف شود و کمپ اشرف را به عنوان يک کمپ پناهندگی با پرچم سازمان ملل تحت کنترل کميساريای عالی پناهندگان ملل متحد اعلام کند."
اما آیا واقعا "امنیت و سلامت" ساکنان لیبرتی در اشرف تامین و تضمین بیشتری دارد؟ از زمان استقرار نیروهای اشرف در لیبرتی تا کنون سه بار به این کمپ حمله شده است: حمله اول: 9 فوریه 2012 با8  کشته و 100 زخمی، حمله دوم: 29 آوریل، اصابت موشک ها به کنار کمپ، کسی کشته یا زخمی نشد، حمله سوم: 27 خرداد 1392/ 15 ژوئن 2013 که طی آن دو نفر کشته و 70 نفر زخمی شدند.
بیلان وضعیت امنیتی در اشرف اما، کاملا وخیم تر است: در یک حمله ارتش عراق به قرارگاه  اشرف در تاریخ 28.07.2009،  11نفر کشته و 400 نفر زخمی  و 35 نفر دستگیر شدند. در یک یورش دیگر سربازان عراقی با ماشین و زره پوش و با تیراندازی مستقیم به ساکنین اشرف که در تاریخ 8 آوریل 2011 انجام شد نیز 31 کشته و 300 نفر زخمی شدند. 
به این ترتیب سوال اینجاست که چرا با وجود خطرناک تر بودن اوضاع و شرایط امنیتی در اشرف، رهبری مجاهدین وضعیت در آنجا را مناسب تر از لیبرتی جلوه داده و اساسا چرا بجای اصرار بر انتقال هرچه سریعتر ساکنین لیبرتی و اشرف به کشورهای ثالث، بر بازگشت آنها به اشرف تاکید دارد؟ رهبری مجاهدین تاکید دارد که در اشرف امکان پناه گرفتن و سنگر گیری بهتر از لیبرتی می باشد. اما اگر خطر در لیبرتی، امکان حمله خمپاره ای است، در اشرف اما، هم احتمال حمله خمپاره ای و موشکی و هم امکان تهاجم زمینی در ابعاد بسیار بزرگتر  وجود دارد.
3- بازی و  بده و بستان سیاسی به قیمت جان ساکنین اشرف و لیبرتی
رهبری سازمان مجاهدین در یک بازی سیاسی با دولت آمریکا در تلاش بود تا در ازاء انتقال نیروهایش از اشرف به لیبرتی، خارج شدن از لیست تروریستی را به دست بیاورد. پافشاری رهبری مجاهدین برای گرفتن این امتیاز قبل از انتقال نیروها به لیبرتی به قیمت جان ده ها تن از ساکنین اشرف تمام شد. تا آنکه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا بدون هیچ گونه ابهامی تاکید کرد شرط خروج مجاهدین از لیست تروریستی همکاری در  انتقال از اشرف به لیبرتی می باشد:
"هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا، روز چهارشنبه گفته است که همکاری مجاهدين خلق در بستن اردوگاه اشرف تاثير مهمی در تصميم گيری ايالات متحده در خصوص وضعيت  اين گروه  در فهرست «گروه‌های تروريستی خارجی» دارد.

هيلاری کلينتون که با اعضای کنگره آمريکا صحبت می‌کرد، گفته است: «با توجه به تلاش‌ها برای جابه‌جايی ساکنان (اردوگاه اشرف)، همکاری مجاهدين خلق برای بستن صلح آميز و موفقيت آميز اردوگاه اشرف، پايگاه اصلی شبه نظامی مجاهدين خلق، يک عنصر کليدی در هرگونه تصميم گيری در خصوص وضعيت سازمان مجاهدين خلق در فهرست گروه های تروريستی خارجی است.»

در همین زمینه، يک مقام ارشد دولت آمريکا که نخواسته نامش فاش شود، به خبرگزاری رويترز گفته است: اظهارات خانم کلينتون در روز چهارشنبه پيامی عمدی به مجاهدين خلق بود. اين مقام آمريکايی اضافه کرده است:«يکی از دلايلی که ما می خواستيم اين پيام را بدهيم اين است که همکاری مجاهدين خلق تاکنون ناهمگون و متناقض بوده است.»

اين مقام آمريکا اضافه کرده است: واشينگتن می خواست به مجاهدين نشان دهد که راهی به جلو برای همکاری در بستن اردوگاه اشرف وجود دارد. اين مقام آمريکايی در ادامه اضافه کرده است:«اگر آنها تصميم بگيرند که مقابله بکنند، اين را بايد بدانند که رفتار آنها يک عنصر کليدی در تصميم در باره وضعيت (مجاهدين خلق) در فهرست گروهای تروريستی خارجی است."[5] رادیو فردا / 11.12.1390
رهبری مجاهدین در بازی سیاسی با آمریکا باید که برای جلب رضایت دولت آمریکا از اشرف خارج و به لیبرتی می رفت و باید به این خواست دولت آمریکا تن می داد. از آنطرف اما دولت آمریکا به وعده های خود مبنی بر تضمینِ تامینِ امنیت در لیبرتی و تضمینِ تامین نیازهای صنفی و درمانی و امکانات زیستی، آنگونه که رهبری مجاهدین انتظار داشت عمل نکرد. به بیان ساده، رهبری مجاهدین در این بازی سیاسی از دولت آمریکا "رودست" خورد. از آنجا که رهبری مجاهدین می داند توان "شاخ به شاخ" شدن با دولت آمریکا را ندارد، تلاش می کند تا با برجسته کردن نقش مارتین کوبلر او را مسئول وضعیت نابسامان لیبرتی معرفی کند. با وجودی که رهبری مجاهدین تجربه کرده و دیده است که در بازی سیاسی با دولت آمریکا هیچ کارت برنده ای در دست نداشته و توان هماوردی ندارد، باز اصرار دارد: "مریم رجوی، از مسئولان ارشد سازمان مجاهدین خلق ایران، روز پنج‌شنبه، ۱۰ اسفندماه، از سازمان ملل خواست امنیت اعضای این سازمان در عراق را تضمین کند. به گفته خانم رجوی، اکنون «تنها راه» این است که این اعضا، همگی از عراق به ایالات متحده انتقال داده شوند"[6]
رهبری مجاهدین به خوبی می داند که امکان انتقال دسته جمعی ساکنان لیبرتی و اشرف به آمریکا وجود ندارد، پس چرا چنین خواستی را مطرح می کند؟ طرح این خواست از سوی رهبری مجاهدین برای آن است که اگر انتقال دسته جمعی به آمریکا میسر نشد (که خوب می دانند نه تنها انتقال دسته جمعی به آمریکا ممکن نیست، بلکه انتقال دسته جمعی به کشورهای دیگر غربی نیز به هیچ وجه امکان پذیر نخواهد بود)، بتوانند مانع پناهندگی و انتقال انفرادی نیروها به کشور های ثالث شده و سعی دارند تا آنجا که امکان پذیر است موافقت برای انتقال در دسته های چند صد یا چند ده نفره (نمونه آلبانی) را به دست آورند. اگر این نتیجه گیری درست باشد، باید گفت تاوان اصرار بر این سیاست، طولانی شدن پروسه انتقال نیروها به خارج از عراق می باشد. اگر این نتیجه گیری درست باشد، معنی چنین سیاستی آن است که نیروهای ساکن در لیبرتی به گروگان رهبری مجاهدین درآمده اند، زیرا آنها امکان تصمیم گیری فردی برای خروج از این بن بست را ندارند. به این ترتیب تا زمان رسیدن رهبری مجاهدین به خواسته هایش، ساکنین لیبرتی کماکان روزانه در معرض خمپاره باران و کشته شدن قرار خواهند داشت.
4- چرا رهبری مجاهدین بر انتقال دسته جمعی ساکنین لیبرتی اصرار دارد؟
سازمان مجاهدین خلق در تقریبا تمام کشورهای غربی (اروپای غربی و  آمریکای شمالی) دفتر و تشکیلات دارد. قائدتا برای رهبری مجاهدین نباید انتقال نیروهای ساکن در لیبرتی به کشورهای مختلف مسئله ای باشد. اما آیا اصرار بر "انتقال دسته جمعی" به یک کشور، به این خاطر است که مثلا  "ارتش آزادیبخش ملی ایران" در خاک آمریکا تجدید سازماندهی شده و از آنجا برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اقدام شود؟ کاملا واضح است که پاسخ چیست. بنابر این وقتی سازمان مجاهدین در کشورهای مختلف تشکیلات دارد و می تواند نیروهای خارج شده از عراق را جذب این تشکیلات کند، پس نگران چیست؟
ارزیابی من آن است که رهبری سازمان مجاهدین بخوبی از شدت انتقادات و اعتراضات در بین نیروهای خود در عراق آگاه است. بر همین اساس قابل پیش بینی است که پس از خروج این نیروها از عراق، میزان قابل توجهی از آن نیروها جدا شوند. درصد کمتری از این جداشدگان آمادگی آن را دارند یا به سرعت، یا پس از مدت کوتاهی، در مورد آنچه بر آنها در درون تشکیلات گذشته است حرف بزنند و انتقادات خود به رهبری سازمان را علنی کنند. این همان چیزی است که رهبری مجاهدین از آن هراسناک است و در تلاش است با طرح بازگشت از لیبرتی به اشرف، "ضرر" را به حداقل ممکن برساند. اگر ارزیابی من درست باشد، باید گفت متاسفانه برای رهبری مجاهدین کشته شدن نیروها بر اثر خمپاره و یورش نیروهای عراقی، به نسبت علنی شدن انتقادات به رهبری و جداشدن نیروها از سازمان، "ضرر" کمتری به حساب می آید.
5- طرح شکایت به سازمان ملل چه معنی می دهد؟
با آنچه که در بالا آمد می توان حدس زد که طرح شکایت به سازمان ملل تاکتیکی است از سوی رهبری سازمان مجاهدین تا اینگونه وانمود شود که گویا این رهبری از وضعیت موجود در لیبرتی و عراق ناخوشایند است. اما تاکید رهبری مجاهدین بر بازگشت به اشرف بحای خروج هرچه سریعتر از عراق، و برجسته کردن نقش مارتین کوبلر به عنوان مسبب همه بدبختی ها و فرار از پاسخگوئی فردی و توضیح نقش و مسئولیت خود، این تردید را  ایجاد می کند که مسئله رهبری مجاهدین به واقع خروج از وضعیت موجود نیست.
از طرف دیگر یک سوال جدی نیز وجود دارد که کافی بودن "شکایت" فوق از سازمان ملل را زیر سوال برده و باور به آن را کم می کند. در همان "خلاصه اجرائی شکايت مجاهدان اشرف و ليبرتی" که قبلا به آن اشاره شد آمده است: "ساکنان همچنين دريافتند که حقوق قانونی شان نقض شده، چرا که حبس آنها هرگز قانوناً تأييد نشده است، از ورود وکلايشان به کمپ ليبرتی ممانعت به عمل آمده و لذا آنها قادر به برقراری ارتباطات و مشورت با ساکنان نيستند. هيچ منبع و مکانيزمی برای ارائه شکايت وجود ندارد و ساکنان قادر نيستند وضعيت بازداشت خود را در دادگاهی به چالش بکشند."
رهبری مجاهدین باید پاسخ دهد که منظور از آنکه "هيچ منبع و مکانيزمی برای ارائه شکايت وجود ندارد و ساکنان قادر نيستند وضعيت بازداشت خود را در دادگاهی به چالش بکشند" چه می باشد. تا کنون به کدام مرجع قضائی شکایت شده است؟ با کدام مکانیزم ها؟ رهبری مجاهدین برای پایان دادن به بن بست موجود در لیبرتی و خطر افزاینده ی مرگ نیروها در لیبرتی در چه زمانی و کجا به کدام دادگاه شکایت برده است؟ چرا نتیجه این اقدامات به افکار عمومی اطلاع داده نشده است؟
رهبری مجاهدین به خوبی می داند انجام مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی در مقابل دفتر سازمان ملل شرایط لیبرتی را تغییر نمی دهد، همچنین خوب می دانند شکایت به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و نامه برای دبیرکل سازمان ملل هرچند مثبت می باشد، اما به سرعت چیزی را تغییر نخواهد داد. آنچه که از این فعالیتها ی سیاسی- تبلیغی حاصل می شود این است که نیروها و هوادارن سازمان مجاهدین خلق فکر کنند که گوئی رهبری سازمان برای پایان دادن به این وضعیت بیکار ننشسته و دارد اقداماتی انجام می دهد. در چنین شرایطی رهبری مجاهدین  می تواند با طولانی شدن بحران لیبرتی، تقصیر ادامه بن بست را بر گردن دیگران بیاندازد.
اما در صورتی که رهبری سازمان مجاهدین به طور جدی مایل است بن بست لیبرتی خاتمه داده و خود در طولانی شدن آن نقشی ندارد، می تواند بر اساس اسنادی که در دست دارد به مراجع قضائی جهانی شکایت ببرد. آیا چنین اقدامی کرده است؟ باید توجه داشت که مسئله، دعوا بر سر یک دستگاه لیفتراک یا اموال منقول و غیر منقول در اشرف نیست، موضوع، موضوع جان هزاران انسان است که هرگونه تعلل و پیگیرهای لازم، خطر از دست رفتن جان های بیشتر را با خود به همراه دارد. از همین رو مهمتر و قابل باور تر از اقدامات سیاسی- تبلیغی، اقدامات مشخص قضائی در عرصه بین المللی می باشد. از جمله ابزارهای موجود در این زمینه که می توان از آن کمک گرفت اساسنامه دادگاه جنائی روم می باشد.
حمله با خمپاره به لیبرتی از مصادیق جنایت جنگی است. ذیل جنایات جنگی در ماده 8، بند 2، حرف ب اساسنامه دادگاه جنائی روم این چنین آمده است:
" ب) نقض موارد دیگر قوانین حقوقی و عرفی که در منازعات مسلحانه بین المللی قابل اعمال هستند و در چهارچوب قوانین بین الملل تثبیت شده اند:
1- حملات عمدی بر ضد غیرنظامیان با قصد حمله علیه آنان، یا افراد غیرنظامی که مستقیماً در این مخاصمات شرکت ندارند؛
2- حملات عمدی به سوی اهداف غیرنظامی، یعنی اهدافی که دارای کاربرد نظامی نیستند؛
5- هرگونه بمباران یا حمله به شهرها، روستاها، نقاط مسکونی یا ساختمانهایی که تحت حمایت نظامی قرار ندارند و اهداف نظامی محسوب نمی گردند؛
6- کشتن یا مجروح کردن یک فرد نظامی که دست از جنگ کشیده است یا دیگر طریقه ای برای دفاع از خود ندارند و به میل خود تسلیم  شده اند."[7]
رهبری مجاهدین می تواند هرچقدر که مایل است بر سر مارتین کوبلر فریاد بزند و او را مسبب همه خرابی ها نشان دهد، یا تظاهرات و کنفرانس مطبوعاتی برپا کند، همه این ها از مسئولیت خود رهبری مجاهدین چیزی کم نمی کند و اینکه خود این رهبری است که قبل از هرکس دیگری در قبال حفظ جان تک تک نیروهای تحت فرماندهی اش در عراق باید پاسخگو باشد. آیا رهبری مجاهدین ابزار و ظرفیت ها حقوقی بین المللی را می شناسد و از آن ها برای پایان دادن به بحران در لیبرتی استفاده کرده است. اگر نه چرا؟ و اگر آری، چرا به افکار عمومی گزارش نمی دهد؟
رهبری مجاهدین اجازه ندارد ساکنین لیبرتی را گروگان اهداف و بازی های سیاسی خود بگیرد. حفظ جان ساکنین لیبرتی بالاترین اولویت است و باید تمام اقدامات لازم برای خروج هرچه سریعتر آنان از عراق و انتقالشان به کشورهای ثالث فراهم گردد. جلوگیری از خروج انفرادی یا در دسته های کوچک و اصرار بر انتقال دسته جمعی تنها به یک کشور خاص، ساکنین لیبرتی را به گوشت دم توپ تبدیل می کند. اگر رهبری مجاهدین خود را مسئول طولانی شدن عمدی این وضعیت نمی داند و مدارک و اسنادی دال بر "نقض مستمر ميثاق ملل متحد و زير پا گذاشتن قوانين و ضوابط مربوط به كارمندان سازمان ملل توسط يونامی و  نقض مستمر قوانين حقوق بشر بين المللی " در اختیار دارد و بر این باور است که عدم همکاری سازمان ملل، دولت عراق و دولت آمریکا شرایط موجود را در لیبرتی بوجود آورده و آنها را مسبب مرگ ساکنین لیبرتی می داند، باید از طریق مراجع قضائی بر علیه آنها اقامه دعوا کند.
رهبری سازمان مجاهدن به تیمی از برجسته ترین حقوق دانان بین المللی دسترسی داشته و به لحاظ مالی نیز در به جریان انداختن چنین پرونده ای مشکلی ندارد. از این رو باید تمام تلاش خود را به عمل آورد تا هرچه سریعتر جان افراد ساکن در لیبرتی و اشرف تضمین شده و به خارج از عراق منتقل شوند.

حنیف حیدرنژاد
16.07.2013



هیچ نظری موجود نیست: