نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه


تاریخ مصرفی که تمام شد-۲


image
اصلاح‌طلبان حکومتی پس از بهمن ۸۹ که آن جنبش عظیم را برای حفظ دکان عافیت‌طلبی و منفعت‌طلبی خویش به مسلخ بردند، تا همین امروز، تمام موضع‌گیری‌ها و حرکات را برای شرکت در نمایش خرداد ۹۲ تنظیم کرده‌اند. آخرین و مهم‌ترین پرده از این سیاست رسوا چیزی نیست جز راه‌اندازی موج و موج سواری. زهی خیال باطل! که اگر در طول دو سال گذشته موفق شدند این‌بار نیز موفق خواهند شد. جنبش آزادی‌خواهی بیدار است و بیدار خواهد ماند و تا مرگ ارتجاع و استبداد از پای نخواهد نشست.

اعلامیه سبز: در چند هفته گذشته شاهد تکاپویی از سوی تعدادی از عناصر معلوم الحال جریان ورشکسته فکری و سیاسی اصلاح‌طلبی حکومتی برای ایجاد موجی دیگر از جنس موج سال ۷۶ و فراهم آوری شرایط برای موج‌سواری یک عنصر معلوم الحال حکومتی  بودیم.

تلاشی مذبوحانه که از ابتدا نیز محکوم به شکست بود؛ چرا که تاریخ مصرف این جریان ورشکسته سیاسی و فکری دیر زمانی است که به اتمام رسیده است. آنگاه که جوانان رشید ایران زمین در زیر ضربات باطوم و گلوله و اشک آور در عاشورای ۸۸ و بهمن ۸۹ شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را در کف خیابان‌ها طنین انداز کردند، تاریخ مصرف اصلاح‌طلبان حکومتی نیز به اتمام رسید.

ادوات ساخته و پرداخته شده در کارگاه شیطانی ولایت فقیه تا وقتی برای رژیم ولایت کارکرد داشتند که هیمنه‌ی پوشالی این دستگاه ارتجاعی در بین مردم کوچه و بازار شکسته نشده بود. اکنون که به برکت فداکاری‌های فرزندان این سرزمین، آفتاب حقیقت تابیدن گرفته است و چهره کریه عفریته ولایت آشکارا در انظار عموم است، مشاطه‌گران دیگر به چه کارِ دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه می‌آیند؟

پس از ۲۵ بهمن ۸۹ که این فرصت‌طلبان مجدداً عرصه را برای تاخت و تاز خویش فراهم دیدند هر چه گریبان می‌درند و سینه چاک می‌دهند و رقاصی می‌کنند و پیشانی بندگی بر آستان می‌سایند، عفریته ولایت وقعی به ایشان نمی‌نهد. می‌دانید چرا؟

چون هر بار که خواستند به وظیفه مشاطه‌گری خویش مشغول شوند و به ارباب قدرت فخری بفروشند و کارآیی خود را نشان دهند که ما مشاطه گران هم از سرسپردگان به آستان آن حضرت و هم نماینده آن سیل خروشان مردمی هستیم، به ناگاه مشتی محکم از سوی جنبش آزادی‌خواهی بر دهان این یاوه گویان کوبیده شد تا وزن خود را در کفه ترازوی ملت به درستی سنجش کنند و بدین سان  عفریته ولایت ظن خود را در اتمام تاریخ مصرف ایشان به یقین تبدیل نمود.

ابتدا خواستند آن سیل خروشان میلیونی را برای طلب عفو به درگاه یزید زمان ببرند، نتوانستند!  سعی کردند برای انتصابات ۹۰ ملتی را فریب داده و کارایی خویش را اثبات کنند، تیرشان به سنگ خورد! و آنگاه که امیدشان از فریب آزادیخواهان  قطع گردید چاره را دریدن نقاب های تزویر و کاسه لیسی بی‌پروای ارباب قدرت یافتند و برای براندازان به سیاق امام راحل‌شان اساساً حقی قائل نشدند!

آری! شانزده سال از آن خرداد گذشت تا ماهیت مشاطه‌گران آشکار شود، همانگونه که بیش از سی سال طی شد تا آرمان‌های طلایی آن امام دروغ‌گویان شفاف گردد!

وظیفه روشن فکران و قشر فرهیخته یک جامعه در درجه نخست پالایش و پژوهش شرایط موجود و آگاهی رساندن به جامعه برای اتخاذ تصمیمات صحیح است. در این بین حافظه تاریخی و کنکاش ریشه‌ای مشکلات -به‌ویژه در بعد سیاسی- دارای اهمیت ویژه ای است.

سادگی و سطحی‌نگری جامعه روشن‌فکری ما دردی تاریخی است. تا آنجا که علی رغم تجربه انقلاب ۵۷ و فریب روشن‌فکران و سرقت آرمان انقلاب توسط آخوندی دروغ‌گو و مرتجع، بار دیگر در سال ۷۶ آخوندی به نام محمد خاتمی -شاگرد خلف آن دروغ‌گوی بزرگ تاریخ- با چند حرف و وعده توخالی توانست خیل عظیم روشن‌فکران ما را فریب دهد و با خود همراه سازد.

از آن پس شانزده سال است که جامعه ما وارد یک دور باطل و بی حاصل شده است و در حالی که از فداکاری و گذشت و ایثار چیزی کم نگذاشته به علت میان‌داری جریانی منحط که سر در آخور ثروت‌های باد آورده در رژیم شیطانی دارد تلاش‌هایش ره به جایی نبرده است.

صد البته وارستگان و آزادی‌خواهانی بودند که در طول این سالیان از دل جریان اصلاح‌طلبی حکومتی کنده شدند، دچار تحول شدند و رشادت‌ها به انجام رسانده‌اند. اینجا صحبت از تک چهره‌ها نیست. صحبت از جریان است؛ که در تحولات سیاسی این جریان‌ها هستند که موفقیت‌ها و یا شکست‌ها را رقم می‌زنند و نه تک چهره‌ها.

جریان اصلاح‌طلبی حکومتی -عامل سرکوب و کشتار در ده سال اول انقلاب-  بند ناف ارتزاق و حیاتش با هزارخط و ربط به دستگاه شیطانی ولایت فقیه متصل است. مرگ نظام جهل و جنایت، مرگ ایشان و تداوم آن، بقای ایشان است  و از این رو است که «حفظ نظام» و «دلسوزی برای نظام» و «نگرانی از صدمه دیدن نظام» ترجیع‌بند درافشانی‌های ایشان بالاخص در این روزها شده است. کارکرد ایشان حفظ شرایط موجود است چرا که آشکارا از آن به طور نسبی سود می‌برند.

اعتماد بدون بررسی و کنکاش به جریانی که عامل سرکوب و جنایت در ده سال اول انقلاب و هم‌دست روح الله خمینی در دزدی آرمان آن بود، منجر به شکست قهر جامعه روشن‌فکری و به تبع آن مردم کشورمان با رژیم منحوس ولایت فقیه و شرکت عظیم آنان در به اصطلاح انتخابات خرداد ۷۶ گردید.

تاوانی که امروز ما می‌پردازیم و پرتاب شدن جامعه ما به دوران بیش از صد سال پیش و آستانه انقلاب مشروطیت، به قطع سهم عمده آن متوجه سادگی و سطحی نگری قشر روشن‌فکر و فرهیخته ما است. این درد را کجا باید فریاد کرد که پس از گذشت بیش از صد سال از انقلاب مشروطیت باید مجدداً به دفاع از «حق حاکمیت مردمی و حق تعیین سرنوشت» بپردازیم؛ مقوله‌ای که در انقلاب مشروطیت تا حد بسیار زیادی حل و فصل شده بود.

جریان اصلاح‌طلبی حکومتی، باوری به «حق حاکمیت مردمی» ندارد. سرسپرده ارتجاع است. بند ناف ارتزاق و حیاتش به  ارتجاع متصل است. چنین جریانی اساساً آزاد‌ی‌خواه نیست؛ ساخته و پرداخته شد تا ارتجاع را بزک کند. مرزها را مخدوش کند و هم‌زیستی با ارتجاع را به عنوان سرنوشت محتوم ما ایرانیان تبلیغ و ترویج کند. شانزده سال زمان کمی نبود؛ جوانی یک نسل بود که بر اثر این اعتماد غلط به فنا رفت.

این روزها که دیگر پرده‌ها کنار زده شده و ملتی بیدار شده است، جریان اصلاح‌طلبی حکومتی دیگر نه آبرویی در بین آزادی‌خواهان دارد و نه کارایی برای رژیم ولایت فقیه. این جریان مراسم چهلم خود را در گردنه گروگشی باندهای چپاول و غارت در خرداد ۹۲ به انتظار نشسته است. تلاش مذبوحانه ایشان برای راه اندازی موج و به تبع آن موج‌سواری از همین سرنوشت محتوم سرچشمه می‌گیرد. اینان می‌خواهند کارایی خویش را به عفریته ولایت نشان دهند، غافل از اینکه تاریخ مصرف‌شان مدتهاست به سر آمده.

همرزمان و همراهان!

اصلاح‌طلبان حکومتی پس از بهمن ۸۹ که آن جنبش عظیم را برای حفظ دکان عافیت‌طلبی و منفعت‌طلبی خویش به مسلخ بردند، تا همین امروز، تمام موضع‌گیری‌ها و حرکات را برای شرکت در نمایش خرداد ۹۲ تنظیم کرده‌اند.

حرکات ایشان را مرور کنید. از پیام تبریکی که به مناسبت آغاز سال ۹۰ ارسال کردند، تا شاهکارشان در انتصابات ۹۰ و تا درافشانی‌های بدون تعارف در سرسپردگی به بارگاه جهل و جنایت.

آخرین و مهم‌ترین پرده از این سیاست رسوا چیزی نیست جز راه‌اندازی موج و موج سواری. زهی خیال باطل! که اگر در طول دو سال گذشته موفق شدند این‌بار نیز موفق خواهند شد. جنبش آزادی‌خواهی بیدار است و بیدار خواهد ماند و تا مرگ ارتجاع و استبداد از پای نخواهد نشست.    

فراموش نکنیم استفاده از نهاد به اصطلاح ریاست جمهوری و یا مجلس در رژیم ولایت فقیه برای تحقق حق حاکمیت مردمی، وجود جریان و افرادی را طلب می‌کند که تا بن استخوان به «حق حاکمیت مردمی» ایمان و باور داشته باشند و خود را در همه حال و همه شرایط همراه و نماینده مردم بدانند. نه افراد و جریاناتی که از لحاظ فکری سرسپرده دستگاه جهل و جنایت هستند و وظیفه خود را «حفظ نظام» تعریف کرده‌اند و این را هم در تاریخچه خود و هم در حال فعلی خویش به اثبات رسانده‌اند.  این همان اشتباهی بود که در خرداد ۷۶ مرتکب شدیم. جنبش آزادی خواهی سازش و چانه زنی بر سر «حق حاکمیت مردمی» با هیچ کس ندارد. حاکمیت از آن مردم است و قطب نمای آزادی در این شرایط یک جمله بیشتر نیست: «مرگ بر اصل ولایت فقیه.»

شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و تعمیق و گسترش آن پادزهرِ بساط مشاطه‌گری است که تمام همرزمان از گرایشات سیاسی مختلف را به تعمیق و گسترش آن فرا می‌خوانیم.

«مرگ بر اصل ولایت فقیه» معنای اصیلی از اصلاح‌طلبی را خلق نموده است که حلقه‌ی مفقوده مبارزات سی ساله با دیو ارتجاع، عامل پیوند سه دهه رنج مبارزان راه آزادی و دالان سرنگونی این بنای شیطانی است و اکنون به برکت این جهت گیری صحیح و مقاومت جنبش آزادیخواهی چنان نیروی عظیمی ذخیره شده است که تنها مجالی اندک را می‌طلبد که چون آتشفشانی خروشان،  طومار ارتجاع  و استبداد را در هم بپیچد.

مشاطه‌گران از ابتدا نیز سنخیتی با جنبش آزادی‌خواهی نداشتند. بگذارید همانگونه که ایشان را در خرداد ۷۶ و بر اثر سادگی و نادانی، ناخواسته سوار قطار آزادی‌خواهی کردیم این‌بار در خرداد ۹۲ با پختگی و دانایی از قطار آزادی‌خواهی به بیرون پرتاب کنیم که از آن پس تا صبح پیروزی راهی باقی نخواهد ماند.

هیچ نظری موجود نیست: