سیمون دوبوار و ‘جنس دوم’
سیمون دوبوار (۹ ژانویه ۱۹۰۸ – ۱۴ آوریل ۱۹۸۶) از چهرههای ماندگار عرصهی اندیشه و عمل مسئولانهی اجتماعی است. کتاب مشهور او، "جنس دوم" نقشی بنیادگذار در جنبش فمینیستی دارد.
آزادی و موقعیت
سیمون دوبوار در عرصههای مختلفی آفرینش فکری و تأثیرگذاری عملی داشته است. او از نوجوانی به فلسفه میپردازد، دانشجویی ممتاز است، در دانشگاه میدرخشد و عملاًً نشان میدهد که فلسفه نمیبایست مشغولیتی مردانه تلقی شده و پنداشته شود که زنان در این عرصه سخنی برای گفتن ندارد. در دانشگاه با ژانپل سارتر آشنا میشود و از همان هنگام آنان همدم و همفکر و همسخن میشوند. او پیش از آنکه با سارتر همراه شود، جهت فکری خود را انتخاب کرده است. این موضوع را یادداشتهای فلسفی او نشان میدهند، یادداشتهایی که پس از مرگش منتشر شدهاند. سیمون دوبوار از سارتر تأثیر میگیرد و بر سارتر تأثیر مینهد. او سارتر را متوجه موقعیتهای انسانی میکند، متوجه این مسئله که نمیتوان و نبایست موضوع آزادی را جدا از شرایط در نظر گرفت. انسان آزاد است، اما این نیز هست که اسیر موقعیتهای زندگی است.
آزادی و موقعیت، موضوع ثابت آثار سیمون دوبوار هستند. او این موضوع را در نوشتههای فلسفیاش، آفریدههای ادبیاش، و پژوهشهای اجتماعیاش بررسی کرده است.
سیمون دوبوار، بنیانگذار جنبش و اندیشهی فمینیستی
نام سیمون دوبوار نامی شاخص در جنبش فمینیستی است. فمینسیم را گاه هرگونه نگرشی میدانند که کاوندهی موقعیت اسارتبار زن و خواهان دگرگون کردن آن باشد. جلوههایی از آن را به شکلهای اعتراض به وضعیت زن در اعصار و قرون گذشته نیز میبینند. اصطلاح فمینیسم، نخست در قرن نوزدهم به کار رفته است. ولی تحلیل موقعیت زن با آگاهی مدرن و اعتراض مدرن به آن، دیدن مسئلهی زن به عنوان مسئلهای که جایگاه خود را دارد، با برخی اصلاحات حقوقی حلشدنی نیست و نبایستی صرفا بهعنوانِ فرع مسئلهی نابرایهای اجتماعی دیده شود، به طور خاص با کتاب "جنس دوم" آغاز میشود. این کتاب را سیمون دوبوار در سال ۱۹۴۹ منتشر کرده است. با این کتاب هم یک جنبش فمینیستی آغاز میشود و هم یک تحول فکری بزرگ. فلسفهی فمینیستی و نظریهی اخلاق فمینیستی در این کتاب ریشه دارند.
وجود و ماهیت زن
دوبوار در "جنس دوم" میپرسد که زن کیست یا چیست و چرا بهعنوانِ"دیگری" مطرح است، چرا جنس "دوم" است، چرا فرعی است، چرا در مقایسه با مرد کمارزش است.
دوبوار معتقد نیست که طبیعت زن باعث شده که او در موقعیت فرودست قرار گیرد. او اگزیستانسیالیست است. اگزیستانسیالیسم (فلسفهی اگزیستانس، اصالت وجود)، مکتبی فلسفی است که به فشردهترین بیان با اعتقاد به تقدم وجود انسانی بر ماهیت انسانی معرفی میشود. انسان برخلاف اشیاء یک چیستی از پیش معین ندارد، ماهیت او از این طریق تعیین میشود که به وجود خود چه شکلی دهد، برای خود چه طرحهایی بریزد. انسان با طرحهایش مشخص میشوند، با آیندهای که دارد و نه با گذشتهای که شیءوار پشت سر او ساکن و راکد ایستاده است. اگزیستانس یا وجود، از خود برون شدن است، پرتاب خود به سوی آینده است.
سیمون دوبوار، به عنوان اگزیستانسیالیست، وجود انسانی را با طبیعت توضیح نمیدهد. او وجود انسانی را اساساً آزاد در نظر میگیرد و هرگاه انسان آزاد نباشد، میپرسد چه موقعیتی و وضعیتی باعث میشود که او از انتخاب آزاد باز ماند. برپایهی این منطق دوبوار به شدت این موضوع را رد میکند که جسم زن ماهیت زن را تعیین کرده و این ماهیت باعث شده است که زن وجود کهتری داشته باشد و "جنس دوم" شود. او میگوید باید موقعیتها را کاوید تا به راز فرودستی زن پی برد.
دوبوار معتقد نیست که طبیعت زن باعث شده که او در موقعیت فرودست قرار گیرد. او اگزیستانسیالیست است. اگزیستانسیالیسم (فلسفهی اگزیستانس، اصالت وجود)، مکتبی فلسفی است که به فشردهترین بیان با اعتقاد به تقدم وجود انسانی بر ماهیت انسانی معرفی میشود. انسان برخلاف اشیاء یک چیستی از پیش معین ندارد، ماهیت او از این طریق تعیین میشود که به وجود خود چه شکلی دهد، برای خود چه طرحهایی بریزد. انسان با طرحهایش مشخص میشوند، با آیندهای که دارد و نه با گذشتهای که شیءوار پشت سر او ساکن و راکد ایستاده است. اگزیستانس یا وجود، از خود برون شدن است، پرتاب خود به سوی آینده است.
سیمون دوبوار، به عنوان اگزیستانسیالیست، وجود انسانی را با طبیعت توضیح نمیدهد. او وجود انسانی را اساساً آزاد در نظر میگیرد و هرگاه انسان آزاد نباشد، میپرسد چه موقعیتی و وضعیتی باعث میشود که او از انتخاب آزاد باز ماند. برپایهی این منطق دوبوار به شدت این موضوع را رد میکند که جسم زن ماهیت زن را تعیین کرده و این ماهیت باعث شده است که زن وجود کهتری داشته باشد و "جنس دوم" شود. او میگوید باید موقعیتها را کاوید تا به راز فرودستی زن پی برد.
دو بخش "جنس دوم"
کتاب "جنس دوم" راههای رهایی زن را نشان میدهد، نشان میدهد که زن بایستی هویت خود را تعریف کند، از موقعیت اسارتبار خود فراتر رود و آماده شود که آن را درهمشکند.
آزادی و راههای آن موضوع بخش دوم "جنس دوم" است. بخش اول کتاب به نقد اسطورههایی اختصاص دارد که ساخته شدهاند تا موقعیت زندانگونهی زن را طبیعی و جاودانی بنمایند.
آزادی و راههای آن موضوع بخش دوم "جنس دوم" است. بخش اول کتاب به نقد اسطورههایی اختصاص دارد که ساخته شدهاند تا موقعیت زندانگونهی زن را طبیعی و جاودانی بنمایند.
موقعیت زنانه
دوبوار در "جنس دوم" نشان داد که "موقعیت زنانه" موقعیتی اجتماعی و تاریخی است. او نظراتی را درهمکوبید که موقعیت زن را به جسم و طبیعت زن برمیگردانند.
کسانی هم که "جنس دوم" را نخواندهاند، محتملاً این جملهی مشهور آن را شنیدهاند: «انسان زن به دنیا نمیآید، بلکه زن میشود.» این جمله برای خود داستانی دارد. در آلمان آن را آلیس شواتسر، فمینیست نامدار، از آن ترجمهای کرد که به فارسی چنین میشود: «انسان زن به دنیا نمیآید، او را به زن تبدیل میکنند.» با این برداشت عاملهایی برجسته میشوند که بهعمد باعث تحقیر زن شدهاند. نتیجهی این برداشت روشن است: رهایی زن مستلزم برخورد با آن عاملهاست که طبعاً جنسیتی مردانه دارند.
بعدها گفته شد که موضوع عمیقتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که در این برداشت منعکس میشود. فقط از طریق مقابله با عاملهایی که آگاهانه و آشکارا زن را تحقیر میکنند، آزادی کامل به دست نمیآید. مکانیسمهای دیگری نیز، جز ارادهی آگاهانهی مردانه، باعث اسارت زن میشوند. گروهی بر این نکته نیز تأکید میکنند که نقش خود زنان را هم در وضعیتی که دارند، نبایستی نادیده گرفت. زنان بایستی در میان خود نیز به دنبال عامل اسارت بگردند و فقط همه مشکلات را از چشم مردان نبینند.
آماج اصلی دوبوار
"جنس دوم" بحثهای فراوانی برانگیخت. از آن تمجید و ستایش شد، به آن انتقاد شد، از جمله از طرف خود شاگردان دوبوار. خردهگیرانه گفتند دوبوار فقط به برابری میاندیشیده و به تفاوت مثبت میان زن و مرد و ارزشهای مثبت زنانه بیتوجه بوده است.
امروزه اما اعتقاد عمومی دوبوار شناسان این نیست که آماج او فقط این بوده که زن به موقعیتی برابر با مردان برسد. کار بزرگ او را در این میبینند که ما را به تفاوتها آگاه گردانید و دعوت کرد به روند تاریخی شکلگیری و تحول آنها توجه کنیم. آماج او در عرصهی مبارزات زنان نه فقط دستیابی به یک برابری صوری با مردان، بلکه رسیدن به جهانی است که در آن زنان بتوانند آزادانه و آگاهانه، هویت خویش را تعریف کرده و به آن شکل دهند.
م. رضا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر