نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

چرا از عضويت در «شوراي موقت سوسياليست‌هاي چپ ايران» استعفا داديم؟

محمود راسخ افشار-  ناصر چگيني- ارسلان رحماني
چند روز پیش، سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۱ برابر با ۶ نوامبر ۲۰۱۲، نوشته‌ای با عنوان «فراخوان...» با امضای سه سازمانِ اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران (اكثریت) و شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران انتشار یافت.
از آن جا كه ما، ناصر چگینی، محمود راسخ افشار و ارسلان رحمانی با تصمیم مجمع عمومی «شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران» كه در نشست آن در روزهای ۲۹ و ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۲ برابر با نهم و دهم مهر ۱۳۹۱، مبنی بر ادامه‌ی همكاری با سازمان «اكثریت» و انتشار «فراخوان» گرفته شد به طور جدی مخالفیم و به این دلیل از عضویت در «شورای موقت...» استعفا داده‌ایم، ضروری می‌دانیم به منظور رفع هر گونه سوءتفاهم و پیش‌گیری از سوءاستفاده‌ها‌ی احتمالیِ افراد «با حسن نیت» و شایعه سازی‌های احتمالی از این امر و همچنین توضیح دلایل خود در اقدام به چنین عملی، نكاتی چند را برای افكار عمومی توضیح دهیم.
تقریباً حدود پنج سال پیش رفقائی از سازمان اتحاد فدائی در جهت اجرای مصوبه‌ی كنگره‌شان برای غلبه بر پراكندگی چپ و در صورت امكان وحدت سازمانی میان آن‌ها، از طریق مسئولان «شورای موقت» با این سازمان تماس برقرار كردند. طبیعی بود كه «شورای موقت» از این پیشنهاد استقبال كند. چون اساساً علت و هدف بوجود آمدن این سازمان (شورای موقت) كوشش و فعالیت برای غلبه بر پراكندگی چپ و تبدیل آن به یك نیروی سیاسی بزرگ سوسیالیستی در صحنه‌ی سیاسی ایران بود و این موضوع در بیانیه‌ی شورا كه در ماه دی ۱۳۷۵ برابر با ژانویه ۱۹۹۷ انتشار یافت این گونه بیان شده بود:
«... بنابراین، جای یك جریان سوسیالیستی چپ كه از تجارب مثبت و منفی گذشته‌ی جنبش سوسیالیستی در سطح جهانی بهره جسته بتواند نیروی بزرگ ولی پراكنده‌ی چپ را به تشكلی گسترده تبدیل كند، كماكان خالی است. ما جمعی از سوسیالیست‌های چپ ایران، در ادامه‌ی تلاش‌های فراوان فردی و جمعی خود برای پایان دادن به پراكندگی موجود و تبدیل جنبش چپ به نیروی اجتماعیِ بالفعل و مؤثری در صحنه‌ی سیاسی ایران ... از همه‌ی فعالان و مبارزان چپِ مترقی و آزادیخواه و از همه‌ی علاقمندان به سرنوشت جنبش سوسیالیستی چپ ایران برای اقدام مشترك جهت بسرانجام رساندن و موفقیت این كوشش دعوت می‌كنیم.»
و به همین دلیل برای این تشكل نام «شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران» برگزیده شد.
و اما بعد. پس از رایزنی‌هائی چند، رفقای اتحاد فدائی گزارش دادند كه نتیجه‌ی تماس‌ها و گفتگوهای‌شان با دیگران این است كه تنها سه جریان نامزد شروع این كارند: سازمان اتحاد فدائی، سازمان چریك‌های فدائی خلق (اكثریت) و شورای موقت سوسیالیست‌ها....
وقتی در «شورای موقت» موضوع حضور اكثریت در این برنامه مطرح شد، با توجه به سابقه‌ی سیاسی درخشان! این سازمان در پشتیبانی از ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و دفاع از سیاست زندان و سركوب و اعدام و كشتار مخالفان به دست نظام اسلامی و مسائل دیگر، كه معرف حضور همگان است، تعداد قابل ملاحظه‌ای از اعضای شورا (شاید اكثریت بزرگ آن) با حضور «اكثریت» در این برنامه مخالفت كردند. البته در ارزیابی از ماهیت «اكثریت» میان اعضای شورا اتفاق نظر وجود داشت.
از آن طرف سازمان «اكثریت» نیز با حضور شورا در این برنامه موافق نبود. بلكه خواهان وحدت دو جانبه میان «اكثریت» و سازمان اتحاد فدائی بود، كه گویا كنگره‌‌ی آن‌ها «اكثریت» در این مورد مصوبه‌ای هم داشت. ولی از آن جا كه بخش بزرگی از اتحاد فدائی با وحدت دو جانبه موافق نبود در نتیجه اتحاد فدائی به هر دو طرف، «اكثریت» و «شورای موقت» ، فشار می‌آورد و اصرار می‌ورزید كه با حضور یك دیگر در این امر موافقت كنند و این دو جریان نیز به طوری كه شرح مختصر آن در زیر خواهد آمد، در نهایت با این موضوع موافقت كردند.
در ابتدای امر، به ویژه از طرف برخی از رفقای اتحاد فدائی، صحبت از وحدت سه سازمان می‌شد. طبیعی بود كه وحدت سازمانی با «اكثریت» برای شورا به هیچ وجه امكان‌پذیر نبود. «شورای موقت» نیز بنا بر هدفی كه در بیانیه‌ی آن با صراحت بیان شده بود پروژه‌ی ایجاد سازمانی جدید را آن هم پس از گذار از دوره‌ای از بحث و گفتگو در سطح همگانیِ جنبش چپ روی مسایل نظری، سیاسی و ساختاری، مطرح می‌كرد. سرانجام چیزی ذوحیاتین كه هم گاهی در آن واژه وحدت حضور داشت و هم مفهوم پروژه مورد استفاده قرار می‌گرفت، جاافتاد.
توافق روی ایجاد سازمانی جدید این امكان را فراهم آورد كه محمود راسخ- كه از ابتدا تا زمان استعفایش از عضویت در «شورا»، همواره عضو هیات نمایندگی آن در این مذاكرات بود- برای قانع كردن آن افرادی از شورا كه مخالف با حضور «اكثریت» در این برنامه و همكاری با آن سازمان تحت هر عنوانی بودند این گونه استدلال كند كه:
اگر هدف وحدت اين سه سازمان با هم نباشد، امري كه از نظر تمامي اعضاي «شورا موقت» غير ممكن بود، بلكه هدف ايجاد سازماني جديد باشد، آن هم پس از گذار از يك دوره از بحث و گفتگو در زمينه‌ي مسايل نظري، برنامه‌ي سياسي و ساختاري و اگر اين پروژه بتواند نظر افراد زيادي را از چپ‌هاي علاقمند به شركت در آن جلب نمايد و  به درون كشور نيز انتقال يابد و بر جنبش چپ تاثير گذارد، مي‌شود وسيله‌ي رسيدن به اين هدف بزرگ را، يعني حضور «اكثريت» در اين پروژه و همكاري با آن و بدنامي و سرزنشي كه اين امر بي شك براي ما ميان بسياري از اجزاي چپ مترقي به دنبال خواهد داشت، توجيه كرد.
باری. سرانجام اكثریت «شورای موقت» با انجام مذاكرات با دو سازمان دیگر موافقت كرد. ولی به رغم این موافقت در هر نشست مجمع عمومی شورا، زمانی كه هیات نمایندگی گزارش كار خود را در این مورد به شورا می‌داد اعضای معینی نارضایتی خود را از این امر مطرح می‌كردند و بارها پیش می‌‌آمد كه در رابطه با حوادثی كه در ایران یا در خارج رخ می‌داد و موضع‌گیری‌های «اكثریت» در رابطه با آن حوادث (به ویژه در جریان جنبش اعتراضی به نتایح انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و مواضع اكثریتی‌ها در قبال جنبش سبز و نقش آقایان كروبی و موسوی به عنوان رهبران آن جنبش) خواهان قطع حضور شورا در این پروژه می‌شدند. اغلب، چه در نشست‌های مجمع عمومی شورا و چه در جلسه‌های پالتاكی، مخالفان همكاری با «اكثریت»، كه در اغلب موارد همان اعضای معین بودند، دلایل قدیمی و نوی خود را مطرح می‌كردند و هر بار محمود راسخ و موافقان دیگر موفق می‌شدند با تكرار دلایلی كه پیش‌تر ذكر آن‌ها رفت، با تصویب اكثریت اعضای حاضر در نشست مجمع عمومی، كار را ادامه دهند.
سرانجام پس از توقف‌ها و از سرگرفتن‌های متعدد، متنی تحت نام «فراخوان...» تهیه شد و به تصویب ارگان‌های تصمیم گیرنده‌ی هر سه سازمان رسید. ولی به دلایل گوناگون همواره انتشار آن به تاخیر می‌افتاد.
در اين ميان كنفرانسي توسط سه سازمان در شهر كلن- آلمان سازمان داده شد. در سايت‌هاي گوناگون خبر برگزاري، موضوع و هدف آن- معرفي پروژه- با چاپ پوستر و غيره منتشر شد. اين كنفرانس آزموني بود عملي براي سنجش اين امر كه اقدام اين سه سازمان تا چه اندازه مورد استقبال سازمان‌ها، گروه‌ها و عناصر منفرد چپ در خارج از كشور قرار خواهد گرفت و چه انعكاسي در درون كشور خواهد داشت. متاسفانه استقبالي كه انتظار آن مي‌رفت حتا در كم‌ترين حد آن برآورده نشد. اكثريت قريب باتفاق شركت كنندگان را اعضاي سه سازمانِ برگزار كننده تشكيل مي‌دادند. تازه از اين سه سازمان، به ويژه از سازمان «اكثريت»، تعداد نه چندان كمي از اعضايشان نيز حضور نداشتند. از منفردان تعداد بسيار كمي حضور داشتند. تازه اينان نيز به طور عمده از دوستان و آشنايان نزديك اعضاي همان سه سازمان‌ بودند.
وقتي با منفردان براي شركت در كنفرانس، يا موارد ديگر، تماس گرفته مي‌شد تقريباً در تمام موارد پرسش آنان از ما با لحني سرزنش‌آميز اين بود كه: شماها چرا با «اكثريتي‌‌ها» رفته‌ايد؟. اين پرسشي بود كه در سراسر اين دوران و هر بار كه موضوع اين «پروژه» با نيروها و افراد نامزد شركت در آن مطرح مي‌شد از ما مي‌كردند.
در سراسر اين دوران پنج ساله‌ي گفتگوها و نشست و برخاست‌ها، محمود راسخ به عنوان يكي از اعضاي هيات نمايندگي «شوراي موقت» در تمام گفتگوها پيرامون اين پروژه و نشست‌هاي هيات‌هاي نمايندگي، به جز يك نشست شركت داشت. يكي ديگر از اعضاي شورا نيز (چون اجازه نداريم از بردن نام‌اش معذوريم) در سراسر اين دوران عضو هيات نمايندگي بود و جز يك بار در تمام نشست‌ها و گفتگوها حضور داشت. در مراحل مختلف افراد ديگري نيز از شورا مانند ناصر چگيني (از بردن نام ديگران به همان دليل پيشين معذوريم) عضو هيات نمايندگي بودند.
باري. گزارش ويديوئي كنفرانس كلن كه دستكم در سايت اخبار روز و عصرنو براي مدت نسبتاً درازي به نمايش گذاشته شده بود هيچ گونه عكس‌العملي را، نه مثبت و نه منفي، نه در ايران و نه در خارج از كشور، برنيانگيخت. نه مقاله‌اي يا نوشته‌اي در جائي ديده يا شنيده شد و نه حتا اظهار نظري در زير ويديوها. دريغ از يك خط. حتا اگر شده در نكوهش اين كار!
چندي بعد آقاي نادر عصاره مقاله‌اي درباره‌ي مسايل و مشكلات مربوط به «پروژه» منتشر كرد. نوشته‌ي ايشان نيز به همان سرنوشت گزارش كنفرانس مبتلا شد. دريغ از يك خط اظهار نظر!
اين نشانه‌ها براي ما كافي بود تا در برداشت مثبت‌مان نسبت به وجود زمينه‌اي در احتمال موفقيت اين پروژه در تركيب كنوني آن، يعني با حضور سازمان «اكثريت»، كه با سوابقي كه دارد و با شيوه و سياستي كه اعضاي به نام آن در حال حاضر در پيش گرفته‌اند، مانند نوشتن اندرزنامه به خامنه‌اي جلاد و سازمان دادن و شركت در نشست‌هائي مانند نشست‌هاي استكهلم، بلژيك، واشنگتن و غيره با حضور آمريكائي‌هاي منسوب به سيا و نئوكان‌ها، كه معلوم نيست خرج آن‌ نشست‌ها چگونه تأمين مي‌شود، و دادن رهنمود به جمهوريخواهان براي ائتلاف با رضا پهلوي و سلطنت طلبان- مقاله‌ي خردمندانه‌ي انديشمند بزرگ و سوسياليست و جمهوريخواه ناب و بي‌همتا آقاي فريدون احمدي از اعضاي به نام و فعال «اكثريت» كه گويا از رهبران جناح چپ!؟ آن سازمان نيز مي‌باشند- بيش‌تر دفع كننده است تا جذب كننده، ترديد و تجديد نظر كنيم.
ما به اين نتيجه رسيده‌ايم كه ديگر آن وسيله‌ي كذائي يعني حضور «اكثريت» در اين پروژه و همكاري با آن، هدفي را كه داده‌هاي كنوني و تجربه‌ي عملي، كنفرانس كلن و نوشته‌ي آقاي عصاره، تحقق آن را غير ممكن نشان مي‌دهد، توجيه نمي‌كند و به اين دليل به گرو گذاشتن حيثيت، آبرو و اصول سياسي‌مان نمي‌ارزد.
با توجه با این داده‌های عینی، محمود راسخ در نشست مجمع عمومی شورا در ماه مه ۰۱۲â۲- اردیبهشت ۱۳۹۱- با برشمردن دلایل خود این نظر را مطرح كرد و توضیح داد كه دیگر به صلاح شورا نیست كه این راه را ادامه دهد و لازم است این تصمیم را به اطلاع دو سازمان دیگر برساند و به همكاری خود در این تركیب پایان دهد.
چون بار دیگر انتشار فراخوان به دلایلی به تعویق افتاده بود و كنگره‌ی اتحاد فدائی نیز در پیش بود و ما اطلاع داشتیم كه تعداد قابل ملاحظه‌ای از اعضای اتحاد فدائی نیز با حضور «اكثریت» در این پروژه مخالفند، از این رو تا روشن شدن نتیجه‌ی كنگره‌ی آن سازمان، تصمیم در این مورد به بعد موكول شد.
در آخرین نشست مجمع عمومی شورا در روزهای ۲۹ و ۰â۳ ماه سپتامبر ۱۲â۲۰ (نهم و دهم مهر ۱۳۹۱) كه در آن تعدادی از رفقای اتحاد فدائی نیز به عنوان مهمان حضور داشتند، محمود راسخ در بحث خود در باره‌ی «پروژه»، بار دیگر دلایل خویش را مبنی بر لزوم پایان دادن به حضور شورا در این «پروژه» با تفصیل بیان كرد. در نشست روز بعد، بدون حضور مهمانان، بحث‌های روز پیش ادامه یافت و در پایانِ بحث‌ها، محمود راسخ پیشنهاد قطع همكاری با «اكثریت» را به جلسه ارایه داد. به این پیشنهاد از تعداد اعضای حاضر در جلسه، ۱۵ نفر، ۵ نفر رأی موافق دادند. برای تعیین تعداد مخالف و ممتنع، رأی‌گیری نشد.
موضوع آموزنده، شگفت‌انگیز و طنز تلخ زندگی در این رأی‌گیری این بود كه اغلب كسانی كه به پیشنهاد قطع همكاری با اكثریت رأی موافق ندادند همان كسانی بودند كه در سراسر دوران پنج ساله و تقریباً در هر نشست مجمع عمومی یا جلسه‌ی پالتاكی از مخالفان سرسخت ادامه‌ی همكاری با «اكثریت» بودند و در انتقادهای خود به درستی جای سالمی برای آن سازمان باقی نمی‌گذاشتند و هر بار خواهان پایان دادن به این همكاری می‌شدند! ولی اكنون به ناگهان ۱۸۰ درجه تغییر موضع داده و صفت و سخت خواهان انتشار «فراخوان» و ادامه‌ی همكاری با اكثریت شده بودند، و سرسخت‌ترین مخالف همیشگی اكنون پرچمدار ادامه‌ی همكاری شده بود!
باري. با رد پيشنهاد محمود راسخ، از آن جا كه ما ديگر حاضر نبوديم بدنامييِ همكاري با سازماني چون «اكثريت» را با آن سابقه‌ي درخشان!؟ و با روش‌ها و سياست‌هاي كنوني‌اش، براي هدفي كه تجربه‌ي عملي، يعني كنفرانس كلن و نامه‌ي آقاي عصاره، موهوم، خيالي و دستنيافتني بودن آن را در پراتيك نشان داده است بيش از اين تحمل كنيم و به عضويت خود در سازماني كه حاضر است به اين بدنامي تن دردهد ادامه دهيم، از عضويت در «شوراي موقت سوسياليست‌هاي چپ ايران» استعفا داده‌ايم و اكنون اين امر را به اطلاع عموم مي‌رسانيم. يكي ديگر از رفقا نيز در همين رابطه استعفا داده است ولي مايل نيست نام‌اش در اين نوشته بيايد.
البته گفتني در باره‌ي رويدادها، درگيري‌ها و فراز و نشيب‌هاي اين پنچ سال بسيار است كه در صورت لزوم و ايجاب موقعيت، افكار عمومي را در جريان آن‌ها خواهيم گذاشت.
براي ما كوشش و فعاليت در جهت تحقق پروژه‌ي ايجاد حزبي بزرگ و نيرومند از سوسياليست‌ها (كمونيست‌ها) كماكان به قوت خود باقي است. چون اين امر نياز و ضرورتي است اجتماعي براي جامعه‌ي ايران. ولي بر اين نظريم كه اين امر از طريق معامله و بده بستان ميان تني چند از كادرها و فعالان سازمان‌ها آن هم با سازمان‌هايي مانند «اكثريت» با آن گذشته و حال درخشان كه با نظرات و مواضع و اقداماتي كه نه در حرف و روي كاغذ بلكه در عمل انجام مي‌دهد بايد به شدت در چپ و سوسياليستي بودن و حتا مترقي بودن آن نيز شك و ترديد داشت، راه به جائي نخواهد برد. تنها ارمغاني كه چنين اقدامي مي‌تواند براي جنبش چپ آزاديخواه و مترقي در انبان داشته باشد ضايع و بدنام كردن يك ايده‌ي خوب است.
بلكه براي پاسخ دادن به چنين نيازي لازم است ابتدا فضايي نظري- سياسي در سطحي گسترده با طرح موضوع‌هاي نظري و مسايل و مشكلات جنبش سوسياليستي‌ (كمونيستي‌) و دامن زدن به بحث و گفتگو ميان نيروها و عناصر علاقمند بوجود آورد. البته و با تاكيد بر اين امر كه اين كار بايد به دست نيروها و عناصري در جنبش چپ ايران انجام پذيرد كه صلاحيت دست زدن به چنين امر خطيري را دارند. به عبارت ديگر كار را بايد از پايه يعني از پائين شروع كرد و نه از بالا و با نيروها، جريان‌ها و عناصري در جنبش چپ كه تا كنون امتحان عدم صلاحيت خود را بارها به ثبوت رسانيده‌اند. و چنين باد!
ناصر چگيني- محمود راسخ افشار- ارسلان رحماني
۲۰ آبان ۱۳۹۱- ۹ نوامبر ۲۰۱۲

هیچ نظری موجود نیست: