نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

۲۹ اسفند؛ مصدق؛ و کوشش تا آخرین لحظه برای تحویل روزگار نو!

۲۹ اسفند؛ مصدق؛ و کوشش تا آخرین لحظه برای تحویل روزگار نو!

روز ۲۹ اسفند را شاید بتوان بعد از ۱۴ مرداد، روز صدور فرمان مشروطیت، مهم‌ترین مناسبت سالانه در تقویم تاریخ معاصر ایران دانست، اما از بد حادثه این روز مهم در تاریخ معاصر ما و منطقه‌ی خاورمیانه، همواره در قیل و قال و هیجان روزها وساعت‌های پایانی سال و آداب و آیین‌های مربوط با آن غریب مانده است. و این همزمانی البته به کام حکومت‌هایی بود که، نه می‌توانستند ملی شدن صنعت نفت را به کلی نادیده بگیرند، و نه از مطرح شدن آن به دلیل یادآوری نام بانی بزرگ آن دل خوشی داشتند. حکومت آیت‌اله‌ها تا می‌توانست نقش کاشانی را در آن برجسته می‌کرد و  حکومت پهلوی هم به تنقید و تقلیل نقش مصدق در آن، دل خوش می‌داشت.
محمدرضاشاه، که سایه‌ی مصدق تا دم مرگ مانند بختک گریبان‌ش را گرفته بود، دوست داشت به هر ترتیبی که شده خود را در شمار موافقان ملی کردن صنعت نفت جا بزند و حتا اگر بتواند نقشی نیز برای خود در آن نهضت بزرگ منظقه‌ای رقم بزند. اما پذیراندن چنین گزافی به آسانی میسر نبود. چرا که گوشه‌ی هرکدام از ادعاهایش که کنار می‌رفت، دُم خروس کودتا و قرارومدارهای پیش از کودتا و دور زدن قانون ملی‌ کردن صنعت نفت بعد از کودتا و مفاد قرارداد کنسرسیوم پیدا بود.
در حال حاضر با توجه انتشار گسترده‌ی اسناد طبقه‌بندی شده‌ی کشورهای داخل در ماجرای نفت ایران و یادداشت‌ها وخاطرات سیاست‌مداران هم‌هنگام با روی‌داد ملی شدن صنعت نفت ایران، زوایای داستان به  اندازه‌ای آشکار شده است که همه‌ی بافته‌های مغرضانه‌ی مخالفان مصدق، از جمله محمدرضاشاه و آخوندهای حاکم بر ایران و دارودسته‌شان، ممهور به مهر «از اعتبار ساقط است»، شده‌اند. بنابراین برای یادکردی از این روز، باز هم سرکی به یادداشت‌های مصدق می‌کشیم، که در پاسخ به ادعاهای شاه در کتاب «ماموریت برای وطن‌م» آورده است.
شاه نوشته است:
«در سال‌های قبل از ملی شدن صنعت نفت، شرکت نفت ایران و انگلیس افکار عمومی ایران را ناشنیده گرفت .. ولی جریان وقایع ثابت کرد که این رویه برخلاف منافع شرکت مزبور بود، چنان‌که اقدامات و عملیات مصدق نیز در دوره‌ی نخست‌وزیری وی به ضرر خود و کشورش تمام شد .. شرکت نفت به اعتراضات ما توجه نکرد و سرمایه‌ی عظیم خود را که در ایران داشت به خطر انداخته بود .. نتیجه آن این بود که شرکت نفت و دولت انگلیس احساسات ملی ایران را شعله‌ور ساختند و باعث تقویت جبهه‌ی ملی و نفوذ عوام‌فریبانه‌ی مصدق ومردم گردیدند و هیجان برای ملی شدن صنعت نفت شروع گردید. رزم‌آرا نخست‌وزیر وقت با این وضع موافق نبود و امید داشت که بتواند قضیه را در محیط دوستانه با شرکت حل و فصل کند. ولی مصدق و یاران‌ش برعلیه نخست‌وزیر و بیگانگان تظاهرات شدید کردند و بالاخره در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ یکی از اعضاء دسته‌ی متعصب فداییان اسلام که از مصدق پشتیبانی می‌کرد نخست‌وزیر را که برای شرکت در مجلس ترحیم یکی از روحانیون وارد صحن مسجد شاه می‌شد، ناجوانمردانه به قتل رسانید. چند روز بعد مجلس شورای ملی قانون ملی شدن صنعت نفت را که من کاملا با آن موافق بودم به تصویب رساند.»
اگرچه بررسی جزءبه جزء نقل قول بالا از محمدرضاشاه، و تحلیل محتوای آن و تپق‌های نااگاه خوابیده در متن‌ش به تنهایی بازگوکننده‌ی کل داستان نفت است، اما پاسخ دکتر مصدق را هم به این اظهارات با هم می‌خوانیم:
«به ضرر من صحیح است چون‌که هرچه داشتم به غارت رفت و متجاوز از هشت سال هم هست که از نعمت آزادی محرومم و اکنون در این قلعه محبوس و به تماشای دیوار آن مشغول‌م.
به ضرر ایران صحیح نیست چون‌که قبل از ملی‌ شدن صنعت نفت دولت از این امتیاز در حدود شانزده میلیون لیره در سال استفاده می‌نمود و اکنون درآمد دولت به پنجاه میلیون لیره بالغ شده است و رفتار شرکت هم با اتباع ایران مثل رفتاری بود که یک انسان با حیوان بکند و اکنون فرق کرده است ومثل سابق نیست.
شرکت نفت خوب می‌دانست آن‌چه به ایران می‌دهد عشری از درآمد نفت نیست و برای ادامه‌ی همین رویه دولت دیکتاتوری تاسیس شد و سی و دو سال بر سوءاستفاده‌ی شرکت افزود. در دوره‌ی چهاردهم تقنینیه «کافتارادزه» برای تحصیل امتیاز معادن نفت شمال به تهران آمد من از موقع استفاده کردم و مضرات امتیاز نفت جنوب را که عده‌ی قلیلی از آن بیش‌تر اطلاع نداشتند به استحضار ملت ایران رسانیدم و روی همین اطلاعات بود که قرارداد گس-گلشاییان راجع به حق امتیاز ۵۰ – ۵۰ از تصویب مجلس نگذشت وقاتل رزم‌آرا هم هرکس بود رفع زحمت از اعلی‌حضرت کرد. چون‌که چند روز قبل از این واقعه می‌خواستند مرا به جای او نصب فرمایند که زیر بار نرفتم و معذرت طلبیدم و قاتل کار خود را کرد. چنان‌چه شاهنشاه با قانون ملی شدن صنعت نفت موافق بودند هرگز با تصمیمات جلسه‌ی پای‌گاه آلپ راجع به کودتا وسقوط دولت من موافقت نمی‌کردند و می‌گذاشتند چندی من سر کار بمانم تا ملت رنج‌دیده‌ی ایران به جای ۵۰-۵۰ عواید ساختگی به ۱۰۰-۱۰۰ عواید حقیقی برسد.»
………..
منبع نقل قول‌ها: «خاطرات و تالمات مصدق»

هیچ نظری موجود نیست: