نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ دی ۱۱, یکشنبه

چند نکته و کمی بيشتر در باب يک مغالطه تاريخی-ايدئولوژيک

چند نکته و کمی بيشتر در باب يک مغالطه تاريخی-ايدئولوژيک
به بهانه مرگ کيم يونگ ايل
پريسا نصرآبادی


1- تفسيری که ذيل اين عکس آمده است، يکی از برجسته ترين نمونه های تقليل يک مکتب و ايدئولوژی سياسی-اقتصادی به پاره گزاره هايی عرفانی است. ليبراليسم ايرانی برای "بازاريابی" خود گاه به حکمت اشراق هم متوسّل می شود و چنين می گويد که نور ليبراليسم بر جهان می تابد و جهان منوّر می شود و با اين حساب جهان و هستی ما چيزی جز ليبراليسم نيست! ليبرال های جوان، برای توضيح خود و نفی ديگری خطرناک، تنها راه عوامفريبی را در پيش گرفته اند. ايدئولوژيک بودن در متن مبارزه طبقاتی برای هر دو طرف درگير جنگ، اجتناب ناپذير است. مشکل از جايی آغاز می شود که "ايدئولوژيک" و "دماگوژيک" با هم عمداً خلط می شود و از اين پس، هر پاسخی به گِل می نشيند و تنها پوزخند است که مجاز می شود.

2- مرگ کيم يونگ ايل فرصت مناسبی برای يک بازنگری تاريخی است. به ويژه در جهانی که اغلب کلمات آن چه را نيستند نمايندگی می کنند، بايد درباره کمونيسم، حزب کارگران، عدالت و...بازانديشی کرد. اين زمانی اهميت مضاعف پيدا می کند که نام کره شمالی و کوبا به بهانه های مختلف در پی هم و در کنار هم ذکر می شود. سير وقايع تاريخی و فاکت ها امور دلبخواهی نيستند که به سادگی بتوان جا به جايشان کرد و از کنار پيچيدگی های روندها به سادگی گذشت. اين ازآن جهت مهم است که لزوماً بايد دو پروژه کره شمالی و کوبا که هر دو در دهه 1950 کليد خورده اند را از هم متمايز بدانيم. موجوديت کوبای پس از انقلاب در مجموع تا اين لحظه از سوی کمونيست ها قابل دفاع است؛ حال آن که کره شمالی چنين نمی تواند باشد.

3- موجوديت مرموز کره شمالی را بايد در پرتو جنگ سرد درک کرد. قرار گرفتن اين کشور در تمام سال های خاکستری جنگ سرد در بلوک شرق محصول موازنه قوای بين المللی اين دوران است و کمونيستی ناميده شدن اين کشور، بيش از آن که با ارجاع به فاکت ها و شاخصه های معيّنی باشد که سوسياليستی و کمونيستی بودن يک سيستم سياسی- اقتصادی را توضيح می دهد، در واقع به مناسبات اين کشور با اتحاد جماهير شوروی برمی گردد. در سال 1972 کيم ايل سونگ، پدر کيم يونگ ايل که صدر حزب کارگران کره و فرمانده کلّ قوای ارتش خلق کره شمالی بود، اعلام می کند که ايدئولوژی رسمی کره شمالی ديگر مارکسيسم-لنينيسم نيست و به ايدئولوژی "جوچه" تغيير کرده است. گو اين که تا پيش از اين هم بارها اعلام شده بود که آن ها قرائت خودشان را از مارکسيسم-لنينيسم دارند. تا اين که از سال 1972 تا 1982 اين ايدئولوژی نوين با جزئيات بيشتری تدقيق می شود، و در قانون اساسی کشور نيز تجديد نظر صورت گرفته و "جوچه" به عنوان ايدئولوژی رسمی درج می شود. اين عبور رسمی کيم ايل سونگ از استالين و مائو بود که برخی آن را کيم ايل سونگيسم هم خوانده اند. (قانون اساسی بازنگری شده را در کامنت بخوانيد)

4- "جوچه" چيست؟

"جوچه" آئينی نوـ کنفسيوسی است مبتنی بر اصولی که بر هموژنيزه کردن، خودگردانی و خودبسندگی انسان تاکيد می کند. جوچه کشور را به مثابه يک پيکره واحد فرض می کند و از اين رو اجزای اين پيکره واحد نيز بايد هوموژنيزه (همگن) شوند. يکی از ايده های اساسی آئين نو کنفسيوسی (تلفيقی از اخلاق اجتماعی کنفسيوسی و ملغمه ای از ايده های بوديستی-دائوئيستی) اين است که نهادها و شيوه های مناسب نظم و انظباط در جامعه بشری در واقع بيانگر اصول تغيير ناپذير و يا قوانين حاکم بر کيهان است.
بازنمايی اين اصول در سياست داخلی و خارجی کره شمالی در سه اصل خلاصه شده است که ﻛﻴﻢ ايل سونگ ﺩﺭ 1965 آن ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺫﻳﻞ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩ:
1- ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺳﺖ
2- ﺧﻮﺩﻛﻔﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ
3- ﺧﻮﺩ ﺍﺗﻜﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻠّﻲ
اين در واقع شکل ويژه ای از نوعی راسيسم و نژاد پرستی است که رژيم کره شمالی را به ايجاد نسل خالصی از کره ای ها مفتخر ساخته و اين در يک خلط ايدئولوژيک، به ايده کمونيسم بسط داده می شود و در واقع چنين تصوير می شود که گويا کمونيسم تجلّی ايده نفی تکثّر و استقرار وحدت تامّ است. چنين تصوير مغالطه آميزی کوچکترين ربطی به درک مارکسی از کمونيسم ندارد.

5- کره شمالی از بدو تولّد همواره اندامواره بوده است. تا پيش از سال 1991 و فروپاشی اتحاد جماهير شوروي، کره شمالی ارگانيک اين قدر جهانی بوده و پس از آن، به زائده چين بدل شده است؛ البته اين مدّت زمانی به طول انجاميده تا چين نوين، به اقتصاد قدَر قدرتی بدل شود و سپس شرايط انداموارگی مجدّد فراهم آمده است و اما درّه زمانی ميان وابستگی به شوروی تا چين، انباشته از اجساد قريب به دو ميليون نفر انسانی است که از قحطی جان داده اند.
اين البته در مذمّت و زشت خوانيِ انداموارگی در نظام بين الدولی نيست. که قباحت وابستگی کره شمالی به شوروی و چين همانقدر است که زائده امريکا بودن برای دولت مافيايی مکزيک. مساله بر سر جان های بسياری است که در هزارتوی پيچيده آئين ها و مناسک های شبه مذهبی و قدرت طلبی های ذی قيمت فرماندهان کلّ قوا، جان می بازند و حتّی گاه عددی هم نيستند که شماره شوند و به باقی اعداد اضافه شوند. بله، کره شمالی به چين وابسته است و چين نيز ناجی امريکا در بحران اقتصادی گريبانگير و خريدار اوراق قرضه ای معادل نيمی از بدهی های امريکا است و اين چرخه به هيچ وجه با تحليل های غير عقلانی حضرات نمی خواند، حال آن که عوامفريبان ليبرال آژير سرخ را به صدا در می آورند و اين قربانی کردن ها را به نام "کمونيسم" سند می زنند تا بر جنايات بی شمار امپرياليسم در دنيا سايه بيندازند.

6- ختم کلام اما در دفاع از کوبا در تقابل با کره شمالی است. بيش از 50 سال است که کوبا در حياط خلوت و بيخ گوش های دراز و حسّاس امپرياليسم به نامِ امريکا به حيات سياسی خود ادامه داده است. با تحريم های سياسی-اقتصادی بی پايان و دهشتناک و انبوه توطئه های شرم آور عليه دولت کاسترو و همراهان. اما نه از قحطی های چند سال کِش آمده خبری بوده است که مرگ های ميليونی بيانجامد و نه اثری از اعدام شهروندان عادی برای تماس تلفنی با خارج از کشور و نه کشتار مخالفان در شرايط کنونی هست. اين را بيافزاييد به آموزش و بهداشت رايگان در کوبا، افزايش طول عمر و اميد به زندگی که در تمام قارّه امريکا در رده نخست است و ديگر دستاوردهای علمی و فرهنگی که کوبا و مردم اش را به مردم جهان پيوند می زند و اگر غير از اين بود، مردم کوبا تا کنون ده ها بار عليه دولت و شخص کاسترو قيام کرده بودند. اگر ليبرال های جوان و پير تحت آموزه های ايدئولوژيک بلوک امپرياليست ها کوبا و کره شمالی را در يک رديف قرار می دهند، نه صرفاً از رذالت شان که از منفعت مشخص شان در نبردهای طبقاتی جاری است. اما نيروهای چپ و مترقّی نمی توانند از زير بار مبارزه در ساحت ايدئولوژی ها شانه خالی کنند و عليه روايت های وارونه سکوت پيشه کنند.

پريسا نصرآبادی

30 دسامبر 2011

هیچ نظری موجود نیست: