نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

جبهه فراگیر ملی ضرورتی ناگزیر در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران


فرزاد قائم


جبهه فراگیر ملی ضرورتی ناگزیر در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران (۷)  -چپ کیست؟ جبهه چپ کدام است؟
درفرهنگ سیاسی ایران، معمولا کلمه چپ مترادف با نیروهایی با بینش کمونیستی بکار برده میشود. این یکسان نگری، بی دلیل نبوده و به خاطر مبارزه طلبی و جانفشانی نیروهای معتقد به تئوری انقلابی درمسیر بازپس گیری حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقات و اقشار کم درآمد جامعه مصطلح شده است. چنین برداشتی از چپ و به طبع آن از جبهه چپ، سالیان سال است که لااقل بخشی از نیروهای کمونیست ایرانی را به سمت نوعی انحصار طلبی مبارزاتی و خود ویژه بینی سیاسی سوق داده است. این خود محوری روشنفکرانه، تاثیرات بسیار مخربی بر تلاشهای همگرا، مابین نیروهای مردمی و به طبع آن برمبارزات مدنی و آزادیخواهانه توده های مردم  برای احقاق حقوق به تاراج رفته خود گذاشته و کماکان میگذارد.
در لغت نامه دهخدا (۱) واژه چپ به معنای " کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد" و یا پیروی از افکار چپ به معنای "در صف مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن" تعریف شده است.
در ویکیپدیا "جریانات سیاسی چپ دامنه نسبتا وسیعی از جهان بینی و طیفهای سیاسی را شامل میگردند. سیاست چپ نیز مشخص کننده روش های بسیار متفاوت اجرایی با ایدئولوژی های مختلف میباشد که حذف چهار چوب های اجتماعی منجر به فشار براقشار کم درآمد اجتماعی را هدف خود قرارداده اند" (۲). با درنظرگرفتن اینکه واژه های چپ و راست سیاسی بعد از انقلاب فرانسه تولد یافته اند، به سادگی میتوان با توجه به شرایط اجتماعی و نیروهای درگیر درتحولات سیاسی آن دوران، درک صحیحتری از دامنه کاربرد سیاسی واجتماعی آن واژه ها به دست آورد. با توجه به این تعاریف، هرگاه به بازشناسی نیروهای چپ در ایران بپردازیم، طیف وسیعی از نیروهای فعال سیاسی با بینش های متفاوت عقیدتی، که هدف مبارزه خود را احیا حقوق پایمال شده اقتصادی و اجتماعی توده های مردم تعریف کرده اند، مادامی که خلاف آن به اثبات نرسیده باشد، درچهارچوب نیروهای سیاسی چپ قرارمیگیرند. "چپ، گروه ها، احزاب و سازمانهایی هستند که خواستار اقدامات ترقی خواهانه، ریشه ای و انقلابی هستند" (۳).

گروهی از نیروهای کمونیست با اتکا به طبقه کارگر بعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیست تاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی و تنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعال سیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجه در مسیر مبارزه طبقاتی و اجتماعی غیرقابل اعتماد میدانند. این نحوه برخورد و شیوه تحلیل خود محورانه، بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزات دموکراتیک و برابری طلبانه، که از اساس با "حرکت براساس واقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد، تفکرات بخشی از نیروهای کمونیستی را تا به آنجا تسخیر کرده است، که تمامی افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی، اعم از ملی، آزادیخواه و دموکراتیک را، به لحاظ سیاسی درتمامی مراحل مبارزه، بدون در نظر گرفتن تحلیل مشخص از شرایط مشخص، در جبهه راست و در واقع  دربرابرمنافع توده های مردم طبقه بندی میکنند. اینگونه پیش داوریهای کلیشه ای و مکانیکی، بدون درنظر گرفتن شرایط  و ویژگیهای خاص حاکم برجامعه ایران، موقعیت طبقات و اقشار موجود در اجتماع و چگونگی جبهه بندی آنها نسبت به تضاد اصلی، به زبان دیگر بدون شناخت صحیح از پدیده ها و روابط مابین آنها و همچنین سطح و مرحله مبارزات طبقاتی، غیر منطقی و غیرعلمی بوده و با روح تئوری انقلابی، که هر پدیده را صرفا در ظرف زمانی و مکانی مشخص خود تحلیل میکند، در تضادی آشکار است. برای این چنین نیروهای چپ زده ای، هیچ چیز ثابت و مقدسی به جز نظرات و تحلیلهای انحصار طلبانه خودشان وجود ندارد. آنها به آسانی فراموش کرده اند که "تشتت نیروهای چپ که در واقع  میبایست  وظیفه پیشاهنگی را درجنبش مردمی به عهده  داشته باشند، فرصت بسیارمناسبی را جهت میدان گیری نیروهای غیرپیگیر، مشکوک و فرصت طلب فراهم آورده است" (۵).    

در یک حکومت استبدادی، آن هم از نوع مذهبی و شکل به غایت عقب افتاده آن یعنی ولایت مطلقه فقیه، آن چیزی که به حساب نمی آید افکار، نظرات و حقوق توده های مردم است. در چنین جنگلی پر از وحوش ولایت باور و آدمخوار، مبارزه برعلیه بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مبارزه ای به وسعت تمامی طبقات و اقشار غیر حاکم میباشد و منحصر به یک قشر یا طبقه خاص اجتماعی نیست. عمق نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در سایه حکومت نماینده خدا بر زمین را میتوان به راحتی در گسترش وحشتناک فساد اداری و مالی، بیکاری، بی خانه مانی، خود فروشی، کلیه فروشی، کودک فروشی، اعتیاد، آشغال گردی، کارتون خوابی، پارک خوابی، خود کشی، کودکان کار ودهها بیماری اقتصادی و اجتماعی خانه مان سوز دیگر، همه روزه و درهرگوشه از آن زندان بزرگی که کشورمان ایران شده است، مشاهده نمود. مقاومت فعال در برابر اینهمه بی عدالتی و نابرابری، همان مبارزه ای است که از طرف سیستم ضد مردمی حاکم به تمامی نیروهای مردمی بدون درنظر گرفتن تمایلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وعقیدتی آنان تحمیل شده است. حتی شیوه مبارزه نیزهمانطور که قبلا توضیح دادیم (۶) از طرف سیستم ضد بشری به نیروهای مردمی تحمیل میگردد. سالیان سال است که شاهد مبارزه تسلیم ناپذیر نمایندگان و پیشاهنگان طبقات و اقشار مختلف ملل ایرانی درپیکاری جان فرسای، ولی نه همدوش و همسنگر، با استبداد مذهبی هستیم. خروش مردم دلیر خطه آذربایجان درهفته های اخیر، که دردوران جنبش سبز (صحیح تر بگوییم جنبش رنگین کمان) تا حد باور نکردنی سکوت اختیار نموده بودند، موعید این ناهمگونی در مبارزه با دیوی است که از خون و دست رنج تمامی فرزندان این مرز و بوم ارتزاق کرده و بی عدالتی و نابرابری اقتصادی و اجتماعی را در بین طبقات و اقشارغیر حاکم، به تساوی تقسیم میکند.
این صحیح است که استقامت، پایداری و تاکتیکهای مبارزاتی نیروهای متفاوت موجود در جبهه مردم در مقابله با رژیم ضد بشری ولایت مطلقه فقیه، واضح تر بگوییم، پیگیری و یا عدم پیگیری گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی در مسیر پر پیچ و خم و جانکاه مبارزه با استبداد مذهبی، تابعی ازخواستگاههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر کنشگران این گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی میباشد. اما استواری و پایداری نیروهای سیاسی در تحلیل نهایی نه درحیطه تئوری بلکه فقط و فقط درحیطه عمل قابل بحث و ارزشیابی است. کم نبودند افراد، گروه ها و احزاب مدعی بینش مارکسیستی و سوسیالیستی، در ایران و در جهان که در برهه های مختلف مبارزه برابری طلبانه و عدالت جویانه توده های مردم، به هر دلیلی به راه خطا رفتند و آلت دست و توجیه گر استبداد در وجه سیاسی و چه بخواهند و چه نخواهند به طبع آن، توجیه گر استثمار در وجه اقتصادی آن شدند و چه بسیار افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی با بینشهایی ملی، آزادیخواهانه، دموکراتیک و مذهبی که در برابر استبداد و استثمار سر فرود نیاوردند و بر احقاق حقوق توده های مردم پای فشردند و بهای این استواری و پافشاری را به سنگین ترین شکل ممکن و حتی با نثار جان خود پرداختند. چرا که به درستی دریافته بودند که شعار تو خالی انحصارطلبان سیاه اندیش، پیرامون مبارزه با استعمار و حرکت در جهت استقلال اقتصادی، بدون حضور و ثبوت آزادی های اجتماعی و سیاسی شعاری پوچ و بی محتواست. همانگونه که از زبان انقلابی نامدار شهید شکرالله پاک نژاد پس از به انحراف رفتن انقلاب ۱۳۵۷ نوشتیم "اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه، دست خود را خالی می‌یابند. بدون آن که درجبین حکومت، نور رستگاری ببینند آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل. به زبانی دیگر نه استقلال و نه آزادی ..." (۷).
نگارندگان، فعالین معتقد به ضرورت تشکیل جبهه فراگیر ملی در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران، چپ و راست سیاسی را نه در حیطه تئوری و شعار، بلکه در حیطه عمل مشخص سیاسی و اجتماعی طبقه بندی نموده و در این مرحله از تاریخ مبارزاتی مردم ایران برای سرنگونی حکومتی قرون وسطایی و جنایتکار، هر نیروی ملی با هر خواستگاه اجتماعی وعقیدتی را، مادامی که، تاکید میکنیم مادامی که در مسیر منافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توده های مردم و نه مستبدان و بیگانگان گام برمیدارند، مادامی که عدالت‌خواه، آزادیخواه و برابری طلب هستند، مادامی که ضد استعمار، ضد استبداد و ضد استثمار هستند، و در یک کلام مادامی که درعمل دغدغه سعادت و نیکبختی توده های مردم این مرز و بوم را دارند، در جبهه چپ که همان جبهه نیروهای مردمی میباشد تعریف میکنند. "تمامی نیروهای ملی و آزادیخواه که قائل به سرنگونی این دیکتاتوری ضد بشری در تمامیت آن  میباشند درون جبهه ای فراگیر و ضد استبدادی و تمامی نیروهایی که خواستار بقاء این دیکتاتوری ضد بشری میباشند در جبهه استبداد قرار میگیرند" (۸).
تقسیم بندی های دیگر در درون جبهه چپ، مانند چپ کارگری، چپ دانشجویی و... نشان دهنده ارجحیتی درمبارزه نبوده و ارزش هر نیرو به دور از بینش سیاسی و عقیدتی آن نیرو، فقط و فقط  تابعی از بهایی است که آن نیرو در مسیر مبارزه با تضاد اصلی مردم ایران در این دوران، یعنی مبارزه برای سرنگونی حکومت قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه در تمامیت آن میپردازد.
تنگ نظری های سیاسی و عقیدتی، ناشی از خود ویژه بینی گروهی از نیروهای چپ و انحصار طلبی در مبارزه ای مشترک، نتیجه ای جز تفرقه وتشتت در اردوی نیروهای مردمی نداشته و در ۳۳ سال گذشته و تا به امروز بزرگترین صدمات و لطمات را به مبارزات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران و چه بخواهیم و چه نخواهیم، بزرگترین خدمت را به بقای استبداد مذهبی نموده است.
یکی از ساده ترین و درعین حال شاید گویاترین پردایش های موجود در رابطه با علل زمین گیر شدن وعدم موفقیت جنبش های آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری، به واسطه شناخت ناصحیح وغیرعلمی ازضرورت مبارزه ای جمعی، شعری است که توسط آقای مارتین نی مولر کشیش آلمانی پروتستان و ضد نازیسم، در شرایطی مشابه با دیکتاتوری انحصار طلبان حاکم بر ایران و در رابطه با سرکوب آزادیخواهان و دموکراسی طلبان در آلمان هیتلری به رشته تحریر آورده شده است.

"زمانیکه نازیها کمونیستها را بردند،
سکوت کردم،
آخر من که کمونیست نبودم
هنگامیکه آنها اعضاء اتحادیه های کارگری را بردند،
سکوت کردم،
آخر من که عضو اتحادیه نبودم
وقتی سوسیالیستها را به زندان افکندند،
سکوت کردم،
آخر من که سوسیالیست نبودم
لحظه ایکه یهودیها را به حبس افکندند،
سکوت کردم،
آخر من که یهودی نبودم
و آنگاه که برای بردن من آمدند،
دیگر کسی باقی نمانده بود،
که اعتراض کند"(۹)

بررسی وضعیت جنبش مدنی و ضد دیکتاتوری توده های مردم ایران در همین دوران اخیر، ما را درشناختی واقع بینانه از یکی از اصلی ترین نقیصه ها و معضلات این مبارزات، یعنی عدم وجود احساسی مشترک در مبارزه ای مشترک، یاری میرساند. درذیل تنها به ذکر چند نمونه از جنایات رژیم  و نحوه برخورد غیرهمگرای نیروهای مردمی اشاره می نماییم.

توده های مردم در تهران و در بسیاری دیگر از شهرهای بزرگ و کوچک ایران از روز۲۳ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ و در اعتراض به کودتای انتخاباتی ولایت مطلقه فقیه، جنبشی آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری را آغاز میکنند، درخیابانها شهید میدهند، زندانها را پر میکنند، بسیاری از فعالین این جنبش مدنی مورد شکنجه و تجاوز قرارمیگیرند، اعدام میشوند و پته ژست های دموکراسی طلبانه نماینده خدا بر زمین و تئوری اصلاح پذیری دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه را در ایران و جهان به آب میدهند، اما بسیاری از نیروهای مردمی از جمله ملل ایرانی از کرد، ترک، بلوچ، عرب و... آن را قیامی غیرخودی قلمداد کرده و به هر دلیل از همکاری موثر با آن خود داری میکنند.  

در روزهای ۶ و۷ مرداد ۱۳۸۸ و در روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ پلیس و ارتش عراق با انواع سلاح های سبک و سنگین به شهر اشرف محل اقامت و استقامت جمعی از پاکبازترین جوانان ایرانی حمله کرده، صدها تن را زخمی و دهها تن را به طرز فجیعی جلو لنز دوربینها شهید میکنند، تمامی نهاد ها، سازمان های و شخصیت های انساندوست و حقوق بشری در سراسر جهان این وحشیگری علنی علیه افراد بی سلاح را شدیدا محکوم و تلاش میکنند تا با خارج کردن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی وزارت خارجه امریکا که صرفا به جهت مماشات با رژیم استبدادی ایران صورت پذیرفته است، بهانه جنایتی جدید را از دست مالکی و سایر مزدوران ولایت مطلقه فقیه درعراق بگیرند. جمعی از متولیان ولایت مدار و شیفته دوران طلایی امام راحل، از اصلاح طلبان حکومتی منتسب به جنبش سبز و جمعی از منادیان حقوق بشری!!! و رسانه های آنها با زیر پا گذاشتن تمامی پرنسیپهای سیاسی و حقوقی و با نامه پراکنی و مقاله نویسی، از دولت امریکا عدم حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی وزارت خارجه امریکا را خواسته و در واقع فرمان قتل وعام اعضاء مجاهدین ساکن درشهر اشرف را صادر میکنند.

در روز ۲۳ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ مردم غیور کردستان به دعوت احزاب، سازمانها و گروه های کردی و حمایت سایر نیروهای مترقی، دراعتراض به اعدام جنایت کارانه پنج ستاره همیشه فروزان آسمان ایران، مبارزان شهید شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، مهدی اسلامیان و فرهاد وکیلی درتاریخ ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹، دست به یک اعتصاب همگانی زده و حماسه می آفرینند. دلیران خطه کردستان با این حرکت همآهنگ و فراگیر، شعور سیاسی خود را به نمایش گذاشته و نشان می دهند که مبارزه با ارتجاع حاکم، تنها از طریق اتحاد و هماهنگی نیروهای مردمی و پیشاهنگان آنها امکان پذیر میباشد. تلاش فعالین کرد درایجاد چنین حرکت گسترده و موفقی متاسفانه دراستان کردستان محدود می ماند و دیگر ملل ایرانی بدون حمایتی فعال، به تماشای اندوه توده های کرد می نشینند.

رژیم خود کامه و ضد بشری حاکم بر کشورمان ایران، ماه هاست که به بهانه های واهی و در واقع به واسطه نسق گیری از مردم و مبارزان کرد، روستاهای مرزی در کردستان عراق را توپ و موشک باران میکند و بسیاری از زحمتکشان روستاهای کردستان را آواره نموده است. اخیرا نیز در پرتو سکوت مجامع بین المللی به لشکر کشی آشکار روی آورده است. عدم برخورد فعال دولت عراق نیز رژیم ضد بشری را در تجاوزش جری تر کرده است. بسیاری از فعالین کرد با درک این واقعیت، که این درد مشترک بی رزم مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمیشود دست یاری به سوی ملل ایرانی و نیروهای آزادیخواه و ضد دیکتاتوری دراز نموده اند. تنها ماندن کردهای غیور در جنگی نابرابر و قصور سایر نیروهای مردمی در همیاری موثر با آنها به هر دلیلی، قطعا رژیم قرون وسطایی را در گسترش سرکوب و جنایت در کردستان و در سایر نقاط کشور یاری میرساند.

سوء مدیریت و سیاست های غلط رژیم استبداد در ایران تنها شامل حیطه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نبوده بلکه حتی در حیطه محیط زیست و منابع طبیعی نیز فجایع جبران ناپذیری را به بار آورده و می آورد. فاجعه زیست محیطی در دریاچه ارومیه ناشی از بی کفایتی مدیران ارشد رژیمی است که به غیر از صدور بنیادگرای مذهبی و قتل و غارت در ایران و سایر نقاط جهان هیچ دغدغه ای ندارند. مردم غیور و مبارز آذربایجان شرقی و غربی درهفته های اخیر به پا خواستند و به حق فریادشان را بر سر رژیمی کشیدند که عامل تمامی نابسامانیهای مردم ایران پس ازانقلاب ۱۳۵۷ میباشد. باید در نظر داشت که نابودی دریاچه ارومیه یک معضل محلی نبوده و تنها مشگل مردم محلی آن منطقه نیست. تمامی ملل ایرانی بایستی در حمایت از مردم غیور آذری به پا خیزند و نگذارند رژیم بار دیگر از تفرقه موجود بین ملل ایرانی به نفع بقای ننگین خود و سرکوب مردم به پا خواسته آذربایجان سود ببرد. کم کاری سایر ملل ایرانی وسایر نیروهای مردمی میتواند صدمات جبران ناپذیری را به وحدت مبارزاتی ملل ایرانی در مسیر سرنگونی رژیم استبدادی وارد آورد.

یکه تازیهای دیگر رژیم جنایت کار در سرکوب توده های مردم در سیستان و بلوچستان، خوزستان و سایر ملل ایرانی، سرکوب اهل سنت، مسیحیان، دراویش، بهاییان و سایر ادیان و مذاهب، زیر پا نهادن و دهن کجی به حقوق مسلم زنان، کودکان، کارگران، دهقانان، دانشجویان، بازاریان، معلمان، کارمندان و سایر اقشار جامعه، نمونه های دیگری از وحشیگریهای رژیم قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه میباشند، که در تمامی ۳۳ سال حکومت انحصار طلبان مرتجع ،هر روزشاهد آن هستیم. جنایات رژیم استبداد بی هیچ تردیدی، بواسطه عدم هماهنگی مبارزاتی نیروهای مردمی، با هزینه ای به مراتب کمتر صورت میپذیرد. نگارندگان براین باورند که تنها هماهنگی مبارزاتی از طریق یک جبهه فراگیر ملی (تکرار میکنیم ایجاد یک جبهه و نه وحدت) شامل تمامی نیروهای مردمی و سرنگونی طلب، راه حلی کلیدی در سرنگونی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران بوده و قادر خواهد بود در مبارزه ای به پهنای ایران زمین و به عمق تمامی اقشار و طبقات تحت ستم، پشت دیو استبداد مذهبی را به خاک رسانده، حقوق از دست رفته توده های مردم را احیا کند. مادامی که فعالانه در مسیر تشکیل چنین جبهه ای حرکت نکنیم، هر قطره خونی که از مبارزی بر زمین بریزد، از قصور ماست.

تابستان هر سال یادآور یکی از ننگین ترین فرازهای عمر نکبت بار دیکتاتوری نماینده خدا بر زمین و یکی از با شکوه ترین و در عین حال غم انگیزترین فرازهای مبارزاتی تاریخ مبارزات سیاسی کشورمان ایران در تابستان سال ۱۳۶۷ میباشد. هزاران زندانی سیاسی از زن و مرد و پیر و جوان، در دسیسه ای از پیش طراحی شده، با رای یک کمیسون مرگ در دادگاه هایی چند دقیقه ای، تنها به واسطه دگر اندیشی و تسلیم ناپذیری در برابر دیو استبداد مذهبی، بدون هیچگونه جرمی، در مدتی کوتاه به طنابهای دار سپرده شدند، تا به دیدگاه ارتجاعی خمینی در رابطه با اصل تردید ناپذیر قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خداوند (اشداء الاالکفار) خدشه ای وارد نشده و آنگونه که خمینی پرستان میفهمند، رضایت خدای متعال جلب گردد.
 آن عاشقان زندگی که در تابستان سال ۱۳۶۷ بر طنابهای دار بوسه زدند و مرگ را به سخره گرفتند و با مرگ سرخ خویش یکی از سفاکترین حکومت های معاصر را برای همیشه تاریخ به چالش کشاندند، غیراز آزادی و عدالت اقتصادی و اجتماعی برای توده های محروم تمامی ملل ایرانی هیچ آرزو و دغدغه دیگری نداشتند. آن سرفرازان میادین اعدام نماینده خدا بر زمین، نیروهایی ملی، عدالت‌خواه، آزادیخواه و برابری طلب با بینشهای سیاسی وعقیدتی متفاوت بودند و تا به آنجا که به ما مربوط میشود، جبهه چپ واقعی ایران را نمایندگی میکردند. فراموش نکنیم که شرافت و بقای ما "طیفی از افراد در حال حاضر زنده که علیرغم  وابستگی های سیاسی که داشتند زندگیشان مسیر زندان و شکنجه را طی نکرد، بدون مقاومت آن مبارزین سرفراز در مقابل دژخیمان جمهوری اسلامی امکان پذیر نبود آن انقلابیون یا در زیر شکنجه جان باختند و یا با همه اسرارشان در دل به جوخه اعدام سپرده شدند" (۱۰).
شک نکنیم که آزادی و سعادت بشری تحقق خواهد یافت، حتی اگر در کاسه چشمان ما و شما گیاه روییده باشد.


فرزاد قائم
۲۸ آبان ۱۳۹۰ برابر با ۱۹ نوامبر ۲۰۱۱  


۱- لغت نامه دهخدا

۲- ویکیپدیا

۳- نقش تشکلات سیاسی راست در استقرار و تحکیم استبداد اسلامی

۴- جمع بندی سه ساله نوشته چريک فدایی خلق شهيد حمید اشرف

۵- جبهه فراگیر ملی ضرورتی ناگزیر در مبارزه با  استبداد حاکم بر ایران (۴) جنبش فدایی

۶- جبهه فراگیر ملی ضرورتی ناگزیر در مبارزه با  استبداد حاکم بر ایران (۲) اصلاح طلبان بر سر دو راهه استحاله: سقوط  و حفظ منافع فردی و یا بالندگی و حفظ منافع مردم

۷- جبهه فراگیر ملی ضرورتی ناگزیر در مبارزه با  استبداد حاکم بر ایران (۳ -سازمان مجاهدین خلق ایران 

۸- جبهه فراگیر ملی ضرورتی ناگزیر در مبارزه با  استبداد حاکم بر ایران (۱)

 ۹- مارتین نی مولر کشیش آلمانی پروتستان و ضد نازیسم
 (Emil Gustav Friedrich Martin Niemöller; 14. 01.1892 in Lippstadt; † 06.03.1984 in Wiesbaden)
 
۱۰- به یاد گرامی جان باختگان دهه ۶۰ نوشته خانم اشرف دهقانی

هیچ نظری موجود نیست: