نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

مادر مجید توکلی: ترا بخدا بگذارید صدای مجید را بشنوم

:
  مجید توکلی که از شانزده آذر هشتاد و هشت تاکنون در زندان بسر می برد همچنان از حق مرخصی محروم است. این دانشجوی سبز دربند که به دلیل بازداشت‌های متعدد و ماههای انفرادی به "شرف جنبش دانشجویی" معروف شده است، در بهمن ۸۹ به شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه فراخوانده شد تا مورد محاکمه قرار بگیرد این در حالی است که به وکیل و خانواده توکلی اطلاعی داده نشده بود. قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب از وی خواسته بود که با تکذیب بیانیه‌های منتشر شده و نوشته‌هایی که به بیرون از زندان فرستاده است، از سایت ها و عاملان انتشار این مطالب نیز اعلام شکایت کند که پس از مخالفت مجید توکلی، نهایتا در دادگاهی شش ماه زندان به دوران محکومیت وی اضافه شد.

مادر مجید توکلی با اشاره به اینکه هیجده ماه است که نتوانسته فرزند خود را ببیند، می گوید: " هیجده ماه است که او را ندیدم و از بهمن ماه که تلفنش را قطع کردند از شنیدن صدای پسرم هم محروم هستم. من دیروز به زندان زنگ زدم و شرایط مریضی ام را برایشان گفتم و به آنها گفتم انتظار زیادی ندارم فقط می خواهم حداقل صدای مجید را بشنوم ترا بخدا بگذارید صدای مجید را بشنوم اما گفتند دست ما نیست. برای یک مادر هیجده ماه فرزندش را نبیند و چهار ماه صدای او را نشنود خیلی عذاب آور است آن هم در یک کشور اسلامی! حالا مجید که در زندان است بعنوان یک زندانی حق و حقوقی دارد یا نه؟ و یا خانواده زندانیان سیاسی حق و حقوقی دارند یا نه؟"

مجید توکلی در تاریخ ۱۶ آذر ماه بعد از مراسم روز دانشجو در مقابل دانشگاه پلی تکنیک توسط مامورانی که منتظر وی بودند بازداشت شد. توکلی به ۸ سال زندان محکوم شد که حکم وی به قرار زیر است: ۵ سال به دلیل اجتماع و تبانی، ۲ سال توهین به رهبری، ۱ سال تبلیغ علیه نظام، ۶ ماه توهین به رئیس جمهور، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوع الخروج از کشور.

گفتنی است در پی استقبال زیاد دانشجویان سراسر کشور از اعتصاب روز یکشنبه 25 اردیبهشت، گروهی از دانشجویانِ سبزِ دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) طی بیانیه ای اعلام کرده بودند: "ما دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به پاس مقاومت های "اسطوره" و "شرف" جنبش دانشجویی مجید توکلی که اخیرا نیز شش ماه دیگر به حکمش اضافه شده، روز ٢۵ اردیبهشت را سبز می کنیم."

به همین مناسبت "جرس" با مادر مجید توکلی در خصوص دلتنگی ها و خواسته هایش به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:

خانم توکلی الان چند وقت است که از مجید بی خبر هستید؟

هیجده ماه است که او را ندیدم و از بهمن ماه که تلفنش را قطع کردند از شنیدن صدای پسرم هم محروم هستم. فقط فروردین ماه برادر مجید توانسته بود او را ملاقات کند.

وضعیت روحی مجید چطور بود؟

وضعیت روحی اش خیلی خوب بود و شکر خدا بسیار مقاوم و صبور است. الان من و پدرش بیمار هستیم نمی توانیم به تهران برویم و او را ملاقات کنیم. زمانی هم که خبر اعتصاب غذای زندانیان سیاسی از جمله مجید را از خانواده ها شنیدم نگران شدم از بهمن ماه هم که تلفن مجید را قطع کرده اند شرایط روحی خوبی ندارم.

برای درخواست مرخصی یا وصل تلفن چه اقدامی کرده اید؟

من دیروز به زندان زنگ زدم و شرایط مریضی ام را برایشان گفتم و به آنها گفتم انتظار زیادی ندارم فقط می خواهم حداقل صدای مجید را بشنوم. ترا بخدا بگذارید صدای مجید را بشنوم اما گفتند دست ما نیست. برای یک مادر هیجده ماه فرزندش را نبیند و چهار ماه صدای او را نشنود خیلی "عذاب آور" است آن هم در یک کشور اسلامی! حالا مجید که در زندان است بعنوان یک زندانی حق و حقوقی دارد و یا خانواده زندانیان سیاسی حق و حقوقی دارند یا نه؟

به شما نگفتند با این وضعیت جسمانی اتان با چه کسی صحبت کنید تا به فرزندتان اجازه تماس تلفنی بدهند؟

گفتند برو دفتر دادستانی درخواست بده من هم گفتم اگر من بیمار نبودم می توانستم بروم دفتر دادستانی که می آمدم ملاقات. مشکل این است که من و پدرش مریض هستیم و نمی توانیم از خانه بیرون بیایم. بخدا من الان هفده ماه است نتوانسته ام از خانه بیرون بیایم. من به آنها گفتم روزهای ملاقات فکر کنید من آمده ام ملاقات، چند دقیقه بگذارید مجید با تلفن با مادرش حرف بزند اما گفتند نمی شود. بخدا نمی دانم چکار کنم؟ (به علت گریه مدتی گفتگو قطع شد)

دوست دارم مجید را ببینم و صدایش را بشنوم، بیاید من را ببرد دکتر...بخدا من یک مادرم دوست دارم صورت فرزندم، صدایش را بشنوم، چه بگویم، دردم را به کی بگویم؟ اما دردی که خدا به من داده صبرش را هم می دهد دوری و بی خبری از مجید همه اش درد است اما چه کنم جز تحمل.

مجید که کاری نکرده یک دانشجوی این مملکت است، سخنرانی کرده، اگر یک دانشجو نتواند حرف بزند پس کی باید حرف بزند؟! مجید فقط حقایق و حرف ملت را زده، کاری نکرده است. بخدا مجید حقش نیست در زندان باشد، آخه چه گناهی کرده؟

چند وقت پیش یک دادگاهی برای مجید تشکیل دادند و شش ماه برایش دوباره حکم زدند از این موضوع اطلاع دارید؟

ما از طریق دوستان شنیدیم که دوباره برای او در زندان دادگاه تشکیل داده اند. نه به ما، نه به وکیلش اطلاع دادند و مجید هم که تلفنش قطع بود و ما هیچ خبری ازش نداشتیم. این خبر خیلی ناراحت کننده بود، آخه کسی که در زندان است دوباره دادگاه برایش تشکیل بدهند و برایش حکم بزنند، دیگر نمی دانم چه بگویم!

خانم توکلی با توجه به اینکه به شما گفته اند دادستان باید اجازه تماس تلفنی و مرخصی بدهد و شما هم مریض هستید و توانایی رفتن به تهران و دفتر دادستانی را ندارید، از همین تریبون با دادستان حرفهایتان را بزنید؟

من چیز زیادی نمی خواهم فقط بگذارند مجید یک تماس تلفنی با من بگیرد تا من با این حال مریض صدایش را بشنوم. بخدا من هم مادرم و احساس مادری دارم، فکر کنند من رفته ام ملاقات و بگذارند مجید یک تلفن به من بزند. من که بیمارم و نمی توانم ملاقات بروم حداقل صدای فرزندم را بشنوم. من از دادستانی، از رئیس قوه قضاییه و از هر مسئولی که صدای من را می شنود خواهش می کنم بگذارند یک مادر صدای فرزندش را بشنود. بخدا اینقدر دلم تنگ می شود، کنار گوشی تلفن می نشینم و دعا دعا می کنم مجید زنگ بزند اما غروب قلبم می گیرد و گریه می کنم و شب از کنار تلفن پامی شوم...

در پایان هم از همه دوستانی که به ما سر می زنند و با تلفن دلداریمان می دهند تشکر می کنم و من با صدای اینها زنده هستم و به امید روزی که همه زندانیان از جمله مجید من "آزاد" شوند.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

هیچ نظری موجود نیست: