نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

نگاهی و مروری به مجموعه مقالات سی سال گذشته (2)


« اشك رياي زاهدان ، ريخت به خانه ( به خودا )

قحبه به ( خانه ) آ ورد ، طفل حرام زاده را » !؟

سر انجام ، در تاريخ 28 تير ماه 1362 ، بيان نامه اي به امضاي مشترك آقايان « دكتر علي اميني ودكتر شاپور بختيار » منتشر شد ، كه بنا بر اين بيانيه ، خيانتي ديگر به امضا رسيد مبني بر تلاش به باز گرداندن سلطنت به ايران . اين بيانيه چيزي نيست جز خيانت وتوهين آشكار به راي وخواست مردم ايران ، كه بنا بر آن ، دوران سلطنت در ايران را ، كه سمبل تاريخي « استبداد » و « وابستگي » بشمار مي رفت ، با بر پائي قيامي شكوهمند ، در روز 22 بهمن 1357 ، سر آمده اعلام كرد .
براي نگارنده اين سطور ، شخصيت آقاي « علي اميني » ، بنا بر شواهد تاريخي ، بعنوان يك مهره ي وابسته روشن وآشكار است . كارنامه سياسي اين عنصر وابسته را با تاسيس سازمان برنامه وهمكاري ايشان با « مشرف نفيسي » درسالهاي 1326را مي بايست دنبال نمود كه چسان ساختار اقتصادي _ سياسي _ فر هنگي جامعه ايران را به نفع غرب بر هم زد ، كه اگر با روي كار آمدن « مصدق » ، ادامه برنامه خيانت بار ايشان متوقف شد ، ولي با كودتاي 28 مرداد وقرار داد « اميني _ پيچ » ، از سر گرفته شد ، كه بنا بر آن قرار داد ايران بر بادده ، مالكيت تا سيسات صنعت نفت ايران را ، كه ملت ايران به رهبري « مصدق » ملي اعلام داشته وبه دست آورده بود ، ذر اختيار خارجيان گذاشت . بدنبال اين خوش خدمتي ها واداي وظيفه وابستگي است كه « كندي » ايشان را به « شاه » تحميل مي كند . در اينمورد از زبان شاه در مصاحبه با « نيوز ويك » به تاريخ 22آبانماه 56 توجه شود كه :
« سئوال ؛ دوهفته پيش دولت ايران يك گزارش خبري منتشر كرد وطي آن اعلام داشت كه پريزيدنت كندي از پرداخت يك وام سي وپنج ميليون دلاري براي انتصاب علي اميني به نخست وزيري استفاده كرده وشما را تحت فشار گذاشته بود ، اولا آيا اين گزارش صحت دارد و دوم اينكه آيا ميخواستيد بگوئيد اشخاصي كه در « خانه هاي شيشه اي » زندگي مي كنند نبايد سنك پراني كنند !؟
شاه ؛ اين مربوط به تاريخ گذشته است ولي صحت دارد ، فرضيه شما نيز صحيح است . من خيلي بيشتر ميدانم در اين مورد صحبت كنم ولي نخواهم كرد .»
در مورد آقاي اميني با توجه به شواهد تاريخي ، دانسته بودم كه همچون « اعليحضرت آريامهر » در خانه « شيشه اي » وابستگه به بيگانه ، زندگي ميكرده است ومي كند . چنانچه برهمين منطق وابستگي مي بود كه در دوران نخست وزيري ايشان ، تظاهرات گسترده مردم ايران به گلوله بسته شد وحاصلي ببار نياورد جز « كشتار » جواناني چون « مهدي كلهر » دانش آموز ويا زنداني شدن بسياري از عناصر نيروهاي ملي ومترقي ، كه به غلط ، يكي از اين زندانيان آن روزگار ، «آقاي شاپور بختيار » بود . ديگر هنر نمائي ايشان ، اصلاحات ارض دستوري بود ، كه ثمره اش ، خيل كنده شده دهقانان از زمين بود وسر ريز شدن آنها به شهر ها براي فروش « بليط هاي بخت آزمائي » ونيز محتاج تر ساختن مردم ايران ، به آمريكا ، كه مي بايست گندم ومواد غذائي را ، نيز از « ارباب » ايشان طلب مي كردند …!
آقاي اميني ، عريان تر از آن است كه بتوان حديث مفصل ايشان را ، در اين مختصر به نوشته آورد كه همين مجمل را كافيست . آقاي شاپور بختيار نيز اگربراي بسياري ناروشن وتاريك بود ، براي من آشكار بود كه بيماري شهوت قدرت وجاه طلبي ايشان به اندازه ايست كه ، به راحتي پيش بيني اين قضيه شود ، كه روزي ايشان نيز در خانه «شيشه » اي سكني خواهد گزيد .در واقع ايشان ، از همان روزي كه پذيرش نخست وزيري را ، از دست شاهي كه سالها كشت و به بند كشيد ، وحاصل دست رنج مردم زحمتكش ايران را ، براي حفظ خويش به جيب خارجيها سرازير كرده بود ، در خانه « شيشه » اي سكني گرفت كه شاهد بر اين مدعا ، گفته هاي « سوليوان » ويا شركت در جلسهتصميم گيري ، جنگ ايران وعراق ، با « صدام حسين » وپولي كه به پاداش اين خوش خدمتي نا قابل !!تقديم شد . خوش خدمتي نا قابل !!براي جنگي كه « قادسيه » ناميده شد ! ، كه حاصل آن بيلاني است از كشتار _ زخمي _ آوارگي وضربات اقتصادي و…، كه هر چشم نا بينائي را هم به خيره واداشته است جز ايشان ودوستانشان كه به يمن اين نا مردمي ها ، را ديويشان در عراق بر كار است وزندگي پر زرق وبرق آنها ، از رونقي خاص بر خوردار مي باشد .
نگارنده بخوبي آگاه است كه آقاي شاپور بختيار ، براي به « قدرت » رسيدن ، حاضر است دست بهر «بي محابا كاري » بزند ودست هر كسي را بفشارد ، اگر چه « شيطان » باشد ، كه به احتمال قريب به يقين ، پيشرط « نخست وزير قانوني !؟ بودن ايشان با وساطت وپا در مياني آقاي « شاه كوچولوي » امروز و « آريامهر » فردا ( اگر اين روياي شوم ، چون بختگي جديد ، سنگيني اش بر مردم ايران هوار شود ) ، مورد قبول آ قاي « علي اميني » واقع شده ، تا اين اتحاد شرمگين ، بصورت بيانيه« كذائي» ، تنظيم شده است . بسيار است مسائلي براي گفتن ونوشتن در وصف اين « خان » ، كه در اين مختصر نوشته نمي آيد تا روزي وجائي ، كه خواهد آمد .
اطرافيان آقاي اميني را نيز ، همگان مي شناسند كه بهترينشان « آقاي شاهين فاطمي » پسر آقاي « مصباح فاطمي آست ، كه اين پسر نيز ، خصائل نكوهيده را ، از پدر دارد كه روزي « مصدقي » و…وامروز …!؟ . براي من تعجبي نيست ، كه انگشت به دندان ، رفتار و كردارشان را ، با نوشته وگفتار ديروز وامروز شان ، مورد توجه قرار دهم . در رابطه با آقاي « بختيار » و دوستان ايشان ونيز « جنگ ايران وعراق » وپول ودلار هاي عراقي و…، كه طرح مي كردند ، كه صد البته ، اين مسائل را براي حفظ وحدت براي يكديگر وبه نفع همديگر ، حل كرده اند و« ره عافيت و…» در پيش گرفته اند !؟
اگر جناح وابسته به بختيار تا حدي بري همگان وبراي نگارنده تا اندازه اي روشن تر از ديگران ، از قديم آشنايند ، كه در سوداگري در اين بازار سياست بازي از همراهان آقاي امين كمتري ندارند كه ، وطن وطن ، وميهن ميهن ، گفتن آنها براي آن « ايراني است كه در دوران بسر آمده رژيم شاهنشاهي ، همك پا با ديگر چپاولگران ، منافع مردم زحمتكش ايران ، دست وپا كردند ، واگر چه بسياري از آن غارت را به ديار غربت كشانده اند ، ولي در اينجا هر گز قادر نيستند آن « دوران طلائي » خودشان را داشته باشند و«تسمه كشي » از گرده مردم را دنبال كنند ، كه چنين است ايرا « شان » !
آنچه برايم ناشناخته باقي مانده است ورنج آور ، همراهي كردن وادامه راه ، جوانان ميهن پرست وشخصيت هاي با مايه وريشه داري ، كه اصلي ترينشان « خانم مولود خانلري » است كه هنوز به راه «بختيارند » كه ، راهش « نا بختيار » راهي است در جهت خواسن تاريخي ملت ايران ونيز سئوال بر انگيز كه ، آيا كساني چون اين « زن » ، پاسخي در خور ، حد اقل براي خودشان يافته اند كه ، پاسخي باشد به مقاله « نهضت » شماره 28به تاريخ 27آبان 1361، مبني بر « مروي بر مصاحبه آقاي اميني با…» !؟ البته ، كساني چون آقاي « حسين ملك » را ، با توجه به مقاله هاي مورد توجه « ملي چيست ؟ » ويا « ضرورت اتحاد عناصر ملي و…»كه از ايشان در «نهضت » ارگان مركزي هوداران بختيار ، درج گرديه است را ، جدي نمي گيرم وحداقل بنا به اعتباري كه براي گفته ها ونوشته ها ي تاريخي شادروان خليل ملكي قا ئلم ، توجه خواهم داشت كه ، اورا « آشفته فكر » دانسته بود واز كار فكري با او دوري مي جست !
اما آنچه ضرورت اين نوشته را فراهم آورد ، ضمن محكوم كردن اين بيانيه ، وخيانتي كه در شرف انجام است ، هشدار باش به همه كساني است كه به آرمانهاي استقلال طلبانه ملت ايران باور دارند ودر پي تحقق پذير ساختن راه حلي هستند « ملي مردمي » تا در پناه آن « اشتقلال » و « آزادي » وعدالت اجتماعيدر سطح ملي ضمانت شود وراه حلي باشد تا بنا بر آن بتوان رژيم مردم سوز وايران بر باده « جمهوري اسلامي » را ساقط ونيز « نظام سرنگون شده سلطنت » ، در جاي مدفون شده اش ، همچنان «آرميده » باقي بماند .
هشدار باش از اين جهت كه : درست است كه جامعه ايران با قيام 22 بهمن 1357دوران سلطنت را بسر آمده اعلام داشت ومهر باطل بر اين نظام زد وسر نگوني آن انجام گرفت ، ولي اوضاع جامعه ايران آنچنان اسف انگيز است كه بدور نيست كه ، جامعه در يك حالت « مقايسه » اي قرار گيرد ووضع وحال خودش را در اين دوران خانمانسوز ، با دوران نظام ساقط شده ي پهلوي ، به مقايسه گذارد وسر انجام اين مقايسه به آنجا كشد ، كه زمينه ذهني راه حل ساختن باز گشت سلطنت را ، حد اقل براي پاره اي از مردم كوچه وبازار ، ممكن فرض كند . فراهم ساختن اين زمينه ذهني از طرف غرب ودر راس آن آمريكا منطقي است ، چون مي داند كه زبان « سلطنت » ولذا عناصري چون « بختيار _ اميني و…» را بهتر مي فهمد تا زبان «خميني » ويا رفسنجاني _ خامنه اي وديگر ايگونه كسان را ! اگر هم سكوت كرده ويا مجبور به سكوت بوده ، به اين علت است كه تا كنون نتوانسته است « نيروي جانشين » خودرا سازمان ، انسجام وآماده سازد واين چنين است كه به ناچار وبطور موقت با « جمهوري اسلامي » بر عليه ملت ايران ، كنار آمده است ولي وبه يقين ، ماداميكه بر اين مشكب « جانشيني » فائق آمد و شرايط مساعد شد ، درنك نخواهد كرد ومهره هاي خودش را بطرف كسب قدرت ، كيش وهمراهي مي كند . كه مباد چنين ديگر شبي !
هشدار باش : از اين جهت كه شرايط زندگي مردم آنچنان وخيم ونارضايتي چنان رشد وافزوني گرفته ، كه به دور نيست ، مردم خسته ايران ، در يك شرايط عمل انجام گرفته مقايسه وانتخاب قرار گيرند وسر انجام سلطنت را به آخوند رجحان دهند وبا ز در را به روي پاشنه كهنه ، به چرخش در آورند .
هشدار باش : از اين جهت كه بيست وهشت مرداد ،به دنبال دوره اي كوتاه ولي دوراني طلاائي براي ملت ايران ، به رهبري مصدق پيروز به دست آمده بود ، كه ملت ايران طعم پيروز ي را چشيده بود ، و « سمبل » سلطنت به كوشش كودتائي خارجي وعليرغم كشتار وبه بند كشيدن ، نمي توانست حاكميت ضد « ملي مردمي » اش را طولاني ، مستقر سازد . انچه سبب طولاني شدن آن رژيم شد ، وجود شرايط بين المللي وعدم وجود ساز مان بنديهاي سياسي كه درشرايط مساعد بتواند خودرا « جانشين »»سازد . ولي حال شرايط اجتماعي بگونه ايست ، كه اگر باز گشت « سلطنت » بعمل در آيد ، بدنبال دوراني صورت مي گرفته ريال كه وضع مردم بمراتب از دوره ي قبلي وخيم تر وبر خلاف دوران « مصدق » ، شكست ، جاي پيروزي ، نشستهاست ، كه اين مسئله ، جنبه مثبت قضيه است به نفع « سلطنت طلبان » كه جنبه ي ديگر قضيه ، وجود عيني وذهني نيروهايي است مسلح وغير مسلح ، وابسته به رژيم جمهوري اسلامي ويا « مخالف » رژيم جمهوري اسلامي ، با گرايشات فكري مختلف ، كه در مقابل « باز گرداندن سلطنت » مقاومت خواهند كرد .
جنبه اول قضيه مي تواند « سلطنت » را در صورت پيروز يو« جانشين » جمهوري اسلامي شدنش ، طولاني تر سازد نسبت به زماني كه ، از كودتاي 28مردادتا قيام 22بهمن طول كشيد . جنبه دوم قضيه ، ووجود ساز مان بنديهاي سياسي ، گونه ايست ، كه راه حل سلطنت از طرف غرب ، كه اگر هم رضايت شوروي فراهم شود !؟ ، عليرغم نارضايتي هاي بيشمار مردم ( كمبود آب ونان و…وجود جنگ و…) ، آنچنان فاجعه اي مي تواند ببار آورد كه تحليل ونشان دادن رئوس آن در اين كوتاه نوشته ممكن نيست ، كه مختصر توان گفت خون است وخون ! وسرانجام اين هشدار باش ها اينكه :
1_ بر «نيروهاي ملي مردمي » وظيفه است با توجه به آنچه در پس پرده ها مي گذرد ، چنانچه در رابطه با « بيانيه كذائي » گذشت ، كه عيان پاره اي از آن مسائل است ، ونيز خطري را كه بيش از پيش وحال ، آينده ايران را تهديد مي كند ، كه بطور مختصر به آن اشاره شد ، بهم آيند ونداي وحدت ويكپارچگي سر دهند ، تا ازاين رهگذر بتوانند خلائي را كه وجود دارد بعنوان « راه حل » اساسي ومنطقي پر كنند ، كه اين راه حل وجود « جبهه » ايست گسترده در سطح « اتحاد بزرگ ملي » از تجمع تمام نيروها وعناصر « ملي مردمي » كه پيش شرط هر چيز ، پذيرش واحترام به راي وقيام مردم ايران و« سقوط نظام سلطنتي » كه ، در روز پر شكوه 22بهمن 1357صورت گرفت . در مورد شرايط اصولي ، براي بر پائي اين « شورا » ويا « جبهه » ، در گذشته نوشته شده است .
2_جوانان ميهن پرست كه درد وطن دارند ، وآنچه بر ايران به غم نشسته ميگذرد ، سبب گرد آمدن آنهارا ، به دور كساني چون بختيار ، فراهم ساخته است ، ونيز عناصري چون خانم « مولود خانلري » كه بهر حال زندگي پاك وبي آلودگي را پشت سر داشته اند ، نه لازم است ، كه واجب است ، در اين دوران سر نوشت ساز ، به سر نوشت سياسي خود ، ميهن ، ومردم زير ستم ايران وآينده آن فكر كنند ، كه فردا دير است ، در آن هنگامه اي كه مردم را چشم بسته با طناب پوسيده وكهنه ي « سلطنت » تحت رهبري كساني چون « اميني ويا بختيار » به درون چاه « استبداد » و «وابستگي » كشاندند ، كه تاريخ شمارا نخواهد بخشيد ودر كنار رهبرانتان « اندازه » خواهد كرد !
بياد داشته باشيد كه پاسخ گوي هر قطره خوني خواهيد بود ، كه در آينده براي باز گرداندن « سلطنت » به روي زمين ريخته شود . بياد آوريد قيام پر شكوه 22بهمن واحترام به راي ملت ايران را . اگر چه شما نيز به تقليد از «رهبرتان » خيزش بيش از 95 در صد از مردم را « فتنه » ميخوانيد وفراموش مي كنيد روزهاي شادي وغرور آفرين ، آن روزهائي را كه مردم به خاطر رفتن شاه پاي مي كوبيدند وهمه چيز را صميمانه وجانانه با هم تقسيم ودر غم ها و پيروزي ها ، هم نفس وهمدل بودند ولي 18 تير را « قيام » مي خوانيد كه عده اي نظامي وغير نظامي نا آشنا به مسائل جامعه وتحت تا ثير وفريب « رهبرتان » به كودتائي روي مي آورند ، كه حاصلي جز غم وماتم ، چيزي به جاي نگذاشت ، اگر چه در بين آنها افسراني بودند ميهن پرست كه با پر دلي ، از كرده ي خود دفاع كردند وجانانه بر سر پيمان جان باختند .
3_ بر همه ي عناصر وگرههاي « ملي مردمي » وظيفه است ، كه با تمام وجود به افشاي اين توطئه همت گمارند ، تا از ضربه ايكه ممكن است بر پيكر خسته وخونين « ايران » فرود آيد ، جلوگيري شود .
« به دار رفتهن وحق گفتن امر آسان نيست
كه اين كمان نكشد هيچكس ، بجز حلاج »
رونوشت : ايران آزاد _ ايرانشهر _ انقلاب اسلامي _ ايران وجهان _ پيام آزادي _ جبهه _ مجاهد _نهضت


پيروز باد ملت ايران دوم مرداد 1362 احمد رناسي

هیچ نظری موجود نیست: