نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

جنبش سبز و تفاوت بارز دو نسل

محمود خادمی

تفاوت بین نسل ها در جوامع بشری ــ که در درجه اول به خاطر تغییر شرایط در این جوامع است ــ امری رایج و طبیعی است و از نشانه های رشد و تکامل و یا سقوط و انحطاط در جوامع مختلف است ؛ اما آنچه در ایران اتفاق افتاده است شکاف و بریدگی نسلی است که به صورت تفاوت های معرفتی ؛ هویتی و آرمانی خود را آشکار و بارزکرده است .

بطور طبیعی در پروسه گذار از سنت به مدرنیته ( که از ویژگی های نسل کنونی است ) می بایست شاهد تغییرات جدی بین نسل کنونی ( نسل سوم ) و نسل های ماقبل خود باشیم . اما بدلیل غیبت طولانی و عدم تماس نسل اول با نسل سوم ؛ نسل سوم برای ابهامات و اشتباهات دوران نسل اول و مسائل حاد پیش روی خود ــ مسائلی که برای مبارزه با رژیم جنایتکار آخوندی با آن دست به گریبان بود ــ به جواب هائی دست یافت که کاملا" متفاوت با نگرش ؛ آرمانها و ارزش های نسل اولی ها بود . یعنی این نسل برخلاف نسل دوم که در دهه 60 دوران جوانی خود را سپری می کرد و هنوز متأثر از فضاهای ایدئولوژیک ــ سیاسی و آرمانخواهی های نسل اول بود ( وبر سر همین ایده آل های سیاسی خود جان بر کف نهاد ) با نسل اول و حتی نسل پیش از خود هیچ مفاهمه و درک متقابل جدی ندارد . خلاصه اینکه نسل سوم ارتباط نسلی خود را با نسل اول قطع کرده است و فلسفه ؛ اهداف ؛ اسلوب و شیوه های مبارزاتی آن نسل را برای فروپاشی ساختار اجتماعی و سیاسی حکومت دینی ، قبول ندارد و با آن ارتباط مستحکمی برقرار نمی کند و بدنبال طرح ریزی جدید اجتماعی و سیاسی می باشد .

نسل اول ؛ متولدین دوران مبارزات ملی دکتر مصدق بودند ؛ کودتای استعماری علیه دولت ملی و مردمی مصدق و شکست و ناکامی مبارزات گذشته ؛ این نسل را به چاره جوئی برای دست یابی به شیوه های نوینی از مبارزه واداشت که ضعف های مبارزات سیاسی گذشته را نداشته باشد . سرانجام این نسل با آموزه های دو گانه ای که دو رویکرد اسلامی و سوسیالیستی داشت برای سرنگونی رژیم سلطنتی و فروپاشی ساختار سیاسی و فرهنگی جامعه به مبارزه پرداخت و نهایتا" پایه های انقلاب بهمن 57 را پی ریختند ؛ انقلابی که بوسیله خمینی و دارودسته اش ملا خور شد و یا به تعبیری انقلاب ناتمامی که هنوز ادامه دارد .

اما نسل سومی ها ــ و به قولی نسل موبایل ؛ اس ـ ام ـ اس و اینترنت ــ متولدین دهه 60 هستند؛ یعنی دوران کشتار و خونریزی آخوندها و تصفیه حساب آنها با انقلابیون جان برکف نسل اول و دوم . نسلی که اکنون دوران 20 تا 3 0 سالگی خود را طی می کند ــ و در ورودی های متعدد جامعه از دانشگاه گرفته تا بازار کار و در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی حضور دارد ــ بیشترین دوران رشد و اجتماعی شدن خود را در دورانی سپری کرده است که علاوه بر اینکه شاهد جنگ و تصفیه حساب با ارزش های مبارزاتی دوران شاه و انقلابیون نسل اول بوده ؛ شاهد انواع تصفیه حساب های جناحی درون حکومت نیز بوده است .

این نسل نخستین حضور سیاسی خود را در جریان اعتراضات نامؤفق در انتخابات سال 76 اعلام کرد و اعتراضات دانشجوئی سال 78 دوران ریاست جمهوری خاتمی ــ که با سرکوب وحشیانه دو جناح حکومت مواجه گردید ــ را نیز در کارنامه خود دارد .

این نسل در ادامه مبارزه ؛ در انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 با پایه گذاری یک جنبش مسالمت آمیز بدنبال تحقق دمکراسی و حقوق شهروندی و به زیر کشیدن همه روشها و منش های استبدادی بوده و با طرح مطالبات حداقلی ,, رأی من کجاست ,, به دنبال تحولی روبنایی بود ؛ لذا با مواجه شدن با دروغ و تقلب گسترده انتخاباتی و بعد هم پاسخ سرکوبگرانه رژیم به خواسته هایش، به یک طغیان اجتماعی روی آورد و روز به روز از رویه های مسالمت جویانه و همچنین مطالبات حداقلی فاصله گرفت که نقطه اوج این تغییر را در تظاهرات اعتراضی عاشورا شاهد بودیم .

این جنبش اجتماعی که بوسیله این نسل پایه گذاری شده در ادامه رشد و بلوغ خود خواستار سرنگونی تمام عیار این رژیم دینی و استقرار یک نظام ملی ــ دموکراتیک و سکولار است.

نسلی که بر اثر فساد دامنگیر ساختار قدرت دینی بیشترین لطمات را دیده و به مراتب بیشتر از نسل های پیشین در ضدیت با فرهنگ دینی حاکم قرار دارد ؛ به خصوص که با دسترسی بیشتر با فضاهای اینترنتی ؛ روشهای جدید چند رسانه ای ؛ دیگر آموزه های کهنه حاکمان دینی را بر نمی تابد

اگر چه جداگانه به تفاوت ها وویژگیهای این نسل اشاره خواهم کرد ولی در اینجا نیز باید تأکید کنم که این نسل بشدت دموکراسی خواه است و علاوه بر انگیزه برابری طلبی ؛ حس مشارکت سیاسی دراین نسل به شدت تقویت شده است . جنبش مدنی سبز محصول ناهمسوئی مطالبات و خواسته های این نسل با حاکمیت دینی است . اکنون به تفاوت های این دو نسل به طور خلاصه در زیر اشاره می کنم

تفاوت های عمده و جدی نسل اول و سوم :

یکم ــ فرا ایدئولوژک بودن نسل سوم :

بر خلاف نسل اول ــ که در دوران او ایدئولوژی حرف اول را میزد و همه چیز در پشت ایدئولوژی پنهان بود و انسان تنها با انتخاب ایدئولوژی هویت می یافت و می توانست مبارزه کند ــ این نسل از جر و بحث های ایدئولوژیک به شدت پرهیز میکند و معتقد است که دوران رقابت و مبارزات ایدئولوژیک با پایان جنگ سرد ویک قطبی شدن جهان نیز به پایان رسیده است. به خصوص کمترین میل به باورهای مذهبی و دخالت آن در عرصه های سیاسی و اجتماعی را دارد .

دوم ــ پرسشگری :

نسل سوم ؛ جوانان ؛ دانشجویان و فعالین سیاسی این نسل مثل گذشته ــ که به اعتبار ملاحظات امنیتی و اصول و ضرورت های تشکیلاتی و مبارزاتی حاکم برمبارزات آن دوره کمتر سئوال می کردند و یا به نقد رهبران سیاسی می پرداختند ــ دیگر پیاده نظام و مطیع بی چون و چرای احزاب و گروه های سیاسی نیستند و بر اثر فکر و تشخیص خود هر جا که لازم می بینند وارد گود می شوند و منتظر فراخوان و دستورالعمل باصطلاح رهبران نمی مانند ؛ به آسانی رهنمودهای ناصحیح این رهبران را رد کرده واز بکار گیری این نوع رهنمودها خوداری می کنند .

سوم ــ شهادت پذیری و اسطوره سازی :

نسل سومی ها اگر چه آماده اند که جان خود را برای رهائی و آزادی مردم و میهن خود فدا کند ولی چون گذشته به مقوله شهادت مانند یک اصل مقدس نگاه نمی کنند ؛ و بر خلاف نسل اولی ها ؛ برای این نسل شهادت هدف نیست بلکه وسیله ای برای نیل به آزادی و برابری است و باور دارند که مردن هنر نیست و باید بمانند ؛ زندگی و مبارزه کنند و برای مردم و کشورخود افتخار آزادی بیافرینند .

چهارم ــ گرایش به سکولاریزم :

مشخصه دیگری که روز به روز در میان این نسل با شدت بیشتری خود را نشان می دهد گرایش به سکولاریزم است ؛ این نسل به درستی تشخیص داده است ؛ تا زمانی که بساط حکومت دینی بر پاست در بر همین پاشنه می چرخد ونه تغییری در وضعیت رقت بار مردم بوجود خواهد آمد و نه با اتکاء به یک ایدئولوژی و یا باورهای مذهبی ایجاد اتحادی فراگیر به منظور تغییر رژیم متصور خواهد بود ؛ معتقد است تنها آن استراتژی و شعارهائی می تواند تضمین کننده پیروزی مردم باشد که فاقد هرگونه رنگ و صبغه ایدئولوژیک بوده و بتواند همه مردم را زیر پوشش خود قرار دهد ؛ و با شفافیت و صراحت بر جدایی دین از حکومت تاکید ورزد.

پنجم ــ واقع گرائی و حداقل خواهی :

جوانان امروز ایران بنبال انترناسیونال پرولتری ویا جامعه بی طبقه توحیدی و کمونیستی نیستند ؛ سنگ بزرگ بر نمی دارند که نزنند ؛ نسل های قبل از او به اندازه کافی بدنبال تحقق این شعارها بوده اند ؛ نه تنها بدنبال فتح جهان و جنگ با این و آن نیستند بلکه معتقدند که آرمان های انسانی و اجتماعی اشان تنها در همزیستی با دیگر آحاد بشری امکان تحقق دارد. این نسل متقاعد شده است و وظیفه خود می داند که اگر کاری می تواند بکند باید و بهتر است برای ایران بکند که از همه نیازمند تر به دمکراسی و حقوق شهروندی است .

ششم ــ همزیستی اعتقادات :

این نسل بدور از تنگ نظری های نسل پیشین می باشد و برخلاف آنان معتقد به تنوع و رنگارنگی است ؛ از جر و بحث ها و رقابت های گروهی و سازمانی پرهیز می کند و خواستار حضور همه اقشار مردم با هر عقیده ؛ دین و ملیتی برای تغییر در کشور است ؛ عنصر وحدت بخش بین آحاد انسانی را تنها درد مشترک وعلائق مشترک می داند

نتیجه گیری :

بیان تفاوت های واقعی بین دو نسل به معنای تخطئه کردن هیچ نسلی و هیچ کس نیست و همچنین بهیچوجه هدف ؛ نفی شأن و منزلت آن مبارزین گرانقدرنمی باشد . چه کسی نمی داند که نسل اول چه بهای سنگینی برای مبارزه با شاه و شیخ پرداخته است ؛ نسلی آرمان گرا ؛ صادق و از خود گذشته که برای تحقق آرمان هایش، فوق طاقت انسانی سختی و مرارت متحمل شد و همچنان بر آرمان هایش استوار ایستاده است .

ضمن اینکه همه می دانیم که مبارزین نسل اول اکثرا" چریک های حرفه ای بودند که مبارزه تنها کار و مشغله آنان بود و در شرایطی بسیار سخت ؛ مبارزه ای مخفی با رژیمی تا دندان مسلح و برخوردار از دستگاه های امنیتی بسیار پیچیده را پیش می بردند . مضاف بر این؛ این نسل به شدت پرکار و عمل گرا هم بود . بدین ترتیب روشن است که مبارزه در چنین شرایط طاقت فرسائی با آنهمه کار؛ ساده و بری از اشتباه نخواهد بود .

بنابراین هدف از این نوشتار، بررسی اشتباهات مبارزین نسل های قبلی نمی باشد بلکه توجه دادن به این رهنمود ارزشمند ــ که اتفاقا" از تجارب ذیقیمت همین نسل اولی ها می باشد ــ است که اگر ایده " تحلیل مشخص از شرایط مشخص " ایده درست و صحیحی می باشد ؛ بایستی هم اکنون نیز این فرمول را بکار بست و از آن رهنمودهای لازم رابرای انطباق با شرایط جدید مبارزه ، بدست آورد .

با ورود نسل سوم به میدان مبارزه اجتماعی ؛ تحولات ؛ ساختار شکنی و سرنگونی این رژیم اجتناب ناپذیر است . رژیم ضد بشری آخوندها حریف موج بنیان کن این نسل نمی شود . فروکش کردن مقطعی اعتراضات، آرامش قبل از طوفان است؛ طوفان اصلی در راه است . اگر در این صحنه با شکوه، نسل اول انقلاب - که بیش از همه برای آزادی مردم ایران بها پرداخته است - با نسل سوم ، همراهی و همگامی نکند، عرصه را باخته است .

منبع: پژواک ؛ بولتن

هیچ نظری موجود نیست: