نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

جایگاه و نفوذ لابی طرفدار مماشات در آمریکا



CNAPI: لابی طرفدار دوستی با جمهوری اسلامی

در دسامبر 2008 و تنها چند هفته پس از پیروزی باراک اوباما، نمایندگان بیش از 20 گروه آمریکائی در جلسه ماهانه مشترک خود گرد آمدند تا فعالیت های لابی شان در رابطه با ایران را هماهنگ کنند. مجموعه این گروهها "کارزار برای یک سیاست جدید در مورد ایران" (Campaign for a new American policy on Iran” (CNAPI نام دارد که رهبری آن بعهده نایاک و تریتا پارسی است. این ائتلاف در سال 2006 توسط گروههای ضد جنگ آمریکا و مخالفان جرج بوش تشکیل شد تا ظاهرا از بروز یک جنگ میان ایران و آمریکا جلوگیری کند اما مدتی بعد نایاک به این ائتلاف پیوست و با حمایت "موسسه جامعه باز" و کمپانی های بزرگ آمریکا کنترل این مجموعه را بدست گرفت و خط مشی این ائتلاف را آرام آرام بسوی یک لابی تمام عیار در جهت جلوگیری از فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی تغییر داد. بخشی از فعالیت های این ائتلاف در وبسایتی بنام "پروژه سیاست خارجی آمریکا"American Foreign Policy Project منعکس میشود.

در جلسه ماه دسامبر CNAPI، گروههای شرکت کننده، لیست درخواست های خود از اوباما را بدین شرح خلاصه کردند: "سیاست تغیر رژیم را رها کنید، اظهارات تند خود علیه ایران را کنار بگذارید، ایران را در گفتگو بر سر امنیت منطقه دخالت دهید، برنامه "صندوق کمک به دموکراسی در ایران" را خاتمه دهید. از تصویب تحریم های جدید علیه ایران جلوگیری کنید و کارآئی تحریم های قدیمی را مورد بازبینی قرار دهید."

در 14 ژانویه 2009، نایاک طبق یک نامه رسمی به مسئول کابینه اوباما درخواست یک ملاقات برای رهبران این ائتلاف را مطرح کرد تا پیشنهادات خود به دولت جدید را توضیح دهند. اعضای تیم پیشنهادی نایاک برای ملاقات شامل: تریتا پارسی و پاتریک دیسنی از نایاک، گری سیک، یک نماینده از "موسسه جامعه باز" متعلق به جرج سوروس و همچنین Richard Sawaya رئیس لابی کمپانی های بزرگ آمریکا بود.

این ائتلاف با نفوذی که در دولت اوباما دارد، به یکی از جدی ترین مراکز قدرت و لابی در جهت دوستی با جمهوری اسلامی و مخالفت با گزینه تغییر رژیم در ایران تبدیل گشته است. در جلسه ماه دسامبر CNAPI، پاتریک دیسنی که یکی از لابیست های نایاک و هدایت کننده این ائتلاف است اظهار داشت: "ما اکنون در داخل کنگره به مرکز ثقل تصمیم گیری در مورد ایران تبدیل شده ایم." این اظهار نظر دور از واقعیت نیست و طی چند سال گذشته و بخصوص پس از پیروزی اوباما، این ائتلاف یکی از مهمترین گروههای فشار برای تأثیر گذاری روی سیاست آمریکا در رابطه با ایران بوده است.

این ائتلاف از یکطرف دربرگیرنده گروههای چپ آمریکاست که با سیاست خارجی آمریکا و بخصوص سیاست های خاورمیانه ای این کشور مخالفت میکنند. بخش دیگر این ائتلاف لابیست های حرفه ای وابسته به کمپانی های بزرگ آمریکا هستند که از سالها پیش برای نزدیکی بین ایران و آمریکا و باز شدن راههای تجارت بین دو کشور فعالیت میکنند. بخش دیگر این ائتلاف گروههائی مانند نایاک و کاسمی هستند که ضمن رابطه و همکاری تنگاتنگ با باندهای مافیائی داخل کشور، برای برداشتن فشار از روی جمهوری اسلامی تلاش میکنند. آنچه در این ائتلاف غایب است حضور جامعه ایرانیان مقیم آمریکاست.

هدف از گزارش حاضر، شناخت این لابی، بررسی اهداف آن، درک جایگاه و میزان نفوذ و تأثیر آن بر سیاست آمریکا در رابطه با ایران است. در بخش های بعدی این گزارش، چگونگی دگردیسی این ائتلاف ضد جنگ به یک لابی تمام عیار در جهت منافع جمهوری اسلامی را مطالعه میکنیم.

دوستان قدیمی

چند هفته پس از آغاز ریاست جمهوری اوباما، در فوریه 2009، "پاتریک دیسنی" (لابیست نایاک) یک ایمیل خصوصی برای 5 نفر از مسئولان چند سازمان تجاری مهم در آمریکا فرستاد و از آنان خواست تا برای مقابله با تحریم های جدید علیه ایران دورهم جمع شوند و فعالیت های خودشان را با یکدیگر هماهنگ کنند. دیسنی با لحنی خودمانی که نشان از رابطه ای دیرین با آنان بود نوشت: "من دوست دارم تا همگی مان دور هم جمع شویم تا در زمینه همکاری مشترک برای مبارزه با قانون تحریم جدید علیه ایران (عدم سرمایه گذاری صندوق های ایالتی در کمپانی هایی که با ایران معامله میکنند) بحث کنیم."

یکی از کسانی که ایمیل را دریافت کرد “Simone Weber” مسئول لابی کمپانی های بزرگ بین المللی است که در آمریکا شعبه دارند. دوست دیگری که این ایمیل را دریافت کرده، Richard Sawaya است. وی مدیر USA*Engage یعنی لابی رسمی بزرگترین کمپانی های آمریکائی است که از سال 1997 شروع به فعالیت نموده ویکی از مهمترین وظائف آن مبارزه با تحریم علیه ایران است.

درست 10 سال پیش یعنی در 1999، همین Sawaya از آمریکا به قبرس رفت تا در کنفرانسی شرکت کند که تریتا پارسی و همکار وی سیامک نمازی (دلال نفت مقیم تهران سند 1 و سند 2) نیز در آن حضور داشتند. پارسی که دانشجوی مقیم سوئد بود بتازگی کار لابی خودش در آمریکا را شروع کرده بود و سیامک نمازی نیز به کمپانی آتیه بهار در تهران پیوسته بود. فعالیت اصلی آتیه بهار دلالی برای کمپانی های بزرگ بین المللی و بخصوص غولهای نفتی است. Sawaya در آن زمان معاون کمپانی نفتی ARCO بود.

طراح اصلی این کنفرانس محمد باقر نمازی (پدر سیامک نمازی) بود که با هماهنگی دولت ایران، موسسه همیاران را در تهران براه انداخت. باقر نمازی برای شرکت در کنفرانس قبرس، یکی دیگر از اعضای هیئت مدیره همیاران را نیز با خود بهمراه آورد. وی فرخ مستوفی مسئول روابط عمومی کمپانی نفتی شل در ایران است.

همه این "نفت دوستان" در قبرس جمع شدند تا راههای نزدیکی بین دو ملت ایران و آمریکا را بررسی کنند. البته از آنجا که این دو ملت هیچگاه با یکدیگر مشکلی نداشته اند، هدف واقعی این کنفرانس بررسی راههای مقابله با تحریم های آمریکا علیه جمهوری اسلامی بود. ازاینرو، تریتا پارسی و سیامک نمازی یک پروژه مشترک ارائه کردند که موضوع اصلی آن راه اندازی یک لابی تحت نام ایرانیان در آمریکا بود. هدف این بود که لابی مزبور با کپی برداری از لابی اسرائیل در آمریکا AIPAC بتواند سیاست های کنگره آمریکا را تحت تأثیر قرار داده و با تحریم های اقتصادی علیه ایران مقابله کند.

لابی کمپانی های بزرگ علیه تحریم های اقتصادی

فعالیت کمپانی های نفتی برای مقابله با تحریم های اقتصادی علیه ایران از سالهای 1992 ببعد افزایش یافت تا اینکه در سال 1997 همه کمپانی های بزرگ و در رأس آن غولهای نفتی دور هم جمع شدند و لابی معروف USA*Engage را براه انداختند. اما این لابی به وجود گروههائی تحت نام ایرانیان نیز احتیاج داشت تا بتوانند افکار عمومی را قانع کنند که حکومت ایران اصلاح شده و باید با آن از در دوستی در آمد.

گاری مارفین که مسئول لابی کمپانی نفتی کونوکو بود در مصاحبه ای به اتحاد بین این کمپانی ها با این گروههای ظاهرا ایرانی اشاره کرد و گفت: "اتحاد کمپانی های نفتی با آمریکائیان ایرانی تبار بخشی از مبارزه ما با تحریم های اقتصادی علیه ایران است." در گزارش دیگری که در یکی از نشریات آمریکائی چاپ شد، رئیس لابی کمپانی های بزرگ نیز به نیاز به گروههای ایرانی برای پیشبرد لابی اشاره کرد: (مقاله ماه مه 1998 سان دیه گو تریبون)

"Kittredge رئیس شرکت لابی USA-Engage در واشنگتن میگوید که تحریم های آمریکا باعث گردیده تا منافع نفتی شرکت های آمریکائی در این منطقه ازجهان ازدست برود. بسیاری از کمپانی های آمریکائی برای مبارزه با تحریم ها وارد صحنه شده اند و همینجاست که وجود این گروههای ایرانی برای آنان لازم است."

در یک گزارش دیگر، رئیس اتحادیه کمپانی های نفتی آمریکا به اهداف این لابی و کمک گیری از گروههای "ایرانی" اشاره میکند:

« Red Cavaneyرئیس شرکت American Petroleum Institute (اتحادیه کمپانی های نفتی) و متحدان وی در بحبوحه تلاش های خود برای مبارزه با تحریم های آمریکا علیه ایران هستند. یکی ازاین لابیست ها Bennett Johnston نماینده سابق کنگره و عضو هیئت مدیره Chevron است که بهمراه هیئتی ازاین شرکت اخیرا ازایران بازدید کرده بود. شرکت های نفتی برای پیشبرد مبارزه خود از تشکل های ایرانی کمک میگیرند.»

در همین راستا و برای کمک به لابی کمپانی های آمریکائی، سه سازمان ظاهرا ایرانی براه افتاد که مهمترین آن شورای آمریکائی ایرانی به رهبری هوشنگ امیر احمدی بود که بودجه آن عمدتا توسط کمپانی های نفتی فراهم میشد. سازمان دیگری که براه افتاد یک گروه کوچک بنام "ایرانیان برای همکاری بین المللی" بود که تریتا پارسی آنرا براه انداخت. وی که در آنزمان در سوئد زندگی میکرد برای لابی به آمریکا میآمد. در سندیکه از دادگاه دریافت کرده ایم، تریتا پارسی هدف سازمان خود را برداشتن تحریم از روی ایران و فشار به کنگره آمریکا برای دوستی با جمهوری اسلامی اعلام کرده است. سند (Document : IIC CV )

متحدان تریتا پارسی برای راه اندازی نایاک

در آغاز سال 2001 تریتا پارسی به استخدام هوشنگ امیر احمدی در آمد و با دریافت اجازه کار وارد آمریکا گردید. (سند: AIC board re TP) وی از همان زمان تلاش خود برای راه اندازی یک لابی وسیع تحت نام ایرانیان را آغاز کرد. یکی از اسناد مهمی که از طریق دادگاه بدست آورده ایم، صورتجلسه یک کنفرانس تلفنی و چند ایمیل در ژوئن 2001 یعنی چند ماه قبل از راه اندازی نایاک، بین تریتا پارسی با چند نفر دیگر منجمله عباس عدالت است که در مورد راه اندازی یک لابی در آمریکا بحث و گفتگو میکنند. عباس عدالت همان کسی است که بعدها سازمان لابی "کاسمی" را براه انداخت که تحت تام مبارزه با جنگ، از سال 2005 تا کنون در حمایت از رژیم ایران و برنامه اتمی اش فعالیت کرده است.

در کنفرانس تلفنی سال 2001، همه افراد روی هدف اصلی خود یعنی راه اندازی یک لابی برای برداشتن تحریم ها توافق داشتند اما برخی از آنان معتقد بودند که بایستی در آغاز روی برداشتن تحریم از روی سازمانهای غیر دولتی متمرکز شد. تریتا پارسی و عباس عدالت با این نظر مخالف بودند و میگفتند که این لابی بایستی از همان آغاز روی برداشتن همه تحریم ها تمرکز کند زیرا هدف اصلی برای متحدان آمریکائی تریتا پارسی در کنگره آمریکا برداشتن همه تحریم هاست و نه حل مشکل سازمانهای غیر دولتی: (سند دادگاه، کنفرانس تلفنی 2001)

"این سه نفر معتقدند که باید در مرحله اول روی برداشتن تحریم ها از روی سازمان های غیر دولتی فعالیت کرد. اما تریتا پارسی مخالفت میکند و دلائل خودش را چنین بیان میکند:

ممکن است آمریکا موافقت کند و اجازه ارتباط بین سازمان های غیر دولتی ایران و آمریکا را بدهد. در اینصورت این حرکت را بعنوان یک ژست حسن نیت معرفی خواهد کرد و منتظر میماند که ایران نیز در مقابل یک حرکت مثبتی انجام دهد. و چون احتمال این هست که ایران کاری انجام ندهد، در اینصورت اقدام بعدی یعنی برداشتن تحریم های اقتصادی از دستور کار خارج میشود.

مشکل دوم اینجاست که اگر ما روی برداشتن تحریم از روی سازمانهای غیر دولتی فعالیت کنیم، در اینصورت متحدان خودمان در داخل و خارج از کنگره را از دست خواهیم.

در این کنفرانس تلفنی همچنین در مورد غیر قانونی بودن لابی در یک سازمان غیر انتفاغی بحث میشود و تریتا پارسی پیشنهاد میکند که چه بسا بهتر باشد که یک سازمان مستقل در کنار سازمان اصلی درست کرد و کار لابی را سازمان دومی انجام دهد."

حال باید دید این متحدانی که تریتا پارسی به وجود آنان در کنگره اشاره میکند چه کسانی هستند. برای درک این مسئله باید به ایمیلی که تریتا پارسی پس از این کنفرانس تلفنی برای دیگران فرستاده نگاه کنیم. وی در ایمیل خود بتاریخ 23 ژوئن 2001 می نویسد:

"من با نظر دکتر عدالت موافقم که از همان آغاز روی هر دو هدف بطور همزمان فعالیت کنیم: برداشتن تحریم از روی سازمانهای غیر دولتی و برداشتن همه تحریم های اقتصادی علیه ایران. در این حالت میتوانیم با متحدان خود در داخل و خارج کنگره مشترکا کار کنیم. این متحدان احتمالا با یک لابی که هدف آن فقط برداشتن تحریم از سازمانهای غیر دولتی باشد موافق نیستند (آنان خواستار برداشتن کل تحریم ها هستند).

از طرف دیگر من از شما انتظار دارم که نظرات خودتان را زودتر بگوئید تا ما بتوانیم تا سه شنبه نظراتمان را جمع بندی کنیم و همانطور که دکتر باقر نمازی از تهران از ما خواسته، این جمع بندی را به آقای میلر بدهیم."

همانطور که بخوبی مشاهده میشود، تریتا پارسی برای راه اندازی لابی خود در آمریکا، از باقر نمازی مقیم تهران دستور گرفته و بایستی نتیجه رایزنی خود با دیگران را در اختیار میلر قرار دهد. William Miller سفیر سابق آمریکا در اوکرائین، از سال 1997 جزو هیئت مدیره شورای امیر احمدی بود. میلر یکی از فعال ترین سیاستمداران آمریکاست که با حمایت مالی بنیاد راکفلر، برای برداشتن فشار و تحریم از روی جمهوری اسلامی فعالیت کرده است. وی دوست تریتا پارسی است و حتی در حمایت از درخواست گرین کارت برای وی نیز نامه ای به اداره مهاجرت آمریکا نوشته و گفته است که اعطای گرین کارت به تریتا پارسی به امنیت ملی آمریکا کمک میکند.

اما برای آشنائی بیشتر با متحدان آمریکائی تریتا پارسی و لابی طرفدار دوستی با جمهوری اسلامی، بایستی به یک سند بسیار مهمی که از طریق دادگاه بدست آورده ایم نگاه کنیم. این سند، نامه نگاری بین تریتا پارسی و روی کافی، لابیست معروف واشنگتن و دوست جرج بوش میباشد. تریتا پارسی در نامه ایکه به روی کافی نوشته، اهداف لابی خودش یعنی برداشتن تحریم های اقتصادی و سیاسی از روی جمهوری اسلامی و باز شدن دربهای تجارت را توضیح داده و میگوید: "حامیان لابی ما آندسته از بخش های اقتصادی اند که از باز شدن دربهای ایران بروی تجارت و داد و ستد سود میبرند."

نامه خصوصی تریتا پارسی به روی کافی و توضیح در مورد اهداف لابی مورد نظر تریتا پارسی:

"اهداف لابی

اگرچه وظیفه اصلی این لابی باید بهبود رابطه ایران و آمریکا و برداشتن تحریم ها باشد اما در مرحله اول بایستی روی موضوعاتی کار کرد که حساست کمتری ایجاد میکند مثل مشکل ویزا یا تبعیض علیه ایرانیان... اگر در آغاز کار روی اینگونه موضوعاتی که بحث انگیز نیست متمرکز شویم، اینکار باعث کسب اعتبار لابی ما در میان جامعه ایرانیان می شود.

به لابی خود چهره ای انساندوستانه بدهیم

برای رفع نیاز های مالی این لابی بایستی به سراغ تاجران ایرانی رفت. اگرچه طرف حساب های اصلی این لابی تاجران ایرانی و آمریکائی هستند اما باید حتما یک چهره انسانی به این لابی و اهداف آن داد. باید توجه داشت که سازمان ایپاک یعنی لابی اسرائیل بخوبی موفق شده تا طرفداران برداشتن تحریم از روی ایران را بعنوان سرمایه داران پر طمعی معرفی کند که حاضرند برای منفعت اقتصادی خود، با یک رژیم تروریستی معامله کنند.

در مقابل، کمپانی های نفتی نیز که در صف اول برداشتن تحریم ها هستند، تاکنون نتوانسته اند به کارزار خود یک چهره انسانی بدهند و در توجیه فعالیت های خود، از اینگونه دلائل استفاده کنند: "ما برای ایرانیانی که در چنگال رژیم دیکتاتوری ایران هستند نگرانیم" یا مثلا: "تحریم های موجود علیه ایران باعث ویرانی بسیاری از خانواده های آمریکائی شده که شغل خودشان را بخاطر تحریم ها از دست داده اند."

با انسانی جلوه دادن لابی خودمان هم میتوانیم اعتماد جامعه ایرانی را بخود جلب کنیم و هم میتوانیم برای پیروزی در کنگره آمریکا ازآن استفاده کنیم.

کمک مالی

تا کنون، سازمان های ایرانی – آمریکائی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های نفتی رفته اند. این استراتژی مثل یک شمشیر دو لبه است. از یکطرف، این کمپانی ها بطور کامل با ما همراه هستند و در این زمینه گشاده دستی لازم را نیز دارند که باید به نمونه شورای امیر احمدی اشاره نمود. اما از طرف دیگر، کمپانی های نفتی وجهه خوبی در میان ایران ها ندارند و باعث بی آبروئی ما در میان این جماعت خواهد شد.

باید حمایت مالی کمپانی های مزبور را محدود کرد مثلا بیشتر از ده درصد در آمد کل لابی نباشد.

باید به سراغ آندسته از بخش های اقتصادی رفت که هم چهره مثبتی دارند و هم آنکه از باز شدن دربهای ایران بروی تجارت و داد و ستد سود میبرند مثل کمپانی موتورولا که از بازار 70 میلیون نفری ایران سود سرشاری خواهد برد. بطور کلی باید توجه داشت که کمپانی هایی که در بخش ارتباطات و کامپیوتر کار میکنند منفعت زیادی در ایران دارند زیرا نیروی کار ایران مجرب ولی ارزان است مثل هند. یا بایستی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های ساختمان، آبیاری یا شرکت های نوشابه با شرکت هایی مثل مک دونالد رفت.

رقبای احتمالی ما

شورای آمریکائی ایرانی (امیر احمدی)

این شورا در طول پنج سال گذشته با نفوذ ترین گروه آمریکائی ایرانی در صحنه سیاسی آمریکا بوده است. این گروه توسط هوشنگ امیر احمدی اداره میشود. اما بخاطر روابط امیر احمدی با جناح محافظه کار در ایران، اعتبار شورا خدشه دار شده است. از طرف دیگر، حمایت مالی کمپانی های نفتی نیز کمتر شده و تلاش های امیر احمدی برای جذب جامعه ایرانیان مقیم آمریکا نیز با شکست روبرو شده است."


هیچ نظری موجود نیست: