نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

به جای يک بيانيه ی پنج يا ده ماده يی ديگر


محمد علی اصفهانی


اين روز ها همه مشغول صدور بيانيه های پنج ماده يی و ده ماده يی هستند. بيانيه صادر کردن کار بزرگان است؛ ولی به نظر می رسد که حق نوشتن يک متن ساده، و به پنج ـ شش بند تقسيم کردن آن را، دستکم اعلاميه ی جهانی حقوق بشر، برای همه، از جمله راقم اين سطور، به رسميت شناخته باشد.
بنا بر اين:

بند اول:
ايرانِ امروز، در مرحله ی انقلاب قرار دارد، نه در مرحله ی رفرم. جنبش جاري، از رفرمگرايی آغاز شد؛ ولی برای چندمين بار، اين اصل طلايی را به اثبات رسانيد که رفرمگرايي، در شرايطي، می تواند در خدمت انقلاب قرار گيرد.
پيشتر از اين هم به اين موضوع پرداخته بودم (۱)، و اين که:
گفته می شود که اين ˝رژيم˝، ˝ظرفيت˝ رفرم ندارد. من اما دوست دارم بگويم که اين ˝حاکميت˝، با رفرم، ˝متلاشي˝ می شود. و ميان آن گفته و اين گفته، تفاوتی است ميان ˝رژيم˝ با ˝حاکميت˝؛ و ميان ˝ظرفيت نداشتن˝ با ˝متلاشی شدن˝.
دستکم از مرگ خمينی به بعد، حاکميت در ايران، مجموعه يی است مغشوش که در آن، آنچه سرنوشت موقت هر ˝موضوع˝ را رقم می زند، نه اراده ی منسجم يک ˝رژيم˝، بلکه ـ به تناسبِ هر مقطع و هر موضوع ـ برآيند هردم متغير نيرو هايی است که در حال کشاکش دائمی بايکديگرند.
˝ظرفيت نداشتن˝ نيز، بيان ˝ايستايي˝ است؛ ولی ˝متلاشی شدن˝ بيان حرکت است. حرکت به سمت تلاشی. در بيان اول، از اساس، خواست ˝رفرم˝ نفی می شود؛ و در بيان دوم، هرگونه خواست رفرم، به عنوان کمکی بالفعل به متلاشی شدن، و کمکی بالقوه به متلاشی کردن، مورد تأييد قرار می گيرد...
حاکميتی که با رفرم، متلاشی می شود، در برابر خواست رفرم، ايستادگی می کند. و چون در برابر خواست رفرم، ايستادگی می کند، در بستگی و انسداد فضای درون خويش، به هنگام شکوفايی فضای بيرون خويش، از هم فرو خواهد پاشيد!
و هم از اين رو، در حضور حاکميتی از اين دست، رفرمگرايان، ˝متحد عيني˝ کسانی هستند که درهم کوبيدن حاکميت، و ساختن بنايی نوين را به عنوان هدف خود انتخاب کرده اند.

بند دوم:
از آنجا که رفرمگرايان، با چنين بياني، ˝متحد عيني˝ کسانی هستند که درهم کوبيدن حاکميت، و ساختن بنايی نوين را به عنوان هدف خود انتخاب کرده اند، هر عملی در جهت دو قطبی کردن نيروهای درون جنبش، و ايجاد دشمني، کينه، نفرت، دلزدگي، خستگي، و جدايی در ميان اين نيرو ها، چه از ناحيه ی رفرمگرايان انجام بپذيرد، و چه از ناحيه ی انقلابگرايان، يا به شکست جنبش با تمام نيرو های درون آن، و يا به تحميل هزينه يی بر مردم، سنگين تر از اندازه ی تحملشان، منجر خواهد شد.
لازم است که نيرو های درون جنبش، تا حد اکثر ممکن، و تا نقطه يی که پرنسيپ ها اجازه می دهد، با تکيه بر نقاط اشتراک، و با در نظر داشتن ارتفاع سقف يک انتظار عقلانی (و نه آرمانی و ايده آل) که هر طرف ـ با توجه به ماهيت طرف ديگر ـ می تواند از او داشته باشد، در کنار يکديگر حرکت کنند.
و فرق است ميان ˝در کنار يکديگر˝ با ˝ذوب شده در يکديگر˝. حرکت در کنار يکديگر، نه به معنای نديده گرفتن نقاط افتراق است، و نه به معنای نفی حرکت های جداگانه نيز در چهارچوب های جداگانه. حرکت در کنار يکديگر ـ در اينجا ـ فقط به معنای حضور در يک جبهه ی فراگير ِ اعلام شده يا اعلام نشده است و بس.
و اين جبهه ی فراگير ِ اعلام شده يا اعلام نشده هم بر امتداد گام های نخستينی شکل گرفته است و می گيرد که پيش از برداشتن آن ها نمی توان گام های بعدی را برداشت. مگر از طريق ˝طيّ الارض˝ (در يک چشم بر هم زدن، از شرق تا غرب عالم را درنورديدن).
نگرانی از اين که کسانی مردم را فريب خواهند داد و در نيمه راه از حرکت باز خواهند داشت، بيشتر از عدم شناخت ماهيت جنبش جاری نتيجه می شود، و از بها دادن بيش از اندازه به نقش چهره های مطرح جنبش، در تعيين سرنوشت نهايی جنبش.
در مسير حرکت، تنها آن هايی که بيشترين انطباق را با روح حرکت دارند هستند که باقی خواهند ماند؛ يا اصلاً تازه متولد خواهند شد.

بند سوم:
جنبش جاري، ماهيت ايده ئو لوژيک، و به تبع آن، ماهيت مذهبی ندارد؛ هرچند در آن از نماد های مذهبي، به اشکال مختلف، استفاده شده است؛ و هرچند که به طور طبيعی و خود به خودي، بخش عمده ی افراد حاضر در آن را ـ به دليل توده يی بودن جنبش، و موقعيت کشور خاستگاه آن ـ کسانی که مسلمان ناميده می شوند تشکيل می دهند. اما مسلمانانی که در اکثريتِ نزديک به تماميت خود، خواهان جدايی کامل دو نهاد دين و حکومت از يکديگر هستند، و با دين به عنوان موضوعی شخصی برخورد می کنند.
آن هايی که می کوشند تا تضاد ميان حاکميت و مردم را با تضاد ميان اعتقاد و بی اعتقادی به دين يکی يا همسان جلوه دهند، با هر نيتی که داشته باشند ـ در عمل ـ بر ادعای يک دار و دسته، مُهر تأييد می نهند:
ادعای دار و دسته ی ولی فقيه، که خود را نماينده ی خدا، و حاکم شرع اسلام می داند، و نيرو های مقابل خود را در جنگ با خدا و اسلام. نه در جنگ با اصل نظام خلافت و اصل حاکميت شرع.
˝اسلام ستيزان حرفه يي˝، که جا و بی جا، خصوصيات و ذهنيات خود را به جنبش تعميم می دهند، و يا خواست اصلی توده ها، يعنی حاکميتی منبعث از اراده ی مردم، و متکی بر قوانين وضع شده توسط مردم را تحت الشّعاع دعوای فرعی و کهن و تمام نشدنی اعتقاد يا عدم اعتقاد به دين قرار می دهند (و گاه نيز اين را سکولاريسم و لاييسيته معرفی می کنند!) خوب است لحظه يی بيانديشند و ببينند که دارند آب به آسياب چه کسانی می ريزند.

بند چهارم:
در جنبش جاري، غالب بودن وجه ˝مدني˝ بر وجه ˝سياسي˝ به معنای خاص کلمه، حاوی نقاط قوتی است همچون تضمين شدگی پيشاپيش حقوق مدنی ـ به خصوص حقوق زنان و نيز حقوق ˝اقليت˝ ها ـ ، و آزادی های اجتماعی و فردي، و همزيستی مسالمت آميز، و اصالت انسان (تقدم انسان بر هر مقوله ی ديگر)، و سلامت روانی جامعه، در صورت پيروزی جنبش.
و حاوی نقاط ضعفی است همچون ناپختگي، بی بهره بودن از ˝رهبري˝ (در معنای مديريت هماهنگ کننده ی مسئوليت پذير ِ مسئوليت ساز ِ مسئوليت خواهِ پاسخگو؛ و نه در معنای به لجن کشيده شده ی آن)، امکان تأثيرپذيری های نامطلوب از اين سو و آن سو، و عدم پيوند لازم با مضامين مبارزه ی طبقاتی (باز هم نه در معنای ارزان و کليشه يی اين مضامين).
تا زمانی که اين نقاط ضعف، بر طرف نشده باشند، انتظار پيروزی يی شايسته ی جنبش را داشتن، بيشتر به ˝يا شانس و يا اقبال˝ نزديک است تا به قطعيت.

بند پنجم:
خشونت و قهر (در گيومه و بيرون گيومه)، و عدم خشونت و قهر (در گيومه و بيرون گيومه)، موضوع استراتژيک جنبش نيست؛ و فقط می تواند به عنوان بحثی در موضوع تاکتيک، به طور مقطعي، از اهميت ويژه برخوردار شود.
راقم اين سطور، به صورت جداگانه در نوشته يی ديگر، سعی کرده است تا به سهم خود، بابی بر اين مقوله بگشايد؛ و در اينجا به جای تکرار، خواننده ی احتمالاً علاقمند را ـ علی الحساب ـ به همان نوشته ارجاع می دهد. (۲)

و بند بی شماره:
ديروز، ارزانی کسانی باد که خود را در آن تعريف می کنند. امروز اما، در زير گام های آنانی است که به سوی فردا در حرکتند.

۳۰ دی ۱۳۸۸
----------------------------------------------------------------------
۱ ـ به جای اذيت کردن موسوي، کار خودمان را بکنيم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/khod.html
۲ ـ خشونت و مسالمت را از نو تعريف کنيم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/koshoonat.html

هیچ نظری موجود نیست: