نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

رد اعتراضات مردمی یا اغراق‏گوئی نادرست است!

شباهنگ راد

داستان و حکایت اپوزیسیون خارج از کشور بسیار عجیب و غریب است. متد و اسلوب‏های‏اش را گم نموده است و هر کسی دارد ساز خود را می‏نوازد. سیاست‏های‏اش بیش‏تر به پاندول ساعت شباهت پیدا کرده است و رفتار و کردارش بر روی یک خط سوار نیست. در حرف چیزی می‏گوید و در عمل به راه دیگری می‏رود. بی دقتی در پاسخ‏گوئی به نیازمندی‏های واقعی جامعه به عادت‏اش تبدیل گشته است. درک درستی از تنوع طبقاتی و خواسته‏های متفاوت به‏حق و واقعی نیروهای درگیر در جامعه ندارد. نگاه‏‏اش، نگاهِ سیاه و سفید است و بعضاً هم بر تفاوت جایگاه‏ها نا آشناست و تلاش‏اش بر آن است تا ذهن و آرزوهای خود را به‏جای واقعیات به‏نشاند. طبعاً عکس‏العمل‏ها در این خصوص متفاوت است و پرداختن مشروح آن‏ها را باید به زمانی دیگر موکول نمود؛ اگر چه عده‏ای، مبلغ بی تفاوتی و سکوت مردم در مقابل ددمنشی‏های سرکوب‏گراند و عده‏ای دیگر هم بر این باوراند که به‏دلیل سیاست‏های "صحیح" تا کنونی‏شان بود که جامعه‏ی ایران بعد از سی سال به چنین سمتی شیفت نموده است!! در این میان تکلیف بسیار گُنگ و نا معین است و نمی‏توان از اپوزیسیون موجود در خارج از کشور نسبت به وقایع‏ی اخیر تعریف واحدی ارائه داد. شرح واقعه متفاوت و متعاقباً این‏که ارزیابی‏ها و تحلیل‏ها هم گوناگون است، امّا جدا از همه‏ی این‏ها براستی آیا تعیین چنین وظایفی – یعنی بی‏وظیفه‏گی و عدم دخالت‏گری در مبارزات توده‏ها – و به تبع از آن تعریف بنادرست و سراسر مبالغه آمیز می‏تواند مبین سالمی یک جریان و یا حزب سیاسی‏ای که مدعی "هدایت" اعتراضات توده‏ای‏ست، باشد؟ متآسفانه باید اذعان نمود که پاسخ سئوالات فوق منفی‏ست و در هیچ‏یک از آن‏ها نمی‏توان رد و یا نشانی از ارائه‏ی ارزیابی صحیح از واقعیات مبارزات مردمی و موقعیت خودی یافت؛ به دلیل این‏که سه دهه‏ای‏ست اقشار و طبقات متفاوت جامعه در زیر ستم سرمایه‏داراند و زندگی‏شان توسط قداره‏بندان رژیم جمهوری اسلامی به تباهی کامل کشانده شده است؛ سی سالی‏ست که فقر دامان همه‏ی طبقات و اقشار متفاوت را فرا گرفته است و پاسخ هر اعتراضی از جانب رژیم دستگیری، شکنجه و گلوله است؛ سی سالی‏ست که رژیم جمهوری اسلامی دارد به حریم خصوصی جوانان تعرض می‏نماید و زنان را به وحشیانه‏ترین شکل ممکنه مورد آماج حملات خود قرار می‏دهد. محدودیت‏ها و تضییقات همگانی‏ست و هیچ قشر و طبقه‏ای در این مدت از گزند ارگان‏های سرکوب‏گر رژیم جمهوری اسلامی در امان نبوده‏اند. جمهوری اسلامی گرفت و زد و کُشت و به هیچ احدالناسی هم در این مدت رحم نه‏کرد. جان مردم به لب‏شان رسیده و خواهان تداوم مناسبات و سیستم فعلی نیستند. به هزاران زبان آنرا بیان نموده‏اند و با هزاران عمل نشان داده‏اند که خواهان آزادی و تأمین حقوق اولیه‏ی خویش‏اند. سی سال اعتراض، سی اعتصاب، سی سال مخالفت و سی سال درگیری با حامیان و مدافعین نظام در میادین متفاوت جامعه همه و همه بنوبه‏ی خود نمایان‏گر نظر باطنی مردم نسبت به حاکمان می‏باشد. مردم از دست همه‏ی سران حکومت زله‏اند. همین کافی نیست که به ماهیت درونی و خواست واقعی توده‏ها پی ببریم و مبارزات اخیرشانرا صرفاً و صرفاً به شرایط فعلی و آن‏هم در حول و حوش انتخابات ریاست جمهوری اسلامی محدود ننمائیم. دهه‏هاست که جنگ بین مردم و رژیم آغاز شده است و اینرا همه باور دارند و حتی خودی‏های‏شان هم دارند بر زبان می‏رانند. مردم دارند به هر بهانه‏ای به خیابان‏ها سرازیر می‏شونند و خواهان مرگ نظام‏اند. واضح است‏که بی تفاوتی نسبت به اعتراضات آنان و هم‏چنین انتساب همه‏ی آن‏ها به اپوزیسیون دولتی رژیم ناصحیح است. این نگرش و سیاست نمی‏تواند به کار کمونیست‏ها آید و از بیخ و بُن نادرست است؛ چرا که شرکت در مبارزات مردم و رادیکالیزه نمودن آن از زمره وظایف هر عنصر آگاه و کمونیستی‏ست و پائین انداختن وظیفه‏ و پرچم حمایتی نمی‏تواند در خدمت به پیش‏رفت و بالندگی انقلاب قرار گیرد. کمونیست و مبارز مدافع‏ی اعتراضات توده‏ای ملزم به شرکت در آن‏هاست. وظیفه‏اش روشنگری‏ست. واضح است‏ تا مادامی‏که توده‏ از جانب نیروهای کمونیستی و انقلابی مورد حمایتِ عملی قرار نه‏گیرد، قادر به تشخیص تمامی فن و فنون مبارزاتی و شناخت از ماهیت واقعی لمیدگان درون انقلاب نیست. تجارب بسیار گرانبهائی در این زمینه وجود دارد. تاریخ مبارزاتی توده‏ها و بویژه اعتراضات سه دهه‏ی اخیر کارگران و زحمت‏کشان ایران نمودار چنین حقایقی‏ست که توده به‏خودی خود قادر به کشف همه‏ی حقایق نیست. باید دانست‏ تا زمانی‏که جنبش‏های اعتراضی از سر سالم و صحیح‏ای بی بهره‏اند، بازنده‏ی میدان طبقاتی نابرابراند و به تبع از آن انتظار فراتر از آن‏چه را که امروزه در ایران نظاره‏گر آنیم، بی‏مورد و غیر واقعی‏ست. حقیقتاً که توده‏ها در اعتراضات اخیر بالاترین پتانسیل مبارزاتی را از خود بنمایش گذاشته‏اند و صدها قدم از "پیشروان" انقلاب کارگری – توده‏ای پیشی گرفته‏اند. جای هیچ‏گونه سرزنش و ایرادی به بخش‏هایی از اعتراضات مردمی نیست. ایراد کار در جائی دیگر نهفته است و باید بدان پاسخی روشن داد. جایز نیستیم تا ناکرده‏های خود را به‏حساب مردم واریز نمائیم. این روزها اقشار گوناگونی و آن‏هم بطور همگانی به‏میدان آمده‏اند و باید با تمامی وسعت خواسته‏های به‏حق‏شانرا شناخت. نقص و نارسائی کار نه در عدم شناخت عمقی مردم از ماهیت جناح‏های متفاوت رژیم بلکه باید آنرا در بی دقتی، بی مسئولیتی و عدم دخالت‏گری‏های سازمان‏ها و احزاب سیاسی توضیح داد. به بیانی واقعی جوانان و مردم در صحنه‏اند و علیرغم دعوت سر "جنبش سبز" به مبارزه‏ی آرام و قانونی، دارند اعتراضات خیابانی را سازمان و شعارهای باطنی خود را علیه‏ی نظام سر می‏دهند. سر دادن شعارهایی هم‏چون "مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی"، "مرگ بر خامنه‏ای" و "وای به روزی که مسلح شویم" شعارهای "جنبش سبز" نیست؛ بلکه شعارهای‏ست که دارد از عماق وجود توده‏های ناراضی از مناسبات حاکم بر جامعه‏ی‏مان بیرون می‏آید. تقویت این بخش از جنبش‏های اعتراضی و سازمان دادن آن‏ها تا مرحله‏ی پایانی از ضرورت‏هاست و در مقابل نادیده‏گیری این اعتراضات، چیزی جز شانه خالی کردن از وظایف فعالیتی در برابر خیزش‏های اعتراضی نیست. مازاد بر همه‏ی آن‏ها صحیح هم نیست تا اعتراضات توده‏ای را به سیاست‏های تا کنونی خود مربوط دانست. این جنبش، خودبخودی و سازمان نیافته است. متأسفانه باید اذعان نمود که دهه‏هاست اعتراضات مردمی در چنین وضعیتی بسر می‏برنند و تمامی عکس‏العمل‏های‏شان در مقابل رژیم جمهوری اسلامی، عکس‏العمل طبیعی‏ست. چرا که در هیچ دورانی اعتراضات‏شان سر سالمی نداشت و ایده‏ی صحیح‏ای بر آن‏ها حاکم نبود. همواره بدون پشتیبان نمایندگان سیاسی‏شان بپاخاستند و توسط سرکوب‏گران رژیم جمهوری اسلامی پس زده شده‏اند. این خصیصه را می‏توان در هر دوره‏ا‏ی نشان داد و جائی برای انکار این حقایق ملموس وجود ندارد. دهه‏هاست که سازمان‏ها و احزاب ایرانی این‏گونه خود را تعریف نموده‏اند و شالوده‏ی فعالیت‏های خود را در حمایت از مبارزات توده‏ای پای ریخته‏اند. واضح است‏که مبارزه‏ی حمایتی، بر تحرک و نشاط اعتراضات توده‏ای نه‏خواهد افزود. این شیوه از فعالیت، فاقد پیشقراولی‏ست و طبعاً قادر به بسیج هیچ قشر و تجمعی نیست؛ چرا که راه انداز فعالیت علیه‏ی ارگان‏های سرکوب‏گر نظام نیستند. بنابر این باید تاکید ورزید که به همان میزانی که بی تفاوتی و کناره‏گیری از اعتراضات اخیر مردمی ناصحیح است به همان میزان هم انتساب مبارزات مردمی به سیاست‏ها خودی هم نادرست می‏‏باشد. تکانی عمیق باید به‏خود داد و منفعت هر جنبشی را با منفعت تنگ گروهی خود گره نزند و از دریچه‏ی حقیقی بدان نگریست. طبعاً جنبش و خیزش مردمی بدون حمایت و رهبری سالم، جنبش و خیزش رو به فناست. نا خالصی‏های درون اعتراضات مردمی را تنها و تنها با دخالت‏گری‏های مستقیم و عملی می‏توان از بین بُرد. قدرت و افکار صحیح را باید در صحنه به‏نمایش گذاشت تا مردم از میان "بد" و "بدتر"، این‏بار نه "بد" بلکه خوب و صحیح‏ترین راه را انتخاب نمایند.


30 ژوئن 2009
9 تیر 1388

هیچ نظری موجود نیست: