نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

نکاتی در مورد آقای "محسن مخملباف"

آیا مخملباف می تواند با شال سبز میرحسین موسوی بدون هیچگونه نقدی، گذشته خود را پنهان کند. آیا می تواند بدون پوزش از مردم ایران وقیحانه امروزخود را مدافع آزادی و دمکراسی بداند، خیر!

آیا وی حقیقتا امروز عوض شده و طرفدار آزادی و دمکراسی شده است، شک کنید! کسی که در مورد گذشته خود دروغ می گوید؛ حتما در مورد حال و آینده هم دروغ می گوید. اَيا می توان پذيرفت که انسان نماهايی چون مخملباف که معلوم نيست چند نفر را دستگير و يا با راپرت هايشان به جوخه اعدام سپرده اند آزادانه بگردند و از آن دردناک تر اينکه در صفوف اعتراضات ايرانيان مقیم خارج کشور سخنگوی مردم ایران شوند.

این گذشته چیست که مخملباف حاضر نیست آن را نقد کند؟ آیا هنوز به این گذشته وفادار است و فقط نان به نرخ روز خوردن است که وی خود را به صفوف اعتراضی مردم علیه سرکوب های اخیر در ایران تحمیل کرده است؟

* مخملباف بنیانگزار سینمای ایدئولوژیک اسلامی در ایران است. سینمایی که فقط باید در خدمات اهداف نظام اسلامی فیلم درست می کرد و اکران می کرد. فیلم «توبه نصوح» اولین فیلم محسن مخملباف با بازیگران فرج الله سلحشور، بهزاد بهزادپور، محمد کاسبی، محمد علی دوست، محصول سال ۶۱ حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است. دهها زندانی بخاطر امتناع از دیدن این فیلم در زندان های جمهوری اسلامی در دهه 60 شلاق خوردند و شکنجه شدند.

در سال 1364 توسط « وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» فيلمی به کارگردانی « محسن مخملباف» و با بودجه سنگينی به نسبت ديگر فيلمهای ايرانی به نام « بايکوت» ساخته شد. در اين فيلم زندانيان را با زور و تهديد و در مواقعی با وعده آزادی، مجبور به شرکت در فيلم کردند و آنها را در نقشهای مختلف سياهی لشگر تا نقشهای درجه دو در فيلم جای دادند. شروع فيلمبرداری اين فيلم در زمستان 1363 آغاز شد. درست در موقعی که هيچگونه سازمان يا نيروی مدافع حقوق بشری وجود نداشت که از وضعيت زندانيان سياسی ايران ديدن کند. در اين شرايط زندانيان سياسی در مقابل وحشيگريهای رژيم بدون هيچگونه حمايت مادی قرار گرفته بودند و مجبور به بازيگری در جلو دوربين کارگردان رژيم شدند. «محسن مخلمباف» با همکاری «مجيد ترابپور» -رئيس زندان عادل آباد شيراز- با انتخاب مهره های فعال و حبس کشيده قديمی زندان که نزد ديگر زندانيان وجهه ای داشتند و با مجبور کردن آنان به شرکت در فيلم سعی در شکستن روحيه ديگر زندانيان را داشتند. اين دسته از زندانيان مشهور نيز که با توجه به اعدامهای دسته جمعی آن زمان از افراد قديمی زندان محسوب می شدند يا می بايست در دسته اعدامهای جمعی قرار بگيرند، همانطور که افرادی مثل «محمود حسنی»، «محسن توکلی»، «حسن پايدار»، «محمد جاور»، «اسماعيل دالوند» ، «جهانگير طالبی»، و … قرار گرفتند و يا اينکه بالاجبار در فليم شرکت کنند. در بين زندانيانی که مجبور شدند در فليم بازی کنند تعداد زيادی مشاهده می شوند که مستقيما از سلولهای انفرادی آنها را بيرون آورده بودند. به عنوان مثال «محمد جمالی» از سلول انفرادی بعد از مدت يکسال و دو ماه بيرون آورده شده است و او را به اجبار در فيلم جای دادند. او بعد از آن محکوم به دهسال حبس می شود و می تواند وارد بند عمومی شود. ولی با اينحال رژيم در سال 1367 او را اعدام می کند (اسم او در ليست گزارش اعداميان گاليندوپل که روز 14 فوريه 1990 از زندانهای ايران ديدن کرد می باشد.)

چند تن زندانیان سیاسی به خصوص زندانيان زندان عادل آباد شيراز که طبق سندی که در کتاب سراب سينمای اسلامی (رضا علامه زاده) نيز چاپ شده، عليه وی به سازمان ملل شکايت کرده اند. اما نتيجه ای بدست نياورده اند.

نمونه های دیگر از کارهای مخملباف در دهه 60 دوران طلایی همکاری همه جانبه اش با نظام جمهوری اسلامی

محسن مخملباف در سال 1366 و در واكنش به اكران فيلم سينمايي "اجاره نشين ها" ساخته داريوش مهرجويي در نامه اي خطاب به معاونت وقت سينمايي ارشاد آورده است:

برادر بهشتی،

سلام. خسته نباشید. انصاف حکم می کند که تلاش شما را در جهت رشد کمی سینما بستایم. اجرکم علی الله؛ اما وجود فیلم‌هایی چون اجاره نشین‌ها را به چه حسابی بگذارم. بی‌دقتی شما؟، بی‌اعتقادی شما؟، در صورت آخر اعتماد پاک مهندس موسوی را به شما نمی توانم ندیده بگیرم. برادر عزیز از شما خیلی خوبی می گویند. خیلی ها می گویند دو سه سال پیش در محضر مهندس مرا امر به ثواب کردید، یادتان هست؟ پس من باب ثواب می گویم؛ حاجی واشنگتن را که گردن نگرفتید، اجاره نشین‌ها به گردن چه کسی است؟ اگر فیلم را ندیده‌اید، ببینید. اگر دیده‌اید یک بار دیگر ببینید. شما را به همان حضرت اباالفضل (ع) تکلیف کسی چون من با شما چیست؟ ارج گذاری‌تان به جنگ را باور کنم یا اغماض‌تان را در مورد امثال اجاره نشین‌ها، امیدوارم که همچنان ما را متحجر ندانید که مثلاً به هنر تبلیغاتی و سفارشی معتقدیم یا با انتقاد مخالفیم. اما انتقاد در چارچوب انقلاب و اسلام یا هجو اصل اسلام و انقلاب؟ توهین می شود اگر بگویم فیلم دیدن بلد نیستید. می توانید بنشینید با هم اجاره نشین ها را ببینیم.

من باب ثواب گفتم، گناه که نکرده‌ام؟ واقع قضیه این است که دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم. اما یک ربع پیش که با قرآن استخاره کردم خوب آمد که به شما بگویم و نه به کس دیگر. ادای وظیفه کردم؛ ثواب یا گناه؛ آخرت خودتان را به دنیای دیگران نفروشید. -- محسن مخملباف

پاسخ بهشتی به مخملباف

بسمه تعالی

هنرمند گرامی برادر مخملباف

با سلام

نامه پرمطلب و موجز و برادرانه شما را خواندم. از اظهار لطف شما برادر گرامی سپاس‌گزارم. به دلیل اشتغالات مربوط به جشنواره متاسفانه هنوز موفق به دیدن بسیاری از فیلم‌ها نشده‌ام. در مورد فیلم اجاره‌نشین‌ها با نظراتی که تا به حال از جانب برادران مسلمان و مطلع به سینما شنیده‌ام عموماً آن را فیلمی متوسط در سطح برنامه‌های انتقادی تلویزیون دیده‌اند و البته با ساختی سینمایی. بسیار خوشحال می‌شوم اگر نظرتان را مشروح‌تر بدانم. امیدوارم هر چه زودتر موفق به دیدن این فیلم و فیلم‌های دیگر جشنواره بشوم و همچنین از نظر مشروح شما نیز راجع به این فیلم و احیاناً فیلم‌های دیگر امسال مطلع گردم. با تشکر مجدد از عنایت شما و با امید به توفیق شما در راه خدمت به اسلام و مسلمین. -- سیدمحمد بهشتی

- نقل از کتاب «تاریخ سینمای ایران»، نوشته جمال امید، جلد دوم

*****

نقل يک صحنه از نحوۀ دستگيری حشمت رئيسی فعال سياسی که هم اکنون مقيم شهر برلين است می تواند چهره واقعی اين سينماگر حکومتی را بهتر بنماياند. حشمت رئيسی که هم بند مخملباف در زندان شاه بوده در نوشتاری باعنوان ” بای سيکل ران آکتور کميته” در مورد دستگیری خود توسط وی می نويسد:

در گرمای زودرس اوايل سال ٦۰يکی از چهره های پر آوازه هنر ايران کلت کاليبر ٤٥ امريکايی خود رادر پشت شقيقۀ مردی گذاشته بود واز او خواست که کوچکترين تکانی نخورد ودستهايش را بالای سرش نگهدارد . مادر سالخوردۀ مرد دست فرزند خود را محکم گرفته بود و رها نمی کرد.

مرد که عرق سردی بر شقيقه اش نشسته بود صورت خود برگرداند تاچهره شکارچی انسان ها را ببيند. باور نمی کرد چگونه جنايت و هنر می تواند دست در دست هم بگذارد و در وجود يک انسان تجلی کند.“

ايا میتوان در خيابان ها به شکار انسان پرداخت و دگرانديشان را دستگير و به مسلخ فرستاد. و همزمان به فعاليت های هنری و کارگردانی فيلم و تئاتر مبادرت ورزيد ؟

و سرانجام باید اضافه کرد. اَيا می توان پذيرفت که انسان نماهايی چون مخملباف که معلوم نيست چند نفر را دستگير و يا با راپرت هايشان به جوخه اعدام سپرده اند آزادانه بگردند و از آن دردناک تر اينکه در صفوف اعتراضات ايرانيان مقیم خارج کشور سخنگوی مردم ایران شوند.

حداقل شرط دمکراسی خواهی این است که کسانی که در ضرب وشتم ، شکنجه ، اذيت وآزار وايجاد خفقان و وحشت دخالت مستقيم داشته اند و يا متهم به قتل وآدمکشی هستند بايستی با رعايت موازين مترقی دنيای امروز وبا حق بر خورداری از وکيل وبا نظارت سازمانهای مدافع حقوق بشر محاکمه شوند وتا آن زمان و تا صدور رای ما حق نداريم آنان را محکوم و يا تبريه کنيم . اما اينگونه اعمال شامل مرور زمان نمی شود . آقای محسن مخملباف ، نورچشمی رژيم جمهوری اسلامی و جشنواره ها نيز از اين قايده مستثنی نيستند و بايد تا زمان تشکيل چنين دادگاهی وصدور رای نهايی نمايش کارهای او متوقف شود و حضورش در محافل سينمايی و غیر سینمایی را ممنوع کرد.

به نقل از وبلاگ کمیته دانشجویی بلژیک

http://committe2007.blogfa.com

هیچ نظری موجود نیست: