نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

میرحسین موسوی به روایت نامه خامنه ای به خمینی و قربانی فر به کنگرلو و شرح وضعیت، توسط منتظری با حضور موسوی:



میرحسین موسوی به روایت نامه خامنه ای به خمینی و قربانی فر به کنگرلو و شرح وضعیت، توسط منتظری با حضور موسوی:

ایرانیان وضعیت هر سال را با بهار آن می سنجند و می گویند: سالی که نکوست از بهارش پیدا است. بهار امسال ایران با دستگیری دانشجویان و جوانان و ضرب وشتم خانواده های زندانیان سیاسی و دانشجویان آغاز شد. در آخرین روزهای سال قبل با مرگ وبلاگ نویس جوان و نیز دستگیری صدهها جوان دیگر در چهارشنبه سوری به پایان رسید. اخبار تعطیلی شرکت ها و کارخانجات در آخرین روزهای سال گذشته وضعیت شدیدا خراب اقتصادی ایران را به دلیل بی لیاقتی سران رژیم به خوبی نشان داد. از سیاست های ضد عدالت و ضد کارگر این حکومت در آخرین روزهای سال، یکی ترتیب اخراج کارگران در کارخانه قرقره و نخ زیبا بود. کارخانه مزبور که توسط بخش خصوصی خریداری شده بود، به محض واگذاری دو ماه بعد تعطیل شد. بعد از گذشت 2 ماه، کارگران را به کار دعوت کردند اما از تمام آنها آزمایش خون بعمل آوردند. به این ترتیب حدود 300 نفر از 500 کارگر آن کارخانه را به دلیل اعتیاد اخراج کردند و مابقی را باز خرید نمودند. این سیاست از حیله گرانه ترین ترفندهای اقتصادی این رژیم بود. به هر حال، قرار بر این بود وضعیت برخی از کاندیداها بررسی شود. نخست بنا بود احمدی نژاد و وضعیت او بررسی شود. ولی با مشاهده وضعیت این مفلوک که حالا دیگر هرکس او را تحقیر میکند حتی خامنه ای و میر حسین موسوی، سوگلی خمینی، وارد صحنه شد، لازم شد نخست کارنامه او بررسی شود:

* خامنه ای میر حسین موسوی را خصم خود می شمرد:

میر حسین موسوی از جمله افراد مورد اعتماد خمینی و گروههای سرکوبگر رژیم ازسال 60 به بعد بود. او از برجسته ترین مهره های رژیم به شمار می رفت. از اعضای حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیر، بعد از مرگ رجایی و باهنر، بود. در جریان خرید و معامله اسلحه با امریکاییان و نیز در جنایات بر ضد زندانیان سیاسی در سال 67 مسئولیت حکومت را بر عهده داشت. رئیس جمهوری منصوب خامنه ای بود. چون از هاشمی رفسنجانی تبعیت می کرد و به خامنه ای اعتناء نمی کرد، وقتی خامنه ای برای دور دوم رئیس جمهوری شد، موضع قاطع گرفت و حاضر نشد میر حسین موسوی را بعنوان نخست وزیر، به مجلس معرفی کند. خمینی گفت: موسوی باید در مقام نخست وزیری بماند. خامنه ای به او نامه نوشت که میر حسین موسوی را لایق و صالح برای تصدی مقام نخست وزیری نمی داند. اما اگر ولایت با شما است هرگاه لازم می بینید او نخست وزیر بماند، حکم کنید و در قیامت هم پاسخگو باشید. من نمی توانم پاسخگوی نصب او به نخست وزیری باشم. گروهی از اعضای مجلس ملاتاریا نزد خمینی رفتند. خمینی گفت: حکم نمی کنم اما اگر کس دیگری جز او نخست وزیر شود، خیانت است. خامنه ای ناگزیر تسلیم شد و میر حسین موسوی را به نخست وزیری منصوب کرد. با آنکه مجلسیان می دانستند به خواست خمینی او نخست وزیر شده است، 99 تن به او رأی نداند. از آن زمان، نزاع بر سر «ولائی» و «تبشیری» بودن نظر خمینی، برخاست و ادامه یافت.
موسوی که بمدت 20 سال گوشه نشینی گزیده بود، نخست وزیر دوران جنگ و معاملات پنهانی با امریکاییان و از عوامل قتل های زندانیان سیاسی است. بعد از مرگ خمینی و رهبر شدن خامنه ای به استناد نامه ای جعلی، هم بخاطر دشمنی خامنه ای با او و هم برای به فراموشی سپردن تبهکاریهایش، به گوشه ای خزید و لب فرو بست. حال او وضعیت را به شدت وخیم دیده است. خامنه ای هم لازم دیده است در تعیین رئیس جمهوری، حرف آخر را او بزند. موسوی اظهار سرسپردگی کرده و با این فکر که حفظ رژیم واجب است، پا به عرصه انتخابات گذارده است. به قول خود او، چون نمی تواند شاهد از بین رفتن رژیمی باشد که سالها برای استقرار آن کوشیده است، قدم رنجه کرده و پا به میدان «رقابت» در «انتخابات» ریاست جمهوری گذاشته است! در زیر با استناد به کتاب خاطرات آیت الله منتظری و برخی از نوشته های کتاب شنود اشباح، کارنامه میر حسین موسوی را به اطلاع نسل امروز می رسانیم:

* قربانی فر خزانه دار کودتاچیان نوژه، همکار میر حسین موسوی می شود:

در جریان کودتای نوژه که هدف آن از هم پاشاندن شیرازه سازمان ارتش و زمینه سازی برای حمله عراق به ایران بود، از جمله افرادی که از آنها نام برده می شد، یکی منوچهر قربانی فر بود. او از سوی بختیار مأمور تأمین پول و اسلحه برای کودتاچیان بود.

● در كتاب «كودتای نوژه» آمده است:... در بهار سال 1358، سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمری «محمدباقر بنی‌عامری» [... با نامهای مستعار: «باقر»، «امید»، «احسان» و ...] از همكاران فعال و نزدیك ارتشبد سابق «غلامعلی اویسی» درصدد برآمد تا از مواضع غرب (ناتو و آمریكا) نسبت به ایران اطلاع یابد و براساس آن، میزان موفقیت تدارك یك توطئه را بر علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ارزیابی كند... (کتاب شنود اشباح ، ص443 )
این تماس بلافاصله به نزدیكی «بنی‌عامری» با هواداران «بختیار» از طریق یكی از عوامل فعال دكتر «شاپور بختیار» در ایران بنام «ابوالقاسم خادم» (عضو «حزب ایران» و از دوستان فعال «بختیار» و از بزرگ مالكین گنبد) انجامید... پس از واقعه طبس، «بختیار» تحت فشار آمریكا و انگلیس به سازماندهی اجزاء كودتا برای مقابله همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی شتاب بخشید... (همان کتاب ص444)
شاخه تداركات:... این شاخه كه وظیفه تهیه پول، اسلحه، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز برای انجام یك كودتای موفق را بعهده داشت، تحت مسئولیت «منوچهر قربانی فر» بود... پول در وهله اول از جانب كشورهای آمریكا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد كودتا، مستقر در پاریس نهاده می‌شد و از آن طریق به داخل كشور سرازیر می‌گشت. به طوری كه در مدت كمتر از یك هفته، قریب به یكصد میلیون تومان ارسال گشت... (همان کتاب، ص446 )
... اطلاع داد كه قایقی حامل 5/2 تن اسلحه در نزدیكی سواحل بوشهر، آماده تحویل سلاح می‌باشد. «منوچهر قربانی فر» كه از شركای شركت كشتیرانی حمل و نقل «استارلاین» بود، فردی به نام «كورس ناظمیان» را مأمور ساخت تا توسط لنج، سلاح را تحویل بگیرد. همان کتاب، ص447 )
كودتای نوژه ... در تاریخ 18 تیرماه 1359 خنثی شد... در فاصله شكست «كودتای نوژه» تا «كودتای قطب‌زاده- شریعتمداری» یعنی در طول 5/1 سال، سه توطئه كودتای دیگر نیز به سرنوشت «نوژه» دچار شد... حجت‌الاسلام «ری‌شهری»، رئیس‌ وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتی خود گفت: «اولین گروه براندازی «پارس» بود، كه مخفف «پاسداران رژیم سلطنتی» است. دومین گروه براندازی «نمارا» بود و سومین گروه «نیما» نام داشت و چهارمین گروه گروهی بود كه آقای «قطب‌زاده» نام کودتای آن را «نجات انقلاب ایران» گذارده بود. ارتباط تمامی این گروهها، با واسطه یا بی‌واسطه به سازمان جاسوسی «سیا» و شیطان بزرگ برمی‌گردد... (همان کتاب، ص 448 )
همزمان با تجاوز طبس، «سیا» از طریق «شاپور بختیار» در تدارك طرح كودتای «نوژه» بود. تجاوز نظامی طبس و كودتای نوژه دو حلقه یك زنجیر واحد بود كه باید براندازی نظام جمهوری اسلامی را به ثمر می‌رساند. همان کتاب، ص449 )
باز دركتاب كودتای نوژه آمده است: در شب كودتا (18/4/59) بیش از 200 نفر از كودتاگران از جمله «قربانی فر» در منزل فردی به نام «نور» كه در حوالی جام جم واقع بود، با لباس نظامی و با بازوبندهایی منقوش به شیروخورشید اجتماع كرده بودند تا با دریافت علائم موفقیت كودتا، مركز سیمای جمهوری اسلامی ایران را تصرف كنند. ولی در همان ساعات اولیه توسط تلفن به آنان اطلاع داده می‌شود كه عملیات منتفی است در گروههای دو سه نفره پراكنده شوید... همان کتاب، ص452 )
از مصاحبه محقق با «منبع (ك)»:... «قربانیفر» عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی بود و مدیر یك شركت دریایی فكر كنم «كشتیرانی استارلاین» ... قطعاً او در تهیه سلاح و مهمات و لجستیك عملیات ترور «امام» و مراجع و مسئولین جمهوری اسلامی دست داشت تا زمان افشای نوژه كه فرار كرد... می‌گفتند قبل از نوژه هم توی روشن بودن چراغهای استادیوم برای نشستن هلیكوپترهای آمریكایی و اسرائیلی جریان طبس نقش داشت... (همان - ص453)
قربانی فر در کنار اویسی و بختیار حتما از جمله افرادی بودند که اگر دست رژیم به آنها می رسید، اعدامشان حتمی بود. با این همه، قربانی فر در دوران نخست وزیری میر حسین موسوی، خریدار اسلحه می شود، برای ادامه جنگی که به قول وزیر دفاع انگلستان در سود انگلستان و غرب بود و باید ادامه می یافت.
نامه منوچهر قربانی فر خطاب به نماینده تام الاختیار میرحسین موسوی، محسن کنگرلو، افشا گر نقش این نخست وزیر و دستیاران او در ادامه جنگ بمدت 8 سال است:


● نامه قربانی فر با محسن کنگرلو، معاون میر حسین موسوی، نخست وزیر در دوران خمینی:

به نقل از کتاب خاطرات آقای منتظری - پيوست شماره 131: نامه مجدد آقاي منوچهر قرباني فر در مورد مك فارلين كه رونوشت آن را براي معظم له ارسال نموده بود بكلي سري است خصوصي است گزارش در 19 صفحه بنام خدا حضور برادر عزيز و ارجمندم آقاي محسن كنگرلو با عرض سلام و ارادت، آرزوي توفيق و سلامتي براي شما و خانواده محترم و التماس دعاي خير براي خود دارم. برادر جان براي آنكه بداني به خاطر اعتماد و احترام به مسلماني و شرافت و انسانيت و اعتقاد به مردانگي شما به چه مصيبت و گرفتاري بزرگي دچار شده ام، لازم است توجه تان را به مسائل ذيل جلب نموده و توضيح دهم كه عدم توجه و دقت جنابعالي، چه مسائلي براي يك برادر و يار وفادار و دوست فداكاركه همه چيز خود را براي شما و پيشبرد هدفهاي مقدسمان كه پيروزي در اين جنگ ميهني و تحميلي به گرو گذارده بوجود آورده ايد. برادر عزيز ترا به قرآن مجيد سوگند، ترا به جان بچه هاي عزيزت قسم، من بجز خدمت بجز دوستي بجز فداكاري بجز رنج و زحمت كشيدن چه بدي در حق شما كردم ؟ ؟ ؟ كه شما اينگونه كه شرح آن خواهد آمد با من رفتار نموديد. آيا من از شما انتظار دستمزد و پاداش و حق و حساب و توقعات مادي داشتم ؟ ؟ ؟ آيا شما تاكنون به من چيزي داده ايد؟ بجز اينكه صد بار استدعا كردم براي پيشبرد و پيشرفت و تسريع در كارهاي خودتان و دست يابي به منابع بهتر، مقداري خاويار، آنهم به هزينه خود من بفرستيد كه هرگز نفرستاديد و يكبار هم كه من خودم خاويار طلايي در تهران با هزار زحمت و هزينه زياد تهيه كردم و تحويل دفتر شما در تهران دادند، آنها هرگز به من نرسيد و معلوم نشد چه كسي و كجا آنها را خورد. من نمي خواهم به خدماتي كه به شما و به جمهوري اسلامي در گذشته كردم بپردازم، اما لازم مي‎دانم فقط به مسائل همين يكسال گذشته اشاره كنم . من و جنابعالي مشتركا، بيش از دو سال بود كه به هر در زديم و چه كارها كه نكرديم تا موشك تاو TOW و سلا حهاي مدرن ديگر تهيه كنيم ولي بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه همه اين حرفها دروغ و داستان است و اينگونه موشكها و سلاح هاي پيشرفته و بسيار مدرن را فقط از دست دولتها مي‎توان گرفت ونه از طريق واسطه ها و دلالان، لذا همانطور كه از سابقه امر دقيقا اطلاع داريد بواسطه روابط شخصي و دوستانه خصوصي بين خودم و تني چند از زمامداران فعلي آمريكا از حزب جمهوري خواه، عازم آنجا شدم و با آنها مذاكرات مفصلي كردم و گفتيم و شنيديم كه دوستي هميشه بهتر از دشمني است و از راه دوستي و صفا است كه مي‎توان كدورتها و دشمني ها و سوء تفاهمات و نفاق را زدود و به حسن تفاهم رسيد و مسائل واقعي يكديگر را درك كرد و بعلاوه ما كه در جنگ هستيم چه بهتر حتي از راه مصلحت هم شده مويي از خرس بكنيم و از آنها وسائلي بگيريم زيرا هدف ما از اين حرفها مقدس تر و بزرگ تر است و چون از خود اطمينان كامل داشتم و به قول معروف كسي كه چيزي بارش نيست هراسي ندارد. فقط با یک پیام تلفني جنابعالي بلند شده و با يك هواپيماي اختصاصي بزرگ فقط درحالي كه 104 موشك تاو TOW همراه داشتم به تهران آمدم. درحالي كه قيمت آنها را خودم تهيه كرده و 20 روز قبل از آن به آمريكاييها داده بودم و به خداوندي خدا سوگند از آوردن همان هواپيما 56 هزار دلار هم ضرر كردم و آن را از جيبم پرداختم و به روي شما هم نياوردم، گفتم جاي دور نمي رود و اينهم سهم من براي پيروزي در جنگ و جبران كوچكي از گذشته ها، اگر به بايگاني مراجعه فرماييد، به گزارشي برخورد مي‎فرماييد كه در همان سفر خدمتتان دادم و گزارش جامع و مفصلي بود و امروز كه بيش از يك سال از آن زمان گذشته هر آنچه نوشته بودم به حقيقت پيوسته و به خصوص قيمت نفت و مسائل سياسي ديگر، بگذريم، بعد از آن بلافاصله يك هواپيماي ديگر با 400 موشك تاو برايتان فرستادم و از آن زمان تاكنون چه ها كه نگذشته. در يك سال گذشته من به شهادت خودتان كه به مسلمانيت اعتقاد دارم هر روز و هر شب چند بار به شما تلفن زدم و به طور متوسط فقط بيش از 300 دلار روزانه هزينه مكالمات من با شما شده است. در یک سال گذشته بعلاوه ارسال ده ها گزارش اطلاعاتي و خبري و گذرنامه و اسناد متفرقه براي شما، موجبات ايجاد حسن تفاهم و درك مسائل و تفهيم نظريات دولت ايران به مقامات كاخ سفيد را فراهم آورم و مهم تر از همه زمينه اي فراهم آوردم كه آمريكاييها سرشان را جاي پايشان گذاردند و به تهران آمدند و در راس هيئتی هم دومين شخصيت حزب جمهوري خواه و با نفوذترين شخص روي رئيس جمهور، معروف به پسر خوانده ريگان (رابرت مك فارلين) بود كه خدمتتان آوردم تا رسما اعلام كند كه جمهوري اسلامي را رژيمي بحق و مردمي و قابل احترام و ستايش مي‎دانند و حاضرند محرمانه در كنارمان قرار گيرند تا انشاء الله كار جنگ را يكسره كنيم و با ما دوستي كنند. بعد از خدا خود شما بهتر مي‎دانيد كه من در ايجاد دوستي و رابطه ويژه بين ايران و دولت جديد فرانسه نقش اساسي را ايفا كردم و درحالي كه به توافق سری و قطعي براي بارگيري كشتي اول در پاريس دست يافته بودم و همه كارها آماده شده بود، درست روز بعد از آن بدون كوچكترين خبري از طرف شما و بدون اطلاع من، جناب معيري معاون محترم نخست وزير به پاريس تشريف آوردند و درست برخلاف جهتي كه من با هزار زحمت و حيل رفته بودم حركت كردند و دو پا را در يك كفش كرد كه مسعود و دستگاه او از پاريس بايد برود. من همان روز به شما تلفن كردم كه به جناب نخست وزير بگوئيد، فورا به آقاي معيري دستور فرمايند كه در مورد رفتن مسعود اصلا پافشاري كه نكنند هيچ، بلكه بگويند حضور او در فرانسه از نظر ما بلامانع است، زيرا با حضور او در پاريس بارگيري فوريش امكان پذير شده بود. ولي شما گفتيد ايشان ديگر رفته است و نخست وزير چنين كاري نمي تواند بكند و بنده هم بالاخره معني هماهنگي را فهميدم و نتيجتا آبروي مرا برديد و اينها فكر كردند كه من دروغگو هستم. و اين حرفها را که باید اجازه دهيد ما كشتي اول را بارگيري كنيم، جزو شرايط است، از خودم درآورده ام، و وقتي خيلي اصرار كردم، گفتند تو چه كاره اي و كو اجازه ات ؟ نفر دوم دولت، خودش اينجاست و مي‎گويد برود، تو مي‎گويي بار شود. برو بابا دنبال كارت !! گرچه اين عمل براي هميشه در ذمه من است و من قاطعانه اطمينان مي‎دهم كه با نهايت قدرت و سرعت مي‎توانم اينكار را انجام دهم درحالي كه درست 39 روز است سر همين قضيه هتل هيلتون ژنو و ماجراي آن من را روي هوا نگه داشته اي و نمي دانم چگونه بايد از دست اينكار كه تقريبا تمام راه را رفته خلاص شوم. من در اين يك سال گذشته نه تنها هر روز و هر شب چندين نوبت به شما تلفن زده ام، بلكه فقط سه بار به تهران آمدم، شش بار به آمريكا رفتم و يك بار هم به دستور شما فقط با يك اطلاع 8 ساعته براي ديدارتان به دبي آمدم و بيش از 50 بار به كشورهاي اروپايي و خاورميانه سفر كرده ام، حتما بيش از 30 بار از نقاط مختلف دنيا فقط براي چند ساعت به فرودگاه فرانكفورت رفته ام تا آقاي آدم بيك، نماينده جنابعالي را ملاقات كنم و اسناد و اوراق و يادداشت هايي را به وسيله پيك براي شما ارسال دارم. مخارج و هزينه هاي سرسام آوري را متحمل شده ام كه فقط خدا شاهد آن است. من هرچه وسائل براي شما حمل شده، وجه آنرا دو هفته زودتر به آمريكاييها پرداخته ام و آن وسائل به شما تحويل گرديد بدون آنكه نامه اي، تلكسي، تلگرامي، ضمانتي، چكي از شما داشته باشم و هميشه چندين روز پس از تحويل با تاخير وجه آنها را به من پرداخته ايد، من خداوند بزرگ را به شهادت مي‎طلبم و به دوستي دو مرد سوگند مي‎خورم، من بجز ضرر مادي و رنج و ناراحتي روحي از دوستي شما خيري نديده ام و حالا كه شما با آمريكاييها در تماس مستقيم هستيد، بپرسيد و تحقيق كنيد آيا من بجز ضرر در كار شما نفع ديگري داشته ام؟ آنها دولت هستند نمي توانند دروغ بگويند و دوستي و رابطه آنها با شما بسيار مهمتر و با ارزش تر از رابطه شخصي من با آنها است. هر آنچه كرده ام به خاطر آينده و به خاطر دوستي و براي ثبوت حسن نيت و صداقتم بوده است. من به زحمات و ضررهايي كه در مورد بارگيري كشتي دوم و اعزام دو هيئت برزيلي و سوئيسي و بلژيكي و كانادايي در سه نوبت به تهران و اقامت طولاني آنها و ارسال چندين تن بار آنها كه همه به هزينه من انجام گرفت و كوچكترين نتيجه اي هم نگرفتيم، نمي خواهم اشاره كنم. من در همين سفر آخر خودم به تهران يعني 40 روز قبل، بيش از پنج طرح مهم اساسي و حياتي و مادي آوردم كه به هيچ كدام از آنها كوچكترين پاسخي هم نداده ايد به من. ديگر ثابت شده كه رنج بيهوده مي‎كشم و وقت تلف مي‎كنم و اين راه به تركستان است. اما برادر عزيز! شما در مقابل براي من چه كرديد؟ جز اينكه با اين كار آخرتان و عدم پرداخت پول مردم پس از دو ماه مرا به نابودي و به باد رفتن حيثيت اجتماعي و بانكي و سياسي انداخته اي. اين است محبتهايي كه بشارت مي‎داديد و رافت اسلامي براي آنان كه به شما بازگردند؟. من بارها به شما تذكر دادم كه به خاطر بسياري مسائل شخصي و خصوصي من با آمريكايي ها كه قابل شرح نيست، شما چنانچه موقعيت مرا تحكيم و تقويت كنيد، من هر آنچه را كه بخواهيد و حتي به نظرتان غير ممكن است، مي‎توانم از آنها براي شما بگيرم. اما شما برخلاف تمام اصول و ضوابط شرع و عرف و سياست و اطلاعات و انسانيت، نامه بكلي سري را كه در مورد آنها به شما نوشته بودم كه چه چيزها مي‎توان از آنها گرفت، آورديد و در هتل هيلتون عينا به آنها داديد و من براي آنكه به شما ثابت كنم دروغ گو نيستم و يك انسان صادق و فداكار هستم، روی يك پا ايستادم و اصرار كردم تا شما مجبور شديد آن گزارش را فتوكپي كرده و به آنها يك نسخه بدهيد. اما در مورد اين قضيه آخر و آمدن آمريكاييها و مقداري از وسائل يدكي، لازم مي‎دانم كه شرح ما وقع را آنطور كه گذشته است دقيقا بازگو كنم كه صددرصد مورد تاييد جنابعالي نيز مي‎باشد. شما در طي مدت دو روز و چهار ساعت مكالمات تلفني، ليستي كامل با تمام مشخصات را كه شامل 240 قلم و 4030 عدد وسائل يدكي مختلفه مربوط به سيستم ضد هوايي موشكهاي هاگ بود به من داديد و گفتيد اگر موافقت كنند كه مقدمتا اين وسائل را در اختيار ايران گذارند، ما هم قدمهاي مثبت براي آنها برخواهيم داشت، من آن ليست را به آمريكاييها دادم، البته اين قضيه بعد از آن بود كه خود جنابعالي و هيئت ايراني با مقامات آمريكايي در فرانكفورت ملاقات كرده بوديد. آمريكاييها بعد از يك هفته پاسخ دادند كه اين كار بسيار مشكلي است زيرا مربوط است به سيستم سال 1975 و ما بايد آنها را از گوشه و كنار دنيا با مشكلات فراوان تهيه كنيم، ولي چون حسن نيت داريم، بطور اصولي براي انجام اين كار موافقيم. اما لازم است ليست رسمي و كتبي به ما بدهيد تا دقيقا عمل شود. جنابعالي هم ليست رسمي را فرستاديد. آنها بررسي كردند و گفتند كه 6 قلم از اين ليست مقابل مشخصات آن سفيد است و 9 قلم ديگر هم نه توليد مي‎شود و نه موجود است، ولي عدم وجود آنها از نظر فني هيچ تاثيري ندارد و در مورد 10 قلم ديگر هم گفتند آن تعدادي كه مورد درخواست است، فعلا موجود نيست و دو ماه طول مي‎كشد تا آن تعداد را هم تهيه كنيم. من در سه نوبت متوالي اين موضوع را كه تعدادي مقابل آنها سفيد است و تعدادي اصلا موجود نيست و تعدادي هم موقتا يعني در زمان تحويل كسري دارد با ذكر دقيق شماره و مشخصات آنها در اختیارتان گذاشتم و آقاي سام، از وزارت دفاع هم كه فارسي مي‎داند، تلفني از لندن قبل از آمدن به تهران، با شما صحبت كردند و دقيقا اين موضوع را به اطلاعتان رساندند. شما فرموديد اشكالي ندارد اما آن اقلامي را كه كسري دارند، حتما بايد تهيه و تحويل دهند و ما عين تعداد مورد تقاضاي خود را مي‎خواهيم. آمريكاييها قيمت ليست درخواستي را پس از محاسبه دادند كه بيست و چهار ميليون و سيصد و هفتاد و سه هزار و دويست دلار مي‎شد (24373200) كه بايد ده روز قبل از تحويل بپردازيم و اين مبلغ شامل اقلامي كه فعلا كسري است نمي شود. من بيش از پنج بار به جنابعالي اطلاع دادم كه آقا جان ليستي را كه درخواست كرده ايد منهاي رقمهاي كسري كه بعدا تامين مي‎كنند، 24 ميليون و چند هزار دلار مي‎شود كه شامل كليه هزينه ها از قبيل چندين بار حمل و جابجايي، بيمه، پاك كردن مارك و آزمايش نهايي و بسته بندي مي‎باشد و يكبار هم که من قبلا به شما اطلاع دادم فردا كه تلفنا مذاكره مي‎كنم، آمريكاييها در لندن هستند و روي خط خواهند بود و جنابعالي براي اينكه اطمينان حاصل کنی من دروغ نگفته ام، براي چندمين بار و وسط مذاكرات، قيمت دقيق را خواستيد كه من به اطلاعتان رساندم درحالي كه آنها در اطاق بودند و روي خط و مشتركا با شما صحبت مي‎كرديم، فرموديد اشكالي ندارد جنس را حركت دهيد و هرچه بيشتر ممكن است با خود همراه بياورند. اگر ممكن است حتي بيش از 5% آنرا. ولي هواپيماي آنها مارك نداشته باشد و گذرنامه هاي آنها هم آمريكايي باشد، بار هم مارك نداشته باشد. من كه طبق معمول هميشه وجه جنس را از بانكها موقتا تهيه كرده و به جاي شما مي‎دادم، به اطلاع رساندم كه قيمت جنس اين بار فوق العاده زياد و تامين آن از محل اعتبارات بانكي و نقد كردن سفته هاي اعتباري خيلي مشكل است، فرموديد ضمانت نامه بانكي مي‎دهيم، پنج روز به اينكه چگونه شما ضمانت نامه بانك ملي بدهيد يا بانك مركزي گذشت و هيچ كس و هيچ بانكي حاضر نشد در مقابل ضمانت نامه هاي اين دو بانك، حتي يك دلار هم به ما اعتبار بدهد و گفتند اين قانون است به كشور در حال جنگ، اعتبار نمي توانيم بدهيم. شما فرموديد معطل نكن كار خراب مي‎شود هرجور شده تهيه كن، به محض ورود مي‎پردازيم. اينبار مثل دفعات قبل، يكروز هم تاخير نمي شود. مي‎خواهي چك شخصي مرا از آدم بيك در فرانكفورت بگير و به بانك بده! عرض كردم وقتي ضمانت نامه بانك ملي و بانك مركزي را نمي پذيرند، چك شما به چه درد مي‎خورد؟ به هرحال با گرفتن سفته هاي تاييد شده دوست سوري مشتركمان و دو شركت نفتي كه دائما براي آنها از ليبي نفت مي‎خرم و قرار دادن آنها به علاوه تعهدات شخصي از محل اعتبارات در كرديت سوئيس C.S.B ژنو كه از آن اطلاع داريد، كل مبلغ را براي مدت سه هفته يعني تا اول ماه جون وام گرفته و در مقابل چك تضميني هم به بانكهاي لندن داديم و عينا وجه مورد درخواست را در اختيار آمريكاييها قرار داديم. در اينجا لازم است خاطر نشان سازم كه من طي گزارشي كه به تهران فرستادم و حتما كپي آن در بايگاني هست، توضيح دادم كه آمريكاييها گفتند، اينبار ايرانيها فكر بسيار عاقلانه اي كرده اند و چيزي خواسته اند كه خيلي بدرد آنها مي‎خورد و با هزينه اي حدود 25 ميليون دلار، يك سيستم موشكي ضد هوایی را كه خريد آن امروز حداقل 2 ميليارد دلار هزينه دارد بطور كامل و فعال مورد استفاده قرار مي‎دهند. يعني من قيمت وسائل مورد درخواست شما را كتبا نيز قبل از ورود آنها به شما گزارش كرده ام. آمريكاييها گفتند كه به آقايان اعلام فرمايند ما چندين قلم از وسائل مورد درخواست آنها را كه جزئي از كل يك قسمت بود، به جاي آن جزء به صورت كامل فرستاديم. چون مي‎دانيم جايگزيني آن آسان تر و موثرتر مي‎باشد و بعلاوه با اينكه ايران تقاضا نكرده بوده ما مي‎دانيم كه آنها احتياج به ده ژنراتور ديزل مخصوص دارند و ما آن اجزاء را كه به صورت كلي داديم و اين ده ژنراتور ديزل كه به وزن سه تن مي‎باشد نيز در محاسبه منظور نگرديده و هديه اي است از طرف ما. بعلاوه ما آماده ايم مجانا كارشناسان مخصوص خود را با گذرنامه غير آمريكايي براي مدت يك هفته همراه با وسائل آزمايشي و وسائل راه اندازي و اندازه گیری را به ایران اعزام داريم تا اين سيستم موشكي، مانند ساعت سوئيس و با خطاي صفر برايشان كار كند و بنده آنرا خدمتتان نوشتم و وقتي هم آمريكاييها در تهران بودند، خودشان اين موضوع را اطلاع دادند كه مانند بقيه كارهاي ديگر، پاسخي داده نشده. آمريكاييها در تهران چند بار تاكيد كردند كه قيمت كل 240 قلم وسائل يدكي مورد درخواست ايران را منهاي ارقام كسري، تماما دريافت داشته اند و بنده چند بار در حضور خود شما و آقايان ديگر اين مسئله را روشن كردم. آمريكاييها در مذاكرات طولاني توضيح دادند كه قبل از آنكه وجه جنس را دريافت كنند، هيچ كاري نمي توانند انجام دهند و چند بار توضيح دادم كه 2 4 ميليون دلار به دولت اين آقايان كه اينجا حضور دارند، به حساب شما قبلا پرداخت شده است. پس از ترك آقايان از تهران و در مذاكراتي كه جنابعالي با من داشتيد، فرموديد كه بايد حتما كسري بقيه اقلام را تامين كنند و با بقيه بياورند و ليستي هم به من داديد كه شامل 177 عدد وسائل يدكي كسري مي‎گرديد، من عرض كردم نمي دانم قيمت آنها چيست، پس از مراجعت و مذاكره با آمريكاييها، نتيجه را خدمتتان عرض مي‎كنم. ليست را به آنها دادم. گفتند يك هفته تا ده روز طول مي‎كشد تا اين قيمتها و محل هايي كه مي‎توانيم آنها را تامين كنيم، روشن شود. من خدمتتان اصرار كردم كه مدت زيادي از پرداخت وجه به آمريكاييها و تحويل حدود يك پنجم از وسائل گذشته، فعلا وجه اين وسائلي را كه آمده بعلاوه وجه كسري جنسها بپردازيد كه ما اقلا چند درصد از طلب بانكها را پرداخت كنيم تا فرصت بيشتري داشته باشيم كه اصل قضيه را بكلي حل نماييم و همه وسائل يكجا وارد گردد. فرموديد بسيار خوب و چندين روز مرا معطل کرديد كه امشب زنگ بزن نشد. فردا ظهر زنگ بزن نشد. فردا صبح زنگ بزن نشد، جمعه شد نشد، تا خلاصه آمريكاييها قيمت اجناس كسري را هم دادند و من خدمتتان دادم. فرموديد حالا بايد جزء به جزء قيمت هر240 قلم را بدهي. عرض كردم اين كار عملي نيست، چون همانطور كه مسبوقيد، اينها را از كارخانه و يا شركتي نخريده اند> بلكه آنها را از نقاط مختلف دنيا به اشكال مختلفي جمع آوري كرده اند و خود شما به خوبي از آن آگاهيد. فرموديد درست است فقط از نظر حسابداري و بودجه لازم است. من به آمريكاييها گفتم، جواب دادند تقريبا غير ممكن است و وقت زياد مي‎خواهد تا محاسبات جداگانه به عمل آيد. ولي گفتند موضوعات و نكات ذيل را دقيقا براي آقايان روشن فرماييد. من پس از يك هفته كه قيمتها را به جنابعالي دادم و دو ساعت و سي دقيقه دادن ليست به جزئيات قيمتها طول كشيد، فرموديد تا فردا وجه آن وسائل را كه آمده بعلاوه وسائل كسري به حساب بانك سوئيس واريز مي‎گردد. كه البته اين فردا هرگز نيامده. 6 روز طول كشيد، من روزي سه بار به جنابعالي تلفن زدم كه چه شد، فرموديد فردا درست مي‎شود ظهر زنگ بزن، شب زنگ بزن، صبح زنگ بزن و بالاخره پس از 6 روز مصيبت كه بنده هر روز فشار بانكها و فشار كساني را كه از آنها سفته گرفته بوديم خدمتتان توضيح مي‎دادم، يك شب گفتيد كار خراب شده. عرض كردم چرا؟ فرموديد ما يك فيش و ليستي داريم از اين وسائل مربوط به سال 1985 در همين كارخانه. يعني مربوط به 18 ماه قبل كه كارخانه قيمت اين وسائل را داده و 6 برابر ارزانتر است از قيمتهاي آمريكاييها. من خدمتتان عرض كردم اين نمي تواند حقيقت داشته باشد و قطعا كسي خلاف گفته به هر حال بلافاصله به آمريكاييها مراجعه كردم، گفتند بكلي مزخرف است، چون اين وسائل كه ايران خواسته بود متعلق به يك كارخانه نيست و در 54 كارخانه مختلف و در ايالات مختلف آمريكا توليد مي‎شود و هر كارخانه كاري جداگانه دارد و بعلاوه رسما به آقايان بفرماييد يك بار به ما در تهران بدترين توهينها را كرديد و فرموديد كه ما اجناس دست دوم و كار كرده براي شما آورده ايم كه بعدا كارشناسان خودتان آزمايش كردند معلوم شد اشتباه كرده ايد و معذرت خواستيد. حالا ما را دزد هم مي‎كنيد. به آقايان بگوييدكه البته هيچ كدام از اين وسائل از كارخانه اي تهيه نشده و مي‎دانيد چگونه ابتياع كرده ايم و قيمت چند بار حمل و بيمه و بسته بندي را داده ايم؟، ما به عنوان يك ابرقدرت كه بخاطر حسن تفاهم و دوستي و رابطه نوين قدم جلو گذاشته ايم، نه حق داريم و نه مي‎توانيم كار تجاري بكنيم و اگر آقایان فكر مي‎كنند كلاهي سرشان رفته، فورا جنس را پس بفرستند و هيچ هزينه اي هم به آنها تعلق نمي گيرد و ما پول شما را تمام و كمال مي‎دهيم. ما بعنوان يك ابر قدرت اگر در جايي مقاصد مادي و بهره برداري اقتصادي داشته باشيم، دنبال فروش چند وسائل يدكي، آن هم مال ديگران نمي رويم بلكه دنبال ميلياردها مي‎گرديم و اين هم دست مزد ما و توهين آخر. گفتند ما وقتي وسائل را به اين شكل و با اين سرعت بخواهيم ممكن است گاهي اوقات تا 10 برابر قيمت اصلي هم گرانتر بخريم، اما ما در اين مورد نهايت تلاش را براي شما كرده ايم و فكر مي‎كرديم كه جاي تشكر و سپاس بسيار از طرف شما خواهد داشت. گرچه ما تعهد مي‎كنيم در آينده وسائلي كه در انبارهاي خودمان موجود باشد و مورد نيازتان است، با همان قيمت كه خود ما يعني دولت آمريكا ماهها و سالها قبل از كارخانجات تهيه كرده، عينا در اختيارتان بگذاريم كه امروز براي خود ما شايد دو سه برابر تمام مي‎شود. مانند موشكهاي TOW كه در گذشته به شما داديم.
من تمام اين مسائل را مفصلا و با توضيحات ديگري، چندين بار طي مذاكرات تلفني خدمتتان عرض كردم و خود جنابعالي هم مستقيما با واشنگتن تماس گرفتيد و آمريكاييها هم برايتان توضيحات لازم را دادند و در آخر هم گفتند كه چقدر ناراحت شده اند از اين توهيني كه به آنها شده. من روز يك شنبه 8 تير ماه وخامت و پيامدهاي ناشي از واخواست شدن چكهاي خودم و سفته هاي بانك لندن را خدمتتان عرض كردم و خواهش كردم شما روز دو شنبه صبح با آقاي سالاته در بانك كرديت سوئيس ژنو تماس بگيريد و بفرماييد همين يكي دو روزه كارها حل مي‎شود و اقدامي نكنند و صبح روز دو شنبه 9 تير ماه، آقاي محمدي به سالاته زنگ زده بود و فرموده بودند يكي دو روز وقت بدهيد و روز سه شنبه 10 تير هم آقاي آدم بيك از آلمان از طرف شما زنگ زده بود كه سالاته از دست من خيلي عصباني و ناراحت بوده و گفته بود اين كار خيلي به ضرر او تمام مي‎شود. و بالاخره من روز چهارشنبه 11 تير ماه ساعت ‏2/30 دقيقه بعد از ظهر با جنابعالي صحبت كردم و همه چيز را توضيح دادم. دقيقا فرموديد ساعت 6 بعد از ظهر آن روز زنگ بزن ما يا تا فردا پول اين وسائلي را كه آمده مي‎پردازيم و يا اين وسائل را عينا فوري پس مي‎دهيم، من از جنابعالي خيلي تشكر كردم و گفتم تو را به خدا و بخاطر نجات آبروي من و خودتان تكليف اين كار را امشب روشن كنيد از آن تاريخ تا اين لحظه كه 4 صبح روز پنج شنبه 19 تير ماه است، كوچكترين اقدامي نشده و فقط به وقت كشي مشغوليد.
برادر عزيز، برادر نازنين، برادر مسلمان، خودت را يك لحظه جاي من بگذار ببين با من چه كرده ايد و پاداش زحمات و فداكاريها و تلاشهاي مرا چگونه داده ايد؟.
برادر! فردا درست 64 روز است كه ما 24 ميليون دلار بانكها را به نام شما به آمريكاييها داده ايم. همان روز اول بانك فقط يك در صد يعني 240 هزار دلار بابت كارمزد اين اعتبار برداشت كرده. بعد ببينيد بهره سنگين چنين اعتباري در مدت 64 روز فقط تا حالا چقدر مي‎شود؟ و حالا 256 هزار دلار بابت واخواست سفته ها و چكها و نكول اعتبار صورت حساب داده اند. اما از همه اينها بالاتر و مهمتر با 17 سال صداقت و درستكاري و اعتبار من در بانك سوئيس چه كرديد.
برادر جان! الان 64 روز است اين وسائل به تهران وارد شده. آيا جواب اعتماد و اعتقاد به جمهوري اسلامي همين است؟ برادر عزيز! يادت مي‎آيد 7 ماه قبل در ژنو تشريف داشتيد و 25 ميليون دلار بطور دربست و بدون سند در اختيار من گذاشتيد كه براي شما توسط آمريكاييها موشك هاگ وارد كنم، ولي وقتي اولين هواپيما وارد شد، معلوم گشت كه اين نوع هاگ ها مورد نظر شما نيست و اشتباه است و فقط مبلغ موشك هاي وارد شده حدود 5 ميليون دلار بود، يادتان مي‎آيد چطور ناراحت شديد و قلبتان گرفت و من شما را نيمه شب به بيمارستان بردم، تا صبح بر بالين شما ايستادم و صبح اول وقت به بانك كرديت سوئيس رفتم و 20 ميليون دلار را به حساب شما ريختم و رسيد آن را برايت به بيمارستان آوردم و دو ماه بعد هم هواپيما فرستادم و موشك ها را پس برديم و تمام هزينه هاي حمل و بيمه و مخارج ديگر آنرا داديم و يك دينار هم هزینه اي به حساب شما منظور نشد و پول شما تمام و كمال و بدون كوچكترين دردسري بلافاصله برگشت شد؟.
برادر! آن رفتار مسلماني است يا اين كه حال شما مي‎كنيد؟ آيا اين است جواب متقابل كاري كه براي شما كردم ؟ درحالي كه شما فقط در مقابل مهندس موسوي مسئول بوديد و من گرفتار سه بانك اروپايي و دو شركت بزرگ و يك دوست عزيز و يك عمر اعتبار و حيثيت هستم. برادر عزيز! چرا ما بايد اعتماد و اعتقاد به رژيم اسلامي و آبروي آن را بر باد دهيم ؟. شما مي‎دانيد سيستم بانكي و تجارت در اروپا مثل يك خانواده كوچك است. فردا گند اين قضيه تمام دنيا را مي‎گيرد و ديگر آبرويي براي من كه هيچ تمام شده، ولي براي جمهوري اسلامي هم نمي ماند و خواهيد ديد كه وزير و يا سفير همين كشور سوريه خواهد آمد و خواهد گفت قضيه چيست ؟ ده ميليون سفته يك سوريه اي واخواست شد كه پول آن به وزارت دفاع آمريكا رفته كه اسلحه براي ايران بياورند. بانك سوئيس كه مي‎داند پول را چه كسي داده و چه كسي بايد آن را باز پرداخت كند. تا آبرو ريزي بزرگ نشده و حيثيت همه ما بر باد نرفته و اين دردسرها به حساب من و شما گذاشته نشده، قال اين قضيه را بكنيد!. ما آمديم زير ابرويش را برداريم، داريم بكلي كورش مي‎كنيم. ما براي خدمت آمديم، داريم خائن مي‎شويم.
برادر عزيز! تاكنون منهاي مخارج و هزينه هاي يك ساله، فقط كارمزدها و بهره هاي بانكي و مخارج مخصوص اين كار بالغ بر دو ميليون دلار گرديده. هيچ اشكالي ندارد. من نابود شوم بهتر از اين است كه پاي جمهوري به اين كار كشيده شود. همين فردا وسائلي را كه آورده اند، عينا پس بفرستيد! فورا تحويل مي‎دهيم و پولمان را پس مي‎گيريم و اين چند ميليون دلار را كه تاكنون هزينه شده است، من مطمئن هستم كه چون نيت خير بوده است و واقعيت هم بر طرفين قضيه روشن است، به شكلي بايد حل شود.
برادر جان! در اين شرايط كه كسي حاضر نيست حتي صد هزار دلار در اختيار شما بگذارد، انصاف داشته باشيد! من فقط در مقابل دستور شما بدون نوشته و سند و مدرك، 24 ميليون دلار اعتبار برايتان گرفتم. ارزش اين كارها را بايد بدانيد نه آنكه آنها را لجن مال كنيد. آمريكاييها به من مي‎گويند، اين دوستانت با تو كه اينطور برايشان سينه چاك مي‎دهي و جانفشاني مي‎كني اينطور عمل مي‎كنند با ما چه خواهند كرد؟.
من از شما برادر عزيز مي‎خواهم و استدعا دارم، بخاطر خدا نه بخاطر من، بخاطر آبروي جمهوري اسلامي و بخاطر انسانيت و شرافت، تكليف اين قضيه را در چند ساعت آينده روشن فرماييد و از حالا به بعد همه چيز و مسئوليتهاي آن فقط بعهده شماست.

با عرض تشكر و احترام
ارادتمند - منوچهر قرباني فر
امضاء - ‏1365/4/
19 این نامه، نه تنها گویای معاملات پنهانی هستند که افتضاح ایران گیت را بوجود آوردند. نه تنها مسلم می کند میر حسین موسوی نیز در شمار ایران گیتی ها بوده است، بلکه بی کفایتی محض او و همکاران او را مبرهن می گرداند. اما برای این که وضعیت اقتصاد کشور و وضعیت سیاسی و نیز شدت سرکوب در آن دوره را از نو بخاطر بیاوریم، به نقل از خاطرات منتظری، سخنان منتظری را در جمع سران رژیم، از جمله میرحسین موسوی نقل می کنیم:
‏1365/4/19 1 - هيچ كدام از اين وسائل از كارخانه اي يا شركتي ابتياع نگرديده زيرا اينها يدكي اتومبيل نيستند كه كارخانه يا فروشگاه آنها را در قفسه بگذارد و مشتري براي خريد مراجعه كند، بلكه اگر كسي مشتري اين نوع وسائل باشد بايد اول اجازه خريد آنرا از طريق دولت خود از وزارت دفاع آمريكا بگيرد و وزارت دفاع هم اين اجازه را از كنگره آمريكا كسب نموده و پس از تصويب رئيس جمهور، جواز مخصوص صادر و به خريدار مي‎دهند و آنگاه خريدار آن جواز را بعلاوه وجه وسائل به كارخانه مي‎پردازد و كارخانه آن وسائل را معمولا و بطور متوسط بين 18 تا 24 ماه بعد تحويل مي‎دهد. اما بايد توجه داشته باشيد كه اقلام مورد درخواست شما، از وسائل مختلف عموما از هر قلم سه عدد يا پنج عدد يا 7 عدد يا 12 عدد است و كارخانه ها براي چنين تعدادي خط توليد راه نمي اندازند و بايد تعداد مورد درخواست از اين ارقام بسیار بالاتر باشد. 2 - ما هيچ يك از اين وسائل را در انبارهاي خود نداشتيم چون مربوط به سيستم سال 1975 است كه ما اكنون سيستم ديگري داريم و نتيجتا بايد اين اجناس را براي شما از كشورهاي دوست و متحد خود تهيه كنيم، ولي در آنجا هم با اين اشكال مواجه بوديم كه اگر راسا تقاضا كنيم چون مي‎دانند ما خودمان چنين سيستمي نداريم، فورا پي مي‎برند كه براي چه مي‎خواهيم و همه چيز آشكار مي‎گردد. كشورهايي كه مي‎توانستند اين وسائل را در اختيار ما بگذارند عبارتند از اسرائيل، كره جنوبي، فيليپين، ما براي حفظ راز مجبور شديم مقداري از اين وسائل را از طريق دلالان ويژه و با نفوذ مخصوص تهيه كنيم و براي مثال در يك مورد كه احتياج به 27 لامپ مخصوص داشتيم كه فقط در پايگاه فيليپين موجود بود، توسط ايادي خودمان مامور مربوطه را خريده و اين لامپها را بطور غير مجاز از آن كشور خارج كرديم. (يعني بلند كردن) و آنگاه تمام اين چهار هزار عدد جنس را از آن كشورها به آمريكا آورده و در كارگاههاي ويژه خودمان مارك روي آنها را پاك كرديم و يك به يك آنها را با دستگاههاي آزمايشي امتحان نموديم كه صددرصد سالم و صحيح باشند و آنگاه آنها را مجددا بسته بندي و به پايگاهي نزديك تر به ايران ارسال داريم كه براي حمل فوري آماده باشد. ما براي انجام اين كار دو تيم ويژه را براي مدت سي روز مامور كرديم و بطور قطع مي‎گوييم اگر حتي اين وسائل براي خودمان بود نمي توانستيم آنها را به اين سرعت و يكجا فراهم آوريم و در آخر بعنوان مثال ديگر، از يكي از دولتها كه مجبور شديم 1270 عدد از اين وسائل را بگيريم، با كارخانجات مربوطه تماس گرفته بودند. به آنها گفته بودند كه اگر جواز را بياورند، سفارش آنها تا 20 ماه ديگر آماده مي‎شود. البته با تعداد سفارش بسيار بيشتر، در نتيجه ما مجبور شديم به آنها تعهد بدهيم كه اگر حادثه اي پيش آيد كه كسري اين وسائل در دفاع هوايي آنها اثر گذارد، مستقيما دفاع از آنها را بعهده بگيريم.


● پيوست شماره 109: يادداشت براي گفتگو و مذاكره در ديدار آقاي ميرحسين موسوي نخست وزير وقت كه اتفاقا سران مملكتي نيز حضور داشتند:

خطاب به جناب آقاي موسوي نخست وزير - تاريخ ‏67/7/9 بسمه تعالي 2 - كمبودها و تبعيضها و تورم و درآمد كم و اختلاف قيمتهاي بي رويه كه منشا عمده آنها خود دولت و عدم تخصص و دلسوزي و تنگ نظريها و سخت گيريهاي بعضي مسئولين بازرگاني و صادرات و واردات كشور و دخالت و تصدي بسياري از ارگانها نسبت به تجارت بي حساب از قبيل سپاه و بنياد شهيد و امثالها مي‎باشد، اينها همه وضع اقتصادي كشور را فلج كرده است. والسلام عليكم این نامه بروشنی، آن روزگار سیاه را گزارش می کند. طرفه این که مهندس عزت الله سحابی، در ماهنامه خود، ایران فردا، نوشت ظرف آن دوران، 100 میلیارد دلار گم شد. در مجلس، رقم را به 105 میلیارد دلار رساندند. جریان گذار مداوم از بد به بدتر و از بدتر به بدترین، این را ببین که همان مهندس سحابی محاسبه آن روز خود را از یاد برده و به این گمان که میر حسین موسوی، به بدی احمدی نژاد نیست، امروز، میرحسین موسوی را با چرچیل مقایسه می کند. و آن دوران را که به اقرار همین میر حسین موسوی، همه سال از تولید ملی و در نتیجه در آمد سرانه مردم کشور کاسته می شد، دورانی از نظر اقتصادی موفق توصیف می کند!! 1 - پس از جنگ، انتظار تحول اساسي در اقتصاد و سياست و برخورد با مردم مي‎رفت. 3 - در بازرگاني خارجي، دولت موفق نبوده و بيست درصد براي بخش خصوصي بسيار كم است. دولت بيشتر بايد نظارت كند. 4 - امروز كشورهاي چپ رو و تند هم به اشتباه خود واقف شده اند و سياست درهاي باز را تعقيب مي‎كنند و به مردم بيشتر بها مي‎دهند. بايد مسئولين تنگ نظر و سختگير و بي اعتنا به مردم، اساسا تعويض شوند چون ترك عادت براي بعضي ميسر نيست. 5 - امروز بهانه جنگ برطرف شده. بايد بتدريج صف و كوپن را كنار گذاشت و به مردم بيشتر بها داد. 6 - تعزيرات حكومتي موفق نبوده است و ناراحتي زياد درست كرده. كار، نوعا به دست بچه هاي خام و عقده دار افتاده و خود اين سياست، موجب بسياري از كمبودها و نابرابريها شده. شما به گزارشهاي مسئولين صد درصد اعتماد نكنيد!. 7 - اطلاعات و سپاه و كميته ها و دادستانيها و بازجوها و امثالهم، بايد در روش خود تجديد نظر كنند. ما از باز داشتهاي زياد و تنديها و تعزيرات و بستنها و كشتنها نتيجه نمي گيريم. به علاوه مردم را كه سرمايه كشور و انقلابند، زياد ناراضي مي‎كنيم و به عده زيادي در اثر اشتباه مسئولين و مامورين، ظلمهاي بي جبران مي‎شود. "و الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم ". دنيا هم با تبليغات خود، ما را محكوم مي‎كند و در انزواي سياسي قرار مي‎گيريم. در بازداشتها و تعزيرات، بايد به مقدار ضرورت قناعت كرد. اساس دين مقدس اسلام بر عفو و اغماض و گذشت است. سوره هاي قرآن با نام رحمن و رحيم شروع مي‎شود و پيغمبر را رحمت للعالمین می خواند. امیر المؤمنین علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید: «واشعر قلبک الرحمت للرعیت و المحبت لهم و اللطف بهم . و لا تکون علیهم سبعا  ضاریا  تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق يفرط منهم الزلل و تعرض لهم العلل و يوتي علي ايديهم في العمد و الخطا فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذي تحب ان يعطيك الله من عفوه و صفحه ». بايد سيره و روش پيغمبر اكرم (ص) در فتح مكه و جنگ هوازن و سيره اميرالمومنين (ع) در فتح بصره، براي ما الگو و نمونه شود. 8 - چند ميليون ايراني آواره ما در خارج از كشور داريم كه فرضا صد هزار از آنان مثلا ضد انقلاب و ضد اسلام باشند. بقيه نوعا بي تفاوت بلكه بعضا علاقه مند به اسلام و انقلابند و مايلند به كشور برگردند و تبليغات و جوها و بعضي تنديها، آنان را وحشت زده كرده و در بين آنان، مغزهاي متخصص و متفكر مورد نياز كشور زياد وجود دارد. در صورتي كه نفس وجود هر يك از آنان در محيط خارج، يك وسيله تبليغ عليه كشور است و حكايت از وجود يك نحو ترس و خشونت در كشور مي‎كند، بايد يك عفو و گذشت عمومي اعلام شود. و مثلا هر كس به سفارت ما در خارج يا هيئتي از وزارت خارجه و اطلاعات و سپاه مثلا در كنار سفارت مراجعه كند و یک تعهد کتبی بدهد که مقررات کشور و ظواهر شرع را رعایت کند و از خشونت پرهیز کند، بتواند آزادانه وارد کشور شود. و هيچ ارگانی حق تعرض و بازجوئی نسبت به او را نداشته باشد. و برگذشته ها همه صلوات. و هر مقدار جنس حلال و مشروع هم مجاز باشد، با خودش به كشور وارد كند و در امور و صنايع هم بتواند سرمايه گذاري كند. خود اين امر، افراد و سرمايه ها را جذب و بسياري از كمبودها را برطرف مي‎كند و پس از ده سال از انقلاب، تحول جديدي خواهد بود. 9 - نسبت به سرمايه گذاري در صنايع و توليدات كشاورزي و دامداري، تشويق كمتر مي‎شود و سخت گيري و مقررات دست و پاگير زياد است. بايد كاري كرد كه مردم علاقه مند شوند و احساس كنند كه سرمايه آنان محفوظ و سودآور است. اگر ملت ما در فعاليتهاي اقتصادي خود احساس امنيت جاني و مالي و آبروئي كند، احتياج به سرمايه گذاري خارجي نداريم. 10 - در سياست داخلي و خارجي كشور و تصميم گيرندگان و وزارتخانه ها ي مختلف، بايد همآهنگي كامل وجود داشته باشد و يك سياست پخته شده، مشورت شده، حكم فرما باشد. و ملت را بايد در مسائل مهم اساسي به حساب آورد، تصميمات مهمه و ارتباطات و خط مشي ها، بالاخره مخفي نمي ماند و دروغهاي مصلحت آميز و توريه ها، بالاخره فاش مي‎شود. چرا دشمنان بدانند و افشا كنند و ما از خود ملت مخفي نمائيم؟. اصلا سياست صحيح و اسلامي، سياستي است مبتني بر صداقت و راستگوئي. ملت ما الحمدلله رشد عقلي و فكري دارند و خودشان مصالح و مفاسد را درك مي‎كنند. 11 - ادارات و ارگانها و موسسات پر خرج و تكراري، بايد بتدريج اصلاح و در يكديگر ادغام شوند، و مقررات دست و پاگير اداري حذف شود و اصل را بايد بر صحت و سلامت ملت گذاشت نه بر فساد و انحراف آنان. 12 - براي تعدد موسسات نظامي و انتظامي و صنايع نظامي، هر چه زودتر بايد فكر اساسي كرد تا داراي يك قدرت متشكل همآهنگ نظامي و يك نيروي همآهنگ انتظامي باشيم و گرفتار تضادها و خرجهاي تكراري نشويم. واضح است كه بقاء حيات سياسي و اجتماعي ما، مرهون صحت و همآهنگي و نظم اين دو قوه است. 13 - دولت بايد در ايجاد كار و شغلهاي واقعي مورد نياز، هر چه بيشتر فعاليت كند و سرمايه گذاري در امر توليدات و صنايع را بر سرمايه گذاري در مصارف و تشريفات مقدم بدارد. اكثر اعتيادهاي مضر و شيوع مواد مخدره و فسادهاي اجتماعي و رشوه ها و دزديها و فحشاها، معلول بيكاريها و نداشتن راه درآمد مشروع است. ما به جاي مبارزه با علل اصلي هميشه با معلولها مبارزه مي‎كنيم و لذا موفق نيستيم. مردم نوعا خوبند و بالفطره جاني نيستند. ضرورت آنان را به فساد مي‎كشاند. 14 - كارها را بايد به كاردانهاي شجاع عاقل و متخصص متعهد محول كرد و اگر فرضا وزيري يا مسئولي يا مقامي احساس كرد كاري برايش سنگين است، عقل و منطق و وجدان و دين حكم مي‎كند كار را به اهلش واگذار كند. 15 - اگر در جائي با شكست مواجه شديم، بايد ريشه يابي كنيم كه چرا به اينجا رسيديم و چه عواملي ما را به اينجا رساند تا دو باره گرفتار نشويم. نه اينكه فقط به اشتباه خود اقرار كنيم و اظهار ناراحتي كنيم. تغيير عوامل و مسئولين يك امر عاقلانه خداپسندانه متعارف دنيا است. در خاتمه سعي كنيد خدا را شاهد رفتار و گفتار خود بدانيد و از خدا غفلت نكنيد!.

انشاء الله موفق باشيد ‏67/7/9 - حسينعلي منتظري

۲ نظر:

ناشناس گفت...

طبل پنهان چوزنم طبل من از بام افتاد به فکر آیندهای بهتر بودن مسیر درستی است نه خراب کردن این و آن حیف از این مملکت که بدست بعضی نا اهلان افتاده . تا دزد و دزدی از این مملکت ریشه کن نشود این وطن وطن نشود خواه هر که باشد

ناشناس گفت...

سلام اقا جون من خودم طرفدار موسوی بوووووووووووووودم ولی حالا دیگه نه

چون عابروی ایران را برد اگر خاتمی در دوران 7 و 8 ریاست جمهور شد خوب بود بسیجی ها هم اشوب میکردند .این انقلاب مخملی شما امکان پذیر نیست .

پس این کوصشراتو پاک کن.

دوست دارم بای