نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

جرئت دانستن داشته باشيم شعار عصر روشنگرى تلاشى براى شناخت تاريخ مقدس در تشييع (بخش هفتم) اسماعيل وفا يغمائى


جرئت دانستن داشته باشيم
شعار عصر روشنگرى
تلاشى براى شناخت تاريخ مقدس در تشييع
(بخش هفتم)
اسماعيل وفا يغمائى

برخي ازتحولات ،جنبش ها وقيــــامهـــــــاي ديگراز
سال 162هجري تا حوالي پايان قرن چهارم هجري
زنجيره تقريبا گسست ناپذيرشورشها و قيامها چه در سرزمينها وشهرهاي حول و حوش مركز خلافت و چه درايران تسخير شده و اسير، ومناطقي كه سلطه حاكمان با كثرت پادگانها ي نظامي وباقدرت شمشيرحفظ ميشد، در دوران عباسيان و تا وقتي كه مبارزات استقلال طلبان با نيروى شمشير و قدرت فرهنگ ايراني به ثمر رسيد كشيده شده است. در ميان اين سلسله قيامها و شورشها، گاه با جنبش هاي بزرگى چون جنبش خرمدينان در آذربايجان وقيام زنگيان بصره و اهوازوجنبش عياران سيستان روبروييم كه سالهاي متمادي ادامه داشتند و بارها دستگاه خلافت را به لرزه در آوردند ودرطول مبارزاتشان خون دهها هزار تن بر خاك ريخت،و گاه نيزبا قيامهائي كوچك، كه تعداد شورشيان اندك بوده وچند صباحى بيشتر به طول نكشيده است.

تفاوت قيامها از زاويه بينش
اين قيامهااز زاويه بينش و نظر يا به تعبير اين روزگار ايدئولوژى متفاوتند و همانطور كه پيش از اين اشاره شد برخي از آنها با بينش شيعي آميخته اند، بسيارى ريشه در آيين هاي كهن ايران باستاني و بويژه آيين هاى زرتشت ومزدك و ماني دارند ونمونه هايي ازدعوي رسالت و امامت در ميان رهبران اين قيامها ديده ميشود. در هنگام بررسى تاريخ ايران دررابطه با اين قيامهابايد دقت فراوان داشت زيرا گزارشگران تاريخ ايران كه اكثريت آنها را در روزگار گذشته گزارشگران و علما و بزرگان شيعه و سنى نمايندگى مى كنند و شمار قابل توجهى از آنان در زمره نزديكان و كارفرمايان و وزيران ومقربان دولتها و حكومتها بوده اند، در رابطه با قيامها و شورشهاى قرنهاى دوم تا چهارم دربسيارى از موارد راه حقيقت نپيموده اند و با ابزارهاى اندازه گيرى دين و مذهب و مقدسات خود ــ معيارهاى برائت از نامسلمانان و قربت به مومنان ــ اين قيامها و شورشها را به داورى نشسته اند و در پاره اى از موارد با دلائل عوام پسند تلاش كرده اند رهبران اين قيامها را مثلا نامختون! زنباره! فاسد الاخلاق ــ چنانكه در باره المقنع گفته اند ـ ـو يا حاصل رابطه نامشروع و امثال اينها ـ چنانكه در باره بابك نوشتة اند ـ جلوه دهند. اين حكايت تا روزگار ما و تا دوران شاه و خمينى در رابطه با مبارزان راه آزادى ادامه دارد.

نقاط ضعف و قوت
به كينه ورزى مورخان صاحب غرض اشاره اى شد اما بايد تاكيد كرد كه فارغ از آنچه كه دشمنان و مغرضان مومن در باره اين جنبشها گفته اند و نوشته اند، اين جنبش ها خالى از نقاط ضعف نبوده اند.
نقاط ضعف و قوت اين قيامها و شورش ها براي كسي كه پس از قرنها حكايت اين قيامها را باز خواني ميكند وبا معيارهاي امروزي از مقولات«آزادي» و «عدالت اجتماعي»آنها را ميسنجد يكسان نيست. در برخي از اين قيامها چهره هايي چون بابك خرمدين ورفتارهايي را ميبينيم كه پس از قرنها ما را به احترام و ستايش وادار ميكنند وبرخي رفتارها و خشونت ها وتعصبات وخونريزي ها همانند كشتارهاى قرمطيان شورشى وترورهاى خونين و سختگيرى هاى خوارج وخشونتهاى جنبش زنگيان قابل قبول نيست. برخي افكار، و عقايد شماري از مبارزان آن روزگارتحسين برانگيزوداراي روح و درونه اي هنوز زنده است و بعضى با معيارهاى امروز، ارتجاعى قابل انتقاد، وياغيرقابل پذيرش است و دركادرانديشه انسان اين روزگاربا رگه هايي ريز و درشت ازخرافات وباورهاي عوامانه مردمان آن قرنها آميخته است، ولي با تمام اينها،اين حقيقت قابل رويت است كه يك ملت به انحاء مختلف و در طول چند قرن با هر امكاني كه داشته است وباهرسلاحي كه در اختيارش بوده است ، شمشير، سلاح اعتقادوباورهاي فلسفي ومذهبي وسلاح فرهنگ ،عليه ستم سنگين و سياه ملي ، طبقاتي،ديني ، سياسي و... مبارزه كرده است .
براي قضاوت منصفانه در مورد ضعف ها و كاستي هاي اين جنبشها و براي نظاره جنبه هاي مثبت اين مبارزات ، بايد زمان وشرايط حاكم بر آن دوران وظلم سنگين و خونين آوار شده برايران قرنهاي اول تا چهارم هجري را به خوبي لمس كرد وصداي ملتي را كه در زير بار ستم سنگين ملي، فرهنگي، طبقاتي و ديني حاضر به تسليم نيست شنيد، آنگاه هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت در ترازوي انصاف وزن خواهند شد.
سخن گفتن و نوشتن از تمام اين قيامها ، جنبش ها، تغييرات و تحولات حتي به اختصاردر اين ياداشت ها امكان پذير نيست و حتي اگراز هركدام ده يا پانزده سطر نوشته شود بايد صفحات زيادي به اينكار اختصاص داده شود ، بنابراين با اشاره به منتخبي از اسامي و تاريخ آنها تاحوالي سالهاي سيصدو هشتاد هجري ، آغاز هزاره دوم ميلادي جلو ميرويم و به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاراتى مى كنيم.اين اشارات كوتاه به عنوان مشتي ازخروار، ميتواند ما را درشناخت وكشف و لمس تاريخى مبارزاتي كه براي آزادي و استقلال ايران صورت گرفته است ياري برساند و حقيقت تاريخى و مادى و نه خيالى و اختراع شده! اين مبارزات را در چشم انداز ما قرار بدهد. در اين بررسى نيز چون گذشته تلاش شده است اگر چه به اجمال به بررسى موازى حوادث تاريخ ايران با حوادث و زندگى امامان شيعه به عنوان چهره هاى مقدس و تاريخى براى مسلمانان پرداخته شود تا بتوانيم بدانيم براستى تاريخ ايران و مبارزات استقلال طلبان ايرانى در قرنهاى پر تلاطم دوم تا چهارم تا چه اندازه با اين مقوله آميختگى دارد و ازان تاثير پذيرفته است.

برخى ازشورشها و قيامهاى معاصر با دوران
امامت امام هفتم شيعيان ( موسى ابن جعفر)

برخي ديگر از شورش ها ، قيامها و جنبش ها وتحولات عبارتند از:
1 ــ شورش سرخ علمان (خرمدينان) درگرگان 162هجري
2 ــ فعاليت هاي گسترده زنديكان (زنادقه) و سركوب و كشتاروسيع آنان توسط دستگاه تفتيش عقايد و شكنجه و كشتارمهدي عباسي 163هجري .زنديكان طيف وسيعي از مخالفان حكومت را از پيروان دين زرتشت تا مانويان و مزدكيان وتاآزاد انديشاني كه به دين و مذهب خاصي پاي بند نبودند تشكيل ميدادند.
3 ــ شورش خونين و خشن سراسر طبرستان به رهبري ونداد هرمزعليه نمايندگان و نيروهاي خليفه وكشتار گسترده آنان توسط شورشيان 166 هجري .
4 ــ شورش خراسان عليه عمال خلافت ، 166هجري.
5ــ سرپيچي طبرستان ازاوامر دستگاه خلافت ،168هجري.
6 ــ گسترش مجددفعاليتهاي مجدد زند يكان و طرفداران ماني و مزدك و زرتشت در بغداد و كشتار و سركوب مجدد آنان وكشتن چند تن از رهبران فكري زنديكان.168 هجرى.
7 ــ قيام علويان «فخ»
قيام حسين ابن علي از نوادگان علي ابن ابيطالب و كشتار گسترده پيروان او، در سال 169 هجري در زمان خلافت هادى عباسى ــ برادر هارون الرشيد ــ و بر اثر فشارهارى دائم حكومت و حاكم مدينه عبدالعزيز عمرى رخ داد. اين شورش در شكل و صحنه پايان و سر نوشت شورشيان شباهت زيادى با ماجراى عاشورا دارد.
در اين قيام علويان شورشى مدينه كه ديگر تاب تحمل فشارهاى حاكم مدينه را نداشتند سرانجام به رهبرى حسين ابن على در يكفرسنگى مكه در محلى موسوم به فخ با سپاهيان حكومتى روبرو شدند و دليرانه جنگيدند. پس از قتل رهبر شورشيان با تيرى كه از سوى حماد تركى به سينه او نشست سپاهيان اعزامى خليفه بر حملات خود افزودند و پيروز شدند. آنان پس از سر بريدن كشتگان، اسيران را به دربارخلافت بردند و تمام آنها را به فرمان خليفه گردن زدند و سرهاى بريده را در شهرها گرداندند و ماجراى شورشيان فخ پايان يافت.
تعداد شورشيان فخ سيصد تن بود و به نقل از ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبيين، قيام كنندگان با موسى ابن جعفر در ارتباط، و اين قيام مورد تائيد او بوده است. اىن اشاره اى بهواقعيت تاريخى شورش فخ است در شمارى از اسناد و احاديث شيعه اشاره شده است كه سالها قبل از اين شورش امامان شيعه از ماجراى شورش فخ و شهادت آنان و نام و نشان شورشيان و مقدس بودن منطقه فخ اطلاع داده اند و واقعيت تاريخى سالها پيش از وقوع خود را آشكار كرده است. طبعا اين نوع تعبير و تفسيرها در كادر موضوعات مورد استفاده بر روى منبر و نه تاريخ قرار دارد كه از آن مى گذريم.
8 ــ اوجگيري مجدد فعاليت هاي زنديكان و بر پا كردن هزار دار براي بر دار كشيدن پيروان ماني، مزدك و زرتشت و ساير نحله هاي فكري مخالف حكومت در بغداد،170هجري.
9 ــ شورش فضل ابن سعيد حروري عليه دستگاه خلافت،171هجري.
10ــ قيام يحيي ابن عبدالله عليه دستگاه خلافت در سرزمين ديلم،176هجري.
11 ـ جنبش بزرگ حمزه پور آذرك سيستاني
جنبش حمزه پور آذرك، يكى از جنبشهاى قابل توجه در پايان قرن دوم و در سال 179 هجرى است كه مى توان از كتابهاى مختلف از جمله تاريخ طبرى و بخصوص تاريخ سيستان اطلاعات جالبى در باره اين جنبش به دست آورد.
پيش از اين اشاره شد كه در يك نگاه تاريخى خوارج تنها با سيماى ابن ملجم شناسائى و در او خلاصه نمى شوند. ماجراى خوارج دور و دراز، و خوارج تماينده يك جريان فكرى اسلامى هستند.
در اين رابطه سيستان از دير باز يكى از اصلى ترين مراكز خوارج و بخصوص شورشيان تند رو ازارقه بود و بْسيارى از ساكنان اين منطقه بخصوص روستائيان به جان آمده از خراج و ماليات به خوارج شورشى متمايل بودند.
حمزه پور آذرك كه بر راه و رسم خوارج سيستان و از مخالفان سر سخت دستگاه خلافت عباسى بود در سال 174 هجرى شورش خود عليه دربار خلافت را آغاز كرد و به روستائيان پيام داد هيچ چيز،حتى پشيزى به عنوان خراج و ماليات به دستگاه خلافت نپردازند و عليه خليفه شوريد.
دربار خلافت، توسط عيسى ابن ماهان اصلى ترين فرمانده خود در خراسان و سيستان و از ثروتمندان نامدار، تلاش كرد اين جنبش را نابود كند ولى نتوانست. جنگهاى زيادى رخ داد و ارتش كوچك حمزه به يك ارتش سى هزار نفرى نيرومند و متشكل در لشكرهاى مجزاى پانصد نفرى تبديل شد. درچندين جنگ ،ارتش حمزه فاتح بود. نيروهاى حمزه بنا بر راه و رسم خوارج، قاطع و خشن مى جنگيدند. يكى دو بار حمزه شكست خورد و بر اساس اسناد و مدارك باقيمانده،حمزه و شورشيانش، بعد از شكست، جنگ پارتيزانى خشن و خونينى را شروع كردند. آنها در همه جادر كشتزارها و روستاها كمين مى گذاشتند و دشمنان خود و نمايندگان خليفه و ماموران مالياتى را بيرحمانه مى كشتند. نيروهاى خليفه از مقابله با اين نوع مبارزه درماندند و بناچاربراى سركوب حمزه و از بين بردن زمينه هائى كه پذيراى حمزه و جنگجويانش بودند به كشتار روستائيان و آتش زدن مزارع و خانه ها پرداختند .
طى اين كشتارها سى هزار تن از روستائيان كشته شدندو بسيارى از روستاها ويران شد ولى ماجرا به پايان نرسيد. در نهايت هارون الرشيد شخصا روانه خراسان و سيستان شد و سفيرى به سوى حمزه فرستاد، حمزه با سفير خليفه با احترام رفتار كرد. به نظر مى رسد هارون درخواستهاى حمزه را پذيرفته است.در همين سفر هارون بيمار شد و مرد. حمزه تا اوايل قرن سوم زمام قدرت را در سيستان به دست داشت و سيستانيان از اطاعت دربار خلافت آزاد بودند
12 ــ قيام وليد ابن طريف جانفروش عليه عمال دستگاه خلافت،179 هجري.
13 ــ شورش و تسلط سرخ پوشان در گرگان، 181 هجري.
شورشهاى ياد شده شمارى از شورشها و قيامهائى هستند كه تا حوالى سال 183 هجرى يعنى سال در گذشت هفتمين امام شيعيان و يكى از چهره هاى نامدار تاريخ مادى تشيع و تاريخ مقدس شيعه رخ داده اند. پس از اين اشارات و حال كه تا حدودى تاريخ ايران را در اين دوران شناخته ايم بجاست كه بر زندگى و گذران تاريخى هفتمين امام شيعيان و در ارتباط با تاريخ ايران گذرى داشته باشيم و بدانيم حقيقت چيست اما پيش از آن بايد اندكى به مشكلات كار اشاره كرد.

مرزهاى ممنوع و سيمهاى خاردار!
شناخت زندگى امامان شيعه، مانند شناخت زندگى تمامى شخصيتهائى كه گردادگرد آنان در مذاهب مختلف مدارهائى از حصارهاى ممنوع الورود تقدس كشيده شده است چندان آسان نيست.اين چنين شخصيتهائى براى بسيارى از بزرگان وتوده هاى مردم، نه در قلمروى كه در آن كند و كاو جستجو و شناخت مشروع و مقبول، بلكه در زمينه و جغرافياى ايمان مومنان و پيروانشان خانه دارند وبايد آنها را تنها باور داشت و با نوعى اشراق يعنى روشنائى معنوى دركشان كرد . در كادر قوانين و معيارهاى مذاهب بايد آنچه را كه عالمان و فقيهان، كشيشان، مغان، خاخامها، شمنان و... مى گويند پذيرفت و از كند و كاوهاى تاريخى و دندان فشردن بر ميوه ممنوعه شناخت كه خطراحتمالى خدشه دار كردن حرمتها وبه خطر بيدينى و كفر و ارتداد رادارد پرهيز كرد.
در رابطه باشخصيتهائى اين چنين، اگر چه واقعيت تاريخى نمى تواند بيش از يكى باشد،اما با چند لايه و چند سيما روبروئيم. روشن تر اين كه ، هركس سيما و شخصيت خاص و مورد علاقه خود را در آميخته با ذهنيات و اميدها و آرزوهاى خود، و يا منافع مادى و اجتماعى و سياسى مورد نظر خود خلق كرده و به آن مشغول است.در اين زمينه اگر از خرد و ريزها و فرعيات بگذريم با سه نوع گزارش روبروئيم. گزارش فقيهان، گزارش توده هاى مردم وگزارش تاريخ.

گزارش فقيهان و بزرگان مذهب
گزارشات عالمان و فقيهان و بزرگان مذهب كه باورهاى اقشار گسترده اى از مردم كوچه و بازار در طول نسلها و قرنهاى متمادى از آنها به طور قوى تاثير پذيرفته و رنگ گرفته، اگر چه نه واقعى ترين اما موثر ترين گزارشات است.
در طول قرنهاى متمادى دفتر و دستك تاريخنگارى در رابطه بامذاهب و شخصيت هاى مذهبى در دست عالمان و فقيهان و محدثان و راويان مذهبى بوده است واينان از سوئى به عنوان افراد صاحب قلم، و با مسامحه مى توان گفت قشرمنور الفكرروزگار خودــ كسانى كه با قلم و كتاب وخواندن و نوشتن سر و كار داشته و به كار فكرى مشغول بودند ــ و هم با تكيه بر اعتباراجتماعى و تقدس، در ميان مردم هرچه خواسته اند و صلاح دانسته اند و مصلحت نظام را در آن ديده اند نوشته اند و آن را به مثابه حقايقى غير قابل ترديد و مقدس در ضماير مردم نشانده اند.اين جماعت كثير و صاحب نفوذ به نحو احسن توانسته اند با گفته ها و نوشته هاى خود شخصيتهاى تاريخى امامان شيعه را به شخصيتهائى فوق انسانى و شگفت انگيز تبديل كنند. كار اينان در طول دهه ها و قرنها توسط دهها و صدها تن ديگر كه بر راه و مرام اين بزرگان بوده اند تائيد شده و با چفت و بست هاى تعصب وايمان و باور و عاطفه و دگم، چنان استحكامى پيدا كرده است كه فى الواقع در آغاز راه براى به دست آوردن آزادى در تحقيق و شناخت، به قول عين القضات همدانى بايد سه كفر را چون پيامبران تجربه كرد تا به ايمان نائل شد!.
بى ديده ره قلندرى نتوان رفت
دزديده به كوى مدبرى نتوان رفت
كفر اندر خود قاعده ايمانست
آسان آسان به كافرى نتوان رفت
بسيارى از عالمان و فقيهان شيعه سيماى مورد پسند و خاص خود از امامان شيعه را با انبوهى سند و حديث و روايت ارائه و در حقيقت در بْسيارى از موارد مى توان گفت خلق كرده اند. آنان از دلايل عقلى و نقلى، به شيوه خاص خود استفاده كرده و مى كنند. عقل حكم مي كند كه اين چنين باشد و لاجرم اين چنين بوده اسست!. نقل مى شود كه اين چنين بوده است و لاجرم بايد اين چنين باشد!.

پس از اين تجربه گران
مى شود به اين حقيقت انديشيد كه حال پس از قرنها و پس از اين تجربه گران و پر رنج و خونين حكومت خمينى و جمهورى اسلامى و ايستاده بر فراز گورهاى پدران و مادرانمان و بركه هاى خونهاى برادران و خواهران و رفقاى تير باران شده امان ، و خانه ها و كاشانه هاى ويران شده امان، كه مشخصا و دقيقا به حكم و با قوانين يك حكومت بر آمده از تشيع رسمى و بنا بر مفاد آثار برجسته ترين فقيهان و عالمان نامدار شيعه اين چنين سرنوشتى را تجربه كردند، آيا هنوز هم در وحشت از داغ كفر و ارتداد و يا به دليل شرايط خطير پايان ناپذير، جرئت دانستن و حق انديشيدن و شك كردن و جستجوى حقايق را نبايد داشت؟ آيا هنوز هم نمى توانيم در گريز از عوامانگى و خرافات، در پى ايمان و يقينى شايسته انسان مسئول و انديشمند،و نه از روى علاقه به ارتداد وبيدينى ، از درها و دروازه هاى ممنوع تقدس بگذريم، و برويم ودر پايه هاى نظرى، و فارغ از خيالپردازى ها يا علائق شخصى و گروهى، به انبوه آن چه كة فقيهان و عالمان، بآ اتكا به عقل و نقل در اختيار نسلها قرار داده اند درنگ كنيم، ومنصفانه بنگريم كه چگونه در بسيارى ازموارد، آنچه كه پايمال شده عقل است و آنچه كه حقيقت ندارديا حقيقت آن مشروط به تنها نقل فقيهان است! نقل است .
بايد رفت و با نهايت عقل و انصاف به تماشا نشست كه چگونه گاه يك واقعه تاريخى را كه در سرنوشت نسلها تاثير داشته، و در سوداى آن خونها ريخته شده است و هنوز هم ريخته مى شود، فى الواقع با فلج كردن قدرت تعقل و از كار انداختن نيروى خرد ــ يعنى اصلى ترين وجه تمايز انسان از حيوان ـ بانقل قول از چند شاهد ــ كه بايد در گفته هاى آنان ترديد نكرد ــ و با انبوهى سس خوشمزه تقدس و به چرخش در آوردن چماق و تازيانه عذاب الهى و استفاده هوشيارانه از روانشناسى ترس و جهل بخورد همگان داده اند.
بايد ازبسيارى از اين حضرات و كسانى كه راه و رسم آنان را دنبال مى كنند و سعى مى كنند معجونهاى قرون و اعصار گذشته را با برچسب هاى دلچسب در معرض فروش بگذارند پرسيد:
براستى شما كه عقل را به استناد خود عقل، و نه واقعياتِ در وحدت با عقل به كار مى گيريد، مى توانيد توضيح دهيد كدام عقل؟ عقل كدام كس اجازه مى دهد كه چنين معجونهائ شگفتى را و به تعبير روحانى تير باران شده حبيب الله آشورى، جوهره نادانى و حماقت را به عنوان حقايق در اختيار ديگران قرار بدهيد؟ و چگونه مى شود با نقل، هر ادعاىغير عقلانى را مستند كرد و از آن واقعيتى تاريخى ساخت؟
. در كمدى الهى اثر دانته شاعر و اديب بزرگ ايتاليائى بر دروازه ورودى دوزخ تابلوئى آويخته است كه بر آن نوشته است:
اى كسى كه از اين دروازه مى گذرى هر گونه اميدى را از خود دور كن.
بر دروازه ورودى دنياى بسيارى از عالمان و فقيهان نيزدر رابطه با حقايق مورد ادعاى آنان بايد تابلوئى آويخت و بر آن نوشت كه:
اي كسى كه قصد ورود به اين قلمرو را دارى عقل و انديشه خود را در همين جا به دور و به زباله دان افكن و با جمجمه اى تهى وارد شو تا بتوانى هر چيزى را پذيرا شوى.
اين حكايت بسيارى از عنان داران عقل و نقل و نيز كسانى است كه در راه به دست آوردن اقتدار مادى و معنوى و سياسى به اين اختراعات تاريخى اتكا مى كنند.
اينان از دو گروه بيرون نيستند، اينان در روزگار ما، يعنى در آستانه قرن بيست و يكم و با فاصله هزار و دويست سال از شيوخ و فقيهان و معماران نامدار تشيع رسمى، در صورت اعتقاد به آنچه كه مى گويند در زمره جاهلان مرتجع قرار دارند كه به دلائل مختلف سرزمين جهل را داراى آب و هوائى خوش مى دانند و به قول معروف يك مريد نادان و متعصب و دگم را را با چند ده ششدانگ معاوضه نمى كنند( اصل ضرب المثل اين است : يك مريد خر از چند ده ششدانگ ارزشمند تر است) و در غير اين صورت شيادانى بيرحم هستند كه در بسيارى از موارد هيچ اعتقادى به آنچه مى گويند ندارند اما براى استوار كردن پايه هاى اقتدار خود ونظم و نظام دادن به توده هاى پيرامون خود و در دست داشتن مهار ديگران به اين اختراعات سخت نيازمندند. در حقيقت آنان اقتدار مرموز مقد سان را در خدمت خود مى گيرند ولى خود هرگز در خدمت آنچه كه آن را تبليغ مى كنند نيستند. آنان در تماشاگاه توده ها خود را ميراث بر و نماينده وجودهائى معرفى مى كنند كه سرشار از قدرتهاى مرموز و مقدس اند و زمام دنيا و آخرت خلق را در دست دارند و اعلام مى كنند براى سهم داشتن در اين قدرت مرموز و نجات دنيا و آخرت خود بايد به آنان سر سپرد، بقيه حكايت روشن است! در يك معادله ساده اتصال به اين مقدسان جز از طريق نمايندگان حى و حاضر آنان يعنى علما و فقها و... ممكن نيست. اين چنين است كه هرچه مقدسان مرموز تر و شگفت تر و غير قابل شناسائى تر باشند و تنها بتوان از طريق وداع با عقل و طى راههاى عجيب و غريب فراعقلى به آنان ايمان آورد، نمايندگان آنها قدرتمند تر خواهند بود، در اين ميان شعله هاى فروزان دوزخ و عذاب و قهر الهى و نيز كنده و ساطور قلمرو فقيهان نگهبانان مرزهاى اين حرمتها هستند.

چند نمونه از نظرات و اقوال علما و فقيهان
شيعه و اشاره اى به تئورىمختصات الهى
در بسيارى از اسناد و مدارك شيعه، كه عموما دستاورد فقيهان و ملايان و علماى نامدارو پر تلاش است، در رابطه با زندگى يك امام با مختصات الهى، و با تكيه بر نظريه امامت الهى( يعنى امامانى كه از اولين نفر تا آخرين نفرشان توسط خداوند معرفى شده اند و نه داراى مختصات بشرى بلكه داراى مختصات فرا بشرى و نيروهاى شگفت الهى هستند) طبعا با چهره اى شگفت از موسى ابن جعفرـ به عنوان شخصيت مورد بحث ما در اين نقطه از بررسى تاريخ ايران ــ و انواع كرامات و اعجازها و توجيهات و تفسيرهاى خاص مذهبى روبروئيم.
بنا بر اين اسناد كه نه زائيده تلاش طلاب و آخوندهاى معمولى بلكه حاصل كار و تلاش ساليان برجستگان و نامدارانى است كه بناى مستحكم تشيع را در دوران غيبت صغراى مهدى موعود و سالهاى حساس پس از او سنگ بر سنگ نهاده اند (بعد از اين و در جاى خود به جايگاه مذهبى و تاريخى شمارى از اين نامداران خواهم پرداخت)هفتمين امام شيعيان، امام موسى ابن جعفر:
زبان تمام پرندگان را مى داند، و از آينده خبر مى دهد( كافى تاليف كليني جلد يكم صفحه 128 و ارشاد تاليف شيخ مفيد صفحه 128) .
همچنين او از زمان مرگ يارانش با خبر است(كافى جلد يكم صفحه 484)
خرد كردن غل و زنجير و گذر از ديوار زندان بغداد، سفر به مدينه و برگشت به بغداد و طى كردن اين راه دراز در طول يك شب به مدد نيروهاى غيبى، زنده كردن گاو مرده و زدن نقش مهر خود بر سنگ، و آشنائى به تمام زبانهاى دنيا و نسوختن او در آتش از مشخصات موسى ابن جعفر بوده است(عيون الاخبار الرضا تاليف شيخ صدوق صفحه 104 كافى جلد يك صفحه 356 بصائرالدرجات تاليف صفارصفحه 255 ارشاد تاليف شيخ مفيد صفحه 293الخرايج والجرايح والنورى الطبرسى خاتمه المستدرك تاليف قطب راوندى صفحه 565).
اينها و بسيارى نكات شبيه به اين با اتكا به عقل! و با مدد نقل! ديدگاه صدها و عالم وفقيه نامدار شيعه در طول قرنهاى متوالى است و مجموع اين تلاش طولانى و سنگين و انبارهائى از كتابها و رساله ها، فرهنگى مذهبى و قدرتمند ومقاوم ايجاد كرده كه ذرات پيدا وناپيداى آن وجدان مذهبى شيعيان را در طول نسلها و در تمام لايه ها از مردم كوچه و بازار تا روشنفكران و مبارزان مذهبى را كه درجات بالاى تحصيلى دارند انباشته است. چنانكه اشاره شد در همين چند مثال ساده و در ميان عالمان نامبرده ما نه با آخوندهاى ساده بلكه با شمارى از برجستگان و نوادر تئوريك و ايدئولوژيك شيعه كلينى و شيخ صدوق( ابن بابويه قمى) و شيخ مفيد روبروئيم كة از معماران اصلى شيعه اند و بر آثار آنها ستونهاى تشييع رسمى استوار شده است.

شمارى از شيوخ ومعماران مرموز وبزرگ
چند اشاره به گفته هاى بزرگانى چون شيخ مفيد و شيخ صدوق و كلينى و طبرسى و راوندى شد. اينان از زمره شيوخ و نامدارانى هستند كه درست در سرفصلى كه دوران امامان شيعه به پايان مى رسد و يا پس از آن به مثابه برجسته ترين معماران تشييع رسمى كه دنباله اش تا روزگار ما كشيده شده وزمام حكومت را در ايران كنونى در دست دارد نقشى غير قابل انكار در تاريخ شيعه دارند و بسيارى از رازهاى شيعه در سينه هاى انان ماند و با آنان ناگفته ماند. اندك اشاره اى به زندگى آنان براى درك موقعيت آنها بجاست. با درك موقعيت و مقام ويژه آنان به طور روشن تر خواهيم دانست كه چرا گزارشات شگفت فقيهان پر رنگ تر و داراى تاثير نيرومندترى است كه رهائى از كشش اين گزارشات ساده نيست.

كلينى
محمد يعقوب كلينى معروف به ثقه الاسلام ازاركان بدون ترديد شيعه است ولى در مورد زندگانى اش ابهامات زيادى وجود دارد. سال تولدش نامشخص است ولى در سال 328 دربغداد گذشته است. او معاصر با دوران نيابت نواب چهارگانه امام زمان و با آنان محشور بود واز معدود كسانى بود كه از چند و چون ماجراى دوازدهمين امام شيعيان با خبر بود. اونخستين آموزشها را نزد پدرش يعقوب ابن اسحاق گذرانيد. كلينى در آغاز زندگى اش در كلين در حوالى شهر رى امام مسجد بود.بعدها او به رى آمد و در آنجا به تحصيلات خود ادامه داد. رى در دوران كلينى تنها مركز شيعيان نبود و حنفيان و شافعيان و اسماعيليان قرمطيان زرتشتيان ومانويان در اين شهر فعال بودند و اين فرصتى مناسب بود تا كلينى به بررسى و تعمق در انديشه ها و عقايد ديگر فرقه ها و گروهها بپردازد. پس از رى، كلينى به قم رفت و پس از مدتى روانه بغداد شد. او در بغداد شخصيتى نام آور و مورد احترام پيروان ساير نحله هاى اسلامى بود و از جمله اهل سنت بود. كتاب كافى اولين كتاب از كتابهاى پا يه اى چهار گانه شيعه با پانزده هزار و صد و هفتاد و شش حديث تاليف و حاصل كار بيست ساله اوست. شمارى از عالمان و فقيهان بر آنند كه كتاب كافى به نظر امام زمان رسيده و مورد تائئيد او قرار گرفته ودر باره آن گفته شده:
الكافى كاف لشيعتنا
كتاب كافى براى شيعه ما كفايت مى كند
شمار زيادى از برجسته ترين فقيهان شيعه و مورخان و محدثان نامدار چون نجاشى، ابن طاووس حلى ،ابن اثير ،ابن حجر عسقلانى، مجلسى، محقق حلى، شيخ مفيد، محمد ابن مكىعاملى، شيخ زين الدين محقق كركى، ملا محسن فيض و بسيارى ديگر بر مقام و موقعيت كلينى تاكيد كرده اند. براى اطلاعات بيشتر مى توانيد به مقدمه اصول كافى نوشته سيد جواد مصطفوى و خدمات متقابل ايران و اسلام نوشته مرتضى مطهرى مراجعه كنيد.

شيخ صدوق
ابن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق در سال305 هجرى در قم متولد شد. ولادت او با نيابت سومين نايب امام زمان حسين ابن روح همراه بود. پدر او از افراد مورد اعتماد امام حسن عسكرى بود و معروف است كه علت ولادت شيخ صدوق دعاى امام زمان بوده است. بدين ترتيب كه پدر شيخ نامهاى توسط حسين ابن روح براى امام دوازدهم نوشته و از او طلب فرزندى مى كند و از سوى امام غايب جواب مى رسد كه در خواستت پذيرفته شد و بزودى صاحب فرزندى خواهى شد كه چشم و چراغ اسلام خواهد بود و شيخ صدوق متولد مى شود.
حكايت غريب ماجراهاى بزرگترين عالمان و فقيهان اوليه ى معاصر امام حسن عسكرى و امام غايب، كه جملگى از بانيان و معماران فقه و حديث و كلام و انواع علوم اسلامى بودند و منجمله از بزرگترين شارحان مقوله امامت و غيبت امام دوازدهم هستند، بسياربسيار تامل بر انگيز و قابل فكر است.اين نقطه تاريخى نقطه درنگى است كه مى توان به قلب برخى حوادث نزديك شد. نقش اينان چون ستونهاى پايه اى و اصلى آن پل طولانى و عظيمى است كه در طى دوازده قرن از كلين تا خمين كشيده شده است، و بر روى اين پل هزاران فقيه و محدث و عالم و متكلم توانسته اند خود را به روزگار حاضر برسانند. به روشنى بايد تاكيد كنم كه نقش اينان چنان است كه بى وجودشان بْسيارى باورها واعتقادها، نه در دنياى تنها ملايان و فقيهان، بلكه على العموم در جهان تشيْيع و دستگاه نظرى تاريخى آن فرو خواهد ريخت . اگر توجه داشته باشيم كه اين جماعت در عالم واقعيت زمان و مكان تاريخى تشييع رسمى را به تمام معنى كلمه اشغال كرده اند و جائى براى ديگران باقى نگذاشته اند بهتر واقعيت اين گفته را درك خواهيم كرد. با حذف اينان تمامى پل، تا روزگار ما در خط اصلى تشييع رسمى بى اعتبار خواهد شد و در بهترين حالت خود خلاء عظيم و فاصله دوازده قرنى، ميان شيعه روزگار معاصر تا جائى كه ماجراى امامت به پايان مى رسد و توسط معماران ياد شده تشريح و تبيين آن آغاز مى شود خود را نشان خواهد داد.شيخ صدوق از شاگردان كلينى و در فقه و كلام و حديث و ديگر علوم اسلامى از برجستگان روزگار خويش بود. گفته مى شود كه او كثير التاليف ترين عالم شيعه بوده و سيصد كتاب تاليف كرده است كه من لايحضره الفقيه دومين كتاب از كتابهاى اربعه شيعه از تاليفات اوست. شيخ صدوق در سال 381 در گذشت ودر نزديك مقبره شاه عبدالعظيم دفن گرديد.

شيخ مفيد
ابو عبدالله محمد ابن نعمان معروف به شيخ مفيد متولد يازدهم ذى القعده 336 هجرى در حوالى بغداد متولد شد او نزد استادان فراوان درس آموخت و خود از شاگردان شيخ صدوق بود. دوران زندگى شيخ مفيد با تسخير بغداد به دست دولت شيعى مذهب آل بويه همراه بود و شيخ مفيد توانست با كوشش فراوان، دراتحاد شيعيان فرقه هاى مختلف گامهائى بزرگ بردارد.او در رشته هاى مختلف تلاش فراوان به خرج داد و نزديك به دويست اثركه مى توان گفت دائره المعارفى از تشييع را در خود دارند تاليف كرد كه از اين ميان، بيست اثر مربوط به امامت و فلسفه سياسى امامت در شيعه و مقوله غيبت امام دوازدهم است. شيخ مفيد با اقتدار و احترام فراوان زندگى كرد و در سوم رمضان 413 هجرى در بغداد در گذشت و با شركت هشتاد هزار تن تشييع شد ودر حرم امام جواد دفن گرديد.

نامه هاى امام زمان به شيخ مفيدو ارتباطات شيخ با امامان
شيخ مفيد از كسانى بود كه بنا بر اسناد شيعه امام زمان با او در ارتباط بود و حدود سى نامه براى او نوشته است و او را در نامه هايش برادر خود خطاب كرده است. در باره اين نامه ها نوشته اند كه:
در اواخر ماه صفر 416 هجري بود كه نامه اي از طرف امام زمان براي شيخ فرستاده شد.در آن نامه نوشته بود:
«للاخ السديد و الولي الرسيد الشيخ المفيد..... برادر گرامي، استوار و دوست راه يافته شيخ مفيد.....»
در پنج شنبه 23 ذيحجه نامه اي ديگرى آمد كه در آن نوشته شده بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله عليك ايها الناصر للحق الداعي اليه بكلمه الصدق....»
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر، سلام خدا بر تو اي ياري كننده حق و دعوت كننده به سوي او از كسي كه با صدق و راستي به سوي خدا دعوت مي كني.......»
گفته مى شود كه در طول 30 سال، 30 توقيع و نامه از سوى دوازدهمين امام براي شيخ مفيد نوشته شده است كه در عنوان بسياري اين جمله ديده مي شود؛ «برادر گرامي و استوار؛ شيخ مفيد»
نوشته اند كه يكبارشيخ مفيد فتوايي را بطور غير عمد به اشتباه جواب داد و امام دوازدهم با پيغامي آن را اصلاح كرد، پس از مدتي شيخ آگاه شد و در پي آن از دادن فتوا منصرف گرديد ولى نامه اى از سوى امام دوازدهم رسيد كه در آن خطاب به شيخ نوشته بود:
« بر شماست که فتوا بدهيد و بر ماست شما را استوار کرده و نگذاريم در خطا بيفتيد»
در باره منزلت معنوى شيخ نوشته اند که:
در خواب ديد كه حضرت فاطمه که دست امام حسن و امام حسين را در دست داشت به سراغ شيخ آمد و خطاب به شيخ گفت: « اي شيخ به اين دو فقه بياموز».
ساعتي بعد حيرت شيخ برطرف شد، چرا که مادر سيد مرتضي و سيد رضي ـ دو عالم بزرگ شيعه ـ را ديد که دست دو فرزند خود را در دست دارد و به سراغ او آمد و گفت :
اي شيخ به اين دو فقه ياد بده،
بعدهادر مساله اي فقهي بين استاد و شاگرد؛ شيخ مفيد و شيخ مرتضي اختلاف نظرپيش آمد و با بحث و ارائه دليل مشکل حل نشد، هر دو راضي به قضاوت حضرت على شدند. مساله را بر کاغذي نوشته و بالاي ضريح حضرت گذاردند. صبح روز بعد که کاغذ را برداشتند دستخطي مزين به چنين نوشته اي ديدند که:
«شَيْخي وَ مُعْتَمِدي وِ الحَقُّ مَعَ وَلَدي عَلَمُ الهُدي»
شيخ و معتمد من حق با فرزندم سيد مرتضي؛ علم الهدي است.
و سر انجام گفته مى شود در سوگ در گذشت شيخ مفيد امام زمان شعرى سرود كه مطلع آن آين است
لاصوت الناعى ىفقدك انه
يوم على آل الرسول عظيم
صداى آنكه خبر در گذشت ترا داد مفقود شود
كه مردن تو روز ىاست كه بر آل رسول مصيبت بزرگى است.
ترجمه متن كامل دومين نامه امام زمان به شيخ مفيد
براى اينكه به موقعيت شگفت شيخ مفيد در پهنه تشييع پى ببريم باز خوانى و تامل بر ترجمه متن دومين نامه امام زمان به شيخ مفيد بى مناسبت نيست. متن اين نامه از احتجاج طبرسى جلد دوم صفحات 596 تا603 و امام مهدى از ولادت تا ظهور صفحات 355 تا 359 و381 تا 385 بر گرفته شده است. براى آگاهى بيشتر در مورد اين دو نامه مى توانيد به كتابهاى تاريخ غيبت كبرى، محمد صدر، ترجمه دكتر افتخارزاده، صفحات 207-165، و امام مهدى از ولادت تا ظهور، صفحه 400 مراجعه كنيد.
بنام خداوندبخشاينده بخشايشگر!
درود خدا بر تو اى يارى رسان حق! و آنكه با گفتار راستين و شايسته، مردم را به سوى حق فرامى‏خوانى!ما در نامه خويش به تو، خداى جهان آفرين را كه خدايى جز او نيست و خداى ما و خداى نياكان ما است، سپاس مى‏گذاريم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد (ص) آخرين پيام آور خداو خاندان پاك و مطهرش، درودىجاودانه مى‏طلبيم.و بعد! دوست راه يافته به حقيقت! خداوند، بدان وسيله‏اى كه به سبب دوستان ويژه‏خود، به تو ارزانى داشته است، وجودت را حفظ و تو را ازنيرنگ دشمنانش حراست فرمايد.ما ناظر نيايش تو با خدا بوديم و از خداى جهان آفرين برآورده شدن آن را خواستيم.ما اينك در قرارگاه خويش، در مكانى ناشناخته، بر فراز قله‏اى سر به آسمان كشيده، اقامت گزيده‏ايم كه به تازگى به خاطر عناصرى بيداد پيشه و بى‏ايمان، بناگزير از منطقه‏اى پر دار و درخت بدين جا آمده‏ايم و به زودى از اينجا نيز به دشتى گسترده كه چندان از آبادى دور نيست، فرود خواهيم آمد و از وضعيت و شرايط آينده خويش، تو را آگاه خواهيم ساخت تا بدان وسيله در جريان باشى كه به خاطر كارهاى سازنده و شايسته‏ات نزد ما مقرب هستى و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبير اين كارهاى شايسته توفيق ارزانى داشته است.از اين رو تو - كه خداى جهان آفرين با چشم عنايتش كه هرگز آن را خواب نمى‏گيرد. وجودت را حفظ كند - بايد در برابر فتنه‏اى كه جان آنانى كه آن را در دل هايشان كشته‏اند به نابودى خواهد افكند، بايستى! و باطل گرايان بد انديش را بترسانى چراكه از سرگبى آنان، ايمان آوردگان، شادمان و جنايتكاران، اندوه زده خواهند شد.و نشانه حركت و جنبش ما از اين خانه نشينى و كناره‏گيرى، رخداد مهمى است كه در سرزمين وحى و رسالت، مكه معظمه از سوى پليدان نفاق پيشه و نكوهيده، رخ خواهد داد، از جانب عنصرى سفاك كه ريختن خون‏هاى محترم را حلال شمرده و به نيرنگ خويش، آهنگ جانِ ايمان آوردگان خواهد كرداما به هدف ستم بار و تجاوزكارانه خويش دست نخواهد يافت، چراكه ما پشت سر توحيد گرايان شايسته كردار، بوسيله نيايش و راز و نيازى كه از فرمانرواى آسمان وزمين پوشيده نمى‏ماند، آنان را حفاظت و نگهدارى خواهيم كرد.بنابراين، قلبهاى دوستان ما به دعاى ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمينان يابد و آسوده خاطر باشند كه خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگيريهاى هراس انگيزى، آنان را به دلهره مى‏افكند، اما از گزند آن عنصر تبهكار در امان خواهند بود و سرانجام، كار با دست توانا و ساخت تدبير نيكوى خدا - تا هنگامى كه پيروان ما از گناهان دورى گزينند - شايسته و نيكو خواهد بود.هان اى دوست پراخلاص كه همواره در راه ما بر ضد بيدادگران در سنگر جهاد و بيكارى! خداوند همانسان كه دوستان شايسته كردارِ پيشين ما را تأييد فرمود، تو را نيز تأييد نمايد! ما به تو اطمينان مى‏دهيم كه هركس از برادران دينى‏ات، پرواى پروردگارش را پيشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود كننده و گرفتاريهاى تيره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن كس كه در دادن نعمتهايى كه خداوند به او ارزانى داشته، به كسانى كه دستور رسيدگى به آنان را داده است، بخل ورزد، چنين كسى در اين جهان و سراى ديگر، بازنده و زيانكار خواهد بود.دوست واقعى! اگر پيروان ما - كه خداى آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى بدارد - به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى كه بردوش دارند، هم دل و يك صدا بودند، هرگز خجستگى ديدار ما از آنان به تأخير نمى‏افتاد و سعادت ديدار ما، ديدارى براساس آگاهى عميق و خالصانه نسبتبه ما، زودتر روزى آنان مى‏گشت.از اين رو (بايد بدانند كه) جز برخى رفتار ناشايسته آنان كه ناخوشايند ما است و آن عملكرد را زيبنده اينان نمى‏دانيم، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى‏دارد. خداوند ما را در يارى، بسنده و نيك، كارساز است و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بيم دهنده ما محمد(ص) و خاندان پاكش باد!اين نامه در آغاز شوال به سال 412 هجرى، نگارش يافت«.رونويسى از دستخط شريف كه درود خدا بر نگارنده آن باد!:»اين نامه ما بسوى توست، اى دوستى كه حقيقت والايى به تو الهام شده - كه به املاى ما و خط يكى از افراد مورد اعتمادمان نوشته شده است - پس، آن را از همگان پوشيده بدار و آن را پيچيده و به كسى نشان مده و نسخه‏اى از آن بردار و آن گروه از دوستانى را كه به درستى و امانتداريشان اعتماد دارى، بر دريافت آن آگاه ساز كه خداوند به خواست خويش، آنان را به بركت ما، مشمول (بركات) خويش سازد!سپاس از آن خداى يكتاست و درود بر سرورمان محمد (ص) پيام آور خدا و خاندان پاك و پاكيزه‏اش باد!
شيخ طوسى
محمد بن حسن طوسى در ماه رمضان سال 385 هجرى قمرى درشهر طوس متولد شد. او تا سال 408 در اين شهر اقامت داشت و در طول اين مدت مقدمات علوم متداول در آن دوران را فرا گرفت . شيخ در 23 سالگى به منظور استفاده از جلسات درس شيخ مفيد و سيّد مرتضى دو عالم و فقيه بزرگ شيعه روانه بغداد شد.
شيخ طوسى در دوران جوانى به درجه اجتهاد رسيد و كتاب تهذيب الاحكام را كه از كتب معروف و پايه اى شيعه است، در اين دوره، و با پيشنهاد استاد خود، شيخ مفيد تاليف نمود . اين كتاب اجتهاد و تبحر اورادر زمينه هاى مختلف فقه ، اصول و رجال به خوبى نشان مى دهد.
پس از درگذشت شيخ نامدار شيعه شيخ مفيد، سيد مرتضى رهبرى را به عهده گرفت و شيخ طوسى با اينكه خود در اين زمان از صاحبنظران علم فقه و حديث بود مدت 23 سال (413 - 436 هجرى قمرى ) نزد سيد مرتضى آموزش ديد. او در طى اين مدت ضمن فراگيرى علوم مذهبىبه تاليف كتابهاى گوناگون مشغول بود. تعدادى از كتابهاى مهمى كه شيخ طوسى در حيات سيد مرتضى نوشته بدين قرار است:
تهذيب، استبصار، نهايه، المفصح فى الامامه، رجال، آغاز فهرست و از همه مهمتر تلخيص الشافى كه مهمترين كتاب اوست . و آن تنظيم و خلاصه كتاب شافى سيد مرتضى است . تا آن هنگام كتابي با آن اهميت در مساله امامت تاليف نگرديده بود و شيخ در سال 433 هجرى قمرى آن را به پايان رسانيده است .شيخ طوسى بيشتر اين كتابها را به تقاضاى فقيهان و دانشوران بزرگى همچون قاضى ابن براج يا ديگران نوشته است .
در نظرگاه شمار قابل توجهى از پژوهشگران ، شيخ طوسى تدوين كننده اساسنامه مكتب تشيع محسوب مى شود. علامه حلى فقيه نامدار مى گويد:
شيخ طوسى پيشواى دانشمندان شيعه و رئيس طايفه اماميه ... صاحبنظر در علوم اخبار، رجال ، فقه ، اصول ، كلام و ادب بوده است . همه فضيلتها منسوب به اوست و در تمامى فنون اسلام كتاب نوشته است اوست كه عقايد شيعه را در اصول و فروع آن دسته بندى و اصلاح نموده.
شيخ طوسى همچنين در اين مدت از محضر اساتيدى چون: ابن غضائرى، ابن شاذان متكلم ، ابن حسكه قمى ، حسين بن ابى محمد تلعكبرى ، ابن بشران معدل ، ابومنصور شكرى ، احمد بن ابراهيم قزوينى ، ابن فهام سامرى ، ابوحسين صفار، ابن ابى جيّد، ابن حاشر و بسيارى از علما و فقهاى عصر خود سود برد.او در 25 ربيع الاول 436 و پس از آنكه سيد مرتضى در هشتاد سالگى در گذشت زمام رهبرى شيعه را در دست گرفت و دوازده سال بعد از سيد مرتضى در بغداد بر دنياى شيعه فرمان راند . در آن ايام از دورترين نقاط، فقيهان براى حل مشكلات خود به منزل و محل درس شيخ مى آمدند . تعداد سيصد تن از مجتهدان شيعه شاگرد وى بودند و از عالمان اهل تسنن نيز كلاس درسش هيچگاه تهى نبود. شمارى از شاگردان او عبارتند از:
اسحاق بن بابويه قمى ، ابوالصّلاح حلبى ، ابوعلى طوسى (فرزند شيخ ) سعدالدين بن البراج ، شهر آشوب سروى مازندرانى ، عبدالجبار بن عبدالله المقرى رازى ، محمد بن حسن فتال ، كراجكى ، حسين بن فتح جرجانى ، جعفر بن على حسينى ، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، ناصر بن رضا علوى و غازى بن احمد .
سالهاى 447 تا 451 براى شيخ سالهائى ناگوار وبغداد آماج تاخت و تاز و غارت و كتابسوزان طغرل سلجوقى و سلجوقيان سنى مذهب بود كه در اين ميان شيخ نيز از تطاول اين حملات در امان نماند و لاجرم او در سال 448 از بغداد روانه نجف شد تا بتواند در حصار حمايت ايلات و عشاير جنگجو و معتقد شيعه در حوالى نجف آرامشگاهى بىابد.
شيخ طوسى تا پايان عمر در نجف ماند و طى دوازده سال در انجا نخستين حوزه علمىه را بنىان گذارى كرد. او در 22 محرم سال 460 هجرى در سن 76 سالگى در گذشت و در خانه اش كه در اىن روزگار به نام مسجد طوسى معروف است دفن شد.

آثار شيخ طوسى
شمار آثار شيخ - اعم از كتاب و رساله - به 51 مجلد مى رسد كه گاه بعضى از اين مجلدات ده جلد كتاب قطور را در بر مى گيرد. موضوعات اين كتابها تحت عناوينى چون تفسير، حديث ، فقه ، اصول فقه ، كلام رجال و فهرست ، تاريخ و مقتل ، جواب مسائل شرعى و اعتقادى و دعا مندرج است.
التبيان فى تفسير القرآن (در ده جلد)، المسائل الدمشقيه فى تفسير القرآن و المسائل الرجيّه فى تفسير آيات من القرآن ، از آثار تفسيرى اوست .
تهذيب و استبصار دو اثر او در علم حديث است كه در كنار كافى (اثر شيخ كلينى) و من لا يحضره الفقيه (اثر شيخ صدوق)، كتب اربعه را تشكيل مى دهند.
مهترين آثارشيخ در فقه عبارت اند از: النهايه، المبسوط، الخلاف، الجعل و العقود فى العبادات، الا يجاز فى الفرائض ، مناسك الحج فى مجرد العمل، المسائل الحلبيّه فى الفقه، المسائل الجنبلائيه فى الفقه، المسائل الحائريه فى الفقه ، مساءلة فى وجوب الجزية على اليهود، مساءله فى تحريم الفقاع، مساءلة فى موافقيت الصلاة
عدة الاصول و مساءلة فى العمل بخبر الواحد و بيان حجية الاخبار از آثار او در اصول مى باشد.
تاليفات شيخ در علم كلام عبارت اند از:
تلخيص الشافى (فى الامامة)، تمهيد الاصول (شرح كتاب جمل العلم و العمل سيد مرتضى )، الاقتصاد«الهادى الى طريق الرشاد»، المفصح فى الا مامة، مقدمة فى المدخل الى علم الكلام ، رياضة العقول ، مايعلل و ما لا يعلل ، ما لا يسع المكلف الاخلال به ، شرح الشرح فى الاصول ، اصول العقائد الغيبة ، الفراق بين الّنبى و الامام ، مساءلة فى الا حوال ، المسائل الرازيه ، النقض على بن شاذان فى مساءلة الغار، مسائل اصول الدين و الكافى.
شيخ طوسى در دو علم رجال و فهرست چند كتاب ارزشمند به يادگار گذاشته است :كتاب الابواب( رجال شيخ طوسى) ، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشّى . شيخ به حذف اشتباهات ، مرتب كردن و اصلاح اصل كتاب كشّى اقدام كرد) و الفهرست ( معرفى مصنّفان نامدار شيعه و آثار آنان (.
در زمينه تاريخ نيز شيخ طوسى دو اثر نگاشته است.
مقتل الحسين و مختصر اخبار مختار بن ابى عبيدة الثقفى .
مسائل الالياسيه ، المسائل القيّمه ، مسائل ابن براج و تعليق ما لا يسع (كه مجموعه پاسخ ‌هاى شيخ به سئوال هاى پرسشگران است)
در زمينه دعا و اعمال عبادى آثار ذيل از شيخ به يادگار مانده است :
مصباح المتهجد و سلا ح المتعبد، مختصر المصباح ، محتصر فى عمل يوم و ليلة ، انس الوحيد و هداية المسترشد و بصيرة المتعبد


طبرسى
ابو على، فضل بن حسن بن فضل طبرسى، معروف به امين الاسلام طبرسى در حدود سال هاى 460 تا 470 هجرى در مشهد به دنيا آمد.
خاندان طبرسى از خاندان هاى معروف وپدر او حسن بن فضل، از علماى عصر خويش بوده است. او از شاگردان پدرش بوده و مؤلف كتب فراوانى از جمله مكارم الأخلاق مى باشد.نوه امين الاسلام طبرسى نيز دنباله راه پدر و جد خويش را گرفته و كتاب مشكاة الأنوار از او باقى است.
طبرسى نزد استادان بْىار درس آموخت
از مهم ترين استادان روايت فضل بن حسن طبرسى مى توان به:
1 - ابو على طوسى، فرزند شيخ الطائفه، شيخ طوسى
2 - حسن بن حسين، جد شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست
3 - موفق الدين بكر آبادى
4 - ابو الحسن، عبيد الله بيهقى
5 - شيخ جعفر دوريستى كه از شاگردان شيخ مفيد است، اشاره نمود.
طبرسى شاگردان فراوانى تربيت كرد كه اكثر آنها از نام آورانند و از اين زمره از اينان مى توان نام برد
1 – فرزند او رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، صاحب كتاب مكارم الأخلاق
2 - ابن شهر آشوب مازندرانى، مؤلف كتاب معالم العلماء
3 - شيخ منتجب الدين صاحب فهرست
4 - قطب الدين راوندى
5 - عبد الله بن جعفر دوريستى
6 - شاذان بن جبرئيل قمى و... .
طبرسى شيخى كثير التاليف بوده ولى از زمره آثارش بيش از بيست اثر باقى نيست .از جمله كتب طبرسى عبارتند از:
1 - مجمع البيان در تفسير قرآن كه در 10 جلد تأليف شده. اين كتاب از بهترين تفاسير شيعه است و شهرتى جهانى دارد.
2 - الكاف الشّاف من كتاب الكشاف، خلاصه اى است از كتاب تفسيركشاف زمخشرى.
3 - جوامع الجامع.مصنف اولين تفسيرى كه نوشت مجمع البيان بود و در آن زمان كشافزمخشرى را نديده بود اما پس از اطلاع از كتاب كشاف، تفسير جوامع الجامع را نوشت كه به طور مختصر، جامع فوايد مجمع و كشاف باشد.
4 - المستمد من البيان (از البيان شيخ طوسى انتخاب شده).
5 - الوافي در تفسير قرآن.
6 - إعلام الورى بأعلام الهدى، در فضيلت امامان شيعه.
7 - تاج المواليد در اَنساب.
8 - الآداب الدينية للخزانة المعينية.
9 - النور المبين.
10 - كنوز النجاح.
11 - عدة السفر و عمدة الحضر و.....

طبرسى پس از حدود 90سال زندگى در سال 548 هجرى در بيهق از دنيا رفت.بنابر نقل علامه سيد محسن امين، طبرسى به مرگ طبيعى از دنيا نرفت ; بلكه به شهادت رسيد، اما از جزئيات شهادت او اطلاعى در دست نيست. او را از بيهق به مشهد انتقال داده و در جوار مرقد امام هشتم شيعيان به خاك سپردند.

قطب الدين راوندى
شيخ قطب الدين، ابو الحسن يا ابو الحسين، راوندى كاشانى، عالم ، محدث، مفسر، متكلم، فقيه، فيلسوف و تاريخ دان بزرگ شيعه در قرن ششم هجرى است. او در راوند كاشان به دنيا آمد. پدر و پدر بزرگ قطب راوندى از علماى بزرگ زمان خود بودند.
راوندى تحصيلات ابتدايى را نزد پدر خويش فرا گرفت. پس از آن نزد شيخ ابو على طبرسى، عماد الدين طبرى و سيد مرتضى رازى آموزش گرفت سپس به شهر قم آمد و در آنجا نيز درس آموخت و سر انجام خود يكى از نام آوران شيعه شد.
شيخ در آثار خود موضوعات متنوعى از علوم و معارف اسلامى را به بحث گرفته و در علم تفسير، فقه، حديث، فلسفه، كلام، تاريخ و ديگر موضوعات نوشتارهاى فراوانى بر جاى نهاده است
اساتيد
استادان شيخ عبارت بودند از:
1 - پدرش
2 - شيخ ابو على فضل بن حسن طبرسى صاحب مجمع البيان
3 - عماد الدين محمد بن ابى القاسم طبرى
4 - صفى الدين، سيد مرتضى ابن داعى رازى و برادرش سيد مجتبى
5 - سيد ابو الصمصام، ذو الفقار بن محمد بن معبد حسينى
6 - شيخ ابو جعفر حلبى
7 - محمد بن حسن، پدر خواجه نصير الدين طوسى
8 - ابو عبدالله، حسن مؤدب قمى
9 - ابوالقاسم، حسن بن محمد حديقى
10 - ابو منصور، شهريار بن شيرويه بن شهريار ديلمى

شيخ شاگردان زيادى تربيت كرد كه شمارى از نام آوران شاگردانش عبارتند از:
1 - نصير الدين حسين بن سعيد راوندى
2 - ظهير الدين محمد بن سعيد راوندى
3 - قاضى احمد بن على بن عبد الجبار طوسى
4 - قاضى جمال الدين على بن عبد الجبار طوسى
5 - فقيه على بن محمد مدائنى
6 - فقيه عزالدين محمد بن حسن علوى بغدادى
7 - زين الدين ابو جعفر محمد بن عبد الحميد بن محمود دعويدار
8 - رشيد الدين محمد بن على بن شهر آشوب مازندرانى
9 - شيخ منتجب الدين
شىخ تاليفات فراوان دارد كه شمار آنها به شصت تاليف مى رسد و از زمره آنها كتب زير است:
1 - فقه القرآن
2 - شرح آيات الأحكام
3 - إحكام الأحكام
4 - الاختلاف بين المفيد و المرتضى في بعض المسائل الكلامية
5 - أسباب النزول
6 - الأغراب في الإعراب
7 - ألقاب الرسول و فاطمة و الأئمة عليهم السلام
8 - الإنجاز في شرح الإيجاز في الفرائض
9 - تهافت الفلاسفة
10 - جواهر الكلام في شرح مقدمة الكلام
راوندى در سال 573 هجرى در شهر قم درگذشت و در صحن حرم حضرت معصومه دفن گرديد.

***
اينها اشاراتى به زندگى شش تن از عالمان و فقيهانى بود كه به شيوه خود از زندگى موسى ابن جعفر گزارش داده اند. در اشاره به اينان به عمد تلاش كردم در باره هريك از اينان زواياى خاصى از زندگى شان را برجسته كنم تا در روشنائى لازم قرار بگىرند و بيشتر قابل رويت شوند. از آنجا كه لازم بوددرباره فقيهان گزارشگر يا گزارش فقيهان از سيماى امامان تامل شود سخن مقدارى به دراز كشيد اما با توجه به آنچه كه گفته شد اين تفصيل لازم بود. در ادامه به گزارش مردم و آنگاه
گزارشى تاريخى از مساله مورد نظر خواهم پرداخت.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: