نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

این مزدور را شناسایی کنید

"Iranian Taboo" -- Official Trailer -- 2011

حمله به داور: چوکا تالش و شهرداری دزفول-Referee beaten up in Iran

رژيم خمينی، نه "دين" دارد نه "شرف

پدرانی که برای ایران کشته شدند


دیشب داشتم به یکی از سخنرانی های مولوی عبدالحمید (از علمای سنی بلوچستان) گوش می کردم . حرف هایش پر بود از رنج و درد . شکوه هایی داشت که شنیدنشان من شیعه را نیز غمگین کرد . می گفت ما هم ایرانی هستیم ، ما هم فرزندان همین کشوریم .. و بعد حرفی را زد که فقط تاریخ معنای آن را می فهمد . عبدالحمید گفت: پدران ما برای دفاع از مرزهای ایران کشته شدند ، و در همین سرزمین به خاک سپرده شدند ..

ه قای واحدی چه میخواهد ؟ سیمین محمودی


۱۶,۰۸,۱۳۹۰
تا همین چندی قبل در بعضی از تظاهراتهای خود ساخته جمهوری اسلامی ، اصلاح طلبان چپ و راست پا به پای همین اصولگرایان متحجر براه می افتادند و شعارهایی آتشین بر ضد دولتهای غرب سر می دادند و گاهی سعی بر این بود که هر یک شعارهای تندتری بدهد که پیشتازتر گردد و آنچنان شعارهای توخالی و مفتی که به پوچ هم نمی ارزید. و عجب اینکه خیلی از همین اصلاح طلبان به محض خروج از کشور چهره عوض کردند و چهره عوض می کنند . اول از همه تلاششان این است که در کنگره آمریکا جای پا باز کنندو از امکانات مالی و فقط هم مالی نهادهای دولت آمریکا-از همان هفتادو پنج میلیون دلار معروف- البته جهت *مبارزه* سود � منفعت � ببرندو تازه دو قورت و نیمشان هم باقی است که و با بیان *هدف وسیله را توجیح می کند* به دیگران می تازند که چرا بعضی افراد از این فرصت استفاده نمی برند که هیچ مخالفت هم می کنند. البته جای شکرش هنوز مقداری باقی است که ما را متهم به این نمی کنند که با رد قبول این امکانات و رد همکاری با دولتهای غرب، شریک جرم نظام حاکم بر وطنمان ایران محسوب نمی شویم و البته گاهی هم میشویم. به نوشته های این گونه افراد نظری بیفکنید، کم هم نیستند که ما را در این خصوص و لااقل از حیث نظری متهممان می کنند.
جناب آقای واحدی خیلی دیر آمده اند- البته آمدنش هم حکایتی دارد که جایش اینجا نیست که گفته شود- و خیلی زودتر هم میخواهند تشریف ببرند.چرا؟
این آقای واحدی که خودش را نماینده تام لاختیار آقای کروبی مینمایاند- و امید است که ایشان بدترین و نه بهترین نماینده آقای کروبی باشند- در گویا نیوز مقاله ای منتشر کرده اند که باید به نکاتی از آن پرداخت. نه به نکات مثبتش که نکات مثبتی هم دارد. اما نکات مقبول یک نقطه در برابر ده ها مورد غیر مقبول و چه بسا خطر ناکش هست . در این مقاله آقای واحدی قبل از هر چیز گمانه زنی هایی کرده اند . از چپ و راست به آزاده خواهان حمله می کنند و چون در جناح دولتهای غرب تنیده و جا خوش کرده اند سعی میکنند مسیر مبارزه مردم را به جهتی بکشانند که خوشایند دولتهای غرب و در پیشاپیش آن ابر قدرت آمریکا و همچنین دولت صهیونیستی اسرائیل است. ایشان برای نجات ایران ، نمونه لیبی را بمیان میکشانند و سیاه بر روی سفید می نویسند:
*...اما همانگونه که کشورهای عضو پیمان ناتو برای حمله به لیبی و کمک به آزاد کردن آن-با هر هدف و انگیزه- از کسی اجازه نگرفتند،*
و ادامه میدهند:
*..هرچه که بود اکنون دیگر دیکتاتوری که...در این جهان نیست و مردم لیبی در غیاب او آزاد هستند تا قانون، آزادی و عدالت را در کشور خویش حاکم نمایند...*
ودر جای دیگر می نویسند:
*در چنین شرایطی، هر تلاشی که دولت های بزرگ را از همراهی های فرصت طلبانه با حکام دیکتاتور منصرف یا به مقابله با آنها وادار نماید در خدمت آزادسازی ملت هاست و باید محترم شمرده شود.*
و باز در جای دیگر:
*اغلب دولتهای خارجی ، وجود دولتهای فاقد پشتوانه مردمی را به اسقرار دولتهایی که مورد حمایت گسترده مردم خود هستند ترجیح می دهند زیرا اینگونه دولتها ، برای تداوم حاکمیت خویش، حاضر به هر نوع باج دهی با استفاده از منابع ملی کشور خویش هستند*.
و یا این جمله:
* اشتباه نشود. من هم مانند همه کسانی که نگران خدشه دار شدن استقلال ایران هستند با نگرانی به آینده می نگرم*
با این نظرات نباید موافقت کرد، باید بر علیه آن بپا خواست.
قدیم قدما دوستان جبهه ملی به همراه کمونیستها به اینگونه نظرات می گفتند نوکری و یا مزدوری در برابر بیگانه که البته امروز گفتن این کلمات خطرناک است و شما را به دادگاه هایی میکشانند که باید ۲۵۰۰۰۰ یورو خسارت بپردازید. به همین روی نباید چنین عملی را نوکری و یا مزدوری خواند شاید بهتر باشد که بگوییم پا در میانی برای اهداف بیگانه.
اما جناب آقای واحدی! در حملات هفت ماه ناتو بر لیبی آنچه بر مردم لیبی گذشت جنایت بر علیه بشریت بود و نه استقرار آزادی و عدالت. این در امتداد همان جنایتی ست که توسط حمله نظامی غرب به سرکردگی آمریکا بر مردم افغانستان رفت و میرود، همان جنایتی ست که بر مردم عراق رفت و می رود. هیچ کشوری را سراغ نداریم که غرب با حمله به آن و در پس حمله به آن، آزادی را به ارمغان آورده باشد. عدالت پیشکش جناب آقای واحدی.
هفت ماه تمام حملات ناتو بر علیه کشوری مستقل با رئیس دولتی مرتجع ، مستبد و دیکتاتور، با همان رئیس دولتی که سالها با حمایت همین دولتهای غرب بر مردم کشورش دیکتاتوری کرد . بیست و هفت هزار بار طیاره های جنگی ناتو بر سر این کشور ومردمش بمب باریدند که طی این حملات پنجاه هزار تن جان باختند، تمام زیربنای اقتصادی کشور نیست و نابود گشت تا کشور از هر نظر که دلتان بخواهد تابع اوامر غرب گردد. البته جناب آقای واحدی! آزاده خواهان نه *ظاهرا* که به جد از این اتفاق واتفاقات نظیر آن آزرده اند. همچنانکه از حمله به عراق آزرده گشتند. همچنانکه از حمله به یوگوسلاوی و افغانستان آزرده گشتند و این آزردگی از سر حمایت و دفاع از مرتجعینی چون طالبان و صدام نبود. این موضوع دیگر بر کسی پوشیده نیست.
شرم و حیا هردو در نوشته آقای واحدی بی ارزش می شوند وقتی در دفاع از بمبارانهای هفت ماهه ناتو به لیبی می نویسند.
*همانگونه که کشورهای عضو ناتو برای حمله به لیبی و کمک به آزاد کردن آن- با هر هدف و انگیزه-....*.
یا هدف حمله به لیبی کمک به* آزاد* کردن آن هست یا نیست. از این دو حال خارج نیست. دیگر * البته با هر هدف و انگیزه* چه معنایی پیدا می کند. من جهت رفع تشنگی آب می نوشم، بنابر این هدف از نوشیدن آب، رفع تشنگی ست و این چیزی نیست که نتوان آنرا به اثبات رساند و احتیاجی هم به اثبات آن نیست. حمله به لیبی و کمک به* آزاد* کردن آن، هدف را روشن می سازد. و اگر در ادامه آن بگوییم *البته باهر هدف و انگیزه* همه چیز را پایمال کرده ایم واز جمله و بخصوص در این مورد وجدانمان را.
بنا بر آقای واحدی می باید چنین گفت که، ناتو به لیبی حمله نظامی کرده است و این کشور را هفت ماه تمام بمباران نموده است و هدف آن کمک به* آزادی* مردم بوده است. همین کافیست.
البته می توان با کمی تعمق در یک جمله مطلب را طور دیگری و آنگونه که در واقع بوده و هست بیانش کرد. اینگونه : ناتو به لیبی حمله کرد ودر امتداد با آن شورای وابسته ای را در پاریس بوجود آورد که این شورا اوامر غرب را به اجرا گذارد و کشور را وابسته به خود گرداند. و یا اینگونه : ناتو به لیبی حمله کرد، طی هفت ماه بمباران پنجاه هزار انسان را کشت، کشوری را نابود ساخت تاحکومتی وابسته به غرب را جهت تاراج منابع زیرزمینی جانشین قذافی مستبد سازد، و در پی آن مثل بختک براین کشور چنگ اندازد و دیدیم که انداخت.
نتیجه آنهمه بمبارانها یک طرفش پایان دادن به حکومت قذافی بود اما جهت دیگرش استقرار حکومتهایی چون نظام وابسته عربستان سعودی و یا افغانستان ووو بود و شکل نظامشان را هم میگذارند جمهوری اسلامی. مثل افغانستان و یا عراق ووو و البته مردم افغانستان را برای مدتی و با هزینه نابودی کشور و مردم، از چنگ طالبان که دست پرورده همین غرب بود آزاد کردند * با هر هدف و انگیزه ای* و یا مردم را از چنگ طالبان متحجر نجاتکی داند- گویا قرار است که طالبان را برشان گردانند به حکومت-
و باز صد البته که حمله نظامی آمریکا به عراق* البته با هر هدف و انگیزه ای* مردم را از دست صدام دیکتاتور آزاد کرد. صدامی که در حمله به ایران تمام غرب یکجا کمکش کرد و تا قبل از جنگ پدر و پسر بوش بر علیه عراق، تمامی غرب بکل حامی وی در حکومت بود. و آنچه به مردم دادند آزادی نبود که بدبختی ای عزیمتر از بدبختی دوران صدام بود.
آقای واحدی از سر منزه طلبی هم که شده از واژه هایی استفاده می برند که خود را پرچمدار مبارزه با نظام جمهوری اسلامی جلوه دهند و در این مسیر مفاهیمی را بکار می برند که بیشتر از زبان کسانی بیرون می آید که تازه وارد عرصه سیاست شده اند مثل بنده. این اصلاح طلب دیروزی و حامی حمله نظامی بیگانه به ایران حالا طلبکار مردم هم شده است، وقتی می نویسد که *...مانند رژیم کودتای ایران...*
خوب شما رسم کردید که بگوییم دولت آقای احمدی نژاد دولت کودتا بود. که خوب بر سر این مطلب می توان اتفاق نظر داشت و یا نداشت ، مثل بنده که معتقدم دولت حاکم �حاکم ، چرا که دولت وقت در دست احمدی نژاد بود- که بر علیه دولت خودش کودتا نمیکند که نامش را بگذاریم دولت کودتا و اگر هم منظور تقلب بود که بود و به همین دلیل هم همه ما باهم در آن دوران به خیابانها آمدیم و مردم در این راه هزینه بزرگی را هم متقبل شدند، که از آن نمی توان به این نتیجه ای رسید که آقای واحدی رسیده اند. *رژیم کودتای ایران* و وقتی از رژیم سخن می رود منظور رژیم مستبد و خونخوار جمهوری اسلامی است. رژیمی که اتفاقا نه حاصل کودتا که حاصل مبارزه مردم از این طرف و حیله ورزی و فریب کاری روحانیت از آن طرف بود. اما بیان رژیم کودتا به این معنی است که بر علیه شاه کودتا گشت .کودتایی که حاصلش استقرار جمهوری اسلامی ست.* کودتایی* که عناصر آن از یک طرف توده های میلیونی و نه حملات نظامی بیگانگان و از طرفی رهبرانی چون خمینی، سید حسین موسوی، آقای کروبی ووو بودند. این دیگر چه نوع کودتای است ؟
این ها بیشتر اثرات تشنگی بی حد برای رسیدن به جاه و مقام و شاید هم اثرات بخشی از هفتادوپنج میلیون باشد و بهر حال چه این و چه آن، اما با واقعیت و حقیقتی که گذشت تطابق ندارد. همان گونه که آمد ،رژیم ایران نه بر اثر کودتا که ازسایه انقلاب و با حیله گری و فریب کاری روحانیت بر مردم مستقر گشت و نیروهای مترقی در آن زمان، تحجر این آخوندها را ندیدند- و این اشتباه کوچکی نیست که بتوان براحتی از کنارش گذشت- و این بلا بر سر مردم میهنمان فرود آمد. مگر حکومت طالبان در افغانستان بر اثر کودتا مستقر گشت؟ آخر نمی شود هر جا که با دیکتاتور برخوردیم بگوییم رژیم کودتایی. رژیم شاه رژیمی بود که با کودتای آمریکا و انگلیس * البته با هر هدف و انگیزه ای* بر علیه بزرگ مردی چون مصدق دوباره بر سریر قدرت نشست. آلبته امروز دولتهای غرب با استفاده از مطبوعات کاملا وابسته به خود راه قدیم را از سر گرفته و با حمله نظامی کار را فیصله میدهند. بخصوص زمانی که با این حملات زیر بنای جامعه را نیست و نابود می کنند. مثل آنچه در عراق و لیبی کردند و آقایانی مثل آقای واحدی برایشان هورا می کشند و * البته با هر هدف و انگیزه ای* که خودشان می دانند.
آری قذافی راکشتند و مردم در غیاب قذافی* آزاد* گشتند و *عدالت* بر قرار گشت. همین و بس !!!
نه! رفتن هر چیز بدی دلیل براسقرار آرامش ، آزادی و عدالت نیست. مثلا در ایران مگر نه این است که بعد از پیروزی انقلاب بر علیه دیکتاتور شاه وابسته به آمریکا ، صدای نعلین فاشیسم مذهبی به گوشها رسید که البته این صدا را دیرشنیدیم و فضای مملکتمان را تغییر دادو آن ندای آزادی ،به برقراری فاشیسم مذهبی گرایید. تازه در ایران که نقش بیگانگان در برابر موج انقلاب مردم بواقع پوچ بود. در افغانستان، عراق ، لیبی که جای خود دارد و شک نکنید که آنچه بر مردم لیبی خواهد آمد بجز ننگ و بدبختی نیست. نمی دانم چرا و چگونه به آقای واحدی وحی شده است که با رفتن قذافی مردم آزادی را بدست می آورند و عدالت در کشور پا می گیرد. شاید هم در ایران مردم پس از دفع شاه، آزادی را بدست نیاوردند و عدالت مستقر نگشت چون غرب و یا در آن زمان شرق به ایران حمله نظامی نکرد مثل لیبی .و این آخری لب کلام آقای واحدی ست. یادمان نرود که قبل از حمله ناتو به لیبی اینجا و آنجا مردم لیبی به خیابانها آمدند و ما هم با آن مردم اعلام همبستگی کردیم .هنوز این جنبش خواست پا بگیرد که به ناگاه چند نفر ارازل و اوباش اسلحه بدست گرفتند و مردم به خانه هایشان باز گشتند و در پاریس هم بخشی از اعضای حکومت قذافی که سالهای طولانی و در کنار دیکتاتور قذافی براریکه قدرت نشسته بودند بنام شورای انقلاب اعلام موجودیت کرد. شورایی که می باید اوامر غرب را مثال یک نوکر بی اختیار به اجرا گذاشته و تمام منابع کشور را به حراج گذارد.
ندای آقای واحدی این هست که باید از این فرصت، فرصت حمله نظامی ناتو به ایران استفاده کرد. حمله ای که * البته با هر هدف و انگیزه ای* که باشد باید به استقبالش رفت. و این همان هدف آغازین دولت های بیگانه برای فراهم آوردن شرایط حمله به ایران و نابودی آن چیزی ست که باقی مانده است.
زمانی نه چندان دور بحثی به درستی در میان اپوزیسیون خارج کشور سر گرفت ،مبنی بر اینکه خطای نیروهای دمکرات در طی انقلاب ندیدن فاشیسم مذهبی بود. و اینکه در یک بخش از خواسته ها کوتاهی شد. به عبارتی بخشی از این نیروها می دانستند که چه نمی خواهند و متاسفانه نمی دانستند که چه می خواهند و این خطای کوچکی نبود و می بینیم که نبود، و از سر این خطا بر سرمان آمد آن چیزی که ای کاش نمی آمد و این جوانانمان و بخصوص زنان کشورمان مجبور نمی شدند که اینهمه بی عدالتی را ببینند. و لاا قل برای ما ایرانیان باید درس شود.
یادم نمی رود فردای بعد از قتل قذافی ، رئیس شورای انقلاب لیبی در رادیو اعلام کرد که از همین امروز مردان طبق احکام شریعت حق داشتن چهار همسر را دارند. و چه پیام آشنایی! این صدای نعلین همان فاشیسم مذهبی ست که به گوش ما دیر رسید.مردم لیبی هم این صدا را دیر میشنوند و همینکه در را باز می کنند خود فاشیسم، حال چه با چکمه غرب و یا چه با نعلین شورای انقلاب لیبی وارد خانه می شود و چون وارد شد بیرون کردنش راحت نیست . و ما ایرانیان می بینیم که راحت نیست. در اینجا که غرب هم پشتش هست و کار مردم لیبی سختتر میشود. آری احکام شریعت هدیه شورای انقلاب لیبی ست . البته در برابر بخشی از اصلاح طلبان، آزادی بخشا در اجرای همین احکام شریعت و بخصوص این بخش چهار زن برای یک مرد هم هست. بهیهوده ژست روشنفکرانه و یا غربی به خودتان نگیرید که بازار ندارد و اگر هم دارد از دست شما خریدار ندارد.
این ژست روشنفکرانه و دهاتی وار آنزمان هویدا میشود که به ناگاه نگران خدشه دار شدن استقلال کشورمی گردند.
عجب! باید دم خروس را باور کرد یا قسم حضرت عباستان را . که صد البته نه آن اولی را باید پذیرفت و نه این دومی را.
چرا شما با نگرانی آقای واحدی ؟ حملات بیگانگان به کشور مستقل و از جمله به لیبی مستقل با تمامی استبدادش نه روح شما را آزرد و نه شما را نگران کرد. بر عکس شما در این حملات بوی آزادی و استقرار عدالت شنیدید و به دیگران هشدار می دهید که مبادا مردم ایران با حمله غرب به ایران* با هر هدف و انگیزه ای* به مخالفت برخیزند. نگرانیتان قبل از هر چیز همان پز و ژست روشنفکرانه است و بس. دلتان اما دستیابی به کرسی قدرت است به هر طریق ممکن. ودر این امتداد یک حرف حسابی را هم زده اید که باید با آن توافق داشت که من با آن توافق دارم ، وقتی که می نویسید: *اغلب دولتهای خارجی ، وجود دولتهای فاقد پشتوانه مردمی را به اسقرار دولتهایی که مورد حمایت گسترده مردم خود هستند ترجیح می دهند زیرا اینگونه دولتها ، برای تداوم حاکمیت خویش، حاضر به هر نوع باج دهی با استفاده از منابع ملی کشور خویش هستند*.
حال قضاوت با خودتان. بنا بر آقای واحدی، دو لتهای غرب جهت رسیدن به اهداف و منافع خود- آنجا که میگوید با هر هدف و انگیزه ای- به دیگر کشورها حمله می کنند و از پس این حمله ترجیح میدهند دولتهایی را بر سر کار آورند که حاضربه هر نوع باج دهی به غرب جهت تداوم حاکمیت خویش باشند.
غرب با این انگیزه و اهداف وارد عمل می شود و در یک لحظه پا یش را عقب می کشاند وترجیح میدهد برخلاف اهداف خود، کشور جنگ زده و مردم را آزاد می سازد تا آزادی را بدست آورده و عدالت را مستقر می سازند!! جلل خالق!!!. آخر کدام عقل سالمی این ها را می پذیرد.
نه، این ها را نباید پذیرفت. باید با چنین نظراتی شدیدا به مبارزه پرداخت. در لیبی نه اینکه انقلابی به وقوع نپیوست که با حملات ناتو به این کشور و چنگ انداختن بر منابع زیرزمینی این سرزمین، کشور را یک مرحله، و یک مرحله تاریخی به عقب باز گرداندند . هیچ انسان آزاده خواهی حق ندارد از چنین حمله ای دفاع کند، حال با *هر هدف و انگیزه ای* که باشد. دفاع از اینگونه حملات و اصولا دفاع از مداخله بیگانگان در امور داخلی هر کشور مستقلی نوکری و باج دهی به بیگانگان است جهت تداوم حاکمیت خود و یا رسیدن به حاکمیت برای باج دهی به بیگانه. امید است که آقای واحدی دوباره به صف مردم باز گردد. قدمش بروی چشم.
استقرار آزادی و دمکراسی در ایران تنها بدست پرتوان مردم میهنمان امکان پذیر است و در این میان وظیفه هر انسان آزاده ای ست که در مسیر این مبارزه ، حمایت مردم تمامی کشورهای جهان را به خود جلب کند.
سیمین محمودی
فرانکفورت

نوامبر دو هزار و یازده

شعری از غاده السمان: شاعری از سوریه




Kategorie: Meldungen Links
 
 
 
اگر به خانه‌ی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لب‌ها
نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ... بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد
و بی‌واسطه روسری کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
می‌خواهم ... بدوزمش به سق
... اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شستشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود !
صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه می‌زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند
برایم بخر ... تا در غذا بریزم
ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم
من هنوز یک انسانم
من هر روز یک انسانم
 

فلسطين: صد و نود و پنجمين عضو يونسکو پيروزی تاريخی برای مردم فلسطين، انزوای ديپلماتيک برای اسرائيل بهروز عارفی

فلسطين: صد و نود و پنجمين عضو يونسکو
پيروزی تاريخی برای مردم فلسطين، انزوای ديپلماتيک برای اسرائيل
بهروز عارفی

روز اول اکتبر 2011، درمجمع عمومی سازمان يونسکو (موسسه سازمان ملل متحد برای آموزش، علوم و فرهنگ)، فلسطين با اکثريت قاطعي، به عضويت کامل و دارای کليه حقوق اين سازمان درآمد.
از 174 کشور رای دهنده، 107 کشور رای مثبت، 14 کشور رای مخالف و بقيه رای ممتنع دادند. کشورهائی که رای مخالف دادند، عبارتند از: ايالات متحده آمريکا، استراليا، کانادا، آلمان، هلند، جمهوری چک، سوئد، ليتواني، پاناما، جزائر کوچک سليمان، ساموآ، مالائوس و وانوآتو (واقع در جنوب آقيانوس آرام) و صد البته اسرائيل.
اين رای نشانه انزوای ديپلماتيک اسرائيل است. به رغم فشارهای آمريکا و تهديدهای اسرائيل، عضويت فلسطين در يونسکو طرح و به تصويب رسيد. پيش از آن، فلسطين فقط عضو ناظر در اين سازمان بود.
اين پذيرش، پيروزی تاريخی در شناسائی بين المللی فلسطين و نخستين قدم در راه عضويت فلسطين به عنوان يک دولت در سازمان ملل است. اين عضويت به فلسطينيان امکان می دهد که با پيوستن به کنوانسيون ميراث جهاني، شرايطی به وجود آورند که مکان های تاريخی يا فرهنگی تحت حفاظت يونسکو در آيند. پيش از اين، خطر انضمام اين اماکن به اسرائيل وجود داشت.
معمار موفقيت ديپلماتيک فلسطين در يونسکو، الياس صنبر است. او که نويسنده، شاعر، مترجم اشعار محمود درويش و استاد دانشگاه است، از زمان تصدی سفارت فلسطين در يونسکو تلاش های خستگی ناپذيری برای رسيدن به اين هدف به عمل آورد. رای مثبت اکثريت اعضای يونسکو، اهميت زيادی برای آينده فرهنگی فلسطين دارد. اولين ره آورد آن ثبت کليه امور فرهنگی فلسطينی هاست. از جمله ، ثبت بيت اللحم (زادگاه مسيح)، معبد ابراهيم در شهر الخليل (حبرون) و اماکن مقدس در نابلس در ميراث جهانی يونسکو.
از نقطه نظر نمادين، پذيرفته شدن فلسطين به عنوان دولت عضو امری اساسی است. صنبر می گويد که پيش از اين «ما را بين سازمان، تشکيلات و سرزمين رده بندی می کردند» و «امروز ما به عنوان يک دولت واقعيت می يابيم». او در مصاحبه ای با راديو اوريان (پاريس، 2 نوامبر 2011) اضافه می کند که «رابطه مکانيکی ميان اين عضويت با عضويت در سازمان ملل وجود ندارد ولی عامل ذهنی در بين نمايندگان نقش بازی خواهد کرد.
از نگاه الياس صنبر، رای مثبت فرانسه مايه خوشحالی است و در رای مثبت تعدادی از کشورهای اروپائی بی تاثير نبود. در حالی که خانم اشتون، مسئول انگليسی امور خارجی اتحاديه اروپا تلاش بسيار کرد که اروپائيان بصورت واحد، رای ممتنع بدهند. بريتانيا خود رای ممتنع داد اما يازده کشور اتحاديه اروپا رای مثبت دادند.
آمريکائيان برای رای مخالف خود، دو استدلال طرح می کنند. ابتدا ملاحظات ديپلماتيک را عنوان می کنند و اين که اين عمل «يک جانبه» بوده و «روند صلح را به خطر می اندازد». آمريکائی ها روشن نمی کنند که چگونه عضويت فلسطين در يونسکو می تواند به «صلح»آسيب برساند در حالی که عملکرد روزانه اسرائيل در ادامه اشغال، ادامه شهرک سازي، ايجاد ديوار جدائی و ..... و سياست های اسرائيل با حمايت کامل آمريکا،هيچ آسيبی به صلح نمی رساند؟ آنان فشار می آوردند که تاسيس فلسطين بايد از مذاکره مستقيم با اسرائيل حاصل شود. اوباما، اين عمل را «زود رس و ضد سازنده» ارزيابی کرد. استدلال دوم آمريکائيان استناد به دو قانونی است که در سال1990 (پيش از قراردادهای اسلو) و سال 1994 در کنگره آمريکا به تصويب رسيده اند. بر پايه آنان «کم ک مالی آمريکا به هر موسسه سازمان ملل که فلسطين را به عضويت کامل در آورد، ممنوع است». سفير آمريکا در يونسکو دليل اين مخالفت را به الياس صنبر چنين توجيه کرده است که او «زندانی اين قانون ها» بود.
چند ساعت پس از عضويت کامل فلسطين در يونسکو، ايالات متحده پرداخت کمک 60 ميليون دلاری (22 درصد بودجه جاری سازمان) و 20 ميليون دلاری برای برنامه های ويژه يونسکو را قطع کرد. سه روز پس از آن، اسرائيل نيز پرداخت 2 ميليون دلار سهميه خود را معلق کرد. البته اسرائيل برای «تنبيه» فلسطينيان، بی درنگ اجازه ساخت دو هزار مسکن ديگر را در شهرک های استعماری واقع در بيت المقدس و ديگر سرزمين های اشغالی کرانه باختری صادر کرد. اسرائيل همچنين پرداخت عوارض حاصل از صادرات و واردات کالا به فلسطين را نيز قطع کرد.
به رغم روابط ويژه آمريکا و اسرائيل، ويکتوريا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا تاييد کرد که «عدم پرداخت سهميه ]امريکا[ می تواند به منافع ما صدمه بزند» .
خانم ايرينا بوکووو، رئيس کل يونسکو اظهار داشت که اميدوارست اين بحران گذرا باشد. او اعلام کرد که با کاسته شدن بودجه، «برنامه های کمک به رسانه ها در عراق، تونس، مصر و افغانسان، بازبينی کتاب های درسی در عراق و نيز برنامه های آموزشی در مورد هولاکوست دچار آسيب خواهند شد» او اضافه کرد که «يونسکو سکوی با اهميت گفتگو و مذاکره از جمله در مورد برخی زمينه های کشمکش خاورميانه بوده» و «بايد اين موقعيت کاملا حفظ شود».
الياس صنبر در مصاحبه ای با روزنامه «اومانيته» (2 نوامبر 2011) می گويد: «ما اين تصميم را به منزله دستاورد کاملا مثبت و مفيد برای فلسطين می نگريم. اين موقعيت بصورتی تمام و کمال همه زمينه های های يونسکو را به روی ما باز کرده و از اين رو ما را در چهارچوب ميراث جهانی به ثبت می رساند. ... ديگر نه از سرزمين های اشغال شده، بلکه کشور اشغال شده صحبت خواهد شد. به دليل همين داده اساسی و فقط آن است که می توان خشونتی را توضيح داد کهبا آن به مبارزه با اين تصميم برخاستند. شنيده می شود که می گويند که اين فلسطينی های بيچاره اين همه مبارزه سخت را پذيرفتند که به يک نماد جديد دست يابند. اما اگر فقط يک نماد مطرح می بود، فکر می کنيد که برای مقابله با تصميم يونسکو، اين همه و با اين شدت دعوا به راه می انداختند؟ فکر می کنيد که چنين مجازات هائی عليه اين سازمان اعمال می کردند؟ فراتر از کسب موقعيت يک عضو يونسکو، اين رای تجسم پيشينه تاريخی است، به اين معنی که فلسطين را به عنوان کشور فلسطين پذيرفته اند و درنتيجه اين به منزله استقبال از يک خلق و نه جمعيت يک سرزمين اشغال شده است»
صنبر در مورد مجازات های اسرائيل عليه تشکيلات خود گردان فلسطين می گويد: «از اسرائيل چه کار ديگری ساخته است؟ شهرک سازی استعماری ادامه دارد، هم چنين سرکوب. آنان باغ های زيتون ما را نابود می کنند... آن ها تلاش می کنند تلقين کنند که ما در يک ويلای کوهستانی سوئيسی زندگی می کنيم. در صورتی که حقيقت ندارد. ما تحت اشغال به سر می بريم.»
پاريس، يکسنبه ششم نوامبر 2011
http://dostan.mondediplo.com/spip.php?article305