نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

پیام احمد صدر حاج سیدجوادی به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر

پیام احمد صدر حاج سیدجوادی به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر



«بسم رب الشهداء و الصدیقین»


«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»


(آل عمران، آیهٔ ۱۶۹)


ملت شریف ایران؛


مراجع عظام و روحانیت محترم شیعه؛


به جهت کهولت و بیماری‌های شدید جسمانی، مدت‌هاست قصد آن دارم تا باقی عمر را به خلوت و نیایش با معبود سپری سازم. لیکن امواج مصیبت‌ها و بلایا و فقدان مهندس عزت الله سحابی، مردی از تبار بزرگان اخلاق و سیاست و دوستی صمیمی که عمری با دغدغه‌ی ایران و اسلام زیست و در راه خدمت به ملت از پذیرش هیچ فداکاری و رنجی دریغ نکرد، اما حتی از برگزاری مجلس قرائت قرآن و فاتحه‌خوانی برای او ممانعت به عمل آمد و همچنین شهادت دختر بی‌گناه و حق‌جوی ایشان – سرکار خانم هاله سحابی که به نحوی مرموز و مظلومانه در مراسم نشییع پدر، جان باخت و سرآخر، شهادت اندیشمند قرآن‌پژوه، آرمان‌خواه نیک‌اندیش، مجاهد راه آزادی و انسان وارسته – شهید هدی صابر – اختیار از کفم گرفت و نگذاشت تا وفای به عهد سکوت نگه دارم.


مراجع معظم که اخیراً به درستی در برابر کشتار شیعیان بحرین زبان به اعتراض گشودند، چگونه و با چه توجیه عقلی و یا حجت شرعی در برابر فوج مصیبت‌ها و مظالمی که در طی این دوسال بر ملت ایران و به ویژه در فاجعهٔ شهادت هاله سحابی و هدی صابر از ناحیهٔ حکومت و کسانی روا شده است که ابعاد عملکرد ایشان از باب انحرافات دینی و اخلاقی و همچنین مغایرت با منافع ملی‌ و باورهای اصیل اسلامی بر کسی پوشیده نیست، سکوت پیشه ساخته‌اند؟


مراجع، روحانیون و فضلا و علمای حوزه‌های فقهی سراسر جهان تشیع، سکوت و انفعال خود را در قبال چنین فجایعی چگونه می‌توانند با کلام صریح امیرمومنان (ع) مطابقت دهند که حتی سرقت خلخال از پای زنی یهودی را بر نمی‌تابید و وقوع این حادثه را مایهٔ شرم و مرگ‌ مسلمانان می‌دانست (نهج‌البلاغه- خطبهٔ ۲۷)؟ نه از باب آنکه قربانی، زنی یهودی بوده است، بلکه از آن جهت که پایین‌ترین وجه امنیت که بعد اقتصادی است در جامعه متزلزل شده است و حال آنکه اینک، کرامت انسانی و جان و حیثیت افراد اعم از مسلمان و غیر آن به سادگی به بازی گرفته می‌شود.


جا دارد که مراجع عظام و روحانیت پا به میدان نهند و در اقدامی یکپارچه، خواستار رعایت حقوق انسانی، تامین خواسته‌های تاریخی و جان مردم سرزمین خود و آزادی افرادی شوند که این رو‌ها به جرم نیک‌اندیشی، دلسوزی برای وطن و اعتراض به دولتی خودکامه و قانون‌گریز محبوس‌اند و ظاهراً نه تنها مقامات قضایی و امور زندان‌ها دغدغه‌ای برای محافظت از جان ایشان را ندارند که دست‌هایی پنهان و مرموز در صدد حذف فیزیکی و از میان بردن آنان هستند، در غیر این صورت، از بابت سکوت خود، هیچ پاسخی در برابر خدا و ملت نخواهند داشت و تاوانی سخت بر عهدهٔ روحانیتی خواهد بود که هرزمان در طول تاریخ این سرزمین، فریاد مظلومیتی کشیده است، مردم به ندایش پاسخ داده‌اند.


درحکومتی که مدعی اسلامیت است و رییس قوهٔ قضاییه‌، وزیر اطلاعات و بسیاری از مقامات آن به شرط اجتهاد جامع‌الشرایط، پذیرای این سمت‌ها شده‌اند و حفظ عدالت و ملکه‌‌ی اخلاق، نخستین پایه‌ی ثبوت و استمرار فقاهت محسوب می‌شود، آیا وقوع چنین حوادثی مصداق بارز وهن به اسلام و مرجعیت قلمداد نمی‌شود؟


مسوولیت کیفری و شرعی شهادت مظلومانهٔ این دو یار عزیز و تمامی کسانی که در این دوسال به شهادت رسیدند، نه تنها بر عهدهٔ قوهٔ قضاییه و مقامات سازمان زندان‌ها که بر عهدهٔ کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. از این رو، سبب‌سازان این حوادث مهیب را به هراس از خشم و عدالت ملتی فرا می‌خوانم که بیش از صد سال برای کرامت انسانی، آزادی و عدالت، رنج‌ها تحمل کرده و با خون عزیز‌ترین فرزندانش هزینه داده است.




این پدر پیر که بیش از هفتاد و اندی سال تجربهٔ حضور در صحنه‌های سیاست و اجتماع را اندوخته دارد و در حالی که خود را به لقای محبوب نزدیک می‌بیند، با تنی رنجور اما قلبی سرشار امیدواری، به مردم شریف و جوانان عزیز نوید می‌دهد که اگرچه رنج ومشقت‌هایی که این ‌روز‌ها بر ملت ایران و پویندگان راه آزادی و حاکمیت ملت و حکومت قانون روا می‌شود، در نوع خود کم سابقه و حتی بی‌سابقه است، لیکن حکایت از ضعف وناتوانی حاکمیتی دارد که تنها تظاهر به تسلط کامل بر امور دارد. خون هاله و هدی، واپسین حجت‌هاست بر ستمگران و تمامیت‌خواهان. خون شهید به ستاره‌های شب ماننده ‌است، راهنمای خروج از ظلمات و آیات برآمدن بامداد آزادی است. در سوگ این عزیزان، خون دل و اشک دیده نهان خواهیم داشت و اندوه بی‌کرانمان را تقیه می‌کنیم، تا اندوه‌سازان که میراث‌دار شیوهٔ حکومت فرعونیانند، به باطل، نپندارند که غم سنگین، ذره‌ای از امید و باور ما به برآمدن صبحی نزدیک کاسته است و این ستم‌ و رنج، مصداق «کرب‌العظیمی» است که به زودی و در پرتو خواستی فراگیر به شادی و لبخند بدل خواهدشد.


در خاتمه، درگذشت مهندس عزت‌الله سحابی و شهادت سرکار خانم هاله سحابی و زنده‌یاد شهید هدی صابر را به عموم ملت ایران، شورای فعالان ملی‌مذهبی، نهضت آزادی ایران، زندانیان سیاسی و عقیدتی سراسر کشور و هم‌اندیشان هم‌بند ایشان در زندان اوین و به ویژه به خانواده‌های معزز و سوگوار سحابی و صابر تسلیت عرض کرده و از خداوند منان، ضمن طلب آمرزش و آرامش برای این عزیزان و صبری عظیم‌تر از ظلم ظالمان برای ملت ایران، سزای مباشران و مسببان این حوادث تلخ را خواستارم.
احمد صدر حاج سید جوادی


۲۵ خرداد ۱۳۹۰

گل زنبقی كه از حياط زندان چيده بودي، پژمرد

گل زنبقی كه از حياط زندان چيده بودي، پژمرد



نامه نسرين ستوده به هاله سحابی




هاله‌ى عزيزم !


مرگ پايان كبوتر نيست!




سه روز است ناباورانه، باور مي‌كنيم غم از دست دادن‌ات را. ناباورانه سوگوارى مي‌كنيم براى خبرى كه دعا مي‌كرديم دروغ باشد. سه روز بند زنان سياسى زندان اوين نام تو را با هر آواز مهر و محبت و آزادگى تكرار مي‌كنند.




حكايت آزادگي‌ات از رنجى كه سه نسل از شما در راه آزادى و دمكراسى تحمل كرد تا شبى كه همگى با اشك شوق بدرقه‌ات كرديم تا شايد حضورت قوت قلبى براى پدرى باشد كه جز براى آبادانى و سربلندى وطن قدمى برنداشت، ادامه داشت.


ولى افسوس كه ملت ايران به جاى بهبودى پدر، دختر را نيز از دست داد.


ما مطابق اخبارى كه از اينجا و آنجا به گوشمان رسيده است اينطور دستگيرمان شد كه جان بر سر دفاع از حق عزادارى خانوادگي‌ات نهادى. حقى كه بارها از خانواده‌هاى داغدار ايرانى سلب شده است. ما كه اينجا از نزديك تو را شناختيم و ديديم كه حتى در زمانى كه پدر در بيمارستان بود حاضر نشدى از حق قانونى حضور در تجمعات مردمى چشم‌پوشى كنى و تعهدى اينچنين بسپري، مي‌دانيم كه تو چنين دلير زنى بودى كه تا پاى جان بر سر حقوق قانوني‌ات در برابر كسانى كه حقوق‌ات را ناديده مي‌گيرند، ايستادگى كنى.


چنان با معصوميت و سادگى از حق‌ات دفاع كرده بودى كه بالاخره آزادت كردند. تو گويى حق‌ات را به رسميت شناخته بودند.




بي‌معارضه و بدون هيچ ترديدى حقوق‌ات را مي‌خواستى و اين خود در استوارى قدم‌ات نقشى به سزا داشت.


هاله‌ى عزيزم!


تو حال خانواده‌هاى زندانى را بهتر از هركس مي‌دانستى چرا كه غالبا زندانى داشتيد. غالبا يكى از شما در زندان به‌سر مي‌برد و دست آخر خودت راهى زندان شدى . . . اينگونه بود كه خانه‌ى شما غالبا زندانى داشت. زندانيان آزاده.




يادت مي‌آيد با چه صبر و متانت و چه شادماني‌يى حكمى را تحمل مي‌كردى كه هيچ شايسته‌ى آن نبودى.


يادت مي‌آيد گفته بودى زندان براى تو تجربه‌اى مشابه اردوى آموزشى _ تفريحى است؟ يادت مي‌آيد عاشقانه همه را دوست داشتى و بچه‌ها تو را عاشقانه دوست داشتند؟




عمر با صفايت چه كوتاه بود، اما داستان آزادگى تو در لابلاى گل‌هاى چادرت باقى است كه به يادگار گذاشته‌اى.




گل زنبقى كه در آخرين شب در بازگشت از دادسرا، از حياط زندان چيده بودي، امروز صبح پژمرد. او زودتر از ما خبردار شده بود . . .




نسرين ستوده / بند زنان سياسى / زندان اوين /خرداد /90