به منظور مبارزه با فراموشی و دادخواهی جنایات صورت گرفته از سوی نظام جمهوری اسلامی در طول سه دههی گذشته نیاز به جمعآوری اطلاعات و مستندکردن حوادث آن دوران داریم. کوچکترین خبر که چه بسا پیشپا افتاده جلوه کند میتواند راهگشا باشد و توطئهی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و تبلیغاتی رژیم برای مخدوش کردن این جنایات را بیاثر کند. برای نشان دادن اهمیت این موضوع مروری میکنم بر یک گزارش کوتاه چند خطی از رفسنجانی در مورد قتلعام ۶۷.
در خاطرات هاشمی رفسنجانی از روز ۵ مهرماه ۱۳۶۷ آمده است: به
«جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محول کرده اند. قرار شد مطابق معمول قبل از حوادث اخیر عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند»
نکته حائز اهمیت آن که رفسنجانی خبر میدهد که پس از پایان جلسهی مجمع تشخیص مصلحت، جلسهی سران قوا در حضور خمینی برگزار میشود.
پایان دفاع، آغاز بازسازی صفحههای ۳۲۸ و ۳۲۹
قتلعام در زندانهای اوین و گوهردشت در ۱۳ شهریور ۱۳۶۷ به پایان رسید. ظاهراً پس از توقف ماشین کشتار، بین نهادهای مختلف تصمیمگیرنده در مورد ادامهی پروژهی قتلعام زندانیان سیاسی اختلاف نظر شدید وجود داشته و از آنجایی که «شرعاً» و «قانوناً» توافقی بینشان حاصل نمیشود موضوع برای تعیین تکلیف نهایی به به «ولی امر مسلمین» یعنی خمینی احاله میشود که قتلعام بر اساس فرمان وی صورت گرفته بود. خمینی نیز مجمع تشخیص مصلحت را مأمور رسیدگی به این امر میکند تا با در نظر گرفتن «مصلحت» نظام در مورد ادامهی کشتار تصمیمگیری کند.
این «مجمع» در ۱۷ بهمن ۱۳۶۶ طی فرمانی از سوی خمینی با حضور سیدعلی خامنهاي، اکبر هاشمي رفسنجانی، عبدالکریم موسوی اردبيلي، محمدرضا توسلي، محمد موسوي خوئيني ها و ميرحسين موسوي، سیداحمد خمینی و اعضای شورای نگهبان متشکل از محمد امامیکاشانی، محمد مؤمن، محمد محمدی گیلانی، احمد جنتی، محمد یزدی، ابوالقاسم خزعلی، و وزیر مربوط به معضلی که پیش آمده بود تشکیل شده بود.
خمینی در حکم خود برای تشکیل این «مجمع» تأکید کرده بود: «در صورتي كه بين مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان شرعا و قانونا توافق حاصل نشد» رأی اکثریت این مجمع با استفاده از نظر «كارشناسان» و مشورتها مورد عمل قرار گيرد.
نظر به اهمیت تصمیمگیری در مورد زندانیان جانبهدربرده از قتلعام۶۷ ، خمینی برخلاف حیطهی وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام که در فرمان تأسیس «مجمع» روی آن تأکید کرده بود، تصمیمگیری در مورد ادامهی کشتار زندانیان سیاسی را نیز به عهدهی این مجمع میگذارد تا به قول خودش نظر «کارشناسان» نیز مورد توجه قرار گرفته شود.
بر اساس روایت هاشمیرفسنجانی، «کارشناسان» وزارت اطلاعات که طراح و برنامهریز قتلعام زندانیان سیاسی بودند، با توجه به کشتار عظیمی که صورت گرفته بود، نتایج حاصله را کافی دانسته و خواهان توقف کشتار و بازگشت به شرایط پیش از قتلعام میشوند و حکام شرع اوین که شامل حسینعلی نیری، ابراهیم رئیسی، غلامحسین رهبرپور، علی مبشری، ابوالقاسم رامندی، حقانی، غلامحسین محسنیاژهای، علی رازینی، علی یونسی و ... هستند پس از مواجه شدن با سکوت جامعه جهانی در مورد این قتل عام، بدون در نظر گرفتن تبعات این کشتار بیرحمانه، بر روی اعدام باقیماندهی زندانیان سیاسی پافشاری میکنند.
بنا به روایت فوق، مجمع تشخیص مصلحت نظام در روز پنجم مهرماه ۱۳۶۷ یعنی بیست و سه روز پس از توقف کشتار زندانیان، نظر تخصصی «کارشناسان» وزارت اطلاعات در مورد «مجازات ضدانقلاب» را پذیرفته و فرمان پایان قتل عام را میدهد.
بدون شک در جلسهی سران قوا که در حضور خمینی پس از پایان جلسهی مجمع تشخیص مصلحت برگزار میشود راجع به مسئله قتلعام، ابعاد آن و دلایل پایان کشتار به خمینی توضیح داده شده است که رفسنجانی از گزارش آن صرفنظر میکند.
هاشمی رفسنجانی بدون آنکه متوجه باشد به عنوان اولین نفر پس از آیتالله منتظری، اعتراف میکند که موضوع قتلعام ۶۷ تنها منحصر به زندانیان مجاهد نبوده و طبق فرامین خمینی «ضدانقلاب» را بصورت عام در بر میگرفته و عاقبت نیز خمینی تصمیمگیری در مورد ادامهی «مجازات ضدانقلاب» و باقیماندهی آنان را به عهدهی این مجمع میگذارد. چنانچه قرار بود مجمع تشخیص مصلحت در مورد جانبهدربردگان مجاهد تصمیمگیری کند قطعاً رفسنجانی به جای عنوان «ضدانقلاب» از «منافقین» استفاده میکرد.
تصمیمگیری در مورد «مجازات ضدانقلاب» با روایات گوناگون سردمداران رژیم و ادعاهای پیشین رفسنجانی که مدعی بود خمینی پس از عملیات فروغ جاویدان، فرمان مجازات زندانیان مجاهدی که قصد توطئه و پیوستن به مجاهدین را داشتند صادر کرده در تضاد است.
با اینکه مجمع تشخیص تصویب کرده بود که در ارتباط با «مجازات ضدانقلاب مطابق معمول قبل از حوادث اخیر عمل شود» اما این دستورالعمل پس از پایان قتلعام در ارتباط با زندانیان مجاهد اجرا نشد و احکام این دسته از زندانیان به شدت افزایش یافت. برای مثال جرائمی که تا پیش از کشتار ۶۷ بین ۳ سال تا ۸ سال محکومیت در پی داشتند به یکباره به اعدام تبدیل شدند. بسیاری از زندانیان آزاد شدهای که پس از این تاریخ دوباره در ارتباط با مجاهدین و یا تلاش برای خروج از کشور دستگیر شدند بر اساس حکم خمینی اعدام شدند. (۱) بسیاری بدون آن که ارتباط خاصی داشته باشند ربوده شده و به قتل رسیدند. (۲)
***در کتاب «تمشکهای ناآرام» جلد سوم از مجموعهی «نه زیستن نه مرگ» به تحولاتی که پس از پایان قتلعام ۶۷ و به ویژه در اواخر شهریور و اوایل مهرماه ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت صورت گرفته اشاره کردهام که نشاندهندهی تدارک رژیم برای ادامهی کشتار در زندان بوده است. اشارهی رفسنجانی به تصمیمگیری مجمع تشخیص مصلحت در روز ۵ مهرماه ۱۳۶۷ به روشنی دلیل تحرکات فوق در زندان را نشان میدهد.
در خاطراتم آوردهام:
۱- «شبهنگام کلیهی بچههای بند را صدا زده و در راهرو زندان و محوطهی فرعی سالن ۱۵ نگاه داشتند. افراد یکی- یکی به اتاقی برده شده و لشگری (معاون امنیتی و انتظامی زندان) و چند پاسدار، با آنها به سؤال و جوابهای معمول در زندان میپرداختند. هر کس تحلیلی داشت ولی هیچ کس خوشبین نبود. فکر میکردیم میخواهند فضای اعدام را نگاه دارند و یا واقعاً قصد تکمیل پروژه را دارند. به هر حال، نوبت به من رسید. در حالی که چشمبند به چشم داشتم، به اتاق وارد شدم. لشگری گفت: ایرج حاضر به نوشتن انزجارنامه هستی؟ گفتم: چند بار باید انزجارنامه نوشت؟ هر روز که نمینویسند. من یک بار نوشتهام. پرسید: آیا حاضر به همکاری اطلاعاتی هستی؟ گفتم: خودت مرا بهتر میشناسی، اهل این کارها نیستم. سؤال دیگری نکرد و گفت: کنار اسمش بنویس "سگ منافق"! در موقع برخورد با مجتبی اخگر، گفته بود: کنار اسمش بنویس "ط دستهدار". سپس از مجتبی پرسیده بود: میدانی یعنی چی؟ مجتبی خونسرد پاسخ داده بود: نه! لشگری گفته بود: یعنی طناب! حالا شیرفهم شدی؟ لیست داده شده را احتمالاً برای وزارت اطلاعات تهیه میکردند. لشگری مانند قبل از قتلعام، وظیفه داشت مشخص کند که از نظر آنان کدامیک از زندانیان، "معاند"، "منفعل" و یا "بریده" هستند.»
۲- «در یکی از روزهای مهرماه، صبحهنگام بود که ناصریان به همراه چند پاسدار به بند آمده و همهی افراد را به حضور در حسینیهی بند فراخواندند. ناصریان شروع به تهدید کرده و در خلال صحبتهایش گفت: گذشت دورانی که در آن اعتصاب و حرکتهای اعتراضی در زندان انجام میگرفت. و تا آنجا پیش رفت که تهدید کرد: حتا باید سبیلهایتان را نیز کوتاه کنید! و تأکید کرد: خط برخورد ما عوض شده است و کوچکترین حرکتی را در نطفه سرکوب خواهیم کرد!
وی سپس موضوع حکم خمینی را پیش کشیده و با شادی زایدالوصفی گفت که "امام" حکم اعدام همه شما را داده و هنوز امضای "امام" خشک نشده است. هر موقع که بخواهیم میتوانیم دوباره حکم را اجرا کنیم. او همچنین اضافه کرد که آن اوایل که ما شما را دستگیر کردیم، خیلیهایتان هیچ کاره بودید. ما به شما حکمهای "کیلویی"، ۱۰، ۱۵، ۲۰ سال دادیم برای اینکه نمیدانستیم فردا چه میشود. هدف ما این بود که شما در زندان بمانید تا ما بتوانیم ضدانقلاب را از بین برده و شما را تعیین تکلیف کنیم. هیئت آمد، دوستانتان را به "درک" واصل کردیم. شما در این میان ماندهاید. اگر نظر من باشد باید همهی شما را به "درک" واصل میکردیم؛ برای این که در این هفت سال مار خورده و افعی شدهاید و برای نظام خطرناک هستید. در خاتمه هم تأکید کرد فعلاً در زندان میمانید تا تعیین تکلیف شوید. صحبتهای ناصریان به روشنی بیانگر خط مشی جدید رژیم در برخورد با پدیده زندانی سیاسی و زندان بود..»
ناصریان همان موقع در بند زندانیان چپ نیز حاضر شده و سخنان تهدیدآمیزی را به زبان آورده بود.
همچنین در تشریح تداوم تحرکات زندانبانان نوشتهام:
۳- «در نیمهی اول مهرماه، داریوش صفایی، حسین فارسی، کیومرث مژده، محمد پورقاضیان، مجتبی اخگر، حمید جلالی و... را به سلول انفرادی منتقل کردند. هیچ منطقی در انتخاب افراد یاد شده نبود. بعد از گذشت دو ماه آنان را دوباره به بند منتقل کردند. در طول این مدت، یکی دوبار ناصریان با آنها برخورد کرده و از آنان خواستار همکاری اطلاعاتی شده بود و تهدید کرده بود که آنان را نیز مانند دیگر بچهها اعدام خواهد کرد. او در مقابل سوال بچهها که پرسیده بودند: آخر به چه جرمی میخواهی ما را اعدام کنی؟ خندیده بود و اذعان داشته بود: مگر دوستانتان را که اعدام کردیم، جرمی مرتکب شده بودند؟!
از بند زندانیان چپ نیز جعفر یعقوبی، نعمت تابان، سعید پهلوان افشاری و تعدادی دیگر را بدون هیچ توضیحی به سلول انفرادی منتقل کرده و به مدت دو هفته مورد بازجویی و تهدید قرار داده بودند.
در اوین نیز همین سیاست را اجرا کرده و تعدادی از زندانیان را به سلولهای انفرادی ۲۰۹منتقل کرده بودند. برای ما هیچگاه مشخص نشد که هدف آنان از این کار چه بود؟ آیا ادامهی پروژه را در سر میپروراندند و یا میخواستند فضای اعدام و قتلعام را حفظ کنند؟»
از خاطرات رفسنجانی استنباط میشود که حکام شرع اوین پس از صدور فرمان «مجمع تشخیص مصلحت» به سرعت دست به کار شده و چند نفری را که از قبل زیر حکم بودند به جوخهی اعدام سپردند، تا مبادا در اعدام آنها تعللی صورت گیرد. در خاطراتم آوردهام:
۴- «ششم مهرماه در اوین، مهدی سعیدیان و با اختلاف یکی دو روز، رضا فیروزی (۳) و محمدتقی صداقترشتی اعدام شدند. آنها کسانی بودند که به هر دلیل تا آن روز از اعدام رهیده بودند. شاید بتوان گفت این اعدامها ادامهی روند قتلعامها نبود. مهدی سعیدیان و رضا فیروزی هر دو از پیکهای مجاهدین بوده و زیر حکم به سر میبردند. من سالیانی چند با هر دو آنها به سر برده بودم. هر دو بعد از آزادی از زندان، به مجاهدین پیوسته بودند. رضا فیروزی در حالی که عدهای را از مرز خارج میکرد، خود از عقب وانت پرت شده و گردنش آسیب دیده بود و همچنان از ناراحتی شدید آن رنج میبرد. مهدی سعیدیان نیز از اعضای دانشجویی "آرمان مستضعفین" بود. یک بار قبل از ۳۰ خرداد دستگیر شده بود و بعد از ۳۰خرداد، برای دومین بار به زندان افتاده بود. بیش از یک سال و نیم در انفرادی گوهردشت به سر برده بود و سپس به علت مبتلا شدن به بیماری سل غدد لنفاوی، از انفرادی خارج شده بود. در زندان به مجاهدین گرایش پیدا کرده و جزو زندانیان مجاهد به شمار میرفت. داوود زرگر نیز تا مهرماه زنده مانده بود. حکم اعدام او پیشتر صادر شده بود اما از آنجایی که احمد زرگر، معاون دادستان انقلاب در امور مواد مخدر، عموی وی بود، تلاش میکردند به نوعی داوود را مجبور به پذیرش مطالباتشان کنند. مقامات قضایی در این رابطه توفیقی به دست نیاوردند و حکم اعدام او را اجرا کردند. »
هرچند رفسنجانی و تیم همراه او تمام تلاش خود را به کار بردهاند تا در روایت او از وقایع سال ۱۳۶۷ ، منکر قتلعام زندانیان سیاسی شده و آن را به دست فراموشی بسپارند اما اشارات کوتاه او نیز که چه بسا در اثر سهلانگاری و غفلت یا کم اهمیت دادن به موضوع از دستشان در رفته، راه را برای مستند کردن قتلعام ۶۷ باز کرده و ترفندهای رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آن برای تحریف وقایع مربوط به این کشتار را بیحاصل میکند.
در بخشی از کتاب جدیدم «رقص ققنوسها و آواز خاکستر» که در دست انتشار است به تاریخهای اعلام شده از سوی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز برای اعدام شدگان ۶۷ پرداختهام.
مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی تاریخ اعدام زندانیان سیاسی در قتلعام ۶۷ را به گونهای دستکاری کردهاند که منکر این قتلعام باشند. در تاریخهای ارائه شده به خانوادهها، این کشتار از روز ۲ مرداد ۶۷ (۴) یعنی پیش از شروع حملهی ارتش آزادیبخش شروع شده و تا ۲۹ آبان بصورت روزانه و یا فاصلهی کم ادامه داشته است و پس از آن چند مورد در ماههای آذر و دی صورت گرفته است. به منظور پوشاندن ابعاد کشتار، ۱۶ تاریخ اعلام شده مربوط به سال ۱۳۶۸ است.
مقامات جمهوری اسلامی به گونهای حسابشده تاریخها را اعلام کردهاند که در یک روز بیش از ۱۲ اعدامی نبوده باشد. به همین منظور تاریخ اعدام تعدادی از قربانیان را زودتر و تعدادی دیگر را دیرتر از زمانی که اعدام شدند اعلام کردهاند و تقریباً هیچ تاریخ اعدامی که برای قتلعام شدگان ذکر کردهاند صحیح نیست.
اطلاعات ارائه شده در کتاب «رقص ققنوسها و آواز خاکستر» بر اساس تاریخهایی است که روی سنگهای قبر کشتهشدگان ۶۷ از سوی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز حک شده است. عکسهای رنگی کلیهی این قبرها در کتاب مزبور آمده است. بسیاری از خانوادهها سنگهایی را که دادستانی روی قبور گذاشته تغییر داده و سنگهای جدید روی قبرها گذاشتهاند.
بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، روز ۶ مرداد که کشتار در زندان اوین شروع شد فقط نام یک نفر را اعلام کردهاند. روز ۸ مرداد که کشتار در زندان گوهردشت شروع شد نیز تنها نام یک نفر را اعلام کردهاند. طبق ادعای دادستانی انقلاب اسلامی مرکز روز تاسوعا ۵ نفر و روز عاشورا ۴ نفر را اعدام کردهاند.
همچنین بنا به ادعای مسئولان دادستانی تنها در دههی اول محرم ۳۶ نفر و در کل ماه محرم نزدیک به ۱۲۰ زندانی مجاهد را در تهران به قتل رساندهاند.
چنانچه در کتاب نه زیستن نه مرگ و مقالات و مصاحبههایم تأکید کردهام و از سوی دیگر شاهدان و جانبدربردگان نیز مورد تأیید قرار گرفته است، ۱۳ شهریور ۱۳۶۷ روز پایان قتلعام زندانیان سیاسی در زندانهای اوین و گوهردشت بود با این حال تاریخهای حک شده بر روی قبر یک صد نفر از قتلعام شدگان، تاریخ ۱۴ شهریور تا ۵ مهر ۱۳۶۷ را نشان میدهد که اصولاً ماشین کشتار در زندانهای اوین و گوهردشت متوقف شده بود:
۱۴ شهریور ۳ نفر، ۱۵ شهریور ۶ نفر، ۱۶ شهریور ۴ نفر، ۱۷ شهریور ۱ نفر، ۱۸ شهریور ۳ نفر، ۱۹ شهریور ۱ نفر، ۲۰ شهریور ۸ نفر، (۱ نفر دو جا دفن شده است!) ۲۱ شهریور ۴ نفر، ۲۲ شهریور ۱ نفر، ۲۳ شهریور ۱ نفر ۲۴ شهریور ۴ نفر، ۲۵ شهریور ۱۰ نفر. ۲۶ شهریور ۱ نفر، ۲۷ شهریور ۳ نفر، ۲۸ شهریور ۱ نفر، ۲۹ شهریور ۵ نفر، ۳۰ شهریور ۹ نفر، ۳۱ شهریور ۳ نفر، ۱ مهر ۷ نفر، ۲ مهر ۵ نفر، ۳ مهر ۳ نفر، ۴ مهر ۶ نفر، ۵ مهر ۴ نفر
این آمار تنها مربوط به اطلاعات داده شده از سوی دادستانی انقلاب مرکز در ارتباط با ۳۸۰ زندانی قتلعام شدهی مجاهد در اوین و گوهردشت است. طبق ارزیابیهای من که میتواند با درصدی از اشتباه هم همراه باشد در حدود ۱۲۰۰ زندانی مجاهد مرد و زن در این زندانها در تاریخ یاد شده به جوخهی اعدام سپرده شدند. (۵)
اما نکتهی حائز اهمیت آن که رفسنجانی مدعی است مجمع تشخیص مصلحت در ۵ مهر ۱۳۶۷ فرمان داده است که قتلعام پایان پذیرفته وشرایط به قبل بازگردد. اما تاریخهای اعلام شده از سوی دادستانی انقلاب چیز دیگری را نشان میدهد. از روز ۶ مهرماه تا روز ۲۷ دیماه بنا به ادعای دادستانی بیش از ۱۲۰ زندانی حکمدار اعدام شدهاند. تاریخهای اعلام شده از سوی دادستانی به شرح زیر میباشند:
۶ مهر ۳ نفر، ۷ مهر ۳ نفر، ۸ مهر ۳ نفر، ۹ مهر ۵ نفر، ۱۰ مهر ۸ نفر، ۱۱ مهر ۳ نفر، ۱۲ مهر ۵ نفر، ۱۳ مهر ۵ نفر، ۱۴ مهر ۲ نفر، ۱۵ مهر ۷ نفر، ۱۶ مهر ۵ نفر، ۱۷ مهر ۲ نفر، ۱۸ مهر ۳ نفر، ۱۹ مهر ۲ نفر، ۲۰ مهر ۴ نفر، ۲۱ مهر ۴ نفر، ۲۲ مهر ۲ نفر، ۲۳ مهر ۳ نفر، ۲۴ مهر ۳ نفر، ۲۵ مهر ۴ نفر، ۲۶ مهر ۲ نفر، ۲۷ مهر ۵ نفر، ۲۸ مهر ۲ نفر، ۲۹ مهر ۱ نفر، ۳۰ مهر ۵ نفر، ۱ آبان ۲ نفر، ۲ آبان ۲ نفر، ۳ آبان ۳ نفر ( یک نفر به ادعای دادستانی دو جا دفن شده است!)، ۴ آبان ۲ نفر، ۶ آبان ۱ نفر، ۸ آبان ۴ نفر، ۱۱ آبان ۲ نفر، ۱۳ آبان ۱ نفر ، ۱۴ آبان ۱ نفر، ۱۵ آبان ۲ نفر، ۱۶ آبان ۲ نفر، ۱۹ آبان ۲ نفر، ۲۰ آبان ۲ نفر، ۲۱ آبان ۱ نفر، ۲۷ آبان ۲ نفر، ۲۹ آبان ۱ نفر، ۷ آذر ۱ نفر، ۱۲ آذر ۱ نفر، ۱۵ آذر ۱ نفر، ۲۷ دی ۲ نفر
مقامات دادستانی حتی تاریخ اعدام پارهای از قتلعام شدگان را در سال ۶۸ اعلام کردهاند:
۱۶ فروردین ۱ نفر، ۲۰ فروردین ۱ نفر، ۲۸ خرداد ۲ نفر، ۱ شهریور ۴ نفر، ۲۰ شهریور ۲ نفر، ۲۶ شهریور ۳ نفر ۴ شهریور ۱ نفر، ۱۸ مهر ۱ نفر، ۵ آذر ۱ نفر
با توجه به آنچه که ذکر شود بر مسئولان جمهوری اسلامی است که توضیح دهند چرا تاریخ اعدام بسیاری از قتلعام شدگان پس از ۵ مهر ۱۳۶۷ ذکر شده است؟
چرا تنها نزدیک به یک سوم زندانیان مجاهد قتلعام شده در تهران دارای قبر هستند. بقیه قبرها در کجا قرار دارند؟
چرا از نزدیک به ۴۰۰ زندانی قتلعام شدهی چپ در سراسر ایران به جز قبر دو زندانی به نامهای ابراهیم نجاران هوادار راه کارگر و منصور داوران هوادار «اکثریت» که دادستانی انقلاب ادعا میکند در بهشتزهرا به خاک سپرده شدند، محل دفن بقیه در خاوران و یا ... مشخص نیست؟
ایرج مصداقی
۲۵ مرداد ۱۳۹۰
www.Irajmesdaghi.com
irajmesdaghi@yahoo.com
پانویس:
۱- یدالله پاکنهاد، زهره جمشیدی، مریم فتحعلیآشتیانی و .... در زمرهی کسانی بودند که با سادهترین اتهامات به جوخهی اعدام سپرده شدند.
۲- سیامک طوبایی، جواد تقوی قهی، حسن افتخارجو، احمدرضا محمدی مطهری، عباس نوایی روشندل، غلامرضا پوراقبال، محمود خدابنده، بهنام مجدآبادی، هوشنگ محمد رحیمی، ابراهیم طاهری، مهرداد کمالی، علا مبشریان، مهرزاد حاجیان، علی اصغربیدی، پیروز دوانی در تهران سیاوش ورزش نما در شیراز، امیر غفوری، محمود میدانی، مرتضی علیان نجفآبادی، جلال مبینیزاده، زهرا افتخاری، جواد صفار، محمد ائمی، در مشهد، محبوبه بهادری، زهره مظاهری، افسانه طهماسبی، در اصفهان و احمد آقایی در یاسوج، در زمرهی کسانی بودند که بعدها توسط تیمهای عملیاتی وزارت اطلاعات دستگیر و یا ربوده شده و در خانههای امن و بازداشتگاههای رژیم حکم خمینی در موردشان اجرا شده و به قتل رسیدند.
۳- مهدی سعیدیان روز شش مهر اعدام شده است در حالی که دادستانی تاریخ اعدام وی را ۹ مهر اعلام کرده و رضا فیروزی در نیمه اول مهرماه اعدام شده است و دادستانی تاریخ اعدام وی را آبانماه اعلام کرده است.
۴- مقامات دادستانی تاریخ اعدام ابوالحسن (مجید) عبداللهی را ۲ مرداد ۶۷ اعلام کردهاند. در حالی که وی تا تاریخ ۵ مرداد ۶۷ در آسایشگاه اوین با غلامرضا شمیرانی و مسعود ابویی همسلول بود. عصر روز ۵ مرداد
۵- ادعای سازمان مجاهدین مبنی بر اعدام حداقل دههزار زندانی مرد در زندان اوین مبالغهآمیز و نادرست است.