در این چند سال گذشته که بسیاری از نویسندگان روزنامه ها و تارنماها، مردم ایران را از جنگ می ترسانده اند من هرگز چیزی درباره ی جنگ ننوشتم. چون به گونه ای زدن بر طبل جنگ را مانند غوغای جنگ افزار هسته ای به سود حکومت اسلامی در ایران می دانستم. حکومت اسلامی در سی و یک سال گذشته هر روز با پیش کشیدن غوغایی تازه برای دستگاه های ارتباط جمعی خوراک تبلیغاتی فراهم کرده و نویسندگان و مفسران ما نیز در بوق آن دمیده اند. در این میان حقوق انسانی میلیون ها ایرانی نادیده گرفته شده و هرروز زندگی مردم ما بدتر و نکبت بارتر گردیده است. هیاهو در باره ی فن آوری هسته ای هم، افزون بر آن که پیشرفت هایی را برای مافیای نظامی حاکم در ایران فراهم می کند، افکار مردم را از نابسامانی های روزانه ی ایران بر می گرداند و جهانیان را نیز درباره ی جنایاتی که در ایران می شود، گمراه می کند. با چنین ترفندهایی، حقوق بشر، حقوق شهروندی و خواست های راستین مردم ایران برای آزادی های اجتماعی و حقوق انسانی، با سر و صداهای هسته ای کم رنگ می شود. هیاهو درباره ی جنگ تا پیش از ۲۲ خرداد امسال به سود حکومت بود و به گونه ای پشتیبانی از حکومت به شمار می آمد. اما امروز که به گفته ی آقای موسوی قرار است ایران به سال های آغازین حکومت اسلامی بازگردد، برای حکومت هیچ راه فراری جز جنگ باقی نمانده است. سردمداران حکومت اسلامی به این خیال خام که به بهانه ی جنگ می توانند جنبش آزادی خواهی مردم را نابود سازند آماده اند تا با کوچکترین بهانه ای به هر جنگی تن دردهند. حکومت اسلامی یک بار با فرستادن یک میلیون جوان ایران دوست به کشتارگاه جنگ تا سی سال از درد سرهای نان و کار و تحصیل و دیگر نیازهای آنان رهایی یافته است و توانسته است همزمان مخالفین خود را نیز به زندان و جوخه ی مرگ بسپارد.
گواه روشن دیگری که نشان بروز جنگ نزدیک است آن است که دو شرکت غول آسای بیمه ی جهانی اعلام کرده اند که همه ی فعالیت های خود را در ایران پایان داده اند.این دو شرکت به نام های مونیخ ره(مونشنر روک) و آلیانز، هر دو "آلمانی" هستند و کارشان بیمه کردن دوباره ی شرکت های بیمه ی کوچک تر است. فراموش نکنیم که این شرکت ها به خاطر همراهی با جنبش سبز ملت ایران و یا مخالفت با احمدی نژاد این کار را نکرده اند. آن ها منافع خود را پیش تر و بیش تر از هر چیزی در پیش چشم دارند. اگر بینی آن ها بوی جنگ را می شنود ما نیز باید به فکر چاره ی کار خود باشیم.
گواه سوم که از روز هم روشن تر است وِیژگی سودجویانه ی سرمایه داری جهانی و کارخانه های فروشنده ی ابزارهای جنگی است. امروز دیگر بر همه ی مردم جهان روشن شده است که سرمایه داران جهانی خواستار جنگ های کوچک در کشورهای فقیر هستند. جنگ هایی که برای کشورهای باختری بیشترین سودها و کم ترین زیان ها را دارد.
می دانیم و یک بار پیش از این در دوران همین جمهوری اسلامی، دیو جنگ تنوره کشیده و با گوش خود شنیده ایم که "جنگ نعمت است" ! ملت ایران با گوشت و پوست خود، با از دست دادن صدها هزار جوان عاشق و بر دوش کشیدن درد صدها هزار انسان نیمه کشته ی معلول جنگی و با فقر ویرانگر ناشی از جنگ، این نعمت را آزموده است. همه دیدیم که در درازای ده سال نخست حکومت ننگین اسلامی و دوران جنگ، در درون و بیرون کشور چه کسانی و چگونه از این نعمت برخوردار شدند:
· زیر فریاد های مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل، رفسنجانی ، رفیق دوست ، رضایی و دیگر پادوهای خمینی با اسراییل و سرهنگ نورٍث آمریکایی معامله ی اسلحه می کردند و دیگر سرمایه داران جهانی با سوء استفاده از تحریم های خود ساخته ی دروغین، کالاهای خود را با چندین برابر ارزش بازار به کشور ما تحمیل کردند. اقتصاد وابسته ی دلالی همچنان به غارت ایران ادامه می دهد و چیزی به نام تولید و اقتصاد ملی در ایران به چشم نمی خورد.
· حکومت اسلامی به بهانه ی جنگ صدها هزار از جوانان ما را به جبهه ها گسیل داشت. کسانی مانند محسن رفیق دوست که به گفته خودش وزیر سپاه پاسداران شده بود و پاسدارانی که کارشان شکار بهترین فرزندان این کشور در جبهه ها بود و در زندان نیز تیر خلاص به مغز جوانان ما می زدند، با نیرنگ های جنگی، دستی دستی شماری از پر شور ترین و بهترین جوانان میهن ما را دسته دسته به کام مرگ سپردند و برای آنان مراسم سوگواری با شکوه گرفتند. دوست نازنینم سرگرد توپخانه جهانگیر فولادوند نیمه شب در زمان آتش بس با خمپاره ی همین پاسداران کشته شد و در کنار گور او فریاد و هلهله سردادند که "این گل پر پر ماست،هدیه به رهبر ماست". کشتن بهترین فرزندان ایران و در میدان جنگ ، هدیه به رهبر خونخوار آنان است! او در نیمه شب دوازدهم اسفند ماه ۱۳۶۳ برای جمع آوری کشته ها و پیکر پاره پاره شده ی جوانان میهن مان به خط مقدم جبهه رفته بود اما پیکر پاره پاره ی خودش را به رهبر جمهوری اسلامی و زن و فرزند یک ساله اش هدیه کردند. او افسری دلیر، انسان دوست، پاک باز و بی باک اما بی نماز بود. بسیاری از این افسران میهن دوست و رزمنده ی ارتش را سپاه پاسداران در جبهه ها سر به نیست کرد تا مبادا روزی برای رهبران جمهوری اسلامی درد سر بیافرینند. گاهی نیز هواپیمای همین افسران و سپاهیان به تیر غیب دچار می شد. ویکیپدیا در یک مقاله زیر نام "فهرست سانحههای هوایی مهم ایران پس از انقلاب" ، کشته شدگان ارتشی را در یک جدول نشان می دهد که شمارشان به چندین صد نفر می رسد که به هیچ بهانه نمی توان همه ی آن سوانح را تصادفی دانست. زیرا اگر کشتار ترکمن صحرا، کشتار مردم خوزستان، کشتار مردم کردستان در این سه دهه، کشتار سال شصت در تهران، کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، کشتار دانشجویان در هجدهم تیرماه ۱۳۷۸و کشتار مردم در نه ماه گذشته در تهران و دیگر شهرستان های کشور، جنایات کهریزک ، جنایات زندان های اوین ، گوهردشت و سراسر کشور در این سی و یک سال تصادفی بوده، می توان سر به نیست کردن افسران ارتش و جوانان پر شور در جبهه ها را نیز تصادفی دانست.
· به بهانه ی جنگ مردم ما را از خواست های روزانه ی شهروندی و آزادی های اجتماعی محروم ساختند و هر کسی که اعتراض کرد روانه ی زندان کردند و به دستور ولی فقیه هزاران نفر از آنان را اعدام کردند و در هر گوشه از خاک میهن ما، خاورانی دیگر ساختند. هنگامی که آیت الله منتظری بر اساس باورهای ساده ی خود به آن کشتارهای گسترده اعتراض کرد او را هم برکنار و در خانه ی خودش زندانی کردند.
· به بهانه ی جنگ سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کردند و با معاملات بی حساب و کتاب، سرداران سپاه میلیاردها به جیب زدند. در مناظره ی تلویزیونی احمدی نژاد با بیشرمی و افتخار به میرحسین موسوی گفت که این سرداران و وزیران در زمان نخست وزیری شما به این ثروت ها رسیده اند.
· به بهانه ی جنگ روزنامه ها و حزب ها و انجمن ها را بستند ، خرافات و نادانی را رونق دادند و تا جایی که می توانستند به جان و مال مردم دست درازی و منابع و ثروت های کشور را غارت کردند. حتا دختران میهن ما را مانند بردگان به برادران مسلمان عرب خود فروختند.
· رفسنجانی، خامنه ای و همه ی آیت الله های ریز و درشت به میلیاردها ثروت دست یافتند. روشنفکران دینی و مذهبی هایی که از این نمد لباده ای و کلاهی، نصیبشان نشده بود برای حفظ کلیت نظام دم فرو بستند و به همه ی این ننگ ها تن در دادند و سکوت کردند و هنوز هم نگران حفظ و بقای کلیت نظام جمهوری اسلامی هستند.
امروز کلیت نظام "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد" آرزوی باز گشت به سی سال پیش را دارد. برای جمهوری اسلامی "جنگ نعمت است"! با جنگ هم اربابان جهانی به غارت خود دست می یابند و هم جیره خواران دلال ( رانت خوار) داخلی آنان به دارایی های فراوان دست می یابند. افزون بر غارت و بر باد دادن دارایی های ملت ایران ، بیش ترین سود جنگ برای جمهوری اسلامی آن است که هم می تواند خود را از شر جوانان سرکش و بی دین رهایی بخشد و هم می تواند فقر و بیکاری و هزار درد بی درمان اداره ی یک کشور پهناور را چاره کند. اگر سران جمهوری اسلامی در کلیت آن ( یعنی همه ی برادران در حاکمیت و همه ی برادران مذهبی مخالف با حکومت)، برای نجات اسلام عزیز خواهان جنگ هستند و سرمایه داران جهانی هم برای سودهای کلان خود می خواهند جنگ برپا کنند، وظیفه ی مردم ما چیست؟
پس از تقلب در انتخابات نمایشی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ مردم ما با جانفشانی ها و سرپیچی های گسترده ی خود پشتیبانی مردم آزاده ی جهان را برانگیختند. هنرمندان در سراسر جهان در پشتیبانی از آزادی خواهی مردم ما کارهای ویژه ای آفریدند و در همه جای جهان نمایندگان مردم، خبرنگاران و مردم آزادی خواه با اعتراضات مردم ما همدلی و همراهی کردند. از این پشتیبانی گسترده ی جهانی می باید برای به زیر کشیدن حکومت دزدان و آدمکشان در ایران، بیشترین بهره را برد.
از آنجایی که در درون ایران هر تلاشی برای افزایش رفاه و آزادی های اجتماعی با بیرحمی سرکوب می شود، باید ایرانیان در همه ی کشورهای جهان با پشتیبانی و کمک مردم آزاده ی جهان، دست به ایجاد کمیته های" مبارزه با جنگ و دیکتاتوری در ایران " بزنند. مبارزه با جنگ و دیکتاتوری هم در درون ایران و هم در بیرون ایران باید گسترش یابد و با هم گره بخورد تا حکومت به آسانی نتواند مردم بی دفاع ما را در درون ایران زیر فشار بگذارد. مبارزه با جنگ و دیکتاتوری نیروهایی فراوانی را توهم زدایی نموده و از حکومت جدا می کند و فضای مبارزه را در سراسر کشور باز تر و گسترده تر می کند.
این کمیته ها یا گروه های "مبارزه با جنگ و دیکتاتوری" به کمک خرد جمعی در درون و بیرون ایران باید راه های مبارزه با بروز جنگ و راه های مبارزه با دیکتاتوری حاکم را در دستور کار خود داشته باشند.این کمیته ها نه با حرف و نه تنها با گفتگوی در پالتاک، بلکه به گونه ای زنده و پویا باید وارد کارزار شوند. ما باید به مردم جهان نشان دهیم که مردم ایران نه خواهان جنگ هستند و نه خواهان ادامه ی دیکتاتوری آدم کش دلال و رانت خوار. جمهوری اسلامی باید بداند که این بار نمی تواند برای نجات کلیت نظام و به بهانه ی دفاع مقدس، جوانان ما را به کام جنگ افزارهای مدرن فرو کند. امروز مسلمانان افغانستان و پاکستان و عراق در دو جبهه رو در روی هم برای نجات دین خود جهاد می کنند و یکدیگر را به سود سرمایه داران جهانی تکه تکه می کنند. شاید آن ها نیز روزی این حقیقت تلخ را دریابند. مردم ایران نه با اسلام جنگ دارند، نه با اسراییل جنگ دارند و نه با هیچ کشور دیگری می خواهند بجنگند. فن آوری هسته ای هم برای مردم ایران نه نان می شود ، نه زندگی و نه آزادی.
« فریاد من، شکسته اگر در گلو وگر فریاد من رسا ـ من از برای راه خلاص خود و شما، فریاد می زنم، فریاد می زنم / نیما یوشیج ».
منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ سوم اسفند ماه ۱۳۸۸ خورشیدی ۲۲ فوریه ۲۰۱۰ میلادی