انتخاب مريم رجوی به عنوان «پرافتخارترين» زن سال ۲۰۱۳ ، توسط انجمن غيردولتی «جی.بی.ای» از انجمنهای مشورتی سازمان ملل
|
||
تاریخ درج خبر -1392:12:19
|
||
مريم رجوی
«انجمن معتقدان به خدا» ـ جی.بی.ای ـ از انجمنهای مشورتی سازمان ملل متحد، اعلام کرد اين انجمن در آستانه روز جهانی زن از بين سه کانديدا، خانم مريم رجوي
را به عنوان «پرافتخارترين» زن سال ۲۰۱۳ انتخاب نمود. کانديداهای ديگر
ميشل اوباما، بانوی اول آمريکا و سونيا گاندی رهبر حزب کنگره هندوستان
بودند.
سازمان غيردولتی جی.بی.ای با نزديک به پنجاه سال سابقه در دفاع از حقوق بشر و صلح جهانی، در آستانه ۸مارس، يک زن را که در طول سال ۲۰۱۳ بيشترين خدمت به کشور خود با وجود تمامی شرايط نامساعد کرده باشد و صدای نقض حقوق بشر در سرزمينش را منعکس کرده يا در بهبود شرايط اقتصادی هوطنانشان و کمک به اهداف اجتماعی ديگر تأثير گذار بوده، برای قدرد انی انتخاب نمود. انجمن «جی.بی.ای» اسامی سه کانديدا برای سال ۲۰۱۳ را که از بين ده ها زن برجسته از نقاط مختلف جهان انتخاب شده بودند، در روز دوم مارس اعلام کرد و سپس در روز ۴مارس در نشست کميته اجرايی خود مريم رجوی را به عنوان پرافتخار ترين زن سال که بايد مورد قدردانی قرار بگيرد، از بين اين سه کانديدا معرفی نمود. به دنبال اين انتخاب پرفسور راج بالدو، رئيس انجمن و از دانشمندان شناخته شده در تئوريهای کيهانی، طی سخنانی در تشريح علت انتخاب مريم رجوی گفت: ۱. مريم رجوی زنی بزرگ و شجاع در سياستهای کشورش است. همانند خانم اينديرا گاندی که زمانی نخست وزير هند بود و رهبری جنبش عدم تعهد را برعهده داشت. ۲. مريم رجوی ثابت کرده است يک شخصيت ممتاز است. او می تواند به خوبی و به درستی با مادر ترزا در زمينه خدمات اجتماعی قياس شود. ۳. بيش از يک دهه است که وی مشغول مبارزه برای آزادی واقعی ايرانيان از ديکتاتوری آخوندها بوده است. رژيمی که پيوسته ظلم زهرآلود سرکوب را روی شهروندان بيگناه ايران از ابتدای حکومتش پاشيده است. ۴. مريم رجوی بگونه ای وقفه ناپذير توجه رهبران جهان را برای پايان دادن به ديکتاتوری در کشورش و قتل عام ايرانيان بيگناه در داخل و خارج ايران که به طور مستقيم يا غيرمستقيم توسط رژيم ايران صورت می گيرد، جلب کرده است. ۵. مريم رجوی حقوق تمامی ايرانيانی را که در کشورهای مختلف به عنوان پناهندگان رسمی سازمان ملل هستند حفاظت کرده است. او برای پايان دادن به رنج هموطنان بيگناهش، يا لااقل کاهش عذاب آنها، توجه اغلب رهبران جهان، از جمله سازمان ملل و آمريکا را به اعمال بسيار وحشيانه و غيرانسانی رژيم ملايان جلب نموده است. ۶. وی همواره توجه قهرمانان حقوق بشر هم چون سازمان ملل و آمريکا به نقض شديد حقوق بشر توسط رژيم ملايان جلب کرده است. ۷. مريم رجوی زندگی خود را وقف انسانيت در کليت آن و ايرانيان به طور خاص نموده است که اين جزوهفت پايه ای است که طبق آن خانم رجوی برای اين افتخار نادر برای روز جهانی زن در ۸مارس ۲۰۱۴ انتخاب شده است“. پرفسور بالدو در خاتمه سخنانش از جانب خود و «انجمن معتقدان به خدا» اين انتخاب را به خانم رجوی و «تمامی هواداران او در سراسر جهان» تبريک گفت و افزود: «اين انتخاب حاوی پيام بزرگی برای شرافت انسانی زنان است. زنانی که دارای توانی برتر، بی همتا و بی حد خواهند بود اگر چنان چه هر کدام از آنها، هم چون مريم رجوی مصمم به انجام اين وظيفه باشند».
*************************************************************************
Dr. Raj Baldev, PresidentDr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, Ph.D (Astro), D.Lit. D.Sc (HC), a staunch Social Reformer, though a humble person commands a strong joint background of spiritualism and Cosmology. He was born in Montgomery on 15 January 1927 in Undivided India, which is now in Pakistan, son of Late Ushnak Rai Bhatia. Married, blessed with children. People have experienced that he is a famous predictor like Nostradamus, but his method of prediction is somewhat different, he calculates through water, hand fingers, foot fingers, time of asking question and horoscope data among the family members, world regional factors, and this system is well known as SARJATIK, pertaining to all, an individual, group, region or country. Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, considers himself a humble devotee of Almighty God, irrespective of forms or shapes of God. He is the lead man of God Believers Association, an organization which promotes naturism, peace and environment with its broader concept of World Peace & Earth Saving Mission. In short, Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, is also called as Dr (Swamy) Raj Baldev, being blessed by God’s grace, by which he is believed to have the ability of foreseeing and analyzing most of the future events of the world and he further wishes to serve the world throughout his life in a practical way. His main mission is to serve the world peace, and to help saving the earth planet from the global warming and other changing environments by suggestions and practical measures for all countries of the world. Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, has even got the privilege of having audience of several heads of States, most of whom invited him on State visits. President Saddam Hussein, former President of Iraq, had invited him to address Iraqi Parliament, and that he did. Even Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, was invited by George Thomas, Speaker of House of Commons and Prince Charles, apart from many other heads of states including President Chun doo H’wan, President of South Korea, President Hosni Mubarak of Egypt among others. Those who know Dr. Raj Baldev affirm that he is also popularly known as Swamy Raj for his social and spiritualism, say that Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, is a big devotee of Almighty God, he talks to the Almighty God while performing his prayers, which he executes quite loudly in a clean and pious atmosphere. He normally worships and prays for relief and reprieve for all the sinners in the world, his worship is actually for the welfare and wellbeing of the entire Universe and species therein. His present main mission is to save the Earth, which he has been doing for a very long time and now wants to save the planet from the Global warming and also from excessive nuclear stockpiles by different countries including Nuclear Terrorism. Those who are close to Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, believe that he does talk to some divine power and is blessed with such divine influence which he at times uses this power to save the most serious patients. He believes that a person can bring many changes in his destiny by prayers, acts and virtues. With his blessings, the impossible tasks change into cake walk. Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, is now dedicated to analyze the reasons of Global Warming and regularly gives his suggestions through his lectures and talks with the Members and Council of the God Believers throughout the world, since all members of the God Believers Association, are equally interested to save the Earth planet from an anticipated higher rise of sea level to the tone of 55-60 meter in due course, by which the entire earth has every risk of be drowned. He feels, we can avert the global warming and fight the reverses of the Nature by respecting Nature by way of improving their behavior honestly, and if overlooked, perhaps none will survive except some sea animals. Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, has been worshipping the Almighty God regularly for over 65 years and his mission is a pure social service to the humanity, he doesn’t act blindly but logically by both systems of spirituality and scientific ensue. He wishes the people to live on their earth happily by preserving their planet; and that’s only possible if they really realize the danger ahead for all, their children, generation and the humanity at large. Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, feels that Almighty God has become angry on His human kids on the Earth since the majority of the human beings have been dishonest even to themselves. All species, he believes, are the children of the Almighty God, who wants His children to behave with purity for self and others, since all elements of the Nature are going against the humanity. Dr. Raj Baldev, Cosmo Theorist, feels that the people are ought to behave honestly with purity keeping complete well wishing for all beings and their survival. Believe it or not, God Believers, those who believe in his social, spiritual and scientific capability, have great confidence in his Godly powers, which he says “God listens to all, since all species are His vast family kids and if the approach of a person is positive, his purity or pure approach becomes a password to have an access to Almighty God, who listens to his/her prayer and responds accordingly. Only those can realize the powers of Almighty God, who have pure and sincere thoughts and feelings.”
An Invisible Man behind getting the Iran-Iraq war endedDonateTo achieve our Aims and Objectives, we need your support. Please extend your help generously for the cause. ******************************************************************************
|
۱۳۹۳ فروردین ۱, جمعه
انتخاب مريم رجوی به عنوان «پرافتخارترين» زن سال ۲۰۱۳ ، توسط انجمن غيردولتی «جی.بی.ای» از انجمنهای مشورتی سازمان ملل
آسيد على «به قران كودتا شده ....»
محمدرضا روحانی
محمدرضا روحانی
بار سنگين ولايت مطلقه امر
آسید علی
يادمان باشد كه سلام وعليكى
بين اين نگارنده و شما وجود نداشت و ندارد . مى توانيم صاف وپوست كنده
برويم سراغ ام الفساد ، يعنى قانون اساسى جمهورى مقدس اسلامى شما .همه
ديده، شنيده و يا خوانده اند كه اين شلم شورباى ولايت فقيهى با چه دوز،
كلك، دروغ، غوغا و به ضرب چماق تكفير، بستن دهانها، شكستن قلمها، در جو
ترس، ترور، آدمكشى، زندان و شكنجه وووووو پخته شده است. حال سى وچهار سال
است كه دستپخت ولايت فقيهى شما سم مهلكى شده و حيات، حيثيت، و آزادى يك ملت
كهنسال و با فرهنگ را به مخاطراتى جدى مبتلا كرده است .
اين مصيبت لاعلاج تنها مردم
را محكوم نكرد. بر گرده حاكم هم كوهى از تكاليف ايدئولوژيكى و غير عملى
گذاشته كه نتيجه آن انباشت تنش ها و گرههاى ناگشودنى در همه عرصه هاى حيات
ايرانيان طى سالهاى سياه گذشته است. دره وحشتناك بحرانها، در تمام عرصه ها
هر روز ژرف تر و گسترده تر دهان مى گشايد.
خمينى و شما بايد «نهادهاى
فرهنگى، اجتماعى، سياسى واقتصادى ايران را بر اساس ضوابط اسلامى» بنا مى
كرديد تا «حكومت آرمان سياسى ملتى هم كيش وهم فكر »باشد. كه «راه تشكيل امت
واحد جهانى را هموار »كند. « ارتش جمهورى اسلامى وسپاه پاسداران » در راه
گسترش حاكميت قانون خدا در جهان «تحت نظر فرماندهى كل نيروهاى مسلح » عمل
نمايد.
علاوه بر اين «قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضائيه زير نظر ولايت مطلقه امر وامامت امت » هستند .
لابد اين جملات را مى شناسيد
كه عيناً از مقدمه و متن قانون اساسى جمهورى مقدس اسلامى شما نقل شده است .
خوب است عوام الناس اين حرفها را بخوانند و بدانند كه شما چندين هزار
وظيفه ، تكليف و نگرانى داريد . تنها به فكر قوت و لقمه اى نان نيستيد. شما
را غم جهانى است.
ملك الموت، فرشتگان و فضول ها
آسيد على
عوام نميدانند كه عزرائيل از
ملائك مقرب است و فرشتگانى تحت نظر او به اراده الهى جان موجودات زنده
ازجمله آدمها را مى گيرند. عوام مى خواهند توهين كنند مى گويند مثل عزرائيل
است. عزرائيل ببردت وووووو يعنى قدر ملك الموت وفرشتگانى كه قبض روح مى
كنند را نمى دانند. متوجه نيستند كه اينان مأمورين الهى هستند.
راستى من وقتى با امثال شما
طرف هستم ناچارم از بضاعت اندك آشنائى با «علوم » حوزوى و قديمه بهره برم.
غرض دين پيشگى، اسلام پناهى نيست. من مخالف جدى دخالت اديان در حكومت هستم
ولى چه چاره. آنچه مى گويم به قدر فهم تست.
خوشبختانه براى بخشى از
پناهندگان ايرانى علاوه بر ملك الموت و فرشتگان آسمانى كه قبض روح مى كنند،
سربازان گمنام امام خمينى و شما هم در لباس ديپلمات زير سايه سياست مماشات
مى آيند، مى زنند، مىكشند و «آبرومندانه» و بى سر وصدا در مى روند .
احتمالاً براى مقام معظم رهبرى رقبائى هم ظاهر شده اند. خلايقى هستند كه
مثل شما هيچ خدائى را بنده نيستند. اگر زورشان برسد با بوق و شيپور، سيماى
ملى و آزادى انشا الله بند از بند مى گشايند . يعنى علا ه بر اراده الهى ما
از نعمت دو نوع موجود ديگر هم برخورداريم كه فضولتاً وكالت حضرت عزرائيل
را بر عهده گرفته اند. قال قضيه را مى كنند . مشكل حل مى شود.
من اما با پدر زندگى، ابو
يحيى يا ملك الموت، تروريست ديپلمات ها وبند از بند باز كن ها سر ناسازگاری
دارم. چارهاى هم نيست شما خوانده ايد كه «فاذا جاء اجلهم لايستاخرون
ساعتهً ولايستقدمون - سوره يونس ايه -١٠- آنگاه كه مرگ فرا رسد ساعتى درنگ و
شتاب نيست. پس حفظ جان خودم را به تقدير سپردم. نگران طول عمر وتندرستى
شما هستم. در نامه ۱۵ اسفند به شما، خواهش كرده بودم مواظب سلامتى خود
باشيد. وجود زنده و تندرست شما در دست عدالت سرمايه ايست آموزنده و تاريخى
نه تنها براى ايران وايرانى بلكه براى همه كشورهاى مسلمان نشين وهمه بشريت .
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-59422.html
من هم نگرانم
آسيد على
شما حق داشتيد در ملاقات با
اعضاى مجلس خبرگان روز ۱۵ اسفند براى وزير ارشادتان مرشد شويد. اظهار
نگرانى شما به موقع بود. چه معنا دارد كه اين وزير بگويد در تهران ۷۱ در صد
مردم به تلويزيون هاى ماهوارهاى دسترسى دارند و ۴ مليون ايرانى در فيسبوك
با هم در ارتباط هستند. چرا به دستورات شما كه «اساس ايستادگى و حركت نظام
اسلامى مبتنى بر فرهنگ اسلامى و انقلابى است». توجه نمیكنند؟ بدبختانه
نام سعيد براى شما سعادتى نمىآورد. سعيد حجاريان، سعيد عسکر، سعيد امامى،
سعيد مرتضوى كم بود كه حالا سعيد رضوى فقيه علناً در همدان دنبال جانشينى
براى شماست؟
تا اگر شما هم راحل شدی يا به
تبعيد رفتى همه چيز از هم نپاشد. بعد هم روز ۸ اسفند مرگ خمينى و
مظفرالدين شاه و تبعيد محمد عليشاه، احمد شاه، رضاشاه، و محمد رضا شاه، را
مثال مى زند. بدجنسى كرد نام بنى صدر و رجائى را ننوشت. سرنوشت منتظرى،
كروبى و موسوى را هم از قلم انداخت راستى هر كس كه اين خبر را بخواند و
آرزوى طول عمر و تندرستى شما را داشته باشد نگران نمىشود؟ آقا من هم
نگرانم.
استاندار همدان شكايت كرد. دادستان تهران هم اين سعيد را فرستاد زندان ولى قضيه بيخ ندارد؟ من مطمئنم كه دارد.
نگاه كنيد به مقاله آقاى سعيد
قاسمى نژاد اين مرد هزارها كيلو متر از ام القرا اسلام، مركز خلافت اتحاد
جماهير اسلامى دور است. از دانشگاه سيتى يونيورسيتى نيويورك مى نويسد كه
«نزاع بر سر جانشينى هم اكنون مهمترين نزاعى است كه در درون ساخت قدرت در
ايران در جريان است، نبرد بر سر عباى ولايت هم نبردى خونين خواهد بود» ...
آقاى سعيد قاسمىنژاد اهل درس، كتاب و مطالعه هستند. براى شما خودى نيستند.
به سعيدهاى خودى، اهل حجر، اسلامى، امامى، مرتضوى، عسکری و حنایى خواهيم
پرداخت.
بحث تلخ سعيد وسعادت
آقا سيد على
علما مىگويندالكلام
يجرالكلام. حرف حرف مىآورد. نام سعيد در درگاه مقدس شما سعادت آفرين نيست.
نكبت آور و شوم است. مثلا ؛ سعيد جان انقلابى شما هم اسلامى بود و هم
امامى، مقام عالى رتبه و مجربى بود در تكه و پاره كردن آدمى و معاون وزارت
امنيت آفرين بيت آقا. وقتى قتلهاى زنجيره اى را رقبايش به نمايش گذاشتند
ديگر مصرفى نداشت، موجبات تكدر خاطر مبارك فراهم شد. به عقوبت اين اهمال به
درجه شهيد واجبى رسيد. سعيد عسکر نتوانست مأموريت الهى خود را براى علو
مرتبه سعيد حجاريان و ارتقاء مقام او به شهيد اصلاحات به انجام برساند.
مقام محترم رهبرى را مفتضح تر كرد. ناچار او را به اردوى اصلاحات تبعيد
فرمودند. حالا از دخمه شهر رى به خيمه اصلاحات خاتمى كوچ كرد؛ سعيد حجاريان
توفيق شهادت نيافت. با هزار بدبختى و هزينههاى سرسام آور به زحمت نفس مى
كشيد. او را هم در جلسات دادگاه فتنه به عنوان نماينده مشاركت شركت داديد.
دفاعياتى را كه روحش از آن بى خبر بود كتبى فرمودند. لطف كرده و از طرف او
خواندند. تا برود دنبال كارش. اين سعيد مهندس است و سياست شناس. باز هم در
طريق صلح، مصالحه و اصلاحات مشغول استحكام و بتون ريزى پايههاى جمهورى
اسلامى است. شهيد زنده سعيد حجاريان از حيث نقص اعضا، معلوليت، درجه
جانبازى و سلسله مراتب شهادت از رهبر هم بالاتر رفته است؛
سعيد مرتضوى، فرزند معنوى
لاجوردى كه در مقام قاضى دادگاه امنيت مطبوعات با اجراى عدالت اسلامى در حق
خبرنگار ايرانى- كانادائى زهرا كاظمى شهره خاص و عام شد. به پاداش اين
خدمت صادقانه به دادستانى تهران نائل آمد. سپس عدالت كهريزكى موجبات ترقى
او به رياست ستاد مركزى مبارزه با قاچاق كالا و ارز را فراهم آورد. خدمات
اعجابآور او در اين مقام راهش را به رياست سازمان تامين اجتماعى باز كرد.
در آنجا بر توشه و اندوخته بيش از نيم قرن ميليونها كارگر گرسنه و زحمتكش
ايرانى با كمك بابك زنجانىها چوب حراج زد؛
مى رسيم به سعيد اعدام شده در
مشهد مقدس، اين بخت برگشته از همه انواع سعيدهاى شما بى گناهتر نبود؟
سعيد حنایى را مىگويم، قاتل شش زن نگون بخت تن فروش. او پس از كامجوئى از
تن خسته اين قربانيان آنها را تكهپاره مىكرد تا با منكرات مبارزه كند.
راستى كار او تقليد ناشيانهاى از اعمال حرفهاى شمايان در امر به معروف و
نهى از منكر را به ياد نمىآورد؟ خانه ياس اميد كرج را فراموش نكرده ايد؟
بنگاههاى صيغه، زن فروشى و معاملات كودكان خيابانى چطور؟ سر خم مى سلامت
شكند اگر سبوئى.
آقا سيد على
حالا وقت آن نيست كه خودتان
را از شر سعادت و سعيدهاى زمينى نجات دهيد و به فكر سعادت ابدى اخروى
باشيد؟ كليد آنرا براى شما سفارش دادهام . همت كنيد تا به دستش آوريد.
دولت اعتدال و امنيتىها
وزير اطلاعات را رئيس جمهور
امنيتى از بيت رهبرى عاريت گرفت. خوب مىدانيد كه در دستگاه عريض و طويل
قوه مجريه شما از اين نوع موجودات موج مىزند. مثلاً يونسى دستيار و مشاور
روحانى بر كرسى وزارت خوشنام وزارت اطلاعات و امنيت مقام معظم رهبرى تكيه
زده بود. چندين معاون همين وزارتخانه در جبهه اعتدال هستند مثل حجت الاسلام
والمسلمين مصطفى پور محمدى، وزير دادگسترى، برادر عباد، على ربيعى، وزير
تعاون، كار و رفاه اجتماعى، على رشيديان، استاندار خراسان، محمد صادق صالحى
منش، استاندار قم وووووو پاسداران لطف و مرحمت ولى مطلقه فقيه هم طبق
مقررات به معتدل بودن روحانى كمك مى كنند مثلاً رئيس شورای فرهنگی نهاد
رئیس جمهورى سيد رضا اكرمى، رئيس سازمان عقيدتى سياسى ارتش جمهورى اسلامى
بود، شمخانى، وزير سابق دفاع، دبير شوراى عالى امنيت ملى است. وزير دفاع
دهقان فرمانده نيروى هوائى سپاه بود و فرماندهى سپاه در لبنان را بر عهده
داشت. وزير نيرو حميد چيتچیان فرمانده سپاه بود و قس عليهذا بد خواهان شما
فرستادن دو معاون وزارت اطلاعات به استاندارى مشهد و قم را براى زهر چشم
گرفتن بيشتر از ارباب عمائم مىدانند. حرف درستى نيست؟ بگذريم .
فرزند معنوى
آسيد على
شما مرحمت كرديد و حجت
الاسلام علوى فرزند معنوى خود را از بيت مبارك براى مراقبت از رعاياى
اسلامى تان كه به قول امام راحل، در حكم گوسفند هستند، به وزارت امنيت
روحانى منصوب كرديد.
حال چه اتفاقى افتاده است كه
قوه مقننه اين فرزند معنوى شما را از قوه مجريه احضار مىكند به اطاق هيأت
رئيسه مجلس؟ چه شده است كه دكتر مهدى كوچك زاده فرمانده معروف استشهاديون،
يعنى لشكرهاى انتحارى رژيم، كه از كفر ابليس مشهورتر است، فرزند معنوى شما،
سيد اولاد پيغمبر را در جلسه هفته گذشته، سكه يك پول ميكند؟ توهين به
فرزندان پيامبر، آنهم منصوب به دفتر آقا آن هم سيد علوى كه از هر تعرضى
مصون است در حكم سب النبى نيست؟
با حضور حجج اسلام، رسائى و
نبويان و آقايان پژمان فر، كريمى قدوسى و زارعى نمايندگان مجلس مقدس اسلامى
دكتر مهدى كوچك زاده به وزير شما جسارت مى كند. مى خواهد يك جوان ٢٠ ساله
كه وزير امنيت را همراهى مىكند معرفى شود. وزير حاضر به معرفى او نشد.
دكتر مهدى كوچك زاده ادعا مى كند كه «بنده اين فرد را در جاهاى نا مناسب
ديده ام. مى خواهيد رو كنم» ... وزير امنيت در پاسخ مىگويد «شايد بنده
ايشان را براى ماموريتى به محلى بفرستم...» و بعد همراه خود را معرفى
مىكند: «فرزند معنوى بنده هستند.» نتيجه آنكه جوان بيست ساله موسوم به
فرزند معنوى وزير به ماموريت هم فرستاده مىشود.
چه آخوند تو آخوندى. جوان
بيست ساله مأمور وزارت اطلاعات، همراه وزير در جلسه امنيتى در اطاق هيأت
رئيسه مجلس يك نماينده مجلس را مىبيند كه قبلاً او را در محل نا مناسب
ديده بود .
عجب بلبشوئى. دكتر كوچك زاده
كه قسم مى خورد «به قرآن كودتا شده.» مسلمان است. دروغگو نزد مسلمانان
جهنمى است. لابد اين فرمانده مشهور نيروهاى انتحارى مايل نيست كه از بهشت
جمهورى مقدس اسلامى به جهنم اعزام شود. او با صراحت شايعات را رد مى كند
«بعضى ها فكر مىكنند كه قرار است در كشور كودتا شود به خدا در اين كشور
كودتا شده است» و «هاشمى رفسنجانى مىگويد دولت نا مشروع . بايد به هاشمى
بگويم نا مشروع تو هستى و تمام كس و كارت به قرآن كودتا شده... »
آقا سيد على
حالا مقاله آقاى سعيد قاسمى
نژاد را بخوانيد. آن آقاى غير خودى مىگويد كه احتمالاً كودتا در راهست.
فرمانده سپاه انتحارى شما هم به خداوند و به قرآن قسم مىخورد كه كودتا شده
است.
اگر دروغ بگويد كه واى بر شما
با اين قبيل فرماندهان نيروهاى انتحارى حراف و بى عمل. اگر راست بگويد واى
اگر از پس امروز بود فردائى.
سرنوشت جباران
آسيد على
سرنوشت محمد عليشاه، احمدشاه، رضاشاه و محمد رضاشاه را در خواب هم نبينيد.
روس و چين دنبال كسب و كار
خود هستند. اين غربىهاى حقوق بشری با ميزبانى از ۵ ميليون ايرانى مهاجر و
پناهنده جرأت حمايت قانونى از شما را ندارند. بعد هم روابط آنها با دولت
آينده ايران چه خواهد شد؟ تازه تكليف مسلمانان ضد امپرياليست حاشيه شهرهاى
كشورهاى غربى كه احتمالاً شما را در ماه ديدهاند و روى زمين بيايند، چيست؟
دعواى سنى، شيعه، سلفى، وهابى و مسلمانان لائيك با پديده سيد خراسانى ولى
فقيه، ولايت امر و امامت است چه خواهد شد؟
سرنوشت زين العابدين در
انتظار شما نيست. پادشاه عربستان سعودى به آنها كه مراسم حج را به آتش
كشيدهاند پناه خواهد داد؟ پاسخ من منفى است.
سرنوشت مبارك در انتظار شما
نيست. او يك هزارم شما آدم نكشته و مصر را به نابودى نكشانده است، دو راه
ديگر وجود دارد. يكى مىتواند آخر و عاقبت چائوشسكو و همسرش باشد با محاكمه
مسخره چند دقيقهاى در يك محل مخفى بدون حضور تماشاچى و تضمين حق دفاع و
امكان اعتراض و تجديد نظر. اين ها نوعى انقلابى بودند كه احتمالاً از عدالت
اسلامى خمينى در پشت بام مدرسه علوى تقليد مىكردند، صدور احكام فورى،
قطعى و اجراى سريع آن .
ديگر لت و پار شدن انقلابى است توسط مردم كينه ورز، خشن و عصبى، در بيابان يا خيابان مثل مورد قذافى.
به خاطر دارم در مورد محاكمه
مبارك بيمار كه او را با برانكار به جلسه دادگاه آوردند و هم چنين رفتار
وحشيانه اى كه نسبت به قذافى انجام دادند. سخت بر آشفته بودم. در هر دو
مورد جزء شركت كنندگان در تظاهرات ايرانيان- ژنو- ميدان ملتها - براى دفاع
از حقوق أشرفىها حاضر بودم. ضمن سخن گفتن براى هموطنان از اين وحشيگريها
إبراز نفرت كردم، با اين آرزو كه جنايتكاران حاكم به تهران امكان برخوردارى
از يك دادرسى عادلانه را داشته باشند.
محاكمه شيخ فضل الله
آسيد على
نگارنده مطالب پراكندهاى در
كتب مختلف راجع به محاكمه شيخ فضل الله نورى خوانده بود هيچ يك از اين
نوشته ها نمى توانست حداقل فضاى يك جلسه رسيدگى آن دوران را روشن كند . پس
از نوشتن اولين نامه براى شما مطلبى خواندم تحت عنوان كيفر خواست شيخ فضل
الله نورى كه آقاى همنشين بهار فراهم آورده است . خواندن آن برايم از
ابهامات زيادى پرده برداشت . من به عنوان يك وكيل دادكسترى باز هم آموختم
كه چگونه تضمين حق دفاع مى تواند در اجراى عدالت مؤثر باشد. از افراط
وتفريط ها و غلبه عواطف بر خرد آدمى جلوگيرى كند . بدبختانه در محاکمهی
شیخ فضلالله وکیلی وجود نداشت. خوبست شما هم تا دير نشده اين مقاله را
بخوانيد و بياموزيد. من هم در همين جا از آقاى همنشين بهار براى زحمتى كه
كشيدند سپاسگزارى مى كنم.
باز هم آموختم كه بايد از هم
اكنون مردم را ازكينه ورزى وانتقام جوئى بر حذر داشت . که ما میتوانیم
گزارش اولین محاکمهی هویدا را بخوانید و بدانید در بهترین شکل چه بر سرتان
خواهد آمد.
همه بياموزيم كه رعايت اصول
در حق دشمن موجب تقويت اساس روابط شهروندى دموكراتيك است. لازم است كه از
هم اكنون مقدمات محاكمه عادلانه مسئولين بدبختى هاى ايران امروز را فراهم
آوريم .
اگر ..........
آسيد على
اگر خود بزرگ بينى را بر خرد و مصلحت ترجيح ندهيد وخود را گول نزنيد.،
اگر بپذيريد كه امكان زندكى در تبعيد براى شما واهل بيت وجود ندارد،
اگر ازعمق بدبختى هاى مردم وگستردكى كينه ها با خبر شده ايد و مى خواهيد كه اهل بيت شما تاوان كارهايتان را ندهند.،
اگر قبول كنيد كه شما در موقعيت محمد عليشاه،احمد شاه، رضاشاه، ومحمد رضا شاه نيستيد ،
اگر سرنوشت قذافى و چائوشسكو را فراموش نكرده ايد .
تا دير نشده همكاران زندانى
ما ، وكلاى شرافتمند و شجاع دادگسترى را از اسارت درآورید. به كمك آنها
مقدمات آزادى فورى وعادلانه زندانيان سياسى را در محيطى دور از تنش فراهم
كنيد.
به سراغ دليرانى چون دكتر
ملكى ومهندس امير انتظام برويد . بخواهيد شفاعت كنند تا دكتر تابنده قاضى
پاكدامن و وكيل شرافتمند در حريم حرمت خود شما را پناه دهد. زنده ماندن شما
براى پاسخگوئى در برابر يك دادگاه عادلانه براى روشن شدن علل سيه روزى
امروز ايرانيان، تخفيف تنشهاى گسترده در كشورهاى مسلمان نشين ، توقف
تروريسم بين المللى و برقرارى صلح وارامش در خاور ميانه وحفظ صلح جهانى
مؤثر است.
آسيدعلى
به خدائى كه شما قبول داريد
هنوز كودتا یا شورش و قیامی نشده است. شتاب كنيد . جان خود، زن، فرزندان،
عروسها، دامادها، و بچه هاى آنها را از خشم کور تودهها و دست كودتاچيان
نجات دهيد . آنان تخم و تركه شما را از ريشه در خواهند آورد . وكلا اهل
حساب هستند . گره اى را كه با دست باز ميشود با دندان باز نمى كنند. از ما
گفتن و از شما ....
اين دو نامه اى را كه نوشتم
حق المشاوره نخواستم . يادتان هست مرحوم دکتر احمد صدر حاج سيد جوادى در
زمان شاه وكالت ودفاع شما را به عهده گرفت وقتى بر تخت ولايت مطلقه فقيه
عروج كرديد دادگاه هاى شما او را در ۸۵ سالگى به ۲۵ ضربه شلاق محكوم كردند.
حق الوكاله همكار پيشكسوت ما به اين ترتيب با تأخير پرداخت شد. براى حق
المشاوره ما به خودتان زحمت ندهيد. تبرعى بود و در راه دفاع از وظيفه
وجدانى يك وكيل .
آسید علی
در پایان لازم است توصیه کنم
که دستپاچه نباشید. خردمندانه عمل کنید. ممکن است روند کلهپا شدن شما یا
نظام مقدس جمهوری اسلامی، «سال سین» و ایام سیهروزی ملت، طبق معمول به کمک
امدادهای غیبی با رسیدن دلارهای نفتی بازهم طول بکشد. به هر حال بیایید
قبول کنید و قبول کنیم که این واژگونی باز هم دیر و زود دارد اما سوخت و
سوز ندارد .
۲۴ اسفند ۱۳۹۲
حکم بی سابقه دادگاه انتاریو درباره اموال دولت ایران
|
براساس حکم یک قاضی دادگاه اونتاریو در کانادا، بیش از
۷ میلیون دلار از دارایی های ایران در کانادا - شامل حسابهای بانکی و
ساختمان - توقیف خواهد شد تا به عنوان غرامت به قربانیان تروریسم آن دسته
از گروه های شبه نظامی پرداخت شود، که ادعا شده از سوی ایران حمایت مالی
شده اند.
اعضای خانواده قربانیان حمله های تروریستی، گروگان های آمریکایی که در بیروت به اسارت گرفته شده بودند، و دندانپزشکی که در حمله انتحاری و انفجار بمب در سال ١٩٩٧ در اورشلیم دچار سوختگی شدید شده بود، از جمله شاکیان و در نتیجه دریافت کننده های احتمالی غرامت مالی خواهند بود. تصمیم قاضی دادگاه به منزله پیروزی بی سابقه ای برای وکلا و شاکیان این پرونده محسوب می شود. «سی بی سی»، تلویزیون دولتی کانادا گزارش داده است بعضی از شاکیان این پرونده ها مدتها پیش، حکم دادگاه برای دریافت غرامت های چندین میلیون دلاری از مقامات ایران را از دریافت کرده بودند، اما سالهادر انتظار حکم دادگاه های کانادا و آمریکا برای توقیف و ضبط دارایی های حکومت ایران در این کشورها بودند. ژوزف سیچیپیو مردی که در سال ١٩٨٦ توسط اعضای حزب الله لبنان ربوده شده و به مدت ۵ سال اسیر آنها بود، از صدور حکم دادگاه انتاریو ابراز تعجب و شوک بسیار کرده است. او گفته است «تقریباً همه نسبت به نتیجه نهایی این پرونده ناامید شده بودند، سال های خیلی طولانی هیچ پیشرفتی حاصل نشده بود. بچه های من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال خواهند شد». فرزندان سیچیپیو از جمله شاکیانی هستند که طی هفته جاری قاضی دیوان عالی انتاریو را متقاعد کردند تا دارایی های ایران در دو حساب بانکی در کانادا و دو ملک متعلق به حکومت جمهوری اسلامی، یکی در اتاوا و دیگری در تورنتو را ضبط کنند. سیچیپیو در دانشگاه آمریکایی بیروت کار می کرد و در سپتامبر سال ١٩٨٦ ربوده شد و به مدت ۵ سال اسیر شبه نظامیان حزب الله بود. براساس حکم دادگاه که در سال ٢٠٠۵ صادر شد، خانواده وی در مقام شاکیان پرونده می توانند به دلیل فشارهای روانی و تنش های احساسی ناشی از اسارت پدر خانواده ٩١ میلیون دلار غرامت دریافت کنند. صدور حکم قاضی کانادایی دادگاه انتاریو که حکم توقیف دارایی های حکومت ایران برای پرداخت غرامت به این افراد شاکی را صادر کرده است، اقدامی بی سابقه در کانادا بوده است. بر اساس قوانین کانادا، قربانیان این گونه سوانح و حمله ها می توانند دارایی های یک کشور خارجی را به دلیل حمایت از گروه های افراطی توقیف کنند. رسانه های کانادا این حکم را تاریخی خوانده اند. پیشینه شکایت این افراد به سال های ١٩٨٠ میلادی بازمی گردد که حزب الله و متحدان آن ده ها شهروند غربی مقیم لبنان را ربوده بودند. در شرایطی که شاکیان مقیم ایالات متحده موفق نشده بودند دارایی های دولت ایران در آمریکا را ضبط کنند، تصمیم گرفتند پرونده را به کانادا منتقل کنند و احکام را براساس قوانین این کشور اجرا کنند. پارلمان کانادا در سال ٢٠١٢ قانون «عدالت برای قربانیان تروریسم» را تصویب کرد که براساس آن مصونیت کشورهای خارجی که «از تروریسم حمایت می کنند»، در پرونده های شکایت مدنی قربانیان اقدامات تروریستی لغو خواهد شد. به این ترتیب، دو شاکی این پرونده، یکی ١.٦٥ میلیون دلار و دیگر بیش از ٥١١ هزار دلار از دارایی های حکومت ایران در حساب های بانکی سفارت جمهوری اسلامی در اتاوا را دریافت خواهند کرد که دولت کانادا سال گذشته مسدود کرده بود. برخی رسانه ها و ناظران احتمال مطرح شدن پرونده های شکایت بیشتری را پیش بینی کرده اند که با صدور حکم اخیر قاضی دیوان انتاریو راه را برای توقیف دارایی های مقامات جمهوری اسلامی ایران به نفع قربانیان حوادث تروریستی و حمله های انتحاری هموار خواهند کرد. |
باید ازما تشکر کنند!
شهباز نخعی
شهباز نخعی
نازک
نارنجی بودن صفتی است که به هیچ وجه به حکومت آخوندی نمی چسبد. به عکس،
نظام ولایت مطلقه فقیه به همان اندازه که بیرحم و سفاک است، جان سخت و پوست
کلفت نیز هست و در وقاحت و بی شرمی ابدا کم نمی آورد: وزیر دادگستری
دولت"اعتدال"ش یکی از 3 عضو هیئت مرگ است که درسال 1367 برمبنای فرمان چند
سطری آیت الله خمینی حکم مرگ چندهزار زندانی سیاسی – که برخی از آنان حتی
دوره محکومیت شان نیز سپری شده بود – را صادر کرده است. نظامی که با آن که
فساد از سرورویش بالا می رود و به گفته احمد توکلی نماینده مجلس شورای
اسلامی به"فساد سیستماتیک" آلوده است، خود را محق می بیند که به دنیا درس
اخلاق بدهد. نظامی که چنان درگرداب ورشکستگی اقتصادی غرق شده که به گفته
رییس جمهوری اعتدال گرایش نرخ رشد اقتصادی در سال گذشته به منفی 5.8 درصد
رسیده است. نظامی که درپی "نرمش قهرمانانه" کار تسلیم و خفت پذیری اش به
جایی رسیده که حتی قسط های ناچیز 500 میلیون دلاری که از مجموع دارایی های
بلوکه شده حدود 100میلیارد دلاری پرداخت می شود را نیز باید از شرکت هایی
خرید نماید که امریکا تعیین می کند و با وجود همه این ها بازهم دست از خیره
سری و تجاوز مداوم به حقوق مردم برنمی دارد.
با
وجود این همه جان سختی و پوست کلفتی، حکومت پلید و تباهکار آخوندی یک چشم
اسفندیار دارد و آن حقوق بشر است. صحبت از حقوق بشر که می شود، کهیر می
زند، کف برلب می آورد و به زمین و زمان بد و بیراه و ناسزا می گوید. هفته
گذشته، درجریان نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل، ابتدا دبیرکل سازمان
گزارشی از وضعیت اسفبار حقوق بشر در جمهوری اسلامی ارائه کرد و درپی آن
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل درامر حقوق بشر درایران، گزارش خود را
مطرح نمود. در بخشی ازاین گزارش آمده است: «شماربالای اعدام افرادی که
مواد مخدر حمل می کنند، برخلاف قوانین بین المللی است». به گزارش
تارنمای"بی بی سی فارسی" احمد شهید درگزارش 13 مارس خود اعلام کرد:«موارد
نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی شهروندان ایران به طور مستمر و گسترده
ادامه دارد». احمد شهید دراین گزارش خواهان«آزادی بی قید وشرط زندانیانی
شده است که به خاطر فعالیت های مسالمت آمیز مدنی، عقیدتی یا بیان آزادانه
نظراتشان درحبس به سرمی برند».
این
گزارش همچنین خواستار انجام موارد زیرشده است: «تحقیق درباره اتهام وقوع
شکنجه های روانی و جسمی در زندان ها، جلوگیری از ارعاب وکلا، توقف اعدام
نوجوانان و خودداری از صدور حکم اعدام درموارد مرتبط با قاچاق مواد مخدر یا
آنچه جرایم جنسی خوانده می شود». فزون براینها، گزارشگر ویژه سازمان ملل
نسبت به موارد زیرنیز ابراز نگرانی کرده است: «عدم تعهد به حاکمیت قانون،
مغایرت قوانین داخلی با معاهدات بین المللی و عدم تحقیق درباره شکایات از
ناقضان حقوق بشر».
درباره
"منشور حقوق شهروندی" نیز که چندماه پیش توسط رییس جمهوری اعتدال گرا مطرح
شد، نظر گزارشگر ویژه این است که:«این منشور به قوانین و مقرات تبعیض آمیز
علیه اقلیت های دینی ازجمله بهاییان نپرداخته است و نیز به اندازه کافی به
مسئله تبعیض علیه زنان ازجمله انتقال ملیت از مادر به فرزند نمی پردازد».
احمد شهید در ادامه گزارش خود می گوید: «تا تاریخ سوم ژانویه سال جاری
میلادی، دست کم 307نفر از اقلیت های دینی در زندان به سرمی بردند. ازجمله
136 بهایی، 90 سنی، 50 مسیحی، 19 درویش (ازجمله چهار وکیل درویش مدافع حقوق
بشر) و دو زرتشتی. درگزارش گزارشگر ویژه همچنین اعلام شده که شمار اعدام
های سال 2013 نسبت به سال پیش از آن165 درصد افزایش داشته است.
انتشار
گزارش های دبیرکل و گزارشگر ویژه سازمان ملل با واکنش های تند کارگزاران
نظام درطیفی از دشنام تا انکار روبروشد. پیش از این نیز شخص مقام معظم
رهبری بیش از یک بار دغدغه خود در این باره را نشان داده و (نقل به مضمون)
گفته بود که اگر درمورد پرونده هسته ای کوتاه بیاید، غربی ها موضوع های
دیگر ازجمله حقوق بشر را پیش خواهند کشید. موج هایی از توهین و ناسزا نثار
دبیرکل و گزارشگر ویژه سازمان ملل شد. ازجمله: محمد جواد لاریجانی،
دبیرستاد حقوق بشر قوه قضاییه درشبکه دو سیمای ولایت مطلقه فقیه گفت:
«[احمد شهید] تشخیص نمی دهد که قصاص غیراز اعدام و یک قانون بسیار پیچیده
است که حق فرد خصوصی است لذا قصاص اختلاف و کینه را حل می کند و سبب میشود
که حکومت جامعه را به بخشش تشویق کند، ازاین رو، آنها باید از ما تشکر
کنند»!
درباره
زندانی بودن اقلیت های مذهبی و ازجمله بهاییان، دبیرستاد حقوق بشر قوه
قضاییه درنهایت بی شرمی اصل موضوع را منکر شد و گفت: «امروز درکشورما افراد
بهایی هستند که ثروت های هنگفت دارند. مادام که به قوانین احترام گذاشتند
نظام از آنها دفاع کرده، بنابراین ما کسی را به خاطر بهایی بودن در زندان
نداریم، کسی را به خاطر بهایی بودن تحت فشار نداریم»!
درمورد
شمار اعدام ها، از آنجا که حاشا و انکار آن با اعدام هایی که در ملاء عام
صورت می گیرد امکان ندارد، محمد جواد لاریجانی نغمه ای دیگر سازکرد و نظام
را طلبکار نیز نشان داد: «80 درصد موارد اعدام ها مربوط به قاچاقچیان و
معتادان مواد مخدر است و مجامع بین المللی باید ازما تشکر کنند»!
نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير
اسماعيل نوریعلا |
ذهنيت ديجيتال
اين نکته ای اثبات شده است که جهان بينی هند و ايرانی بر
پايهء «تقابل اضداد» ساخته شده و، در اين ذهنيت، جهان آفريدهء خدايان کهن
همواره دستخوش مبارزهء خدايان خير (اهوراها و ايزدان شان) با خدايان
شر(دائوها يا ديوها) بوده است. اين بخش مهم از جهان بينی ما هرگز ما را ترک
نکرده است، حتی وقتی که جهان بينی اسلامی کوشيده است تا «ثونيت ايرانی» را
به «وحدانيت عربی» تبديل کند. بو علی سینا، در کتاب "شفا"، نوشته که:
«طبقاتی از پیشینیان به فلسفهء اضداد تمایل داشتند و معتقد بودند که همه
چیز از ضدینبه وجود می آید و از این جهت خیر و شر، يا نور و ظلمت، به عنوان
دو ضد تلقی می شدند». اما اين «از گذشته گوئی» چندان هم جهان بينی ايرانی
را متعلق به گذشته نمی کند و ايرانيان همين نگرش را بصورتی گريزناپذير به
داخل اسلام آورده اند.
مثلاً، اگر منظومهء «گلشن راز» سرودهء شيخ محمود شبستری (678
تا 740 هجری) را خوانده باشيد می دانيد که شيخ، به دستور پيرش، برخی از
پرسش های يک مراجعه کننده را بصورت اين منظومه پاسخ می دهد. يکی از پرسش ها
اين است که «چرا ما خدا را نمی بينيم؟» و شيخ پاسخ می دهد که: «ظهور جملهء
اشيا به ضد است / ولی حق را نه ضد است و نه ند است» (که «ند» به معنای
دشمن آمده است). منظور او اين است که اگر قصدمان حس کردن (يا ديدن و شنيدن
و...) چيزی است حتماً بايد برای آن چيز دارای ضد و مخالف و «آلترناتيو»ی
وجود داشته باشد، و چون «خدای شيخ» دارای آلترناتيو نيست پس قابل ديدن هم
به شمار نمی رود.
منظور من در اينجا «نتيجه گيری»ی شيخ عارف مسلکی نيست که
واقعيت فيزيکی را با امور مجردهء ذهنی مخلوط کرده است، بلکه نظرم به پايهء
استدلال اوست در اين مورد که انسان تنها از طريق مقابلهء اضداد است که به
وجود هر دو طرف تضاد پی می برد. و اين نکتهء علمی دقيقی است که در عصر ما
علوم زيست شناسی و روانشناسی نيز آن را تأييد کرده اند.
از نظر من، «فلسفهء تضاد» يک «نگرش ديجيتال» است. «ديجيتال»
اين روزها صفت رايجی است در عالم کامپيوتر و مخابرات عصر ارتباطات. زبان
کامپيوتر فقط از يک سلسله «صفر» و «يک» تشکيل شده است که هر کجا صفر باشد
يک نيست و هر کجا که يک ظهور کند صفر غايب است، و چون «اعداد تکی» را
«ديجيت» می خوانند، برای اين تناوب صفر و يک صفت «ديجيتال» را بکار برده
اند. بدين لحاظ، ذهنيت ساخته شده بر بنياد درک دوگانه ها را نيز می توان
«ذهنيت ديجيتال» خواند.
[همينجا توضيح دهم که «ديجيت» در اصل به معنای «انگشت» است، و
چون فرض می کنند که انسان عمل محاسبه را با شمارش انگشتان اش آغاز کرده و
به سيستم حساب دهدهی رسيده است، به اعداد صفر تا 9 هم «ديجيت» می گويند.]
باری، ذهن ما با دوگانه های ضد هم، يا اضداد، کار می کند:
شب و روز، تاريک و روشن، سرما و گرما، زبر و نرم، حضور و غياب، عشق و نفرت،
دوستی و دشمنی، نزديکی و دوری، شادمانی و اندوه، آشفتگی و جمعيت خاطر...هر
يک از اين دو پاره ها اگر در ذهنيت ما وجود نداشته باشد آن ديگری هم وجود
نخواهد داشت. شب بدون روز درک شدنی نيست. همانگونه که وجود هوا را دائماً
حس نمی کنيم اما کافی است چند ثانيه ای سرمان را زير آب ببريم تا دريابيم
که تنها در خلاء است که می توان قدر هوا را دانست. حافظ هم می گويد: «در
خلاف آمد ِ عادت بطلب کام، که من / کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم!».
«تناوب ضدها» است که می تواند «عادت»و «استمرار» و
«يکنواختی» را بر هم زند و دوگانگی ها را به ابراز وجود خويش مبدل کند.و
همهء ذهنيت ما بر اين اساس «دوگانه بينی» ساخته شده است.
دوگانه های طبعيت
از آنجا که ساختار ذهن ما دوگانه شناس است، ما طبيعت را نيز
در صور دوگانه اش می شناسيم؛ يعنی ذهن ما طبيعت را در دوگانه هايش می
فهمد، و لذا طبيعت هم، آنچنان که درک اش می کنيم، خود را در دوگانه هايش به
رخ ما می کشاند و ماهيتی دوگانه بنياد دارد.
اينگونه است که بين احساس و عاطفه و اداراک ما، و خودنمائی
های طبيعت، رابطه هائی مستقيم برقرارند که کار هنرمندان، و بخصوص شاعران،
کشف همين رابطه ها است. در واقع همين رابطه ها هستند که «زبان» را
«شاعرانه» و يا «شباهت بنياد» می کنند و، در نتجه، زبان ما به ما اجازه می
دهد تا ويژگی های رفتاری و ادراکی خود را به عناصر طبيعت تسری دهيم. اين
کار را در ادبيات «شخصيت بخشی» (personification) می خوانند. انسان، از
طريق زبان، ويژگی های رفتاری و حتی ذهنی خود را به عناصر طبيعت می بخشد و
از آنها «سخصيت» می سازد. در زبان است که «ماه می آيد، خورشيد سر می زند،
زمستان به سر می آيد، بهار از راه می رسد، باد بهاری شاخه های پر شکوفه را
به رقص می خواند، تابستان شادمانی می آورد، خزان غمگين است، دريا می خروشد و
کوه گردن کشی می کند».
سمبوليزم طبيعت
از آنجا که عناصر طبيعت در ذهنيت ديجيتال ما رفتار و حرکات و
سکنات آدمی را بخود می گيرند، ما می توانيم از آنها بعنوان «نماد» استفاده
کنيم. «نماد» در واقع جانشين يک مفهوم غير خود است که در بيان آن مفهوم
حضور پيدا می کند و بخشی از آن می شود. حافظ می گويد: «صحبت ِ حکام ِ ظلمت ِ
شب ِ يلداست / نور ز خورشيد خواه، بو که برآيد». يعنی در ذهنيت او «شب
یلدا» که حامل «ظلمت» دارد (و ظلمت با «ظلم» همريشه است) حکامی دارد که
ظالم اند و بر عرصهء حيات اجتماعی انسان مسلط؛ و اين ظلمات تنها وقتی از
ميان می رود و منقرض می شود و فرو می پاشد که «آلترناتيو» اش از افق سر
زند. و آلترناتيو شب يلدا چيست جز دميدن خورشيد؟ ضديت شب و روز در اينجا
مشابهت ظلم و ضد ظلم را افشا می کند، و ضد ظلم اگرچه در کلام حافظ گفته نمی
شود اما در غالب «نور» خودنمائی می کند.
به همين ترتيب ما می توانيم «ضدهای ذهنی» را از طريق
استفاده از «ضدهای عينی»ی خويش قابل «بيان غيرمستقيم» نموده و، از اين
طريق، «نور» را جانشين «عدل»، و «ضلام تاريکی» را جانشين «ظلم» کنيم. يا می
توانيم بهار را زمان بازسازی و نوزائی هرآنچه در زمستان خشکيده و از دست
رفته است بدانيم و شب يلدا را مشابه اوج فرازش فواره ای بگيريم که چون
«بلند» شود «سرنگون»شود. و در اين «رابطهء بين ذهنيت و طبيعت» است که ما
نمادها (يا سمبول ها)ی جاودانهء روزمره و متعالی خويش را می آفرينيم.
اگر بهار بر زمستان چيره می شود، اگر خورشيد از شب يلدا به
بعد قدرت می گيرد و روزها را بلندتر و شب ها را کوتاه تر و گرمابخش می کند،
چرا ما نتوانيم آنها را نمادهای پيروزی خير بر شر، و عدل بر ظلم، بدانيم و
چنان سخن بگوئيم که هيچ دستگاه مميزی نتواند سخن ما را ممنوع الانتشار
کند؟
در واقع، اين نوع بيان غيرمستقيم و نمادين شب و روز، و ظلمت
و نور، اگرچه ظاهراً به «پيروزی» های طبيعی اشاره دارند اما بخوبی می
توانند بيانگر هر نوع پيروزی انسانی و اجتماعی و سياسی و جنگی نيز باشند.
استوره و آئين
اگر «استوره» را «نمادهائی رمزآميزی پيرامون آفرینش هستی و
جهانو نيز داستان هائی از خدايان و ایزدان و پهلوانان يک فرهنگ منسجم که در
زمان و فضائی غيرواقعی حادث و حاضر می شوند» بدانيم، آنگاه می توانيم در
هر استوره تطابق اجراء آن را با عناصر طبيعت، که معناهای سمبوليک خود را در
خود و با خود دارند، مشاهده کنيم. مثلاً می توان ديد که در افسانهء آفرينش
آريائی، اهورا ميترا، که خدای خورشيد و آتش و پيمان و نظم است در بلند
ترين شب سال (يلدای آغاز زمستان) زاده می شود و با زادن اش کمر شب و سرما
می شکند و عرابهء سال به سوی اعتدال بهاری می تازد؛ يا جمشيد آغاز بهار را
«روز نو» می خواند و فرارسيدن آن را جشن می گيرد.
و از آنجا که در استوره ها وقايع و عناصر طبيعی بصورت
کارکرد سمبوليک ِ خود وجود دارند، مردمان يک فرهنگ می توانند از استوره های
ملی خويش برای بيان مسائل روزمرهء نيز استفاده کنند.
اما مهمترين عنصر استوره وجود «آئين»هائی است که در «زمان
های خاصی از گردش فلکی» برگزار می شوند؛ بطوری که می توان گفت ريتم آئين
های يک فرهنگ با ريتم انقلابات طبيعی جغرافيای آن فرهنگ همخوانی و هماهنگی
کامل دارد. ما هنوز، بعد از هزاران سال، آئين های مهرگان و يلدا و سده و
نوروز را بجا می آوريم و حتی در دهه های اخير توجه به اين آئين ها، همچون
تضمينی برای محفوظ ماندن هويتی ملی ـ فرهنگی مان، بسا بيشتر از گذشته شده
است.
همچنين، در پشت هر آئين، استوره ای توضيح گر اجزاء آن وجود
دارد که البته همواره در گذر زمان زير و زبر و بازخوانی و نوسازی گشته و
«به روز» می شود. «حاجی فيروز»نمونه ای از اين فراز و نشيب است. «فيروز»
عربی شدهء «پيروز» است و، چنانکه خواهيم ديد، در فرهنگ ما، بين نوروز و
پيروزی رابطه ای مستقيم وجود دارد. سير زمانه«پيروز»، اين مظهر «نوروز»، را
«حاجی» و «سياه» کرده است اما در خورجين او همچنان چيزی جز شادمانی
پيروزمندانهء بهار وجود ندارد.
در عين حال، ممکن است تصور شود که آئين ها جنبهء مذهبی
دارند، حال آنکه در يک نگاه ژرفابين تر می توان ديد که اتفاقاً اين مذاهب
اند که می کوشند تا خود را با آئين ها تطبيق دهند تا به ماندگاری
برسند.نمونهء اين امر داستان زادن عيسای مسيح است در اورشليم. اگر چنين
تولدی اتفاق افتاده باشد منابع مذهبی آن را در بهار گزارش می کنند اما
هنگامی که امپراتوری روم تصميم می گيرد تا از دين ميترائی دوری کند و به
دين عيسوی بگرايد، ناگزير می شود که بسياری از حوادث را با ارزش های
ميترائی تطبيق دهد و، در نتيجهء اين کوشش، عناصر استوره ای دين عيسوی را به
حوادث طبيعی مندرج در آئين های ميترائی مربوط سازد. يعنی، از اين طريق است
که زمان تولد عيسی با شب يلدا و تولد ميترا تطبيق می يابد؛ هرچند که
اکنون، به مرور ايام، پنج شش روزی بين اين دو واقعه فاصله افتاده است.
نزديکی طبيعی آئين ها
شباهت بين آئين های ملل مختلف اما لزوماً از «اقتباس»
سرچشمه نمی گيرد بلکه به رابطهء آئين ها با وقايع متکرر طبيعی مربوط است.
ملل مختلف، دورافتاده از هم و بی خبر از يکديگر، بهر حال ساکن کرهء زمين
محسوب شده و حوادث طبيعی نيز برای همهء آنها يکی بوده اند. و از آنجا که
مابين ريتم های طبيعت و احوالات آدمی شباهتی گريزناپذير وجود دارد، هر قوم
از دل وقايع مکرر طبيعی اطراف خود استوره هائی را استخراج کرده و بر اساس
آنها آئين هائی را تعبيه نموده است.
بدين سان اتفاقی نيست اگر آغاز سال نوی چينی و مسيحی، و آئين
های موسوم به«هانوکا»ی يهودی، با شب يلدای ايرانيان حدوداً همزمان باشند.
يا آئين های نوروز ما و مراسم «سينت پاتريک» ايرلندی ها و عيد پاک مسيحيان
نيز همزمان اجرا شوند.
اين وحدت آئينی، اگر آگاهانه به کارکردهای ممکن آن توجه شود،
می تواند زمينهء جديدی را برای آنچه که «وحدت اجتماعی انسان منتشر» خوانده
می شود و اعلاميهء جهانی و جهانگير حقوق بشر جلوه ای از آن است، فراهم
آورد.
سمبوليزم نوروز
توجه کنيم که «آئين ها» عموماً يا«جشن پيروزی» اند و يا
«سوگواری برای شکست». فرهنگ ايرانی اگرچه «سوگ سياووش» و«غمنامهء مرگ
سهراب» را هم در انبانه دارد اما بيشتر بر شادمانی های ناشی از پيروزی تکيه
دارد. حال آنکه فرهنگ شيعيان چنان بر بنياد آئين های سوگواری استوار است
که جشن های ولادت اولياء نيز نمی تواند چندان با شادمانی های بی پروا قريتن
شود. در اين فرهنگ بجای خنده حکمروای آئين ها اشگ است.
جشن های نوروزی، مجموعاً، آئين فرارسيدن بهار و «پيروزی»
نهائی خورشيد را شکل می دهند و لذا، بيش از هر چيز ديگر، در انديشهء ما
ايرانيان بصورت «جشن پيروزی»معنا گرفته اند. بقول سعدی: «دوست باز آمد و
دشمن به مصیبت بنشست / باد نوروز، علی رغم خزان، باز آمد»؛ و در کلام
فردوسی:«همه ساله بخت تو پيروز باد / شبان سيه بر تو نوروز باد»، و از همين
سر است که به هنگام فرارسيدن سال نو، ايرانيان، برای گفتن خجسته باد
نوروزی، از تعبير «نوروزتان پيروز!» استفاده می کنند. در ذهنيت ايرانی
«نوروز» و «پيروزی» دو روی يک سکه اند.
در عين حال، نمی توان از ديگر جنبه های سمبوليک فرارسيدن
بهار نيز غافل بود. بهار، علاوه بر نشانهء پيروزی، هم نماد اميد به پايان
گرفتن سرما و تاريکی است، هم نماد انقلابی در جان آدمی و اجتماع، عم نماد
آغاز و نوزائی؛ و استوره های ايرانی و آثار ادبی فارسی از مجموعهء اين
سمبوليزم سود فراوان برده اند.
همچنين نوروز و بهار را می توان نماد انقلاب و دگرگونی بنيادی
نيز دانست. با فرا رسيدن بهار حکومت زمستان و سرما و تاريکی و رخوت و مرگ
به پايان می رسد و عناصر طبيعت هم پيروزی خورشيد، پيدايش اميد به بهبود
اوضاع جوی، نوزائی گياهان و آغاز دوران رشد و توسعه را، در ضرباهنگی از
اعتدال که، نه در محافظه کاری، که در جهشی انقلابی به سوی دگرگونی، همچون
نمايشی آشکارا سمبوليک، در پيش چشم ما بروی پرده می آورند.
|
اشتراک در:
پستها (Atom)