۱۳۹۵ اردیبهشت ۵, یکشنبه
کارگرانی در همین نزدیکیها اما دور از چشم جامعه
هفته کارگر شاید بهانهای باشد برای دیداری کوتاه از کارگران و مشاهده رنجهای آنها، گزارش زیر تصویریست از بازدید رسمی امروز صبح وزیر کار و همراهانش از مجموعه بهشت زهرا(س).
اولین روز هفته کارگر، بهشت زهرای تهران
هفته کارگر بهانهای است که دولتیها سراغی از کارگران بهشت زهرا بگیرند. کارگرانی که شاید بتوان گفت یکی از آسیب پذیرترین و دشوارترین مشاغل را برعهده دارند.
ساعت حدود 8 صبح است سخنرانی وزیر کار در جمع کارگران بهشت زهرا تمام میشود. وزیر و جمعیت همراه وارد محوطه بهشت زهرا میشوند و به سمت غسالخانه راه میافتند.
بوی عود و اسپند همه جا پیچیده. مدیریت بهشت زهرا در ظرفهای یکبار مصرف تدارک چایی و صبحانه دیده و این ظرفها همه جا پراکنده است.
وزیر و معاونان و مشاوران به همراه خبرنگاران و عکاسان در مسیر غسالخانه حرکت میکنند. دورادور کارگرانی ایستادهاند و جمعیت را مشاهده میکنند.
تعدادی از آنها را گوشه و کنار مسیر میبینم؛ میپرسم: شما کارگر کدام بخش هستید؟ یکی از آنها میگوید: ما کارگر خدماتی هستیم که برای یک شرکت خصوصی کار میکنیم. میپرسم: امسال قرارداد بستهاید؟ جواب میدهد: بیشتر ما قرارداد نداریم. همکارش ادامه میدهد: هنوز قراردادها نیامده است.
غسالخانه زنان
وارد محوطه غسالخانه زنان میشویم. زنان غساله با چادرهای مشکی دورادور سالن ورودی ایستادهاند. مسئول غسالخانه زنان و سرپرست این کارگران میگوید؛ 15 سال سابقه کار دارد که 8 سال آن بیمه نبوده است. "صفری" جوانترین زن غسال بهشت زهراست که تنها 25 سال سن دارد. چند ثانیهای به صورتش خیره میشوم. تردید و امید همزمان در چهره زیبا و جوان بیست و پنج سالهاش خیلی خوب هویداست.
وزیر کار و رئیس سازمان تامین اجتماعی پشت میزی در سالن ورودی غسالخانه زنان مینشینند و دو کارگر زن به نمایندگی همکارانشان مقابل آنها جای میگیرند. کارگران زن از وضعیت شغلی خود گلایههای بسیار دارند: «اصلا تعطیلات نداریم»، «حوادث شغلی و بیماریهای عفونی زیاد است»....
یکی از زنان که سرپرست خانوار و مادر چهار فرزند است از مشکلات جسمی زنان غسال میگوید؛ از کمردرد و آرتروز و بیماریهای زنانه که همه حاصل 8 ساعت کار سنگین و حمل جنازه است.
این زنان اجرایی نشدن آییننامه مشاغل سخت و زیانآور برای کارگران غسال را مهمترین مشکل میدانند و میگویند بازنشستگی پیش از موعد برای زنانی که در جوانی به علت کار سنگین سالخورده میشوند تنها خدمتی است که میتوان در حق این کارگران انجام داد.
وزیر در اواسط صحبتها میگوید: از همه کارگرانی که حقشان ضایع شده میخواهم که من را ببخشند و رئیس سازمان تامین اجتماعی هم قول میدهد که سوابق سخت و زیانآور غسالان بررسی شود.
زنان غسال به ردیف ایستادهاند. سعی میکنم از یکی از آنها شماره تلفن بگیرم یا ارتباطی برقرار کنم اما نفوذناپذیر به نظر میرسند. سرپرستشان با تندی میگوید: ما شماره نمیدهیم اگر مشکلی داشته باشیم خودمان حل میکنیم.
خانم سرپرست که میرود زنها مهربانتر میشوند. از سالهای طولانی کار شرکتی و بدون بیمه و عدم محاسبه سابقه سخت و زیانآور خود میگویند. زنان میگویند از حدود 50 غسال زن فقط ده نفر رسمی هستند.
اکبر توکلینژاد، مدیرعامل سازمان بهشت زهراست. در سالن حضور دارد و متوجه صحبتهای من با کارگران میشود. کنارم میایستد و میگوید چند ماهی است که مساله سخت و زیانآور حل شده است. میپرسم: چطور حل شده؟ یعنی در لیست بیمه؟ کارگران بهشت زهرا دیگر کارگر ساده نیستند؟ پاسخ روشنی نمیگیرم. بقیه جریان را به تامین اجتماعی حواله میکند و میگوید من مشکل را حل کردهام.
کارگران با چشم و ابرو اشاره میکنند که اینطور نیست. خیلیها هنوز در لیستهای بیمه کارگر ساده هستند.
وزیر و هیات همراه وارد غسالخانه مردان میشوند. من نمیتوانم وارد شوم بیرون در میمانم و بازهم با کارگران صحبت میکنم. زنان از مشکلات جسمی و روحی میگویند. یکی از آنها میگوید مادر هستم و این شغل روحیه من را تحت تاثیر قرار داده است. بیشتر از ده سال است که در این شغل هستم شما بگویید مگر چند سال دیگر میتوانم دوام بیاورم.
محوطه خاکسپاری
یک کارگر دفن مشغول کندن زمین است. وزیر کار بعد از سلام و تعارف روز کارگر را تبریک میگوید. میپرسد: از همه چیز راضی هستی؟ کارگر با لبخند میگوید: بله همه چیز خوب است، مشکلی ندارم.
پچ پچه خبرنگاران و اطرافیان بلند میشود که: احتمالا مجبور است زورکی راضی باشد. هرچه از دستمزدش میپرسند فقط میگوید: خوب است و لبخند میزند.
در همین حین، ربیعی، وزیر کار میگوید: کارگران کفن و دفن ماهی دو میلیون تومان دستمزد میگیرند. چند نفر از فعالان کارگری و اعضای شورای بهشت زهرا کنارم ایستادهاند؛ میگویند؛ اینطوری هم که شنیدهاند نیست: فیش حقوقی کمتر هم داریم. اما این را آهسته و درگوشی میگویند و سرتکان میدهند.
پرده آخر
بازدید صبحگاهی وزیر و هیات همراه رو به پایان است. دولتیها در حال رفتنند. دوربینها در حال جمع شدن هستند صدای روشن شدن اتوموبیلها میآید. ناگهان مرد نسبتا جوانی خودش را به من میرساند. عباس سعیدی است، رئیس بخش خاکسپاری بهشت زهرا که 130 کارگر بخش خاکسپاری تحت نظارت او کار میکنند. سعیدی از وزیر کار دلخور است و با اصرار میخواهد که این دلخوری منعکس شود.
او میگوید: وزیر کار در سخنرانی امروز از اصطلاح «کارگران گورکن» استفاده کرد درحالیکه ما «کارگران خاکسپاری»؛ نمیدانم یا جامعه از ما اطلاعات درستی ندارد یا ما کارگران بهشت زهرا نتوانستهایم خودمان را به خوبی به جامعه معرفی کنیم.
این بازدید رسمی هم بالاخره به پایان میرسد. هفته کارگر هرچه که هست، این دردهای این کارگران است که دروغ نیست.
در مسیر برگشت به چهرههای خسته کارگران بهشت زهرا فکر میکنم و به قولهایی که مسئولان دادند، به زنان غسال با دردهای عضلانی و آرتروز گردن فکر میکنم، به خاک آلودگی دستان کارگر خاکسپاری که ده سال است قبرهای چند طبقه حفر میکند و به اینکه حتما یک جای کار میلنگد که دستم به راحتی به نوشتن این گزارش نمیرود..
افشاگری تاجیک در پاسخ به ضرغامی؛
املاک مرغوب رسانه ملی را شما فروختید/کمک بلاعوض یک میلیارد دلاری احمدی نژاد به صداوسیما
مدیر شبکه مستد در یادداشتی پیرو اظهارات اخیر رییس سابق سازمان صداوسیما، تأکید کرد: تعطیلی شبکههای کم مخاطب شاید حال بانیان آن را بد کند ولی به خوب شدن حال مردم و صرفه جویی در بیت المال کمک خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، عزت الله ضرغامی رییس سابق سازمان صداوسیما در حاشیه مراسم رونمایی از کتاب «آیندهپژوهی انقلاب اسلامی؛ بیمها و امیدها» گفتگویی با خبرنگاران انجام داد که در آن از حذف شبکههایی که او در زمان مسئولیت راه اندازی کرده، ابراز ناراحتی و درباره مشکلات فعلی سازمان که مربوط به دوره او بوده، اعلام بیخبری کرده است. او به این نکته اشاره کرده که سازمان در هر دورهای مشکلات بودجهای خاص خود را داشته و همکاری فعلی دولت با رسانه ملی نیز به خاطر اعتمادسازی در دوره او شکل گرفته است.
امیر تاجیک مدیر شبکه مستند درباره این سخنان، به نگارش یک یادداشت و ذکر نکاتی پرداخته که در ادامه میآید:
هوالعادل
جناب آقای مهندس ضرغامی
ریاست سابق سازمان صداوسیما
ریاست سابق سازمان صداوسیما
پس از عرض سلام، نظر به اظهارات شما در مصاحبهٔ اخیرتان، ذکر چند نکته جهت تنویر افکار عمومی لازم است.
مدیریت جدید سازمان در هنگام شروع فعالیتهای خود با حجم عظیمی از بدهیها و معوقات روبرو شد. این مساله به زعم شما «امری طبیعی» ست. اما با کمی دقت و تحقیق میتوان دریافت که این میزان از بدهی در قیاس با دورههای قبلی ابدا قابل مقایسه نیست. کمااینکه این بدهیها صرفا به دلیل بودجه و کمک ناکافی که از سوی دولت به صداوسیما تعلق میگرفت، نبود. بلکه بیشتر به خاطر ضعف در تصمیم سازیها برای توسعه غیرمنطقی شبکههای سازمان بود. خصوصا اینکه دولت قبل علاوه بر بودجه سالانه کمک بلاعوض یک میلیارد دلاری به سازمان کرد و ایجاد بدهی برای سازمان در چنین شرایطی منطقی به نظر نمیرسد.
بر تشریح این ادعا عرض میکنم شبکه کوچکی چون شبکه مستند، با بیش از پانزده و نیم میلیارد تومان بدهی و تعهد معوق به بنده و همکارانم تحویل داده شد. معاونت سیما با حدود دویست و شصت میلیارد تومان بدهی به دکتر پورمحمدی تحویل شد و در نهایت رسانه ملی در آغاز مدیریت جدید صدها میلیارد تومان بدهی داشت.
این میراث در شرایطی برای تیم همکاران مدیریت برجا ماند که املاک و زمینهای مرغوب رسانه ملی توسط شما به فروش رفت تا بخشی از بدهیهای تهیه کنندگان و کارگردانان پرداخته شود. به عبارتی مدیریت قبلی علاوه بر هزینههای بیمورد، راه حلی منطقی برای جبران آن هزینهها نداشت!
علاوه بر همه اینها جنابعالی در خصوص آرشیو سازمان و پخش تصاویر محرمانه از شبکههای معاند اظهار نظر کرده بودید که هیچ تصویری از آرشیو خارج نشده است. سوال اینجاست که چرا مدیرکل اسبق آرشیو تا سر حد بازداشت پیش رفت و تنها به دلیل واسطهگری شما بازداشت نشد؟ و چرا دو تن از کارشناسان زیر مجموعه ایشان بازداشت شده، در دادگاه حضور یافتند و محکوم به حبس شدند؟ اینکه اظهر من الشمس است که تصاویر تلویزیون در شبکههای معاند و در قالب برنامههای مختلف به نمایش در میاید و شما تنها به تکذیب بسنده میکنید.
واقعیت این است که شما اصولا اطلاع دقیقی از وضعیت اسفناک سازمان در دو سال آخر نداشتید. این مساله احیانا به گزارشهای خلاف واقعیت مشاوران شما برمیگردد که وضعیت سازمان را گل و بلبل توصیف میکردند و شما نیز به آنان اعتماد میکردید. حقیقتا برای من جای سوال است که آیا شما از بدهیهای معوق چند ساله مراکز استانها بابت برق خبر داشتید؟
همانگونه که مستحضرید مدیریت ارشد سازمان در دوره جدید با بودجه به مراتب کمتری کار خود را آغاز نمود که خود به صحت آن واقفید. اما بحمدلله با اتکا بر مدیریت منطقی، سازماندهی مجدد و صرفه جوییهای بسیار توانست بخش قابل توجهی از بدهکاریهای باقی مانده را پرداخت نماید.
جدای از بحث میزان بدهیها و مخارج سنگین در دوره مدیریت شما، مساله اصلی بر سر «چرایی این حجم از هزینه» است.
متاسفانه تمرکز بر «افزایش آمار و ارقام» و عدم توجه به مساله «کیفیت» باعث تنظیم و اجرای سیاستهای غلطی شد که هم برای سازمان هزینه زا بود و هم نتیجهای در حوزه اجتماعی به بار نیاورد. افزایش بیمورد شبکهها بدون ایده و برنامه ریزی و بدون آنکه مخاطب قابل توجهی داشته باشند، چه سودی داشت جز تولید برنامههای آنتن پرکن و بیمحتوا که یکی از جدیترین نقدهای رهبر معظم انقلاب به سازمان بود؟
برای مثال در راه اندازی شبکه مستند که با پیشنهاد اهالی فرهنگ انجام شد، عجولانه عمل کردید و بودجه راه اندازی آن را که کمتر از هزینه یک قسمت از سریال «معمای شاه» بود نتوانستید تامین کنید. چراکه اصولا مقوله مستند دغدغه شما نبود. به همین جهت برای مدیریت جدید، یک شبکه مقروض، ضعیف و بدهکار به یادگار گذاشتید که به حول و قوه الهی و با تلاش شبانه روزی در یکسال و نیم گذشته تبدیل به شبکهای پرمخاطب با ساختاری صحیح و منطقی، تعاملی و دارای اتاق فکر شد.
در سالهای گذشته، کارکنان رسمی و غیر رسمی سازمان به شکل بیسابقهای افزایش یافت و متاسفانه اغلب آنها بدون آنکه گامی در جهت رشد و پیشرفت برنامههای سازمان داشته باشند، تنها صاحب شغل و مزایا شدند. کار به جایی رسید که گمان میرفت تعداد کارمندان شبکههای افتتاح شده از مجموع بینندگان آنها بیشتر باشد!
اصولا اینکه شبکههای معاند نظام و فرهنگ کشور، توانایی جذب مخاطب پیدا کردند، به واسطه تولیدات سطحی بود که در دوره دوم مدیریت شما در رسانه ملی به وجود آمد. در دنیای ارتباطات امروزی، وقتی رسانه ملی برنامهای برای ارائه به مخاطب نداشته باشد، یقیناً آنها رسانه جایگزین را برای نیازهای محتوایی خود پیدا خواهد کرد.
در این میان دلتنگی کردن برای شبکههای افتتاح شده، که آنها را به فرزندان خود تشبیه کردید، منجر به بازگشت مخاطب نخواهد شد. تعطیل شدن این شبکهها شاید حال بانیان آن را بد کند ولی به خوب شدن حال مردم و صرفه جویی در بیت المال کمک خواهد کرد.
باید اراده کرد، گامهای اساسی و علمی برداشت و با اتکا به سیاست چابک سازی که از توصیههای رهبری انقلاب به دکتر سرافراز میباشد، با یک مدیریت منطقی همراه با سیاستهای اقتصاد مقاومتی، به تدریج مخاطبان از دست رفته را بازگرداند. چرا که هزینههای گزاف و ریخت و پاش در رسانه عریض و طویلی چون صداوسیما با رهنمودهای رهبری همخوانی ندارد. به راستی چرا پیشرفت پروژه «مرکز دیتابیس» سازمان به رغم هزینه کرد بیش از پانصد میلیارد ریال در دوره مدیریت شما ناتمام است و ماحصل این هزینه کرد تنها یک ساختمان بدون استفاده است؟
آیا میدانید یک اصلاح کوچک در قراردادهای اجاره ماهواره در سال گذشته به میزان هفده و نیم میلیون دلار صرفه جویی ارزی برای سازمان به همراه داشت، بدون آنکه کوچکترین تغییری در میزان و کیفیت خدمات دریافتی سازمان رخ دهد؟ براستی مگر مدیریت صحیح و کارآمد چیست جز کنترل و استفاده بهینه از منابع؟
سخن در باب آنچه در این یک سال و نیم گذشت بسیار است. اما بگذاریم و بگذریم!
اشتراک در:
پستها (Atom)