۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سهشنبه
ماجرای کهنه نشدنی مفتی اعظم بيت المقدس
--------------------------------------------------------------------------------
از جنگ تبليغاتی اسرائيل
ژيلبر آشکار*
مرتبا کتاب هائی منتشر می شوند که به «کشف» علاقه امين الحسيني، رهبر فلسطينی نسبت به نازی ها می پردازند. مرتبا، رهبران اسرائيل با بهره گيری از اين آثار، يهودی ستيزی موروثی اعراب را نکوهش می کنند. در واقع، هدف اصلی اين باصطلاح پژوهش تاريخي، توجيه سياست اشغال سرزمين های فلسطينيان و سرکوب آنان است.
در سال های اخير، با افزايش چشمگير جنگ تبليغاتی ميان اسرائيل و فلسطينيان روبرو بوديم که طرفداران دو اردگاه در اروپا و آمريکا نيز به آن دامن می زدند. اين بعد ويژه ی کشمکش اسرائيل-عرب همواره برای دولت اسرائيل جنبه حياتی داشت. اسرائيل از همان بدو تاسيس، همانند قلعه ای محصور در محيطی متخاصم ، الزاما مجبور است پشتيبانی کشورهای غربی را از آرمانش بپروراند.
با حمله اسرائيل به لبنان در سال 1982، برای نخستين بار، وجهه اسرائيل در غرب بطور محسوسی آسيب ديد. محاصره طولانی بيروت که داغ کشتارهای اردوگاه های فلسطينی صبرا و شتيلا با سرکردگی اسرائيل بر آن حک شده، افکار عمومی جهانی را به لرزه درآورد. حتی در داخل اسرائيل، اين ضربه روحی که نظير ان هنگام جنگ ويتنام در ايالات متحده ايجادشده بود، هنوز محسوس است. (1)
از ان هنگام تا انتفاضه اول (سال های 1988و 1987)، دولت يهود،شاهد ظهور کسانی شد که به «مورخان جديد» مشهور شدند و بازبينی چشمگير نقد اسطوره های اصلی ايدئولوژی صهيونيستی را به عهده گرفتند. (2) اين بازنويسی تاريخ ريشه های اسرائيل به ظهور جريانی منجر شد که هر چند اقليت ولی از نفطه نظر کيفی اهميت دارد: جريان «پسا صهيونيسم». با وجود اين، اين پديده مانع گرايش به راست مرحله به مرحله جامعه اسرائيل و درباتلاق فرورفتن زودرس قراردادهای اسلو نشد و «نئوصهيونيسم » ستيزه جو مستقر گرديد.
همان قدر قبيح ... که آدلف هيتلر
پيرو تعريفی که اوری رام، جامعه شناس اسرائيل بدست می دهد «پسا صهيونيسم» گرايش شهروندی داشته، جهانشمول وجهانی است. نئوصهيونيسم معتقد به حفظ ويژگی های گروهي، قبيله اي، يهودي، قومی-ملی گرا و حتی در حاشيه فاشيست است (3) (در مورد گرايش شهروندی بايد گفت که پساصهيونيسم از برابری حقوق پشتيبانی می کند و با چنين برداشتی ترجيح می دهد دولت همه شهر وندان در مرزهای موسوم به «خط سبز» [خط آتش بس موقت پيش از جنگ 1967] باشد.)
خرابکاری اسرائيل در روند مذاکرات صلح، ادامه سريع مستعمره سازی ها در سرزمين های اشغالی فلسطين و تهاجم مرگبار آن کشور به لبنان در سال 2006 و غزه در سال 2009-2008 به روند بی آبرو شدن ان کشور شتاب داد. برای جلوگيری از آن، مقامات رسمی اسرائيل و طرفداران بی قيد و شرط شان در غرب مثل هميشه خاطره شوا** را پيش می کشند و اميدوارند که به توجيه عملکردشان ياری رساند. (4)
آن ها از اين هم فراتر رفته و تلاش کردند فلسطينيان و اعراب را در نسل کشی نازی ها سهيم بکنند. با چنين هدفی بود که بلافاصله پس از پايان جنگ جهانی دوم، موسسات صهيونيستی داستان مفتی بدآوازه بيت المقدس را برجسته کردند. امين الحسيني، شخصيت بارز ناسيوناليسم فلسطينی در سال های دهه 1920 و 1930، پس از اين که انگليسی ها در سال 1937 وی را از فلسطين تبعيد کردند، در عراق سکنی گزيده و سپس در سال 1941 به اردوگاه دول موسوم به «محور» پيوست. او در برلين و رم، فعالانه به تبليغ به سود دو رژيم نازی و فاشيست پرداخته و همچنين يک واحد رزمی مسلمان بوسنيائی وابسته به اس اس ها را ايجاد کرد. اما اين واحد در عمليات آزار ضد يهودی شرکت نکرد.
الحسينی که حتی پيش از مهاجرت به اروپا در جهان عرب و دست کم در فلسطين بی اعتبار شده بود، با اقبال کمی روبرو شد و به رغم ترغيب های او جهت پيوستن اعراب به نيروهای محور، برپايه محاسبات يک مورخ نظامی امريکائي، فقط 6300 سرباز عرب تبار «در تشکيلات نظامی آلمان به خدمت پرداختند» که 1300 نفرشان از فلسطين، سوريه و عراق و بقيه از کشورهای شمال آفريقا بودند. بايد اين ارقام را با 9000 سرباز عرب فلسطينی که به ارتش بريتانيا پيوستند و 250 هزار سرباز مغربی که در صفوف ارتش آزادی بخش فرانسه مبارزه کردند مقايسه کرد، بسياری از اين سربازان شهيد يا زخمی شدند. (5)
با همه اين حرف ها، جنبش صهيونيستی با دروغ پراکنی مفتی را به عنوان نماينده رسمی فلسطينی ها و اعراب معرفی ميکرد و در سال 1945، خواستار محاکمه مفتی در دادگاه بين المللی نورنبرگ شد، گوئی او چرخ اساسی ماشين نسل کشی نازی ها بوده است، ولی توفيقی نيافت.تعداد قابل ملاحظه ای مقاله، جزوه و کتاب منتشر شد که در آن ها خواستار تعقيب قضائی مفتی شدند. اين درست است که چهره مفتی امکان می داد که فلسطينيان را به عنوان مسئول مشترک نسل کشی هيتلری معرفی کنند و از اين راه، ايجاد يک «دولت يهودی» را بر روی ميهن آنان توجيه کند.
از بدو تاسيس دولت اسرائيل، ميتوان چنين هدفی را مرتبا در کليه گفتارهای اين دولت مشاهده کرد. در چنين راستائی است که ميتوان به اهميت فوق العاده ای که يادواشم، بنای يادبود شوآ در بيت المقدس برای مفتی قائل شده، پی برد. تام سگو يادآوری می کند که هدف از اختصاص ديواری در اين مکان به مفتی تلقين همگامی او با برنامه نسل کشی ضد يهودی نازی ها و دشمنی اعراب با اسرائيل است (6). در همين زمينه پيتر نويک طرح می کند که مقاله «انسکلوپديای هولوکاست» در مورد مفتی که با همکاری يادواشيم منتشر شده، بسيار طولانی تر از مقالاتی است که درباره هاينريش هيملر، راينهارد هدريش، جوزف گوبلز و يا آدولف آيشمن نوشته شده است و تنها شرح حال هيتلر مفصل ترازآن است (7).
از هنگام اوج گيری احساسات ضدعربی و اسلام ستيزانه پس از سوءقصدهای يازدهم سپتامبر 2001، شاهد انتشار و پخش گسترده انتشاراتی هستيم که هدفشان تلقين اين امر است که در سال 1948 در فلسطين، يهوديان با تهديد نسل کشی روبرو بودند. القا می کنند که نفرت يهوديان عرب ها را مثل نازی ها بر انگيحته بود (يا امروز نيز برانگيخته است) و مفتی را مثال می آورند؟ و در همين راستا تلاش می کنند تا اخراج فلسطينيان هنگام ايجاد دولت اسرائيل و انقياد مداوم آنان بدست اسرائيل را، در چنين شرايطی دفاع مشروع تلقی شود؟
در ميان اين آثار، دو کتاب بخاطر ظاهر جدی شان و پژوهش روی بايگانی های نازي، آمريکائی و انگليسی متمايزند: کتاب مارتين کوپرز و کلوس ميکائل مالمن (8) و کتاب جفری هرف (9). در هر دو مورد مولفان نه جهان عرب را خوب می شناسند و نه به زبان عربی آشنا هستند. می توان نقد بسيار خوبی از کتاب کوپرز و مالمن را در مجله بنياد آشويتز با عنوان «شهادت ميان تاريخ و حافظه» مطالعه کرد. (10) دومينيک ترمبور در تفسير خود می نويسد که چنين بر می آيد کتاب در چارچوب «يک جريان تاريخی تحت تاثير زمان مشخص يعنی سال های دهه 2000 قرار دارد (...) مجموعه توضيحات آن جائی برای اختلاف اندک هم نمی گذارد.. از جمله هنگام صحبت از عرب ها و جهان اسلام «رده خاصی» را در نظر گرفته و به آن عاميت می دهد.همگون سازی که شمای خود را در تکرار و يا تلفيق فرضی اصطلاح «جدال تمدن ها» باز می يابد.
در ميان اعراب و در واکنش به بهره برداری تل اويو از شوآ ودر دفاع از حقانيت آرمان فلسطين دو گرايش متضاد رشد کرده است. از يک سو، اعراب حرکات اسرائيل رابا نازيسم مقايسه می کنند که پاسخی است از سوی آنها به سنت کاملا قديمی اسرائيل که بنوبه خود فلسطينيان و اعراب را با نازی ها مقايسه می کند، و از سوی ديگر، نفی شوآ.
اين واقعيت که عده زيادی در جهان عرب قادر به در آميختن اين دو گفتار متضاد هستند، بروشنی اين امر را نشان می دهد � يکی نازيسم را بالاترين معيار شر تلقی کرده و ديگری بيان می کند که نازيسم کمتر از آن چه برخی می پندارند جنايتکار است � در اين جا با تشبثی روبروئيم که قصد دارد از طريق دست يازيدن به خشونتی نمادين، ناتوانی اش را در برخورد تلافی جويانه موثر به خشونت واقعی جبران کند. محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری ايران از رشد همين نفی گرائی واکنشی و احساسی در رقابت با پادشاهی سعودی برای جلب علاقه اسلام سنی عربی سوء استفاده می کند.
در واقعيت، کسانی که در جهان عرب بصورتی جدی و آگاهانه به گفتار بيمارگونه نفی گرايانه غربی *** ملحق می شوند، اقليت کوچکی را تشکيل می دهند � در مورد اين افراد، نفی گرائی بمنزله «يهودستيزی احمقانه» است (تعبيرديگری از اصطلاح معروف که از يهودستيزی «سوسياليسم احمق» ها را می سازد).
بخش بزرگی از رفتار نفی گرايانه محصول خشم است. اين نتيجه نظر سنجی است که در ميان فلسطينيان اسرائيل صورت گرفته است. آنان به يقين در ميان اعراب بيشترين آگاهی را درمورد نسل کشی يهوديان کسب کرده اند، موضوعی که مقامات اسرائيلی بخوبی در برنامه آموزشی مدارس گنجانده اند. (11)
نظر سنجی که در سال 2006 توسط دانشگاه حيفا بعمل آمد در ميان حيرت همگانی نشان داد که 28 درصد اعراب اسرائيل به نفی شوآ رسيده اند و اين ميزان با افزايش ميزان تحصيل افراد بيشتر می شود. (12) در نظر سنجی مشابهی که دو سال بعد صورت گرفت، در اثر شدت خشونت ها، ميزان پاسخ های نفی گرا به 40 درصد می رسد (13)!
بنظر می آيد که وضعيت بسيار حاد شرايط کنونی امکان ارتباط ميان دو حريف را بيش از هر زمانی غيرقابل حل کرده است. با تمام اينها، هر کسی که به ميزان مخالفت ظاهراسازش ناپذير ميان اسرائيلی ها و اعراب در فاصله تاسيس دولت اسرائيل در 1948 و سال های دهه 1970 واقف است، می داند که امروز به رغم همه اينها ، تعداد بيشتری از اعراب و فلسطينيان آماده همزيستی مسالمت آميز با اسرائيلی ها هستند، و اسرائيليان بيشتری می پذيرند که دولت شان به خاطر اعمال ستم نسبت به فلسطينيان، مقصر است. بايد اميدوار بود که دوطرف منطقه را از «فاجعه» (مفهوم مشترک دو واژه شوآ و نکبه) جديدی معاف خواهند ساخت.
-----
عنوان اصلی مقاله:
Dans la guerre de Propagande d�Isra�l
Inusable grand mufti de J�rusalem
Gilbert Achcar
* ژيلبر آشکار Gilbert Achcar استاد مرکز پژوهش های شرقی و آفريقائی در دانشگاه لندن. مولف کتاب «اعراب و شوآ. جنگ اسرائيل-عرب در روايت ها» از انتشارات سند باد � اکت سود، آرل، 2009
(Les Arabes et la Shoah. La guerre isra�lo-arabe des r�cits, Sindbad-Actes Sud, Arles, 2009.
** شوآ Shoah به عبری فاجعه معنی می دهد. يهوديان به نسل کشی يهوديان بدست نازی ها شوآ می گويند. به نسل کشی يهوديان، هولوکاست هم می گويند ولی اين واژه مفهوم فداکاری مذهبی قربانيان را تداعی می کند و گروهی از مولفين از ان استفاده نمی کنند. (مترجم)
*** نفی گرائی (N�gasionisme):
پاورقی ها:
1 � آری فولمن، در گذشته نه چندان دور، همين مسئله را در فيلم کارتون «رقص با بشير» (2008) به روش خودش نشان داده است.
2 � در مورد «مورخين جديد» اسرائيل به آثار زير مراجعه کنيد:
Benny Morris, Making Israel, University of Michigan Press, Ann Arbor, 2007
Dominique Vidal avec Sebastien Boussois, Comment Israel expulse les Palestiniens (1947-1949), L�Atelier, Ivry-sur-Seine, 2007.
3 � به نقل از داليا شهوری Dalia Shehori در مقاله زير:
« Poste �zionism didn�t die, it�s badly injured », Haaretz, Tel- Aviv, 28 avril 2004.
4 � در مورد استفاده ابزاری از شوآ در اسرائيل به اثر تام سگو و کتاب ايديت زرتال مراجعه کنيد:
Tom Segev, Le Septi�me Million. Les Isra�liens et le g�nocide, Liana Levi, Paris, 2002
Idith Zertal, La Nation et la Mort. La Shoah dans le discours et la politique d�Isra�l, La D�couverte, Paris, 2008.
5 � به کتاب های زير مراجعه کنيد:
Antonio J. Munoz, Lions of Desert : Arab Volunteers in the German Army, 1941-1945, Axis Europa, New York, 1997 ;
Lukasz Hirszowicz, The Third Reich and the Arabe Easr, Routledge & Kegan Paul, London
Belkacem Recham, ”Les militaries nord-africains pendant la second guerre mondiale »,
http://colloque-algerie.ens-lsh.fr
6 � به کتاب تام سگو، بند 4 مراجعه کنيد.
7 � Peter Novick, L�Holocauste dans la vie am�ricaine, Gallimard, Paris, 2001.
8 � Martin C�ppers & Klaus-Michael Mallman, Crossant fertile et croix gamm�e, Verdier, Paris, 2009
9 � Jefferey Herf, Nazi Propaganda foe the Arab World, Yale University Presse, New Haven, 2009.
10 � T�moigner entre histoire et m�moire, N� 105, octobre-d�cembre 2009, p.233-252.
11 � علاوه بر اين، 80 درصد فلسطينی ها عبری را می فهمند . نمی توانند از تکراردائمی خاطره شوا در اسرائيل بی خبر باشند.
12 � Fadi Eyadat, « Poll : Over 25% of Israeli Arabs say Holocaust never happened » Haaretz, March 18th.2007.
13 � Fadi Eyadat, « Poll : 40% of Israeli Arabs beleive Holcaust never happened“, Haaretz, May, 17yh. 2009.
لوموند ديپلماتيک، مه
28 اردیبهشت 1389
دیوار نویسی - انتقام اعدام ها را میگیریم
پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم
Killed fourty refugees and buried them all in a pit hole/پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم
Written by Saeed Valadbaygi Headlines, Human Rights, Iran News May 17, 2010Photo from Archive
According to a report from the Turkish Newspaper Sabah and based on the confessions of a former Segeant who had previously worked in the Information Section of Security Police Forces of the city of Hakkâri* in the area of Yüksekova, they had killed fourty refugees while escaping (as traffickers) from the Iran-Turkey border and buried them all in one grave.
He claims that he can also identify and show this grave, After his sudden dismissal from the Police Force, he has referred to Special Prosecutor’s Office in Diyarbakir and asked the authorities to protect his life.
He also claims that 12 years ago, he served for three days in the Police Stations of the City of Hakkâri Yüksekova, Shmdylan, Chvkvrja in the area of Şırnak and in the end at Diyarbakir with the Security Agency nicknamed ” Jytm” and in the name of fighting with terror he had cooperated and has worked temporarily as an interrogator.
He says that at the time when these refugees being smuggled into the country around year 1997, he was holding a temporary position as the Border Police Officer in the town of Van, area of Bash Ghal’eh, he continues his descrition: Most of these refugees were citizens of Iran, Pakistan and Afghanistan.
According to his confessions, the killing orders of these refugees came from the Area Commander and was as such: These people are runaways and will be facing prosecution in their own countries, it will not be beneficial if we detain them and hand them over to the Prosecutor’s Office because they will release them and/or send them back to their countries. If this will happen, these refugees will try to be smuggled back after a while into Turkey…Tie their hands in the back and kill them all.
This crime was carried out at approximately 5km from the same area of Police Station where it has already been marked, and so written in the police report: They were members of the terrorist organization, PKK* and were killed in an armed fighting…Currently this case and its evidence has been sent to the Special Prosecutor’s Office authorities in the city of Van for further investigation.
Descriptions*
Pronounciation”JulMerg”, a city in the Southeastern summit end of Turkey and near the Iranian border. The town of Colemêrg, in Kurdish, Hakkari: in Turkish is the capital of Province of Hakkari.
Kurdistan Workers’ Party known as PKK, a leftist and armed group in the Southeastern Turkey (Bakur Kurdestan) with the aim of creating a large Kurdistan in the areas of Tukey, Iraq, Iran and Syria. United Nation, EU Europe, [1]America, Turkey and Iran have announced this party as a terrorist group.
پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم
بر اساس گزارشی از روزنامه صباح ترکیه و بنا به اعترفات یک پلیس امنیتی سابق که در شهر*حَکّاری منطقه یوکسک اووا به عنوانه گروهبان در قسمت اطلاعاتی ژاندارمری این منطقه مشغول به خدمت بوده است،چهل پناهنده را که در صدد فرار(به صورت قاچاق)از مرز ایران ترکیه بوده اند,به قتل رسانده و در یک گور دسته جعمی دفن کرده اند.
چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم
بر اساس گزارشی از روزنامه صباح ترکیه و بنا به اعترفات یک پلیس امنیتی سابق که در شهر *حَکّاری منطقه یوکسک اووا به عنوانه گروهبان در قسمت اطلاعاتی ژاندارمری این منطقه مشغول به خدمت بوده است،چهل پناهنده را که در صدد فرار ( به صورت قاچاق ) از مرز ایران-ترکیه بوده اند به قتل رسانده و در یک گور دسته جعمی دفن کرده اند.
وی ادعا میکند که حتا میتواند جای این گور دسته جعمی را نشان بدهد،او پس از اخراج ناگهانی از ژاندارمری به مقامات ویژه دادستانی در شهر دیاربکر مراجعه کرده و از این مقامات تقاضای حفاظت جانی کرده است.
او همچنین ادعا میکند که دوازده سال پیش ،به مدت سه روز در زمان خدمتش در ژاندارمری شهر *حَکّاری یوکسک اووا ، شمدیلان، چوکورجا در منطقه شیرناک وان و در آخر دیاربکر با سازمان امنیتی به نامه مستعار “جیتم” و به نام مبارزه با ترور به عنوان بازجو به طور موقت خدمت و همکاری کرده است.
او میگوید در زمان ورود این پناهندگان به صورت قاچاق ، یعنی در سال ۱۹۹۷ میلادی وی در یک پست موقتی و به عنوان پلیس مرزی; در شهر وان ،در منطقه باش قلعه خدمت میکرده است،او در توضیحات خود ادامه میدهد : اکثر این پناهندگان تابع کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان بودند .
بنا به اعترافات این شاهد ،دستور کشتار پناهندگان ،از طرف فرمانده کل منطقه و با این عنوان بوده است: این افراد فراری هستند و از طرف کشورشان در پیگرد قانونی قرار دارند ،اگر ما آنهارا دستگیر کنیم و به دادستانی تحویل دهیم هیچ فایده ای ندارد زیرا که دادستانی آنهارا یا آزاد میکند و یا یا اینکه آنها را به کشورشان بازمیگرداند ،و اگر این اتفاق بیفتد اینها در مدتی کوتاه دوباره به صورت قاچاق برای ورود دوباره به خاک ترکیه تلاش خواهند کرد….دست همشان را از پشت ببندید و بعد آنها را بکشید !!
این جنایت، در فاصله تقریبا ۵ کیلومتر به دور از ایستگاه پلیس همان منطقه در جایی که از قبل علامت گذاری شده بوده است صورت میگیرد،و در گزارش پلیس اینطور نوشته میشود: این افراد از اعضای سازمان تروریستی پکک * )بودهاند و در یک جنگ مسلحانه کشته شدند…
در حال حاضر این پرونده و مدارک برای رسیدگی بیشتر به مقامات ویژه دادستانی کلّ در شهر وان فرستاده شده است
توضیحات
حَکّاری (به ترکی: Hakkari، به کردی: Colemêrg، تلفظ” جولهمِرگ) شهری است در منتهیالیه جنوب شرقی ترکیه و در نزدیکی مرز ایران. این شهر مرکز استان حکاری است.
حزب کارگران کردستان معروف به پ.ک.ک نام گروهی چپگرا و مسلح در جنوب شرقی ترکیه (باکور کردستان) است که خواستار ایجاد کردستان بزرگ در مناطقی از ترکیه، عراق، ایران و سوریه است. سازمان ملل متحد ، اتحادیه اروپا ،[۱]آمریکا، ترکیه و ایران این حزب را گروهی تروریستی اعلام کردهاند
Eski uzman, gizli tanık oldu: 40 mülteciyi öldürüp gömdük
Hakkâri’nin Yüksekova ilçesinde jandarma istihbaratında görev yapmış olan gizli tanık, 13 yıl önce İran sınırından kaçak yollarla Türkiye’ye giriş yapan 40 mülteciyi öldürüp bir çukura gömdüklerini, bu kişilere ait toplu mezarın yerini de gösterebileceğini öne sürdü. Yüksekova ilçesinde Jandarma İstihbarat Komutanlığı’nda görev yaparken sözleşmesi yenilenmeyip meslekten ihraç edilen uzman çavuş, bir süre önce Diyarbakır Özel Yetkili Cumhuriyet Başsavcılığı’na gizli tanık olmak için müracaatta bulundu.
3 gün boyunca sorgulanan ve Hakkâri’nin Yüksekova, Şemdinli, Çukurca ilçeleri ile Şırnak, Van ve son olarak Diyarbakır’da görev yaptığını ifade eden uzman çavuş, kısa adı JİTEM olan Jandarma İstihbarat Terörle Mücadele sorgu biriminde 12 yıl boyunca görev yaptığını söyledi. Hakkari’de görev yaptığı dönemde geçici görevli olarak Van’ın Başkale ilçesine gittiklerini belirten uzman çavuş, 1997′de 40 mültecinin kaçak yollarla Başkale sınırından Türkiye’ye giriş yaptıklarını söyledi.
Çoğu İran, Pakistan ve Afganistan uyruklu olan mültecilerin sağ yakalandıklarını anlatan gizli tanık, konu hakkında bilgi verilen Tugay Komutanı tuğgeneralin, bu kişilerin savcılığa çıkarılmaları halinde tutuklanmayıp serbest bırakılacaklarını ve sınır dışı edildikten bir süre sonra tekrar ülkeye giriş yapmak isteyeceklerini söylediğini ifade etti. Eski uzman, “Hepsini öldürün” talimatı üzerine de elleri arkadan bağlanan mültecilerin karakola 5 kilometre uzaklıkta bulunan dağlık bir alanda tarandığını iddia etti. Cesetlerin iş makineleriyle kazılan bir çukura gömüldüğünü üzerlerinin kapatıldığını öne süren tanık, öldürülenlerin sınırdan sızmaya çalışan PKK’lılar olduğuna dair tutanak tutulduğunu öne sürdü. Dosya, yer gösterme ve diğer işlemlerin yerine getirilebilmesi için Van Özel yetkili Cumhuriyet Başsavcılığı’na gönderildi.
Source: Sabah Newspaper