۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه
وقتی چمران كراوات میزد و اپوزسیون بود (+ تصویر)، آینده
آینده نیوز - مصطفی چمران به سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، (سرپولك) متولد شد. به گزارش خبرگزاریها؛ وی به سال 1337 برای ادامه تحصیل به امریكا رفت و در دانشگاه «بركلی» با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دكترای الكترونیك و فیزیك پلاسما گردید. از اوایل دهه 1970 میلادی ، در حدود 10 سال در لبنان اقامت داشت و تاسیس و فرماندهی شاخه نظامی «جنبش حركة المحرومین» موسوم به «افواج المقاومة اللبنانیه»( امل) را بر عهده گرفت.
چمران چند ماه پس انقلاب به ایران بازگشت و پس از اولین ملاقات حضوری با خمینی، از بازگشت به لبنان منصرف شد و تا ل به تاریخ 31 خرداد 1360 در جبهه های جنوب ایران با مسوولیت وزارت دفاع و در بهشت زهرای تهران (قطعه 24) به خاك سپرده شد.
عكس زیر مربوط به سال های اقامت ایشان در ایالات متحده می باشد.
روی تابلویی كه دكتر چمران در دست دارد نو
"Why is Assange still alive?" CLEARING HOUSE INFORMATION
اندر باب مبارزات فرسایشی اصلاح طلبان
Sunday, October 31, 2010
گرچه اصلاح طلبان خود؛ اعتراضات همین مردم را به کل سیستم ولایت فقیه تاب نیآورده و بالا رفتن اعتراضات و خواستهای مردم آنان را به وحشت انداخت. به همین دلیل بخشی از نمایندگان خود را بلافاصله به خارج از کشور گسیل داشتند تا اعتراض خارج کشوری ها را نیز هدایت کرده و نگذارند از چارچوب نظام خارج شود. نمایندگان آنها در خارج از کشور برآن شدند که خواست های مردمی را تا آنجا که به کل نظام بر نخورد، در زرورقی نازل بسته بندی کرده به ارگانهای بین المللی؛ به مطبوعات و دولت های خارجی تحویل دهند. و در این راه با در دست داشتن رسانه های وسیع بین المللی در سانسور و وارونه کردن حقایق موفق نیز بوده اند.
سکوت آنها در مورد سرکوب مبارزات سندیکاها؛ دانشجویان؛ کارگران انجمن ها و اقلیتهای مذهبی نشانگر تعلق فکری آنها به یک گروه خاص است که ربطی به دفاع ازحقوق بشر بدون تبعیض ندارد. هر روز می بینیم که اسمی یا عکسی از یک قربانی بدست این قبیله ممتاز در رسانه های خارجی جهت امضاء بالا میرود و در سایه این هیاهوی رسانه ای، سرنوشت هولناک خیل زندانیان و اعدام شدگان ناخودی به فراموشی سپرده میشوند. آنها ازخواست آزادی تمامی زندانیان سیاسی یا لغو اعدام محکومین به اعدام بدون هیچ تفکیکی طفره میروند. برخورد و نگاه تبعیض آمیز به شرایط مخالفین و زندانیان سیاسی برای آنان به یک اصل تبدیل شده است.
نوع دیگر مبارزات فرسایشی لابی های سبز و وابستگان آنها دادن لیست افراد؛ بانکها، موسسات یا مقامات درجه سه جمهوری اسلامی به سازمان ها با کشورهای خارجی با هدف ناروشن تحریم یا ندادن ویزا یا تحریم های مو ضعی آنان است. در این اقدامات یکجانبه؛ محفلی و خطرنا ک معیار تهیه لیست، اهداف و عواقب اقتصادی آن جای پرسش است. اما آنچه که این دسته به آن بی توجه اند فرسایش افکار عمومی ایرانی و خارجی در مقابل این روشهای تن به تن و فرسایشی مبارزاتی است. چه آنها هر روز یا هر هفته یک زندانی را در مقابل جهانیان علم میکنند بدون آنکه با سیستم سرکوب و مجازاتهای اسلامی در بیافتند. بدون آنکه آزادی همه زندانیان سیاسی یا لغو حکم اعدام برای همه زندانیان را شعار خود قرار دهند. تا کی میتوان از مردم دنیا خواست که زیر اینگونه بیانیه را امضاء کنند بی آنکه تغییر اساسی در شرایط ضد انسانی زندانیان را مد نظر داشت؟
به فرض که با فشار افکارعمومی و نفوذ در روابط دیپلماتیک؛ چند تن آل عبا هم از زندان یا اعدام رهایی یافته وجایزه و مدالی از طرف بازار جهانی سرمایه به نام حقوق بشر و دمکراسی به آنها داده شود؛ تکلیف بقیه زندانیان و خانواده آنها با سرکوب و بی عدالتی نظام اسلامی چه میشود؟ زندانیانی که نه پول دارند؛ نه شهرت؛ نه پارتی و نه کار چاق کنی دردولتها و پارلمان های اروپا و نه در سازمان ملل؛ هم قربانی نظام اسلامی و هم قربانیا ن این نگرش تبعیض آمیز بخشی از اصلاح طلبانند. آیا روشها ی تبعیض آمیز و تبلیغاتی برای دمکراسی و حقوق بشر، دست نظام اسلامی را درسرکوب و کشتن مخالفین و دگر اندیشان باز نمیگذارد؟