نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ آبان ۱, چهارشنبه

پاسکاری بابک زنجانی و علی دایی !


بابک زنجانی : من شخصا باشگاه سورينت راه آهن را با تمام زحماتي كه كشيده شده فداي علي دايي و سرمايه هاي كشورم مي كنم!!!


بابک زنجانی مالک باشگاه راه آهن سورینت در مطلبی که روی صفحه شخصی خود منتشر کرده به دفاع از اعتبار جهانی دایی پرداخته و عملکرد صداوسیما و برنامه 90 را زیر سئوال برده است... بخوانید:
دنيا به سمت حركت مي رود و همه از اسطوره ها و تكنيك ها صحبت مي كنند و پول در مي آورند همه دولت ها هزينه مي كنند و نيرو متخصص پرورش ميدهند و از آن درامد زايي مي كنند ولي ما قهرمانان و كساني كه زحمت كشيده اند را به مسخره ميگيريم !!!




علي دايي اسطوره كشور ما هست !!!چطور اين شبكه اجازه ميدهد ان را با يك عكاس و بدن ساز و سر دو ميليون پول وارد ساعتها مشاجره كند و عده اي هم فكر ميكنند مچي گرفته شده و تعقيب مي كنند !!!



علي دايي مردي ميلياردي است كه فقط برند نام وي در دنيا براي كشورمان درآمد است آخر يك برنامه بي هويت آن را زير سوال مي برد؟!!!



 اگر علي دايي ها تمام درآمد خارجي خود را حتي به يك نفر هم ندهند همين كه وارد كشور مي شود هر يك ميلون دلار آن از تورم اجناس كشور مي كاهد چرا با كشور خود چنين ميكنيم ؟!!!
من شخصا باشگاه سورينت راه آهن را با تمام زحماتي كه كشيده شده فداي علي دايي و سرمايه هاي كشورم مي كنم!!!





تمام دنيا اگر كوچكترين مشكلي هم ببيند از سرمايه هاي كشورشان آن را جلوه نمي دهند و اجازه بازتاب نمي دهند ولي اين شبكه كه فكر ميكنه از مردمه بخاطر دو زار پول كاري ميكنه دنيا بگه ايران ليگ برترش و داور هاش و مربيانش پول ميگيرند و نا سالمند و اسطوره بودن علي دايي را زير سوال مي بره !!!!





و این هم پاسخ اسطوره و شناسنامه فوتبال جمهوری اسلامی ( علی دایی ) 

من همیشه گفتم و باز هم می‌گویم آقای بابک زنجانی انسان دیگری هستند که با هیچ‌کس قابل مقایسه نیست. من همیشه از ایشان به نیکی یاد می‌کنم !!!!

«آرش صادقی» در خیابان انقلاب

منبع: فیس‌بوک
خامنه‌ای در حال بافتن طناب دار- کاری از روزبه هزایی




پیراهنی که آید از آن بوی یوسفم – قسمت سوم

پیراهنی که آید از آن بوی یوسفم – قسمت سوم 
محمدرضا روحانی

پیراهنی که آید از آن بوی یوسفم – قسمت سوم
در دو بخش نخست این نوشته به استناد مقررات، اسناد، مصوبات ، رویه‌های سی و دوساله‌ی شورای ملی مقاومت ایران، اقرارها و بیانات صریح مسئول شورا و جانشین ایشان، به ارزیابی و معرفی کوتاهی از ابعاد تجاوزهای آشکار، ‌ظالمانه، غیرقانونی و دروغ‌ها در واکنش به استعفای محترمانه و خیرخواهانه آقای دکتر کریم قصیم و نگارنده پرداخته شد. بخش بعدی به پاسخگویی پرسش‌هایی چند در همین مورد اختصاص داشت. اینک در این بخش به بررسی و ماهیت و انگیزه این رفتارها می‌پردازم.
در نوک پیکان تکامل و تاریخ چه می‌کنند؟ 
روزی که استعفا می‌دادیم به نیکی می‌دانستیم که یک هزارم قدرت مادی مخاطب خود را نداریم. ما دو نفر نیم درصد اعضای شورا نمی شدیم. اما دیگر چاره‌ای باقی نمانده بود. مسئول شورا هوس کرده و در نوک پیکان تکامل و تاریخ قرار گرفته بود. برای همه تصمیم‌های قطعی و لازم‌الاجرا می‌گرفت. از جمله باید می‌رفتیم و پناهندگانی را که از کشتار زندانیان سیاسی جان به در برده و با هزار رنج و بدبختی به نکتب غربت و تبعید رسیده بودند را علیه یکدیگر سازماندهی کنیم. بدون چک و چانه، بحث و مذاکره و اقناع وجدانی مطیع و حرف شنو باشیم. آن هم در شرایطی که طبق معمول دیدگاه‌ها توهم انگیزی را مطرح و تبلیغ می‌کردند.
ما برخلاف بسیاری از ایرانیان و مردمی که در حوزه تمدن ایرانی زندگی می‌کنند و با یکدیگر سنت‌های واحد داریم. امسال سفره هفت سین نداشتیم. ما ما هشت سین نداشتیم. مال ما هشت سین داشت. سین آخری از کلمه سرنگونی وام گرفته شده بود. باز هم طبق معمول آن بالایی‌ها تحلیل کرده بودند که طومار نظام ولایتمطلقه فقیه را به همت گردان‌های مقاومت و در جریان انتخابات ریاست جمهوری درهم خواهند پیچید. این حرف‌ها پچ‌پچ، درگوشی، امکان دارد و دلخوشی‌های پنهانی نبود. رسمی و علنی بود و با فیلم، مصاحبه و پیام در صدا و سیمای آزادی مجاهدین.
در چنین چشم‌اندازی پاشیدن تخم نفاق و دشمنی شگفت‌آور نبود؟ وظیفه نداشیتم به سراغ تقویت و تشدید سریع همبستگی ها در درون و بیرون میهن برویم؟ اگر قرار بر مکاتبه و بازکردن باب روابط نوینی بود نمی‌باید به متحدین سرنگونی طلب مراجعه می‌کردیم؟ نامه‌نگاری به رفسنجانی و جستجوی متحدی در وجود  او برای «شکستن عمود خیمه‌ نظام» خلاف مقررات نبود؟‌
به هرحال ناگزیر به استفعا شدیم.
من و ما اهل استعفای قراردادی، پنهانی و با اخذ مجوز نبودیم. طرح اختلافات در جلسات شورا هم به تجربه سالیان فایده‌ای نداشت. حرفی می‌زدیم. لشکر مهدی غائب (ابریشم‌چی) و لشکر مهدی حاضر (سامع) اولی ها مؤدبانه و دومی با گستاخی و بی‌ادبی حساب ما را می‌رسیدند. اگر موفق به ارعاب نمی‌شدند، با افتضاح و به استناد همان اتهاماتی که در احکام دوگانه غیابی آمده است محور شر را از رده خارج می‌کردند آن هم به اتفاق آرا. مگر نه آنکه اکثریت باید رأی بدهد. مگر نه آنکه اکثریت نامرئی و ناملموس است؟ در نوک پیکان تاریخ و تکامل چه کسی بشریت را هدایت می‌کند؟ و فرامین لازم الاتباع می‌دهد؟‌
تنها چاره و راه شرافتمندانه برای ما همین استعفای علنی و شفاف بود و با ذکر دلایل آن به افکار عمومی. ما با کمال ادب و احترام به انجام وظیفه‌ وجدانی خود قیام و اقدام کردیم.
http://pezhvakeiran.com/maghaleh-52475.html
نتیجه آن که از «بالا» امر فرموده‌اند فوراً دو مستعفی را از «جبهه خلق» اخراج کنید و تکلیف خوارج هم روشن است. آن احکام غیابی غلاظ و شداد در اجرای فرمان «برادر» صادر شد. به فرمان دست‌اندرکاران و برای تکمیل مأموریت سرکوبی خوارج فوراً «آلت فعل‌ها» بسیج شدند. پیشرو آنان انقلابی نوظهور بازگشته از تهران، کارشناس مجرب امنیتی – اطلاعاتی جناب استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه بیرمنگام، علیرضا یعقوبی ملقب به ژاکوبن وطنی بود که روز ۲۱ خرداد فرمان حمله را صادر کرد. فردای آن روز مهدی غایب (مهدی ابریشم‌چی) در ارتباط مستقیم با استرالیا و نروژ پروژه «آزادیخواهانه» بند از بند بازکردن را ترغیب و تشویق فرمودند. بلافاصله مهدی حاضر (سامع) به خط شد تا از قافله‌‌ی ژاکوبن‌های وطنی عقب نیفتد. صحابه و مریدان خشمگین و قلم‌کش از فدایی، شورایی، هوادار و البته به ندرت مجاهدین در لباس شاعر، نویسنده ، هنرمند، پهلوان، اهل علم، خبرنگار و سخنور از نوع برادران و رفقا در سایت‌ها، تلویزیون، فیسبوک، تظاهرات، راهپیمایی، کنفرانس، انجمن‌ها، نشست‌ها، کنوانسیون‌ها و زشت‌تر از همه در مراسم سوگواری شهدای اشرفی و اعتصاب غذاها به سرکوبی دو مستعفی مشغول شدند. بگرد تا بگردیم. فعلا صد و چهل روز است که توپ باران می‌کنند. هیچ واقعه‌ای نمی‌توانست ظاهر و باطن دست‌اندرکاران را به این خوبی به نمایش عمومی و تاریخی بگذارد. ما که به این افراد پاسخی ندادیم، پس این گردو خاک‌های دائم برای چیست؟‌ کمتر از دو درصد اعضای شورا استعفا دادند و رفتند. چه خبر شده؟ این هیاهو‌ها و غوغاسالاری‌ها برای زهرچشم‌‌گرفتن از دیگران نیست تا جرأت نکنند و نپرسند که پس این «سین» سرنگونی را کجا پنهان کردید؟ در نوک پیکان تاریخ و تکامل تصمیم گرفته نشده که این دو مستعفی را بزبلاکش آن «سین» موعوده و مفقوده کنند؟ و اعضا و هواداران را از بام تا شام ز این دو محور شر برحذر دارند؟‌
نمی‌خواهند سین سرکوبی ما را جانشین سین سرنگونی رژیم کنند؟
«گاه انتظار این است در شورای مقاومت مقاومت چه کرده‌آید؟ همه باید مثل هم بیاندیشند. مثل هم تحلیل کنند و تلقی واحدی از مقولات...» داشته باشند. انتشارات و تصمیمات شورایی باید «مظهر جامعیت و وحدت تمام مردم ایران بوده و شخصیت‌ها و احزاب، سازمان‌ها و گروه‌های مختلف جبهه خلق را که حاصل عظیم‌ترین بخش مقاومت سراسری و منطقه‌ای... می‌باشند را نمایندگی کند.
قریب سی سال پیش جملات داخل گیومه تبلور آرزوهای اعلام شده‌ی مسئول شورای ملی مقاومت ایران بوده است. (۱)
دریغا که اینک کارشان به نشستن بر شاخه و بریدن بن رسیده است. آیا ایشان امروز از آن اعتبار اخلاقی و ملی فاصله بسیار زیادی نگرفته‌‌اند؟ این بعد منزل مستقیماً ناشی از عدم رعایت آن آرزوهای آزادیخواهانه نیست؟ شاید بگویید ازادی‌های آزادای‌خواهانه مال ناسوتی هاست. سؤال این است که آیا لاهوتی‌های بالانشین بشارت واجب‌الوجود خود را هم به طاق نسیان سپرده‌اند که به بندگانش مژده می‌دهد که سخن‌ها را می‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروی می‌کنند. (۲)
سی و پنج سال پیش در چنین روزهایی روشنفکر دانایی در کسوت یک مبارز متعهد به نسل انقلاب، دانشجویان دانشگاه آریامهر را درس می‌داد «دمکراسی ایجاب می‌کند که آزادی فکر و بیان برای همه کسانی که جز ما می‌اندیشند نیز قائل باشیم و همانطور که ما حق فکر کردن داریم آن‌هایی که دیگران نامیده می‌شوند نیز محق هستند....» (۳)
من به آن‌ها که امروز زیر پرچم یعقوبی و برای ترور شخصیتی منتقدین شورا به راه افتاده‌اند، سفارش می‌کنم که آرزوی سی سال پیش مسئول شورا و درس پیشکسوت امروزی شورا را به خاطر بسپارند. ما برای دریدن یکدیگر و برقرای حزب واحد
به سوگ هر روزه‌  عزیزان میهن، زندگی نکبت‌‌بار غربت محکوم‌شده‌ایم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. این خطاب به آنانی است که هر روزه کارگزاران بساط فحاشی و ارعاب هستند.
می‌دانید با خود چه کرده‌اید؟
می‌دانید چه کسی را امروز در کسوت دفاع از مقاومت و اشرفی‌ها به پیشگامی شما گماشته‌اند؟‌

چه می‌توانند بکنند؟
خانم‌ها، آقایان، شیوخ، شعرا، ادبا، فضلا، نویسندگان، روشنفکران، خردمندان، پهلوانان، برادران، خواهران، رفقا، مذهبی و لامذهبی هر عنوانی که به خود می دهید بدهید اما لطفاً حداقل شعور را برای مخاطب خود قائل باشید. ایرانیان و هواداران مقاومت گوسفند نیستند. می‌فهمند که اگر من و ما خفه‌خون می‌گرفتیم یا بگیریم،‌ مطیع و منقاد بوده یا باشیم باز‌هم با این روش‌ها نمی‌توانید به سین موعود برسید. شلوغ نکنید. مخاطب استعفای ما جز مسئول شورا و یا جانشین ایشان نه بوده و نه می‌توانست باشد. شما عقلاً و قانوناً طرف سخن نیستید و نبودید. نقشی در رد و قبول استعفای ما نداشتید و ندارید. آن‌ها که شما را جلو انداخته‌اند می‌خواهند از پذیرش مسئولیت و پاسخگویی شانه خالی کنند. لابد سؤال مقدر شما این است که دو مخاطب نامه چه وظیفه‌ای داشتند. این هم پاسخ آن که طبق رویه می‌بایست یا استعفا را بپذیرند و یا برای حل اختلاف با ما گفتگو کنند. علت آن که از این دو راه حل استفاده نکردند آن بود که آنان مردم را محرم نمی‌دانند. مردم نباید از آن‌چه در روابط شورایی می‌گذرد باخبر باشند. خیال می‌کنند این‌ها اسرار مگو بود که فاش شد. همین و بس. احکام غیابی و ردیه‌نویسی علیه ما آن‌هم بطور روزمره برای فرار از پاسخگویی به مشکلات عظیمی است که طی ده‌ها سال انباشته شده است. نمی‌خواهند یا نمی‌توانند برای آن‌ها چاره‌ای بیابند.
راستی این همان نهادی نیست که مسئول شورا آنرا « از جمله دمکراتیک‌ترین شوراها، جبهه‌ها، یا سازمان‌های آزادیبخش در تاریخ معاصر ایران... » (۴) توصیف کرده است؟
واقعاً چه زیانی داشت اگر مسلمانان شورا از حقوق الهی خود برخوردار می‌شدند. سخن منتقدین خیرخواه و دلسوز را با نظرات دست‌اندرکاران وضع موجود می‌شنیدند و تصمیم می‌گرفتند. مگر بالای سر آقای رجوی ایه ۵۹ سوره آل عمران را ننوشته‌اند؟  «وشاورهم فی‌الامر» کجاست؟ چرا حقوق رایزنی را به جای تکلیف احکام غیابی نشاندند؟ تکلیف خرد جمعی چه می‌شود؟ ناسوتی‌های شورا باید بدانند که «رای و رأی کشی»‌ تنها جزء حقوق الهی نیست. برای ما این جزء حقوق فطری و طبیعی هر انسان است. این همه خودکامگی در لگدمالی حقوق الهی و حقوق فطری آن هم در ۶ هزار کیلومتری قدرت یعنی چه؟
«وای اگر از پس امروز بود فردایی». با این که دیر شده، حالا هم هرجا جلوی ضرر را بگیرند منفعت دارد. احکام دوگانه غیابی به انضمام صدها صفحه آثار ادبی و بی‌ادبی که علیه ما و در قالب ردیه نویسی تولید شده است را به انضمام همه سخنرانی‌ها، قطعنامه‌ها، پیام‌ها، کتبی، شفاهی، صوتی و تصویری را که حاضر آماده دارند بگذارند روی یک سایت به انضمام چهار پنج صفحه استعفانامه ما و متن توضیح برای افکار عمومی، از اعضا و هواداران و ایرانیان طرفدار سرنگونی دعوت کنند که از طریق اینترنت داوری کنند بین خواسته‌های ما و جواب‌های شما. تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. اگر باز هم به خرد جمعی اجازه‌ی بروز ندهید، روزگار سیاهتری شما، ما، میهن و مردم ایران را تهدید می‌کند. این گوی و این میدان.
خانم مریم رجوی گفته‌اند «... مسعود خیلی جاها و بارها اشاره کرده که وقتی منافع عمومی ایجاب کند و لازم باشد، حتی سازمان مجاهدین را منحل خواهیم کرد و مجاهدین باید به نفع جنبش عمومی در شرایط جدید بروند و کار کنند .من‌هم آموخته‌ام که وقتی منافع عمومی ایجاب کند باید چنین چیزی را بپذیرم و در چنین موضعی کار کنم...» (۵)
مگر در این سال‌های سیاه سلطه‌ی شاه و شیخ، نشیده، ندیده، نخوانده، نگفته و ننوشته‌ایم که تا آخر ایستاده‌ایم؟‌
البته من از کارهای شتابزده و پرحرارت انقلابی استقبال نمی‌کنم. ویران کردن آسان است و ساختن مشکل. بنابراین تا امروز هرگز آرزوی منحل شدن یا منحل کردن سازمان مجاهدین خلق را نداشته‌ام. برعکس سربلندی و ارتقای سازمان و شورا در جهت استقرار آزادی‌های اساسی در ایران هدف انتقادهای خیرخواهانه ما بوده و هست.
«ما همیشه طرفدار جدی اقدام در جهت حفظ و اعتلای جنبش مردم بوده‌ایم و تشکیلات شورا را اساساً برای پیشبرد این مهم لازم می‌دانیم. از دیدگاه ما برانگیختن و اعتلای جنبش اولویت داشته است...» از متن استعفای مورخ ۱۵ خرداد ۹۲
پی طرح درخواست‌های سخت و سنگین و مخاطره آمیز کار آدمی مثل من نمی‌تواند باشد. اما دعوت از دشمنان رژیم برای داوری در باب مطالبات ما و واکنش‌های شما چه عیبی می‌تواند داشته باشد؟
توقع «کادو»‌ از برادر شریف
روزی که مسئول شورا به  پاریس رسیدند مسئول انجمن‌ دانشجویان مسلمان – هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران آقای – س – الف- ت که مرد شایسته ، خلیق و خوش سیرتی بود که مرا می‌شناخت. بعدها عضو شورا شد و حالا سال‌هاست که از او خبری نیست. امیدوارم اخراج نشده باشد. بهرحال نامش را در لیست احکام غیابی اخیر نیافتم. بگذریم آن مرد گرامی تلفنی مرا خبر کرد. از آن اسعت تا کنون در حد و لیاقت و توانم برای ادای دین نسبت به ملت و میهن همگام با شورا و مجاهدین تلاش کردم. هنوز هم اگر قلمی یا قدمی مفید باشم از انجام وظیفه دریغ نخواهم کرد. درخواست ساده‌ای در همین راه دارم که شاید مسئول شورا یا جانشین ایشان بتوانند عملی کنند. آن هم حذف مصاحبه یا ارتباط مستقیم آقای مهدی ابریشم‌چی مسئول کمیسیون صلح شورای ملی مقاومت ایران است از سیمای آزادی مجاهدین مورخ ۲۲ خرداد ۹۲. این یک آبروریزی آشکار در لباس تندروی‌های انقلابی است. آنرا از یوتوب و سایت‌های مجاهدین و طرفداران بردارید. خجالت آور است. آیا کسی امروز می‌تواند آقای مهدی ابریشم‌چی را راضی به این کار کند؟‌ ببینیم و تعریف کنیم.
در این برنامه قول بند از بند جدا کردن منتقدین داده شده و آقای مهدی ابریشم‌چی صریحاً هم در مقام تشویق و ترغیب آن جوان «دلیر» برآمدند.
http://www.youtube.com/watch?v=BrfC0FD7faM
من در مقابل رضایت ایشان به حذف این سند شقاومت آمیز همین جا قول کتبی می‌دهم که هر وقت اجرای حکم بند از بند جدا کردن من ضروری تشخیص داده شد برای تسهیل رسالت تاریخی ایشان خدمت برسم و ن یازی نیست که آن جوان «دلیر» خودش را از استرالیا به اروپا برساند. هزینه هنگفتی دارد و راهی است طولانی و خسته کننده. آقای مهدی ابریشم‌چی تلفن را بردارند، خبر کنند، چند ساعت بعد به نشانی ایشان که می دانم کجاست می‌روم. خودشان کلک کار را بکنند.
چه عیبی دارد که ما هم بهای دفاع از حقوق و حیثیت خود و مردم ایران را با جان خود به «برادر شریف» بدهیم.
همین روزها جشن تولد من است. چشم انتظار «کادوی تولد» گرانقدر ایشان هستم.
در راه دفاع از حق
روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ شادروان احمد کسروی، مورخ، نویسنده، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری و همکار گرامی‌ام و موجب افتخار وکلای ایران را در اطاق بازپرس دادسرای تهران با  گلوله و ۲۸ ضربه کارد تکه تکه کردند. او شهید راه آزادی ملتی شد. روز ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹، زنده یاد دکتر کاظم رجوی حقوقدان، استاد دانشگاه و نویسنده و پایه گزار روابط خارجی شورا که افتخار همراهی و همرزمی او را داشته‌ام، در حاشیه شهر ژنو، مقر اروپایی ملل متحد را به گلوله بستند. او جان خود را در راه انجام وظیه وجدانی‌اش داد و شهید بزرگ حقوق بشر شد .
این دو بزرگمرد هر دو ۵۷ ساله بودند. من  پانزده سال بیشتر از آن‌ها زندگی کرده‌ام. چه اشکالی دارد که بجای مرگ در رختخواب پیرانه سر و برای دفاع از حقوق و حیثیت انسانی به استقبال خطر بروم و فضلیت جانبازی به میراث بگذارم.
محمدرضا روحانی
اول آبان ۱۳۹۲

زیرنویس‌ها
۱- مسعود رجوی سرسخن شورا- شماره ۱- آبان ۱۳۶۳
۲- فبشر عباد‌الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه- قرآن- سوره الزمر- آیه ۱۸
۳- دکتر منوچهر هزارخانی- سخنرانی ۷ آبان ۱۳۵۷ دانشگاه آریامهر
۴- مسعود رجوی- سرسخن- شورا شماره ۱- آبان ۱۳۶۳
۵- گفتگوی دکتر منوچهر هزارخانی با خانم مریم رجوی- ایران زمین شماره ۵ دوم تیرماه ۱۳۷۳


آمار معتادان ایرانی:سه و نیم میلیون نفر!


رسول خضری٬ عضو هیات رئیسه کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از افزایش آمار معتادان در ایران به سه و نیم میلیون نفر خبر داد.
پارسینه:  خضری روز دوشنبه (۲۹ مهر) به سایت «خانه ملت» گفته افزایش این آمار نشان دهنده «نبود موفقیت در حوزه بهداشت و روان است.»

وی افزوده که «اعتیاد بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان به جامعه تحمیل می‌کند که این رقم تقریبا معادل کل اعتبارات وزارت بهداشت است.»

خضری درباره فعالیت روانپزشکان در مراکز ترک اعتیاد هم گفته «حدود ۹۹ درصد از روانپزشکان در مراکز ترک اعتیاد وقت خود را صرف مشاوره به بیماران نمی‌کنند.»

به گفته وی «حدود ۹۰ درصد از این مراکز درمانی از پزشکان عمومی به جای روانپزشکان استفاده می‌کنند.»

این نماینده مجلس همچنین افزوده که «حدود ۸۰ درصد از
معتادان هیچ‌گاه به مراکز درمانی مراجعه نمی‌کنند.»

اگر دریاچه ارومیه خشک شود...



دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه داخلی ایران و دومین دریاچه آب شور در جهان است. این دریاچه در شمال‌غربی ایران و در منطقه آذربایجان واقع شده است و طبق آخرین تقسیمات کشوری بین دو استان آذربایجان شرقی و غربی قرار گرفته است.

به گزارش ایسنا، آب این دریاچه بسیار شور بوده و با داشتن دشت‌هایی مانند دشت تبریز، ارومیه، مراغه، مهاباد، میاندوآب، نقده، آذرشهر و اُشنویه، کارشناسان این دریاچه را یکی از کانون‌های مناسب برای فعالیت‌های کشاورزی و دامداری می‌دانند ولی متاسفانه در سال‌های اخیر پسروی آب دریاچه ارومیه اثرات نامطلوبی بر بخش کشاورزی گذاشته که در نتیجه این امر چاره اندیشی برای احیای این دریاچه به منظور تداوم حیات تولید بخش کشاورزی در اراضی شهرستان‌های مُشرف به آن ضروری است.

مسعود محمدیان، رییس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنای منطقه آذربایجان شرقی خاطرنشان کرد: یک میلیون و 200 هزار هکتار از اراضی کشاورزی استان به صورت دیم و آبی شامل دو سوم به صورت دیم و یک سوم باقی مانده به صورت آبی است.

وی با اشاره به اثرات بادهای نمکی از سوی دریاچه ارومیه، تصریح کرد: بادهای نمکی، اراضی زراعی و باغی حاشیه دریاجه ارومیه را تحت تاثیر مستقیم خود قرار داده و علاوه بر آن موجب خشک شدن قنات‌ها، چشمه‌ها و همچنین چاه‌های کشاورزی این حوزه و یا موجب شوری آنها شده است.

رییس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی اظهار کرد: تصمیم‌گیری هوشمندانه برای حل و فصل مشکل پسروی دریاچه ارومیه در امیدواری کشاورزان برای کشت پاییزه موثر است. با تصمیم گیری‌های هوشمندانه می توانیم اثرات طوفان‌های نمک دریاچه ارومیه را کاهش دهیم. کشت محصولات کشاورزی با نیاز آبی کم در حاشیه دریاچه ارومیه از مهمترین راهکارهای جلوگیری از فاجعه زیستی و تداوم تولید در بخش کشاورزی به شمار می‌آید. همچنین اجرای طرح‌های آبخوان‌داری و آبخیزداری برای احیای دریاچه ارومیه لازم است.

حسن منیری فر، رئیس مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی آذربایجان شرقی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنای آذربایجان شرقی افزود: آذربایجان شرقی در یک منطقه نیمه‌خشک اقلیمی قرار گرفته است و استمرار و حاکمیت خشکسالی‌های چند سال اخیر در سطح استان باعث کاهش منابع آبی، افت شدید سفره‌های آب زیرزمینی، خشک شدن و پسروی آب دریاچه ارومیه و گسترش سطح اراضی شور حاشیه دریاچه ارومیه شده است.

وی با ضروری دانستن بهره‌گیری از یافته‌های تحقیقاتی در این زمینه، گفت: سطح زیرکشت باغات و اراضی زراعی که وابسته به منابع آب زیرزمینی و سطحی بوده به صورت بی رویه و نامتناسب با شرایط اقلیمی و محدودیت منابع آبی در منطقه توسعه پیدا کرده است. اهمیت توجه به تبعات زیست محیطی خشک شدن دریاچه ارومیه و اثرات مستقیم آن بر اکوسیستم‌های کشاورزی و منابع طبیعی منطقه، ضرورت توجه به انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه و استفاده بهینه از یافته‌های تحقیقاتی صورت گرفته را دوچندان می‌کند.

ایوب ایرانی فام، معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی در این زمینه به خبرنگار ایسنای آذربایجان شرقی گفت: اجرای قانون تعیین تکلیف چاه‌های غیرمجاز کشاورزی، پرداخت تسهیلات کم بهره برای حفظ مشاغل موجود منطقه، اجرای طرح‌های آب و خاک طبق روال مناطق محروم با تخصیص صد درصد اعتبارات دولتی می‌تواند از پیشنهادات مهم در کاهش اثرات مخرب پس روی دریاچه ارومیه در حوزه کشاورزی باشد.

وی افزود: تغییر الگوی کشت در حاشیه دریاچه ارومیه امکان‌پذیر است و برای این منظور توصیه می‌شود کاشت محصولات گلرنگ و کلزا جایگزین محصولات زراعی و پسته جایگزین برخی محصولات باغی مدنظر قرار گیرد.

ایرانی فام از مقدار آب از دست رفته دریاچه ارومیه گفت و افزود: با توجه به شرایطی که باعث شده که اکنون این دریاچه حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد آب خود را از دست بدهد، سازمان در کنار توسعه الگوی کشت، توسعه آبیاری تحت فشار، مرمت و بازسازی قنوات و جایگزینی کشت‌های خشکی پسند، در نظر دارد تمامی توان خود را در تحقق دستیابی به الگویی پایدار و همه جانبه در صیانت از آب و خاک این حوزه مهم با استفاده از توان تخصصی پژوهشگران و محققان حوزه دانشگاهی بکار بندد.

وی تاکید کرد: ارائه راهکارهای اصلاح الگوی کشت در منطقه، توسعه و تقویت فعالیت‌های مرتبط با آبخوانداری در منطقه و معرفی بسته پیشنهادی مدیریت بهینه اراضی شور حاشیه دریاچه ارومیه از جمله این راهکارها است.

سعداله اسکندری، مدیر باغبانی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی نیز با عنوان کردن مزایای برطرف شدن مشکل روند خشک شدن دریاچه ارومیه به خبرنگار ایسنای منطقه اذربایجان شرقی گفت: افزایش راندمان تولید، بهبود کیفیت محصولات، کاهش ضایعات و تولید محصول سالم با برطرف شدن کم آبی در دریاچه ارومیه قابل پیش بینی است.

وی یادآور شد: کارشناسان کاهش سفره‌های آب زیرزمینی و کاهش کیفیت آب و خاک اراضی را از عوامل کم آبی دریاچه ارومیه می‌دانند.

اسکندری با بیان تاثیرگذار بودن توسعه روش‌های پیشرفته آبیاری به عنوان راهکاری برای سازگاری با وضعیت فعلی این دریاچه، تاکید کرد: توسعه ارقام تحمل کننده شوری برای این سازگاری قابل توصیه است.

خلیل هاشمی، مشاور رییس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی نیز در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به برنامه ریزی سازمان برای وضعیت فعلی دریاچه ارومیه، گفت: در سال 90، برنامه‌ای 5 ساله در سازمان برای افزایش راندمان تولید با اجرای سیستم‌های نوین آبیاری، لوله گذاری و احداث شبکه در شهرستان‌های واقع در حوزه آبریز و هم جوار با این دریاچه در استان آغاز شده است.

وی بیان کرد: با در نظر گرفتن پتانسیل محدود آبی استان، سهم حق‌آبه آذربایجان شرقی از دریاچه ارومیه 270 میلیون مترمکعب و به نوعی کمتر از 90 درصد برآورد شده است.

مسئول راهبری دریاچه ارومیه خاطرنشان کرد: تولید پایدار با صرفه‌جویی، خاک ورزی حفاظتی و مدیریت بقایای گیاهی و تولید سالانه دو میلیون تن محصول زراعی، باغی، دامی و شیلات دور از انتظار نخواهد بود.

احمد بایبوردی، مدیر دفتر محیط زیست و توسعه پایدار سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی نیز به خبرنگار ایسنا گفت: با در نظر گرفتن کم آبی در استان، استفاده از علوفه تَر برای دام‌ها توصیه می‌شود و آب موجود در علوفه به مصرف دام می‌رسد.

وی با عنوان کردن راهکاری برای رفع کم آبی در استان، افزود: مصرف بهینه آب می‌تواند به عنوان راهکاری تاثیرگذار برای رفع مشکل کم آبی دریاچه ارومیه در نظر گرفته شود.

بایبوردی از اختصاص یارانه به بهره برداران شهرستان‌های مُشرف به دریاچه ارومیه گفت و اظهار کرد: با اختصاص یارانه به زارعان و باغداران و امکان‌پذیر شدن بهره گیری از سیستم‌های نوین آبیاری می‌توان در میر تولید نیز به نوعی از بهره برداران حمایت کرد.

وی تاکید کرد: برای مقابله با بحران خشک شدن دریاچه ارومیه، افزایش سطوح کشت در پیرامون حوزه آبریز این دریاچه متوقف شده است. با کشت محصولاتی که نیاز آبی کمی دارند ضمن تداوم تولید، از بروز خطرات زیست محیطی جلوگیری می‌شود.

بر اساس این گزارش، انتخاب الگوی کشت مناسب برای زارعان در آستانه سال جدید زراعی در آذربایجان شرقی در وضعیت کم آبی برای رفع این مشکل تاثیرگذار است و در این میان نقش مروّجان برای آموزش چگونگی استفاده از آب پُررنگ تر از هر زمان دیگری خواهد بود.

تعطیلی 7 هزار رشته محل دانشگاه آزاد


رئیس دانشگاه آزاد گفت: دانشگاه آزاد نزدیک به 19 هزار رشته محل دارد که 7 هزار رشته محل آن متقاضی ندارد و تعطیل شده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، حمید میرزاده رئیس دانشگاه آزاد در مراسم تقدیر از فارغ‌التحصیلان دوره اول و دوم دانشگاه صنعتی امیرکبیر گفت: بسیاری از مدیران سطح کلان کشور از دانشگاه امیرکبیر بودند و این دانشگاه در توسعه پایدار و زیربنای کشور پیشتاز بوده است.

وی افزود: دانشگاه امیرکبیر بیش از 30 هزار دانش‌آموخته دارد و در زمان مدیریت علیرضا رهایی رئیس این دانشگاه شاهد بیشترین توسعه در دانشگاه امیرکبیر بوده‌ایم.

میرزاده با اشاره به توسعه همکاری‌ها بین دانشگاه آزاد و دانشگاه امیرکبیر اظهار داشت: زمینه‌های همکاری از قبل نیز مهیا بوده است ولی زمینه‌های اجرایی و عملی کمتر بوده که با مذاکرات رسمی با رئیس دانشگاه امیرکبیر درصدد هستیم همکاری‌ها را توسعه داده و با انعقاد قراردادی بین دانشگاه آزاد و دانشگاه امیرکبیر زمینه تجاری‌سازی طرح‌های پژوهشی این دو دانشگاه را فراهم کنیم.

رئیس دانشگاه آزاد با بیان اینکه این دانشگاه 470 شعبه در کشور دارد، گفت: از امسال به بعد نیاز است که به توسعه کیفی بپردازیم و برای توسعه کیفی باید با دانشگاه‌های بزرگ ارتباط داشته باشیم.

به گفته میرزاده نتایج سرشماری سال 90 نشان می‌دهد که جمعیت 18 تا 24 سال ایران به شکل تصاعدی رو به کاهش است و این مسئله تهدیدی برای دانشگاه‌هایی به شمار می‌رود که به توسعه کمی فکر می‌کنند.

وی افزود: دانشگاه آزاد نزدیک به 19 هزار رشته محل دارد که 7 هزار رشته محل متقاضی ندارد و تعطیل شده است.

رئیس دانشگاه آزاد اظهار داشت:‌ فشاری که برای مقطع کارشناسی در پشت کنکور وجود داشت در سال‌های اخیر برای تحصیلات تکمیلی رخ می‌دهد و به همین دلیل در نظر داریم به توسعه کیفی در رشته‌های تحصیلات تکمیلی بپردازیم.

وی گفت: در حال حاضر در دانشگاه آزاد حدود 99 درصد درآمدها از شهریه‌هاست و باید طوری برنامه‌ریزی کنیم تا با تنوع‌بخشی بر درآمدها فشار از دوش خانواده‌ها برداشته شود که بنا به فرموده مقام معظم رهبری این کار با تبدیل علم به ثروت انجام می‌شود.

میرزاده اضافه کرد: در همین راستا نخستین قرارداد همه جانبه برای توسعه پژوهش‌های نوین و تاسیس شرکت‌های دانش بنیان با دانشگاه صنعتی امیرکبیر منعقد می‌شود.

فرصت‌سازی یک اعدامی برای لطف به چند میلیون مبتلا به مواد مخدر

مرد سی‌و‌هفت ساله‌ای که یک روز پس از اعدام زنده یافته شد، شاید یک بار دیگر زندگی را بیابد. این در حالی است که نگاه به اخبار منتشره از اعدام قاچاقچیان در شش ماه ابتدایی سال نود و دو، شمار اعدامی‌های مواد مخدر را بیش از صد تن نشان می‌دهد. این شیوه مبارزه با مواد مخدر چند سال است که ادامه دارد!
جامعه ایرانی در چند روز اخیر با این معما روبه‌رو شده‌ که آیا یک اعدامی که یک روز پس از اعدام زنده دیده شده، باید بار دیگر اعدام شود یا خیر؟

اما آیا این مهم‌ترین معمایی است که در مسأله مواد مخدر پیش روی جامعه است؟

به گزارش «تابناک»، مرد ۳۷ ساله‌ای که به دلیل حمل یک کیلوگرم روانگردان شیشه در بجنورد به دار آویخته شد، یک روز پس از اعلام مرگش، با بخار گرفتن کاور پلاستیکی جسدش زنده یافته شد.

اما هم‌اکنون چند پرسش بدون پاسخ قطعی وجود دارد؛ این که در چنین شرایطی با محکوم چه باید کرد؟ این که یک کیلوگرم شیشه کشف شده از وی چه بلایی بر سر جامعه می‌توانست بیاورد و ‌سرنوشت نهایی وی در پرتو همه مباحث حقوقی و شرعی این روز‌ها چه خواهد شد؟

وقتی دوازده سال پیش و در بهار سال ۱۳۸۰، حسن نراقی کتاب جامعه‌شناسی خودمانی را می‌نوشت، در پایان بخشی از کتاب که «حقیقت‌گریزی و پنهان‌کاری ما» نام دارد، به موضوع شیوه مبارزه با مواد مخدر پرداخت. بازخوردهایی که نویسنده در مورد کتاب خود گرفت، به کتاب دومی به نام «پی نکته‌هایی بر جامعه‌شناسی خودمانی» منجر شد که برخی از نکات آن به صورت زیر است:

‌۱ ـ «سالانه از متوسط ۳۲۰۰ تن مواد مخدر تولید شده در افغانستان، حدود ۲۵۰۰ تن آن راهی ایران می‌شود که نهایتا روانهٔ بازارهای اروپا و آمریکا بشود، ولی همه ساله حدود یک‌هزار تن از این مواد در داخل کشور ما توزیع می‌شود؛ یعنی کشور عزیز ما ایران به تنهایی ۴۰ درصد این مواد را به خود اختصاص می‌دهد‌!».

 ۲ ـ «روزنامهٔ عدالت در شماره ۱۰۷ خود از قول مدیر کل زندان‌های یزد می‌آورد: جرایم مواد مخدر دلیل بازداشت ۸۵ درصد از زندانیان استان است، و رئیس کل دادگستری استان تهران با «اسف بار» خواندن وضع دادگستری، افزایش ۱۵ درصدی سالیانهٔ پرونده‌های قضایی را در حالی اعلام می‌کند که نمایندهٔ دفتر برنامهٔ کنترل مواد مخدر بین المللی گفته است: کارهای مجامع جهانی در برابر آنچه که جمهوری اسلامی ایران طی ۲۰ سال گذشته با مواد مخدر انجام داده بسیار ناچیز است‌».

‌نویسنده سپس پیشنهاد می‌کند، ‌«اگر پذیرفته‌ایم که تمام محدودیت‌ها، جریمه کردن‌ها، حبس کردن‌ها، و اعدام‌ها که در این پنجاه شصت ساله اعمال کرده‌ایم همه نتیجهٔ معکوس داده، پس این بار به ریسکش می‌ارزد که با یک نشست و برخاست قانونی، جسارتی به خرج دهیم و مصرف مواد مخدر را آزاد اعلام کنیم. شوکه نشوید! این به آن مفهوم نیست که بلافاصله بعد از آزاد کردن، تمامی راه‌های مبارزه را به روی خودمان ببندیم، نه! تمام آن کار‌ها را حتی با شدت بیشتر دنبال می‌کنیم. منتها من به دلایلی که می‌خواهم ارائه بدهم معتقدم این عمل تازه بستر مناسب این مبارزه را فراهم خواهد ساخت. اصلا اجازه بدهید پیش بینی کنیم که اگر این اتفاق افتاد، پی آمدهای بلافاصله آنچه خواهد بود؟

‌۱ ـ به یکباره حدود 80 درصد زندان‌ها خالی می‌شود و نان‌آور و سرپرست حدود یک میلیون نفر زن و بچه هموطن آسیب‌پذیر من و شما بالای سرشان قرار می‌گیرند که با همه کمی‌ها و کاستی‌ها، بودنشان در مجموع به مراتب بهتر از نبودنشان خواهد بود.

‌۲ ـ آلودگی‌های رایج از قبیل هپاتیت، ایدز، امراض مقاربتی، ناشی از محدودیت زندان‌ها و همچنین قتل نفس‌ها و مهم‌تر از همه بدآموزی‌های داخل زندان که به صورت اجتناب ناپذیری در اکثر موارد زندانی کم تجربه را در کمترین مدت به یک موجود تبهکار و آلوده مبدل می‌سازد، به صورت قطعی و ‌یکباره قطع می‌شود و یا لااقل سرعت رشد آن به شدت تنزل می‌یابد. (سنجش پی آمدهای مثبت دست‌آورد این بخش به لحاظ کاهش هزینهٔ درمان معتاد و اطرافیان معتاد خود مقولهٔ جداگانه‌ای است).

‌۳ ـ اعلام آزادی مصرف، به یکباره قیمت مواد را حدودا ۸۰ درصد کاهش خواهد داد و این کاهش قیمت برای معتادان بینوا و بانوا! که به هر حال و از هر کجا و به هر قیمت این هزینه را تامین می‌کنند فرصتی خواهد داد تا پول صرفه جویی شده را به مصرف خانواده یا لااقل خودشان برسانند و اگر کسی این ایراد را بگیرد که اکثر این وجوه از محل‌های غیر مجاز تأمین می‌شود، بلافاصله این دلخوشی را برای من ایجاد خواهد کرد که لااقل با پایین آمدن قیمت مواد، این گونه اعمال غیر مجاز هم رو به کاهش خواهد گذارد.

‌۴ ـ با آزاد شدن خرید و فروش، به یکباره مسأله‌ای به نام قاچاق و قاچاقچی مواد مخدر از بین می‌رود و در نتیجه قاچاقچی که تا امروز برای توسعه و رونق کار مرگ بارش به هر ترفندی دست می‌یازید و اجبارا و طبیعتا به دنبال توسعهٔ بازار مصرف کالای خود بود، چون دیگر سود باد آورده‌ای را در این راه نمی‌بیند، برای غیر معتادان جوان و بی‌تجربه دام گستری نخواهد کرد.

 ۵ ـ بنا بر اذعان بسیاری از دست‌اندرکاران فقط در ‌۲۴ سال گذشته به همراه کشته شدن بسیاری از جوانان و مردان این سرزمین که بر سر مسألهٔ قاچاق و طی درگیری با نیروهای انتظامی کشته شده‌اند، ما متجاوز از سه هزار و پانصد تن از خالص‌ترین نیروهای انتظامی خود را در این راه از دست داده‌ایم که کماکان هنوز هم ادامه دارد. ما با تغییر روش مبارزهٔ خود با این بلای خانمان‌سوز از بی‌سرپرست ‌و داغدار شدن آتی بسیاری دیگر از هم‌وطنانمان از دو طرف درگیر جلوگیری خواهیم کرد.

شاید پیشنهاد و پیش‌بینی آقای نراقی به نظر عجیب بیاید و هیچ ‌گاه اجرایی کردن آن پذیرفته نشود. اما از آن زمان تاکنون یک دهه گذشته و کتاب نویسنده بار‌ها و بار‌ها تجدید چاپ شده است، ولی شیوه مبارزه با مواد مخدر به چه نتیجه‌ای رسیده است؟ تعداد قاچاقچیان کمتر شده یا تعداد معتاد‌ها یا خانواده‌های نابود شده یا زندانیان مواد مخدر؟

جامعه، رسانه‌ها، حقوقدانان و مراجع عظام تقلید وارد بحث بر سر سرنوشت علیرضای ۳۷ ساله زنده مانده بعد از اعدام شده‌اند، ولی این تنها یکی از چند صد محکوم به اعدام به خاطر مواد مخدر است. رسانه‌ها، بسیاری از مقامات و حتی تصمیم‌گیران حوزه مبارزه با مواد مخدر و عواقب آن، نه تنها پاسخی قاطع در مورد میزان موفقیت شیوه مبارزه با مواد مخدر ندارند، بلکه تنها تصویری که از اعتیاد دارند، یک معتاد در کنار خیابان‌ها و یا پارکی در تهران است. چه کسی می‌داند اعتیاد و مواد مخدر با خانواده‌های معتادان و قاچاقچی‌ها در شهر‌ها و روستاهای دور‌تر چه کرده است؟ معتادانی که تعدادشان میلیونی است؟

!زور دولت به شرکت مخابرات می‌رسد یا خیر؟ پای لنگ بزرگ‌ترین خصوصی‌سازی کشور با ۴۵۰ میلیارد تومان بدهی!!!!هم بدهی چند صد میلیاردی تأیید شد و هم پس ندادن املاک دولت؛

زور دولت به شرکت مخابرات می‌رسد یا خیر؟
هنگامی که مشتریان شرکت مخابرات ایران در پرداخت بدهی‌های خود تأخیر می‌کنند، آن شرکت فوری ارتباط مشتریان‌ را قطع کرده و علاوه بر جریمه، حتی هزینه قطع و وصل دوباره را از آن‌ها می‌خواهد‌ و تا بدهی خود را نپردازند، ارتباط آن‌ها را برقرار نمی‌کند، در حالی که شرکت ارتباطات زیرساخت با احترام به مشتریان خود تاکنون هیچ‌ گاه این گونه رفتار نکرده است.
از آغاز واگذاری شرکت مخابرات ایران به یک کنسرسیوم، صدای اعتراض بسیاری بلند شد و حتی کار به جایی کشید که مجلس تلویحا این واگذاری را صوری خوانده و حتی بعدها برخی از فشار نهادهای امنیتی را عامل شکل‌گیری این خصوصی‌سازی بگویند اما همه این بحث‌ها در یک مبنا مشترک بودند و آن‌ چیزی نبود جز سودآوری سرشار این شرکت که یا امروز از بین رفته یا اینقدر برداشت از آن زیاد شده که سهم دولت هم پرداخت نشده می‌ماند!

به گزارش «تابناک»، با گذشت بیش از پنج سال از واگذاری پر حرف و حدیث شرکت مخابرات به بخش خصوصی، نه زمانی که مخابرات از جایگاه حاکمیتی در شاهراه ارتباطی PAP ها و مشترکانشان نشسته بود و سنگ‌اندازی می‌کرد، نه هنگامی که نوع و تعرفه خدمات این شرکت به تصمیم مدیران آن و بدون کسب نظر نهادهای نظارتی تغییر کرده و افزایش می‌یافت، نه موقعی که اطلاعات مشترکان به شرکت‌های ارسال پیامک انبوه فروخته می‌شد و نه وقتی که مجلسیان در پی تحقیق و تفحص از این شرکت برآمدند، هیچ کدام در نشان دادن معایب این واگذاری به ماجراهای پیش آمده در روزهای اخیر کافی به نظر نمی‌رسید.
پای لنگ بزرگترین خصوصی‌سازی کشور با 450 میلیارد تومان بدهی!ماجرا از این قرار است که در میانه‌های هفته گذشته، مجید خباز، معاون جدید توسعه مدیریت و منابع شرکت ارتباطات زیرساخت در تشریح برنامه‌های جدید آن معاونت، شفاف‌سازی در معاملات مالی و فنی و وصول مطالبات از مشتریان زیرساخت را ‌تأکید کرد و با برشمردن شرکت مخابرات ایران و گروه شرکت‌های مخابرات استان‌ها، شرکت ارتباطات سیار (همراه اول)، سازمان صدا و سیما، شرکت‌های PAP، نیروهای مسلح و دیگر اپراتورهای مخابراتی به عنوان مشتریان عمده، شرکت مخابرات ایران و همراه اول را دارای بیشترین بدهی به شرکت ارتباطات زیرساخت معرفی کرد.

وی با تأکید بر این که این شرکت‌ها باید بدهی خود را به شرکت ارتباطات زیرساخت به عنوان نماینده بخش حاکمیتی دولت بپردازند، میزان بدهی شرکت مخابرات ایران و همراه اول را مبلغ قابل توجه 4500 میلیارد ریال (چهارصد و پنجاه میلیارد تومان) ذکر کرد و در بزرگ‌منشی شرکت متبوع خود در قیاس با شرکت‌های بدهکار گفت: هنگامی که مشتریان شرکت مخابرات ایران در پرداخت بدهی‌های خود تأخیر می‌کنند، آن شرکت فوري ارتباط مشتریانشان را قطع کرده و علاوه بر جریمه، حتی هزینه قطع و وصل دوباره را از آن‌ها می‌خواهد و تا بدهی خود را نپردازند، ارتباط آن‌ها را برقرار نمی‌کند؛ در حالی که شرکت ارتباطات زیرساخت با احترام به مشتریان خود تاکنون هیچ گاه این گونه رفتار نکرده است.

اشاره به جای این مدیر از آن رو جالب توجه است که چند سالی است شرکت‌های مخابرات و همراه اول بدون آن که هزینه‌هایی مانند آبونمان را ـ که برای اموری همچون صدور و توزیع قبض در نظر گرفته می‌شود ـ حذف کنند، صدور قبض را تقریبا لغو کرده و جالب این که به ازای مبالغی ناچیز‌ بدهی (گاه تا پنج هزار تومان)، ارتباط مشترکان خود را قطع می‌کنند؛ حال آن که در مقوله تلفن همراه، بسیاری از مشترکان مبلغی بالایی به عنوان ودیعه نزد ایشان دارند که نه می‌توانند برای دریافت آن اقدام کنند، نه سودی از محل آن می‌برند و نه حتی به حرمت آن، قطع ارتباطشان در صورت پرداخت نکردن هزینه به تأخیر می‌افتد!
پای لنگ بزرگترین خصوصی‌سازی کشور با 450 میلیارد تومان بدهی!

هنوز ساعاتی از اعلام این بدهی نگذشته بود که خبر رسید در پی پرداخت نشدن این بدهی و احتمالا به دلیل بی‌توجهی مدیران مخابرات و همراه اول به هشدار‌ها، شرکت زیر ساخت فروش و ارائه خدمات جدید به شرکت مخابرات را متوقف کرده، اما فروش خدمات سابق به مخابرات و همراه اول ادامه دارد؛ به این معنا که در سرویس اینترنت مشترکان مخابرات خللی وارد نخواهد شد، ولی با قطع فروش اینترنت به مخابرات، این شرکت نمی‌تواند پورت ADSL جدید واگذار کند.

این در حالی است که بدهی این شرکت‌ها به زیرساخت تنها منحصر به این اعداد چند صد میلیاردی نیست، بلکه این شرکت به ظاهر خصوصی ظاهرا آنقدر قدرتمند است که افزون بر این بدهی‌های کلان، در جای دیگری هم به نهاد دولتی و بالا‌دست خود اجحاف روا داشته و جالب این که در سالیان گذشته، دولتی که متولی اجرای این بزرگ‌ترین خصوصی سازی تاریخ کشور بوده، نه در اجرای شرایط واگذاری موفقیتی به دست آورده و نه حتی کوچک‌ترین اعتراضی به پیمانکار خود (هرچند سخت است بپذیریم چنین شرکت‌هایی پیمانکار بوده‌اند و دولت وقت کارفرما!) داشته است!

این موضوع هنگامی آشکار می‌شود که بدانیم به رغم گذشت زمانی طولانی از واگذاری مخابرات، هنوز برخی از املاک و تجهیزاتی که باید از زیرمجموعه مخابرات جدا شده و به نماینده دولت در این حوزه بپیوندند، در اختیار این پیمانکار قدرتمند مانده است تا معاون جدید شرکت ارتباطات زیرساخت بگوید: شرکت مخابرات ایران پس از واگذاری به بخش خصوصی از واگذاری بخشی از املاک، ساختمان‌ها و تجهیزاتی که بر ضوابط تعیین شده باید در حوزه حاکمیت و شرکت ارتباطات زیرساخت می‌ماند، خودداری کرده است.

با این تفاسیر، گویا ریشه واریز نشدن سهم دولت در بهره‌برداری شرکت مخابرات و همراه اول از منابع زیرساخت و تلنبار شدن بدهی‌ها به این شرکت تا رسیدن به سقف ۴۵۰ میلیارد تومان، ناتوانی بخش دولتی در بازگرداندن حقوق خود بوده که می‌تواند برگرفته از عوامل گوناگونی باشد اما از این رو، روشن است که اگر غیر از این بود، دست‌کم املاک و ساختمان‌های متعلق به زیرساخت، بر پایه ضوابط واگذاری به مالک تحویل داده می‌شد تا شروط اولیه خصوصی سازی رعایت شده و تا ثریا دیوار کج نرود.
پای لنگ بزرگترین خصوصی‌سازی کشور با 450 میلیارد تومان بدهی!

این مهم از این روی قابل اثبات به نظر می‌رسد که حالا که مدیران جدید دولتی در صدد احقاق حقوق خود و دریافت هر چه زودتر معوقات برآمده‌اند، نه جریمه خاصی برای بدهکاران کلان در نظر گرفته‌اند و نه حتی روشی برای پس گرفتن املاک و تجهیزات خود از بخش خصوصی در دستور کار قرار داده‌اند؛ بماند که چه بسا به لحاظ حقوقی می‌توانستند بابت همین تخلف، جریمه سنگینی برای مخابرات در نظر گرفته و یا دست‌کم اجاره بهای این مدت را از ایشان بخواهند.

اما بشنوید از واکنش عجیب‌تر مسئولان مخابرات که در واکنش به این همه ادعای مطرح ‌توسط زیرساخت، به گونه‌ای سخن می‌گویند که ظاهرا تکذیب برخی مسائل است، ولی بوی تأیید همه چیز از آن به مشام می‌رسد: «امروز طبق رویه معمول و نه بر اساس اخبار منتشره و خط و نشان‌ها، مخابرات بابت بخشی از حساب‌ها یک چک ۷۵ میلیاردی به زیرساخت داده است»، «شرکت زیرساخت و مخابرات در بحث پرداخت‌ها اختلاف اساسی ندارند و آنچه ‌حقوق زیرساخت است ‌مرتب و ماهانه پرداخت می‌شود؛ اما در بخشی از حساب‌ها اختلاف نظر وجود دارد‌».

********************************************

هم بدهی چند صد میلیاردی تأیید شد و هم پس ندادن املاک دولت؛
دولت جمهوری اسلامی ایران در سالهای ۸۸ تا ۹۱ بیش از ده هزار میلیارد تومان از محل عملکرد شرکت مخابرات ایران درآمد مستقیم به شرح زیر به دست آورده و در واقع بر خلاف نظر شما [در هیچ کجای خبر درج شده، چنین ادعایی مطرح نشده است!]، دولت از خصوصی‌سازی مخابرات بیشترین سود را داشته است.


پیرو درج خبری با تیتر «پای لنگ بزرگ‌ترین خصوصی‌سازی کشور با ۴۵۰ میلیارد تومان بدهی!»، شرکت مخابرات ایران توضیحاتی به امضای داود زارعيان، مدیر كل دفتر روابط عمومی و امور بین‌الملل در اختیار «تابناک» گذاشته که عینا درج می‌شود، ولی از این رو که هم بدهی میلیاردی این شرکت به شرکت ارتباطات زیرساخت و هم پس ندادن املاکی که مالکیت آن در اختیار دولت است و می‌بایست سال‌ها پیشتر تخلیه می‌شده ـ ولی نشده و غیرقانونی در اختیار مخابرات مانده است ـ تأیید شده‌، بد نیست توضیح مختصری به آن بیفزاییم.

«خصوصی‌سازی مخابرات بیشترین منافع را برای دولت داشته است»؛ تیتری است که مدیران این شرکت برای توضیحات خود برگزیده‌اند که نه ارتباط خاصی با خبر درج شده دارد و نه چیزی بیشتر از ادعای اثبات نشده در بر می‌گیرد، ولی از این روی جالب توجه است که چگونگی استحصال «منافعِ بیشتر» در هیچ کجای توضیحات تفصیلی مخابرات ذکر نشده تا همچنان این شائبه مطرح باشد که «افزایش فشار بر مشترکان» یکی از دستمایه‌های افزایش سود مخابرات بوده است.

این در حالی است که به رغم فزونی یافتن سود مخابرات، اکنون می‌بینیم که بدهی این شرکت به دولت (منظور از دولت، بخشی از زیرمجموعه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است که شرکت ارتباطات زیرساخت نام دارد، نه آنچه مسئولان مخابرات به نام «دولت» از آن یاد کرده‌اند) افزایش یافته و جالب این که هم کلان بودن بدهی در این توضیحات ‌تأیید شده و هم در ادعایی تأمل برانگیز، تإکید شده که با خصوصی سازی مخابرات، سود دولت هم فزونی یافته است؛ گویی قرار بوده نتیجه بزرگترین خصوصی‌سازی تاریخ کشور، کاهش سود دولت باشد!

متن کامل توضیحات شرکت مخابرات که به امضای داود زارعيان، مدیر كل دفتر روابط عمومی و امور بین‌الملل این شرکت رسیده، به شرح زیر است:

خصوصی سازی مخابرات بیشترین منافع را برای دولت داشته است

در دو هفته اخیر به دلایلی که بر ما آشکار نیست، رسانه های مختلف هجمه شدیدی علیه مخابرات شروع کرده اند که عملکرد برخی رسانه ها قابل انتقاد نیست چرا که مشی آنان چنین است، امّا انتظار ما از مدیران و دست اندرکاران سایت وزین و پر مخاطب تابناک این عملکرد نبود. به انتقاد از مخابرات گله نداریم چون از اصول و وظایف یک رسانه است، گله این است که چرا یک سویه و بدون اخذ نظر طرف مقابل آن هم با اطلاعات غلط ، تحلیلی طولانی ارائه داده و نتیجه گیری کرده است.

علی ای حال برای تنویر افکار عمومی و به ویژه مخاطبان سایت تابناک توضیحات زیر ارائه می‌شود:

1- خصوصی سازی در مخابرات را می توان سرآغاز تحولات ساختاری، مالی و فنی در حوزه های مختلف دانست که به دلیل حرکت رو به جلو آن، همواره مخالفانی داشته است و در آینده هم خواهد داشت.

2- سهامداران این شرکت بزرگ فقط یک کنسرسیوم نیست، بلکه عبارتند از:

الف – کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین 50 درصد بعلاوه یک سهم
ب – دولت جمهوری اسلامی ایران 20 درصد
ج – کارگزاری سهام عدالت 20 درصد
د – کارکنان مخابرات 5 درصد منهای یک سهم
هـ - سهامداران خرد 5 درصد

بنابراین ملاحظه می شود که در مدیریت، هزینه و سود این شرکت، چندین نهاد و گروه شریکند.

3- سرمایه گذاری در مخابرات طی سال‌های بعد از خصوصی سازی میزان سرمایه گذاری در مخابرات همواره آهنگی رو به رشد داشته و مبلغی بالغ بر 4500 میلیارد تومان (متوسط سالانه 1123 میلیارد تومان) به شرح زیر بوده است:

سال 1388 – 737 میلیارد تومان
سال 1389 – 819 میلیارد تومان
سال 1390 – 1253 میلیارد تومان
سال 1391 – 1684 میلیارد تومان

همچنین در طی این مدت 39817 پروژه مخابراتی در سراسر کشور افتتاح شده و مورد بهره برداری قرار گرفته است.

4- درآمد دولت از مخابرات؛ دولت جمهوری اسلامی ایران طی سالهای 88 تا 91 بیش از 10 هزار میلیارد تومان (متوسط سالانه 2500 میلیارد تومان) از محل عملکرد شرکت مخابرات ایران درآمد مستقیم به شرح ذیل کسب کرده است و در واقع برخلاف نظر تابناک [«تابناک» چنین نظری نداشته و در هیچ کجای خبر درج شده، چنین ادعایی مطرح نشده است!]، دولت از خصوصی سازی مخابرات بیشترین سود را داشته است.

سال 1388 – حدود 1600 میلیارد تومان
سال 1389 – حدود 2400 میلیارد تومان
سال 1390 – حدود 2600 میلیارد تومان
سال 1391 – حدود 3400 میلیارد تومان

گفتنی است که در چهار سال قبل از خصوصی سازی حداکثر درآمد سالانه دولت از بخش مخابرات کشور، حدود 500 میلیارد تومان بوده است.

5- تعرفه های مخابراتی؛ علی رغم افزایش چند ده برابری هزینه های جاری و سرمایه ای، تحریم ها، نوسانات قیمت دلار و ... تعرفه های تلفن همراه از سال 1382 تاکنون ثابت بوده و ریالی اضافه نشده است و تنها در سال 1391 در بخش تلفن ثابت با مصوبه شورای رقابت، تعرفه هر پالس از 44/7 ریال به 51/03 ریال افزایش یافته است. در حالی که طی این مدت، سازمان تنظیم مقررات، تعرفه های مخابراتی مربوط به دولت را بیش از میزان تورم افزایش داده است، به عنوان مثال براساس مصوبه کمیسیون تنظیم مقررات، هزینه شماره های مورد استفاده شبکه تلفن همراه و ثابت فقط در سال 1392 معادل 62 درصد افزایش یافته است. این افزایش در سایر بخش ها هم ملاحظه می شود. جهت کسب اطلاعات بیشتر می توان این مصوبات را در سایت سازمان تنظیم مقررات ملاحظه کرد.

ضمناً هزینه آبونمان تلفن ثابت که تابناک، ادعای پرداخت آن توسط مردم و ... را دارند [؟] مبلغ 30 تومان در ماه هست که بابت نگهداری هر خط فقط سه هزار تومان به پیمانکاران پرداخت می شود.

6- بدهی مخابرات به دولت؛ شرکت مخابرات ایران همواره 31 درصد از درآمد تلفن همراه، 8 درصد از درآمد تلفن ثابت و 5 درصد از درآمد دیتا را در موعد مقرر به حساب دولت واریز کرده و از این بابت هیچگونه بدهی ندارد. فقط در یک مورد (پیامک) به علت اختلاف نظر، سهم سازمان تنظیم مقررات به صورت قطعی پرداخت نشده است که منتظر نظر مراجع تصمیم گیر هستیم. و این موضوع در مجامع سالانه شرکت مخابرات ایران با حضور سهامداران عدالت و دولت مطرح و اتخاذ تصمیم می گردد.

7- بدهی شرکت مخابرات ایران به زیرساخت؛ آنچه این روزها به عنوان بدهی 450 میلیارد تومانی مطرح شده است از جهات مختلف قابل بررسی است:

الف – وجود بدهی بین شرکت های بزرگ یک امر طبیعی و عادی است. چه بسا کارخانه های بزرگی که کلاً با تسهیلات بانک ها ایجاد شده است و... ، مگر در حال حاضر دولت به بانک ها بدهی ندارد؟ مگر وزارتخانه ها به پیمانکاران بدهی ندارند؟ مگر سایر شرکت ها به بانک ها و بانک ها به بانک مرکزی بدهی ندارند؟

ب – آنچه توسط شرکت ارتباطات زیرساخت به عنوان بدهی بیان شده است از چند حیث قابل بررسی است:

- بخشی از این ادعا درست است، چرا که با توجه به اینکه عمده ترین مشتری شرکت مذکور ، شرکت مخابرات ایران است، پس همواره حساب فی مابین وجود دارد که باید پرداخت شود و در دوره های سه ماه پرداخت می شود.

- بخش دوّم طلب مورد ادعا، هزینه ای است که باید از مشترکین گرفته شود و به زیرساخت پرداخت گردد. آن هم هزینه ارتباطات بین الملل است. این بخش از درآمد زیرساخت که ناشی از افزایش تا 20 برابری مکالمات بین الملل است، زمانی قابل پرداخت است که از مشترکین اخذ شود. طبیعاً شرکت مخابرات ایران بلافاصله بعد از وصول به حساب آن شرکت واریز می کند، امّا باید گفت که در حال حاضر بخش عمده لاوصولی مخابرات از بابت مکالمات بین الملل است.

- بخش سوم و آخری هم ادعاست و مورد اختلاف می باشد که در این زمینه شرکت مخابرات ایران آماده گفت‌وگو و حل و فصل موضوع است.

8- املاک مورد ادعا شرکت ارتباطات زیرساخت به چند دسته تقسیم می شود:

الف – املاک مستقل: این املاک مثل کل محوطه بی سیم، ساختمان میدان امام، ساختمان شیخ بهائی و ... تحویل شرکت مذکور شده است.

ب – املاک مراکز فنی مستقل: این املاک در هر کجای کشور بوده به شرکت زیرساخت تحویل شده است. مثل مراکز SC و PC و ...

ج – املاک مشترک: از آنجا که شرکت ارتباطات زیرساخت از بدو تأسیس تا سال 1388 زیر مجموعه شرکت مخابرات بوده ، در برخی حوزه های فنی با بخش تلفن ثابت به طور مشترک از یک ملک استفاده می کنند که باید تجهیزات تفکیک و نسبت به تعیین تکلیف ملک اقدام شود.

9- در بخشی از مطلب عنوان شده است که مدیران جدید به دنبال احقاق حق دولت هستند که باید گفت، همه مدیران شرکت ارتباطات زیرساخت ، همکاران قدیمی مخابرات بوده و هیچ فرد جدیدی به آنان اضافه نشده است.

بیت‌المقدس از نگاه اهالی این شهر


گروهی از اهالی بیت‌المقدس در انتخابات شهرداری‌ شرکت کردند و گروهی نیز از شرکت در آن به نشانه اعتراض امتناع کردند. این شهر خاستگاه شماری از ادیان عمده جهان است و با مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زیادی روبروست. اریکا چرنوفسکی، خبرنگار بی‌بی‌سی، به برخی از جوامع گوناگون ساکن بیت‌المقدس و مسائل مهم آنها نگاهی انداخته است.
بیت‌المقدس، شهر مقدس، شهر طلا، شهر صلح. یکی از قدیمی‌ترین شهرهای جهان، که تاکنون بارها و بارها فتح شده، بازسازی شده و ویران شده است. هر یک از تخته سنگ‌های آن، برای خود داستانی دارند. هر یک از درختان زیتونش تاریخچه‌ای دارند، و هر یک از کوه‌هایش – بسته به اینکه از چه کسی سوال کنید – نام‌های مختلفی دارند.
این شهر تلفیق پر جنب و جوشی از عناصر کهن و مدرن است. از دیوارهای شهر قدیمی که بر بازارهای پر گرد و خاک مشرف است، تا ریل‌های بسیار مدرنی که از مغازه‌های لوکس و هتل‌های پنج ستاره محله تفریحی مامیلا امتداد دارد، چشم‌انداز قومی بیت‌المقدس انعکاس دهنده گوناگونی مردمان این شهر با ساکنان متنوعش از گروه‌های مختلف جامعه اسرائیل است.
بیت‌المقدس با وجود همه زیبایی‌اش منشأ اختلافات ناگواری بوده است. این شهر به دو بخش عرب‌نشین و یهودی‌نشین تقسیم شده، و دعوا بر سر مالکیت آن همچنان ادامه دارد.
اسرائیلی و فلسطینی‌ها هر دو ادعا می‌کنند که بیت‌المقدس پایتختشان است. اسرائیل در جنگ سال ۱۹۶۷ بیت‌المقدس شرقی را تصرف کرد و سپس آن را به خاک خود ضمیمه کرد، اما جامعه بین‌المللی حق حاکمیت اسرائیل بر این قسمت را به‌رسمیت نمی‌شناسد.
دروازه دمشق در بازار بخش قدیمی بیت‌المقدس
طبق داده‌های دفتر مرکزی آمار اسرائیل، بیت‌المقدس در عین اینکه بزرگ‌ترین شهر اسرائیل است، یکی از فقیرترین شهرهای آن هم هست، و نرخ بیکاری در آن از میانگین ملی بیشتر است. زندگی در بیت‌المقدس مشکلات فراوانی دارد، و بسیاری از ساکنان آن احساس می‌کنند که صدایشان شنیده نمی‌شود.
مسادا پورات اولین زن حریدی (بنیادگرای تندرو) از منطقه میا شعریم است که برای انتخابات شورای شهر نامزد شد.
جامعه حریدی‌ها حدود یک‌سوم جمعیت یهودیان بیت‌المقدس را تشکیل می‌دهد، و به همین خاطر در مسائل محلی قدرت زیادی دارد. یک زن حریدی دیگر هم نامزد انتخابات شده بود، اما گفته می‌شود بعد از تهدید شدن خود و خانواده‌اش از سوی اعضای جامعه حریدی‌ها، از نامزدی صرفنظر کرد. جامعه اولترا ارتدوکس‌ها بسیار بسته است و خود را از جهان خارج منزوی کرده است.
مسادا پورات: با من مخالفند، چون زن هستم
مردان این جامعه همان لباس مذهبی مرسوم در قرن نوزدهم را می‌پوشند و زندگی‌شان را وقف مطالعه تورات می‌کنند. زنان هم باید بسیار ساده و پوشیده لباس بپوشند و مسوولیت اصلی‌شان بزرگ کردن فرزندان و رسیدگی به امور خانواده است. زنان اکیدا از جلب توجه عموم نهی می‌شوند، و خانم پورات در پیشبرد مبارزات انتخاباتی‌اش با مشکلات زیادی مواجه بوده است.
گروه دیگری از ساکنان بیت‌المقدس برای شنیده شدن صدایشان مبارزه می‌کنند، اما بیشتر اعضای این جامعه حتی در رأی‌گیری شرکت هم نمی‌کنند. خالد صاحب، مغازه‌دار فلسطینی در محله ابو طور می‌گوید "اگر رأی بدهم، به اشغال‌گری مشروعیت بخشیده ام."
اکثریت بزرگی از فلسطینیان ساکن بیت‌المقدس شرقی شهروند اسرائیل نیستند، و به همین خاطر هم حق شرکت در انتخابات‌های ملی این کشور را ندارند. اما آنها رسما ساکن شهر هستند، و به همین اعتبار حق دارند در انتخابات‌های محلی آن رأی بدهند. با این حال بیشتر آنها به نشانه اعتراض به اشغال‌گری اسرائیل و آنچه تبعیض دولت محلی علیه جامعه‌شان می‌خوانند، صندوق‌های رأی را بایکوت می‌کنند.
خالد صاحب در بازار بخش قدیمی، درست کنار دروازه دمشق، یک مغازه لباس‌فروشی کوچک دارد. او قبلا میکروبیولوژیست بوده، اما بعد از مرگ پدرش اداره کسب و کار خانوادگی را برعهده گرفته است. او از اینکه شرایط زندگی در قسمت شرقی شهر به مراتب از مناطق غربی و عمدتا یهودی‌نشین آن بدتر است، گلایه دارد، و آرزوی رسیدن روزی را می‌کشد که فلسطینی‌ها کشور و حکومت خودشان را داشته باشند.
لذت‌بخش‌تر کردن زندگی اهالی بیت‌المقدس برای دور سیرکوویچ، صاحب سکولار یک میکده در مرکز شهر تقریبا به یک مأموریت تبدیل شده است. او مالک میکده پرطرفداری بنام بولینات در مرکز شهر است. آقای سیرکوویچ یکی از اهالی غیرمذهبی شهر است که تعدادشان رو به کاهش است.
دور سیرکوویچ می‌گوید: "جوامع ارتدوکس در حال گرفتن محله به محله بیت‌المقدس هستند."
منطقه میا شعریم در غرب بیت‌المقدس، بیشتر محل زندگی بنیادگرایان تندرو است
بسیاری از اهالی غیرمذهبی شهر از روند سریع مذهبی شدن آن شکایت دارند، و از دست‌اندازی خانواده‌های حریدی به محلاتشان ابراز نارضایتی می‌کنند.
شمار زیادی از ساکنان غیرمذهبی، از جمله بسیاری از دوستان آقای سیرکوویچ، به جاهای لیبرال‌تر نظیر تل‌آویو نقل مکان کرده‌اند. اما او مصمم به ماندن است. میکده او غذاهای غیرکوشر سرو می‌کند و روز سبت (روز شنبه در آیین یهود که در آن کار کردن ممنوع است) هم باز است، و در نتیجه تنها اهالی غیرمذهبی شهر مشتری او هستند. در بیت‌المقدس به احترام سبت تقریبا همه چیز از بعد از ظهر جمعه تا عصر شنبه تعطیل است.
دیر سیرکوویچ می‌گوید که آرزو داشت نقاط تفریحی بیشتری مانند میکده او در شهر وجود داشت، جاهای بیشتری شنبه‌ها باز بودند، و مذهب نفوذ کمتری در زندگی شهر داشت.
در مرکز بیت‌المقدس سکولارها حضور بیشتری دارند
او امیدوار است که اهالی مذهبی و غیرمذهبی شهر راهی برای سازگاری و زندگی در کنار هم پیدا کنند، و برای رسیدن به این هدف حتی تصمیم گرفته که یک رستوران کوشر هم چسبیده به میکده غیرکوشرش باز کند تا دو گروه جایی کنار هم داشته باشند، و بتوانند با هم ارتباط و تعامل داشته باشند.
فعلا شهر بخاطر مرزبندی‌های سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک به بخش‌های مختلفی تقسیم شده است. بیت‌المقدس یکی از شهرهایی است که بیشترین علاقمند را در جهان دارد و بر سر آن اختلافات زیادی وجود داشته است. حال باید دید که آیا انتخاب یک شورای محلی جدید می‌تواند تغییر محسوسی در این شهر ایجاد کند؟

رازهای چمدان گمشده؛ عکس‌های فراموش‌نشدنی رابرت کاپا

محمد عبدی
همه چیز از یک چمدان شروع شد؛ یک چمدان مکزیکی. قصه غریب ماجرا این است که چمدانی از نگاتیو عکس های رابرت کاپا، عکاس اسطوره ای، از جنگ های داخلی اسپانیا از سال ۱۹۳۹ گم شده بود و کسی از این چمدان معروف خبر نداشت تا این که این چمدان چند سال پیش در مکزیک پیدا شد و حالا مجموعه این نگاتیوها در موزه یهودیان در پاریس به نمایش گذاشته شده است.
این چمدان زندگی عجیبی را پشت سر گذاشته است: رابرت کاپا به عنوان یک یهودی، همزمان با شروع جنگ دوم جهانی، پاریس را به سرعت به مقصد آمریکا ترک کرد.
جعبه هایی از نگاتیوها و پرینت های او در استودیوش در پاریس باقی ماند. دوستش که یک عکاس پناهنده مجاری بود، آنها را به بوردو برد: «وقتی در سال ۱۹۳۹ آلمان ها داشتند به پاریس نزدیک می شدند، من همه نگاتیوهای باب [رابرت کاپا] را در یک چمدان گذاشتم و با دوچرخه به بوردو رفتم تا با یک کشتی آنها را به مکزیک بفرستم. یک شیلیایی را در خیابان دیدم و از او درخواست کردم این کار را بکند و او قبول کرد.»
اما دیگر کسی از این چمدان خبری نداشت و شایعات و داستان های زیادی در حول و حوش آن شکل گرفت. در سال ۱۹۷۹ کورنل کاپا، برادر رابرت، آگهی ای درباره این چمدان چاپ کرد تا شاید بتواند آن را پیدا کند. تعداد زیادی از عکس های گمشده کاپا پیدا شد، اما هنوز خبری از این چمدان مهم نبود.چند سال پیش یک فیلمساز مکزیکی به نام بنجامین تارور، این چمدان را از عمه اش به ارث برد و محتویات این چمدان افسانه ای به گنجینه بشر اضافه شد.
این چمدان در واقع سه بخش کوچک داشته که مجموعاً ۴۵۰۰ نگاتیو را شامل می شده و نه تنها عکس هایی از کاپا بلکه عکس هایی از شیم (دیوید سیمور) و گردا تارو (دوست دختر کاپا) از جنگ های اسپانیا را هم در دل دارد.
این عکس ها تمام سال های جنگ های داخلی در اسپانیا را از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ پوشش می دهد. این نمایشگاه ۳۲ بخش دارد که هر بخش عکس های یکی از این سه عکاس را در یک برهه زمانی و مکانی به نمایش می گذارد. شیم سال ۱۹۳۶ و اوایل ۱۹۳۷ را از دل جنگ ثبت می کند، تارو هم از ابتدا تا زمان مرگ تلخش در یکی از همین نبردها در ژوئیه ۱۹۳۷ به تصویر می کشد و کاپا هم تا آخرین ماه های جنگ را با دوربین اش برای همیشه ثبت می کند.
ارنست همینگوی در کنار انریکو لیستر، کمونیست معروف و یکی از افسران جنگ
جنگ های داخلی اسپانیا از جهات بسیاری اهمیت پیدا کرد؛ از این رو که به جنگ روشنفکران، هنرمندان و چپ ها از سراسر جهان بر علیه فاشیسم بدل شد. ارنست همینگوی نویسنده معروف آمریکایی، در این جنگ حاضر شد و گزارش ها و داستان هایی درباره آن به چاپ رساند. حضور او و عکس های بی نظیر رابرت کاپا، همه نگاه ها را به اسپانیا معطوف کرد. یکی از عکس های زیبای این مجموعه تازه کشف شده، همینگوی را در کنار انریکو لیستر، کمونیست معروف و یکی از افسران جنگ نشان می دهد.

پرتره ها، جنگ و تاثیرش بر زندگی

عکس های نمایشگاه را می توان به سه دسته تقسیم کرد: پرتره ها، صحنه های نبرد و تاثیر جنگ بر زندگی مردم.
ثبت صحنه های جنگ طبیعتاً مشکل ترین بخش کار آنهاست، تا آنجا که تارو جان خود را در همین هنگام از دست داد و نامش -با قید احتیاط- به عنوان اولین زن عکاس کشته شده در جنگ به ثبت رسید.

رابرت کاپا و گردا تارو
عکس های تارو در این نمایشگاه، از عکاس بی باک و شگفت انگیزی حکایت دارد که جدا از تاثیر کاپا، حرف های زیادی برای گفتن دارد. او که در جنگ به عنوان "کوچولوی بلوند" معروف شده بود، عکس های بسیاری برای مجلات مختلف دنیا ارسال کرد و جدا از عکاسی با کاپا، برخی از نبردها را به تنهایی ثبت می کرد تا این که در برخورد یک تانک با اتومبیل آنها، جانش را از دست داد، زمانی که تنها ۲۷ سال داشت.
حزب کمونیست فرانسه مراسمی برای او برپا کرد و از آلبرتو جیاکومتی، مجسمه ساز مشهور، خواست که یادبودی برای قبر او در قبرستان پرلاشز خلق کند. با این حال تارو بیشتر در حاشیه کاپا ماند و اولین نمایشگاه بزرگ آثار او سال ها بعد یعنی در سال ۲۰۰۷ در نیویورک برپا شد.
اما عکس های کاپا (با نام اصلی "اندره فریدمن" که نام رابرت کاپا را بخاطر نزدیکی با نام فرانک کاپرا، فیلمساز معروف آمریکایی، برای خود برگزید) کماکان نشان از نابغه ای دارند که تهور و شجاعت را با خلق هنری می آمیزد و نمونه ای از عکاسی خبری در ترکیب با خلق هنری ارائه می کند.
"سرباز در حال سقوط"، تصویر تفنگداری را ثبت می کند که تیر خورده و از پشت در حال زمین خوردن است؛ یکی از معروف ترین عکس های کاپا که به عنوان یکی از سمبل های جنگ شناخته می شود.
آندره مالرو در کنار لستر
در یکی از عکس های به یادماندنی این مجموعه، آندره مالرو را در کنار لستر می بینیم در حالی که افسر جنگ در حال نگاه کردن به روزنامه است و مالرو به لنز دوربین کاپا چشم دوخته است.
در عکس "جلای وطن" کاپا چیزی را ثبت می کند که در آن استاد است: ترکیب چشمگیری از سفیدی و سیاهی که در سفیدی آسمان و زمین، با غباری ترکیب می شود که از میانه آن، انبوهی از مردان به سمت دوربین در حال حرکتند. عمق میدان زیاد به ما کمک می کند که تا چشم کار می کند آنها را ببینیم و جنگ را به شکلی عریان حس کنیم، بی آن که مستقیم با یک صحنه نبرد روبرو باشیم.