نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

درنگی بر معنای سوگ و تجمع های گسترده مردم به مناسبت مرگ مرتضی پاشائی! تقی روزبه

درنگی بر معنای سوگ و تجمع های گسترده مردم به مناسبت مرگ مرتضی پاشائی!
تقی روزبه


تجمع های گسترده و خودجوش مردم در شهرهای گوناگون ایران به مناسبت سوگواری هنرمند30 ساله موسیقی پاپ  همه را غافلگیرکرد و توجه عمومی را به آنچه که در زیرپوست اوضاع به ظاهرآرام و جامعه تحت کنترل رژیم  می گذرد جلب کرد. پایوران جمهوری اسلامی با ادعای داشتن ثبات در منطقه ای پرآشوب، با آنکه در خفا نگران اند و کابوس وقوع "فتنه" دست از سرآنان برنمی دارد، همواره به خود مدال افتخار اهداء می کنند. اما تجارب تاریخی نشان داده است که قدرتمداران و حکومت های مستبد همیشه شیفته و غره به آرامش ظاهری و سکون و اقتداربرخاسته از سرکوب و اختناق می شوند و در این شیفتگی خویشتن را نیز فریب می دهند. بویژه آن ها اگر توانسته باشند جنبشی  را شکست داده باشند، فکرمی کنند که می توانند همواره خود را پیروزمیدان بدانند. و حال آن که وقتی جامعه تحت سلطه با یک جنبش گسترده- مثل 88- مواجه شود حتی اگر حکومت آن را بتواند شکست هم  بدهد، مثل سکته باراول برای یک نظام بیمار است که گرچه ممکن است رژیم را از پای در نیاورد، اما قطعا سکته دوم و سومی در راه است که جان بدربردن از آن ممکن نخواهد بود، مگر آن که حکومت ها با وقوف به آسیب پذیری خود به رفرم های مهمی مبادرت ورزند که بتوانند با تغییرشرایط نارضایتی ها را برطرف و یا لااقل به نحو رضایت بخشی کاهش دهند. نگاهی به تجارب جامعه خودمان و تجارب تاریخی گویای همین حقیقت است.
خیرا یک مؤسسه ژاپنی وضعیت امنیت کشورهای جهان و خطرخیزش ها و اعتراضات مردمی را از منطرریسک اقتصادی برای سرمایه گذاران، بر پایه سه شاخص عمده نابرابری اقتصادی، فساد و نارضایتی که می تواند محرک ناآرامی و اعتراضات مردمی باشد مورد بررسی و رتبه بندی قرارداده است. ایران در این جدول رتبه چهارم را درمیان کشورهائی که پتانسیل و احتمال خیزش و اعتراض مردم در آن وجود دارد بخود اخصاص داده است. در گزارش مزبور به اعتراضات هزاران نفری علیه اسیدپاشی های اخیر و نارضایتی مردم از  دادن آزادی بیشتر به پلیس امنیت اخلاقی و لباس شخصی ها، نیزاشاره شده است.. تنظیم کنندگان این گزارش احتمالا با مشاهده ابعادحضورغافگیرانه مردم در بدرقه و بزرگداشت هنرمندجوان باین صرافت بیفتند که نه فقط پیش بینی آن ها در مورداحتمال خیزهایش مردمی چندان دور از واقعیت نبوده است، بلکه چه بسا این ریسک بیش از پیش بنی آنها باشد!.

 حال با این مقدمه، نگاهی بیافکنیم به معنا و نکاتی که این تجمع های گسترده هم چون برشی از جامعه و از آن چه که در زیرپوست جامعه می گذرد، پیشاروی ما قرارمی دهد:
ا- قبل از هرچیز این نکته که لایه زیرین رودخانه آن گونه که آب در سطح بیرونی و راکد خود می نماید نیست. با توجه به گستره این تجمعات که فقط ناظر بر تهران نبود و شهرهای متعددی را هم شامل شد بخوبی زمینه های مشترک و ظرفیت سراسری شدن را مشاهده می کنیم. می توان روی این محتوای مشترک و شکنندگی تعادل ناشی از سرکوب، صرفنظر از نحوه و زمان وقوعش، شرط بندی و سرمایه گذاری کرد.
2- بی تردید هنرمند بودن (هنرمندی که آثارش بتواند بازتاب دهنده دردها و خوشحالی ها و آرزوهای مردم باشد و نه جیره خواراربان قدرت ) و نیز شناخته شدگی وی در سطح جامعه و جوانان داخل کشور، باضافه بیماری کشنده اش در اوج جوانی فی نفسه یک تراژدی است و خود می تواند در شرایط عادی دلیل خوبسنده ای برای تشکیل تجمعات بزرگ باشد و نیازی به دلایل مازاد برای توجیه آن نیست. با این همه در یک جامعه بسته و سرکوب شده و مملو از مطالبات و نارضایتی انباشته شده که هر لحظه در جستجوی روزنه هائی برای خروج و فوران هست، عوامل و انگیزه ها و خشم های نهفته دیگری نیز در این گونه واکنش ها دست اندرکارند که به حرکت مردم ابعاد و معنای گسترده تر و  چندوجهی می دهد که به مراتب  فراتر از یک حرکت تک وجهی است. سوگواری مردم و انفجارگریه ها و همنوائی نه فقط نشان دهنده سوگ از دست دادن هنرمندی است که این مردم دوستش داشتند، بلکه هم چنین بازتاب حال و احوال خودآنها و فوران درد و رنجی است که مدت هاست در خلوت و سکوت در درون خویش انباشت کرده و مجال و فرصتی برای خروج آن نیافته اند. مردم انگار قرابت و شباهتی بین سرنوشت این هنرمندجوان و سرنوشت خود می بینند! احساس همذات پنداشتن و همسان انگاشتن سرنوشت خود با سرنوشت تراژیک هنرمندجوان و ناکام در اوج شکوفائی اش که صدا و موزیک و شعرهایش بیانگردرد و حال مردم و ترجمان زخم های درونی اشان بود. سوگواری تکان دهنده و جاری شدن اشک های تلخ مردمی البته واقعیت لحظه حاضراست، اما سوی دیگرسکه این واقعیت آنست که مرگ و زندگی نمی توانند باهم قرابت چندانی داشته باشند. وجود وهویت هرکدام از آنها در جنگیدن با یکدیگرمعنا می یابد و اشک های تلخ برآمده از دردهای فروخورده و سرکوب شده امروز می تواند به فوران خشم فروخورده و تعالی بخشیدن به شعله های زندگی، زندگی که در زیرُسم ُستوران مستبدان به نفس تنگی افتاده، تبددیل شود.  
3- یک باردیگر این تجربه به اثبات می رسد که  در شرایط سرکوب و اختناق که مبارزه مستقیم هزینه های سنگینی دارد و جرقه ها دشواربتوانند به حریق گسترده تبدیل بشوند، حلقه های  واسطی که هم بسیج کننده باشند و هم شکل مستقیم سیاسی و رودر روئی نداشته باشند برای آوردن جریان جاری در زیرپوست جامعه به روی صحنه، در حکم کاتالیزورهای مهمی هستند. مردم برای اهدافی که مستقیما سیاسی نیستند با جسارت و گسترده گی بیشتری حضور پیدامی کنند.
4- نقش شبکه های اجتماعی در ایجاد و هماهنگی و پژواک جهانی دادن به این تجمعات باردیگر اهمیت آن ها را در دامن زدن به  جنبش ها و هماهنگی و خبررسانی و بویژه در شرایط سرکوب که سازمان و نهادهای متعارف زمین گیرهستند، خاطرنشان ساخت. و  یک باردیگر براین تصوربعضا رایج که گویا شبکه های مجازی جایگزین شبکه های واقعی شده اند مهرابطال زد. در حقیقت شبکه های مجازی و واقعی جایگزین یکدیگرنیستند و رابطه متقابل و مکمل آنها نقش مهمی در گستره جنبش ها دارد. این واقعیت در جنبش اعتراضی 88 و نیز جنبش های  بسیاری کشورهای دیگرهم اثبات شده است.
5- برانگیختگی افکارعمومی از فاجعه اسیدپاشی را که بدلیل فشارها و دستگیری ها و تهدیدهای وسیع حاکمان نتوانست آن گونه که لازم بود به شکل اعتراضات گسترده ای که مخاطبش مستقیما رژیم بود (رژیم داعشی و به عنوان متهم اصلی) محال بروز پیداکند؛ نباید در دامن زدن به ابعادتجمعات اخیر نادیده گرفت. مردم درعین حال فرصتی یافتند که ضمن این همدردی و در پوشش آن حضور و نارضایتی ضمنی خود را به رژیم نشان بدهند. بخصوص که حکومت جمهوری اسلامی در یک افتضاح و واترگیت تاریخی هنوزهم نتوانسته است پس ازگذشت یک ماه و اندی و با خیال راحت  سناریوی مقبول و محکمه پسندی را  در مورد اسیدپاشی های زنجیره ای به خوردعمومی بدهد.
6- حضور خیابانی و حرکت های مستقل مردم بی گمان نقش زیادی در ایجاد اعتماد به نفس و خنثی کردن هراس افکنی و سیاست شوک درمانی رژیم  با ارتکاب فاجعه اسیدپاشی دارد. فقدان یا اندک بودن این نوع ابرازوجودها در دانشگاه ها و مدارس و خیابان ها و ... که نقش مهمی در تقویت اعتمادبه نفس مردم و تضعیف اعتمادبه نفس رژیم دارد، حلقه های مفقوده شرایط کنونی است. حلقات واسطی که هم چون بستر و کانال های اتصال برای جاری شدن پتانسیل اعماق به سطح جامعه عمل کند. هم چنین این تجمعات و نیز حرکت چندهزارنفری اهالی اصفهان در اعتراض به اسیدپاشی ها، نشان دهنده آنست که مردم امیدی به دولت محلل روحانی و وعده و وعیدهای آن، از جمله در موردمعرفی اسید پاشان  واقعی  ندارند، و این به  نوعی بیانگرعبور آنها از دولت است. در عین حال این پدیده می توان موجب  تشدید تضادهای داخلی حاکمان نیز بشود.
7- یکی از تاکتیک های شناخته شده رژیم مصادره سوژه های مردمی و حرکت های اعتراضی آنهاست. تا بدین ترتیب با فراربه جلو، تقابل مردم با خود را پنهان سازد و بتواند سواربرموج آسیپ پذیری خود را از دیده ها پنهان سازد. نمونه تلاش مذبوحانه  برای مصادره ندا و تلاشی که برای مصادره موسیقی جوان پسندپاپ وهنرمندان آن انجام می دهد از جمله آنهاست. چنانکه در مورد مرتضی پاشائی هم با غافلگیرشدن در برابرموج گسترده حضورخیابانی و همدردی مردم و ناکامی در تلاشی که برای مسکوت گذاشتن و جلوگیری از تجمعات مردم داشت، برآن شد که از طریق خانواده اش پاشائی را هم چون هوادارنظام و مذهبی وی و تجعات مردم را مصادره کند. علیرغم این تلاش های مذبوحانه در این عرصه هم  چون عرصه های دیگری نبردخزنده ای  بین رژیم و مردم حول مصادره و ضدمصادره جریان دارد  و دیده ایم که معمولا هم در این نبردها، رژیم طرف بازنده است. چرا که این نوع مصادره ها فقط ظاهری  و ریاکارانه بوده و جنبه تبلیغاتی دارد و در عمل دقیقا  بدلیل موردتوجه وعلاقه مردم بودن شروع به انواع اقدامات برای جلویگری از مطرح شدن آنها  از جمله انواع تضیقات و کارشکنی ها پیرامون آثار و برگزاری یادبودها می کند. چرا که برای یک رژیم تمامیت خواه که تمامی هم و غمش کنترل جامعه است، هراقدام و تجمع بیرون از حتی اگر رنگ و بوی سیاسی هم نداشته باشد، ترسناک و خطرآفرین محسوب می شود! و التبه در جامعه انباشته از نارضایتی غلط هم فکرنمی کند  و از قضا همین حساسیت های رژیم به این گونه حرکت ها رنگ و بوی سیاسی می دهد.
بهرحال این تجربه یک باردیگر واقعیت ظرفیت اعتراض جامعه و اهمیت حلقه های واسط برای به حرکت در آوردن نارضایتی و خشم پنهان و انباشته شده در زیرپوست جامعه به سطح آن را نشان می دهد. پتانسیلی که روزنامه عصر ایران  نسبت به آن به عنوان خطرجاری شدن سیل به زمامداران  هشدارمی دهد!*2

2014-11-17-  26-08-1393
www.taghi-roozbeh.blogspot.com

*1- ده کشورجهان از جمله ایران درخطرخیزش های مردمی( رادیو فرانسه) 15 نوامبر
*2- عصرایران: دونکته درباره تجمعات مردم: زیرپوست جامعه زندگی دیگری جریان دارد!


همراهی هنرمندان با مردم در بزرگداشت دو قربانی سرطان

همراهی هنرمندان با مردم در بزرگداشت دو قربانی سرطان

مراسم خاکسپاری مجید بهرامی بازیگر و مرتضی پاشایی خواننده که هر دو به سرطان مبتلا بودند، با حضور گسترده مردم و هنرمندان برگزار شد. رضا کیانیان بازیگر ایرانی از مسئولان خواست نسبت به "سونامی سرطان" سکوت نکنند.

Public Grieving for Pop Singer Is Startling for Iran نیویورک تایمز: جمعیتی که برای مرگ پاشایی گرد هم آمدند از زمان جنبش سبز سابقه نداشت و حکومت را به وحشت انداخت

Photo
The coffin holding the body of the singer Morteza Pashaei was carried and photographed by a large crowd in Tehran on Sunday. TEHRAN — Iranian authorities were caught off guard over the weekend when thousands of people joined spontaneous gatherings around the country to mourn and remember a pop singer who died late last week.
The police were called out to deal with the crowds in several cities, and Tehran’s main cemetery was closed Sunday after mourners — mostly young people — assembled there in such large numbers that the singer’s burial had to be postponed.
The 30-year-old singer, Morteza Pashaei, who died on Friday of stomach cancer, was a popular figure among young Iranians, but many of his songs were not allowed to be played on state television because the authorities considered them to be too romantic.
Mr. Pashaei was well known, particularly for his song “Negarane Mani,” or “You Are Worried About Me.” He was allowed to stage his first concert in 2013, when he was already suffering from cancer.
After his death was announced on Friday, thousands of people gathered in front of the hospital in Tehran where he died. Similar gatherings of fans were reported across the country over the weekend as the news of his death spread on social media sites. The police tried to disperse crowds in Tehran and the northeastern city of Mashhad, where several people were arrested, witnesses reported. The spontaneous crowds were among the largest in Iransince the mass protests over the disputed 2009 election.
Photo
A fan holds a picture of Mr. Pashaei, whose burial on Sunday had to be postponed.CreditAbedin Taherkenareh/European Pressphoto Agency
On Sunday, police officers in riot gear closed the gates to Tehran’s sprawling Behesht-e Zahra cemetery after thousands of young people flooded the site, singing Mr. Pashaei’s songs, but also using the occasion as a rare opportunity to flirt and enjoy the excitement of a crowd. Iran’s security forces are generally vigilant to prevent large gatherings or demonstrations.
The huge and spontaneous outpouring of grief surprised the authorities. In October, officials had used all the propaganda tools at their disposal to call for public displays of mourning after the death of one of Iran’s leading clerics, Ayatollah Mohammad Reza Mahdavi Kani, but no crowds gathered.
“Mr. Pashaei is a pop singer and close to the hearts of young people,” said Mohammad Ali Abtahi, a reformist politician and a former vice president. Mr. Abtahi, a cleric who was imprisoned over accusations that he wasinvolved in the 2009 protests, said that there “were many other reasons” people had taken to the streets after the singer’s death, “but I cannot openly talk about those.”
On Sunday, some people said they had gathered at the cemetery to mourn but also because they were curious. “We came here to see what is happening,” said Hessam, who refused to give his family name. He was wearing a leather coat, jeans and sunglasses and strutting around among hundreds of other youths. “There must be over 120,000 people here,” he said. “I am sad he died but also excited that something is happening.”
Crowds at the cemetery were so large that Mr. Pashaei’s burial was unable to proceed, and the body had to be returned to the morgue. “We will bury him in secret, in a better organized ceremony,” Mr. Pashaei’s promoter, Mohammad Hossein Toutounchian, told the Iranian Students’ News Agency.
Mostafa Eghlima, a sociologist, said that the roots of the outpouring of grief could be traced to the harsh social restrictions faced by Iranians and enforced by a small group of hard-liners. Urbanization, the influx of oil money and access to social media are among the trends that have greatly changed Iranian society over the past 15 years. But faced with changes that challenge their control, the hard-liners have insisted on more and stricter laws to rein in what they call “Westernization.”
“Some extremist groups insist on restricting people’s privacy, therefore happiness in our society is very limited,” Mr. Eghlima told the Aftab news website. “Holding such gatherings is not merely for commemorating the death of a singer; it shows the need for togetherness, the need to have some leisure together.”
After initially ignoring the response to Mr. Pashaei’s death, the official Iranian media on Sunday widely covered the start of the funeral, showing images of the coffin draped in the Iranian flag. Some websites stressed that the public commemorations were not protests and quoted Mr. Pashaei’s father as saying that the singer had “always loved the Islamic Republic” and had planned to go on a religious pilgrimage before his death.

پاسخ دندان شكن شعله پاكروان به مزخرفات قلم به مزدان وزارت اطلاعات

پاسخ دندان شكن شعله پاكروان به مزخرفات قلم به مزدان وزارت اطلاعات


شعله پاكروان
خانم شعله پاكروان در پاسخ به مزخرفات يك قلم به مزد اطلاعات كه در خبرگزاري تسنيم (مربوط به سپاه قدس جمهوري اسلامي) دست به روشنگري زده است. قسمتي از نوشته ايشان كه در صفحه فيسبوكش درج كرده است در زير مي آيد:

”.... مردی به نام هادی شریفی تئوری جدیدی را ارائه کرده. شریفی، همان‌که چندی پیش با نظریه منحصربه‌فرد و عجیبش همه را متعجب کرد. گفته بود تجاوز به زن بی‌حجاب، حق مرد است.
او اینک مانند یکی از گروه کر پروژه طرفداری از انواع اعدام، در بخشی از افاضات خود بیان کرده که رسانه‌های داخلی و خارجی باعث شدند ریحانه اعدام شود؛ و اگر رسانه‌ها نبودند، اولیای دم رضایت می‌دادند. میگویم، ای گروه کر، همه‌تان پاسخ دهید، در هفت سالی که رسانه‌ای نشده بود چه گلی به سر پرونده زده شد؟ به‌جز خالی کردن جیب‌ها و دسیسه و کتک و دروغ و قضاوت ریاکارانه و مهندسی پرونده؟ از آن گذشته، این حرف شما درست به این معنی است که جلال سربندی قصاص نکرد بلکه با قتل ریحان از رسانه‌ها انتقام گرفت!
من و همسرم به نهادهایی نامه دادیم که حتی فکرش را هم نمی‌کنید. کدامشان جوابی دادند؟ از بالاترین مقام تا مدیرکل‌ها و وزرا و معاونین روسای جمهور، از رئیس قوه قضائیه در دو دوره، معاونین، دادستان تا نمایندگان مجلس و … . برای هر کدامشان مثنوی هفتاد من کاغذ آماده کردیم و فرستادیم. چه شد؟
جالب است که فقط بخشی از آن نوشته‌ها بعد از رسانه‌ای شدن توسط افرادی که هیچ‌کدام را نمی‌شناختم به دست هر که افتاد عکس‌العمل نشان داد. جهانی به تکاپو افتادند برای رهایی ریحانه، اما دریغ. بزرگانی که هم از محتوای دسایس اطلاع داشتند و هم قدرت بازگرداندن حق به مسیر، حتی کلامی نگفتند.
آه از پشتیبانی‌هایی که بی‌دریغ نثارشان کرده بودیم آن زمان که نیاز داشتند. کسانی که شعر و شعارهایشان گوش فلک را کر می‌کرد، حالا لال بودند و گنگ.
شریفی در فرازی دیگر می‌گوید، متهم در نوزده‌سالگی رابطه نامشروع آن‌هم درازای دریافت پول برقرار می‌کرده و آبروی سربندی را در سطح جهانی برده است.
زهی بی‌شرمی. لابد این مردک تجربه دارد و می‌داند زنانی هستند که درازای دریافت پول، تن‌فروشی می‌کنند، اما روسری از سر برنمی‌دارند! تو به خود زحمت بده و گزارش پلیس را بخوان تا بدانی که روسری ریحان سربدار، دارای قطرات خون آن مرد متجاوز بود. از آن گذشته شما که یکسره در سمفونی رذیلانه‌تان می‌گفتید سربندی نماز می‌خواند. پس چه شد که آن مرد نمازخوان، دختر تن‌فروش به خانه عمه جانش برد؟ شرم بر تو مرد قلم به مزد بی‌حیا که از تن تب‌دار آن سربدار شرم نکردی. ننگ بر تو که به شعور میلیون‌ها نفر از سراسر جهان که در مقابل ایستادگی ریحانه‌ی باشرف به پا خاستند و ادای احترام کردند توهین کردی.
شریفی طرفدار تجاوز، بازهم پیش می‌رود و می‌گوید: «چطور می‌شود یک نفر در یک آپارتمان که درهای آن قفل نشده و امکان فرار دارد و مقتول مشغول نماز است مورد تجاوز قرار گیرد آن‌هم در موقعیتی که مقتول پشتش را به دختر کرده و در همین حین ناگهان دختر چاقوی بلندی که به‌صورت اتفاقی در کیف داشته درمی‌آورد و به کتف مقتول از پشت وارد می‌کند و فرار می‌کند؛ و اگر فرض را به قفل بودن در و قصد تجاوز بگذاریم چرا دختر فریادی نکشیده که کمک بطلبد؟ » تکلیفتان را روشن کنید. در قفل بود یا نه؟ اگر قفل بود چرا و چه کسی آن را قفل کرد؟ سربندی که در ساعت شش و نیم عصر تابستان و آفتاب‌غروب نکرده نماز مغرب می‌خواند؟ البته ریحانه فریاد چندانی نکشیده اما آن‌چنان با سربندی درگیر شد و به این‌طرف و آن‌طرف پرتاب‌شده و فرار کرده و همسایه طبقه پایین به پلیس گفته خیال می‌کرده اسباب‌کشی در جریان است. چاقوی بلند؟ شاید جنابعالی چاقوی دیگری که به شکل یک شمشیر در رسانه‌هایتان چاپ کردید مدنظر دارید؛ اما آنچه پزشکی قانونی گفته زخم پشت سربندی عرض دو سانتی و طول هشت سانتی داشته. ریحانه با قلمی بدیع در دل نوشته دوم خود لحظه را بیان کرده.
باز شکایت می‌کند که چرا مقتول نباید از حقوق بشر برخوردار باشد. لابد یادشان رفته که مقتول میان‌سال هوس‌باز اگر چشم به دختری هم‌سن دخترش نمی‌دوخت، حقوق بشر هم داشت. چه کنم؟ شما باید هم طرفدار اوباشید و پی حقوقش بگردید. هر چه باشد شما تجاوز به زنان را حق مردان میدانید.
اما برگ نهایی هادی شریفی ارتباط گودرز و شقایق است. او حتی از تردست هم جلو میزند. ماجرای ریحانه را به فتنه و علی مطهری و … می‌چسباند. تا نتیجه‌ای که اربابش خواسته بگیرد. قلمت بشکند. مایه ننگ خبرنگاران. ریحانه و خانواده‌اش هرگز به سیاست علاقه‌ای نشان نداده‌اند.
شریفی کج‌اندیش در ششمین بخش افاضات خود می‌نویسد: » پیام ششم این پرونده به جوانانی همچون ریحانه است که می‌خواهند از راه ناصحیح، کج، نادرست و غیر عرف راه صدساله را در یک‌شب از هر طریق ممکن بپیمایند و همچنین افرادی مانند مقتول که متوجه شأن اجتماعی خود نیستند و ممکن است همین عاقبت شوم کارشان باشد. ”
اگر ریحانه راه کج را انتخاب کرده بود، تن به تسلیم در مقابل سربندی می‌داد و از منافعی که تو میدانی منتفع می‌شد و بیش از هفت سال آزار نمی‌دید و با تن تب‌دار بر دار نمی‌شد. هرچند او با ایستادگی‌اش یک‌شبه ره صدساله را طی کرد و در قلب میلیون‌ها انسان باشرف خانه کرد؛ اما تو که مدام بر طبل دفاع از سربندی می‌کوبی، چرا ناگهان مثل گاو نه من شیر، آنچه بافته‌ای بر باد می‌دهی و به متجاوز بودن سربندی اشاره می‌کنی. البته کد می‌دهی به دیگر متجاوزان که حواسشان باشد. تجاوز را جوری انجام دهند که شأن اجتماعی‌شان لکه‌دار نشود!
مردک طرفدار تجاوز در پایان می‌نویسد: «اصلاً ریحانه با مقتول نامحرم نبوده است و در صورت در نظر گرفتن فرضیه احتمالی رابطه مشروع، انگیزه قتل می‌تواند عدم تحقق وعده مقتول برای ازدواج دائم با قاتل و یا عدم پرداخت پول یا وعده‌های مالی فراوان مقرر باشد که حس بازیچه قرار گرفتن و استفاده ابزاری را در ریحانه جباری تقویت کرده است و منجر به قتل شده است که این فرضیه احتمالی منطقی‌تر به نظر می‌رسد.”
اینجا، حتی در جمله‌بندی‌ات این دقت را نکردی و ناخواسته به شأن ریحانه اشاره‌کرده‌ای که هرگز خود را به چشم ابزار نگاه نکرده و برای خود احترامی قائل بوده که قلم به مزدانی چون تو فاقد آن‌اند.
با دقت در این بخش، به نظر می‌رسد قضات دیوان عالی کشور و به قول جلال سربندی، ۱۳ قاضی، عقلشان به‌اندازه هادی شریفی نرسیده که رسماً در پایان احکام خود نوشته‌اند: انگیزه متهم در ارتکاب قتل، همچنان مبهم است! شاید قوه قضائیه می‌بایست از مشاوره ایشان برای قضات محترم استفاده کند!
ای‌کاش این‌همه موشکافی و مشاوره، هنگام دادرسی انجام می‌شد تا تردست شعبده‌باز حکمی صادر کند که سربندی‌ها فغان از ابهامش به آسمان نفرستند. شاید در آن صورت حق به حق‌دار می‌رسید و ترازوی دادگاه این‌چنین کج نمی‌شد. ریحانه نیز آزاد بود و شاید از او برای آزارهایی که تحمل کرد عذرخواهی هم می‌شد.
اما در پایان به نکته‌ای اشاره می‌کنم: مدت‌هاست که هر فرد غیرمسئول بلند می‌شود و می‌گوید پرونده را مطالعه کرده یا با قاضی پرونده صحبت کرده. سؤال پیش میاید که آیا قوه قضائیه این‌ق
در بی‌دروپیکر است که محتوای پرونده‌ها این‌چنین قابل‌دسترس است؟ من که باور نمی‌کنم. چراکه دادگاه‌ها ملجأ و پناه مردم و محرم 

آمار تکان‌دهنده مجلس از روابط جنسی در ایران

آمار تکان‌دهنده مجلس از روابط جنسی در ایران

 
 
مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی به وضعیت روابط جنسی در ایران پرداخته است. در این گزارش تاکید شده است که "روابط جنسی نامشروع در حد نگران کننده ای افزایش یافته است." این مرکز یکی از راه حل های مبارزه با این روابط را ازدواج موقت دانسته است. 
به نقل از فرارو، مرکز پژوهش های مجلس بازوی تحقیقاتی مجلس شورای اسلامی  گزارشی با عنوان "ازدواج موقت وتاثیر آن ر تعدیل روابط نامشروع جنسی" منتشر کرده است. در این گزارش ۸۲ صفحه ای نسبت به وضعیت روابط جنسی در ایران هشدار داده است.
این گزارش "ازدواج موقت را مرهمی بر درد، روابط و رفتار های جنسی خطر ناک" دانسته است. در این گزارش مشکلات روابط جنسی در غرب ذکر شده و حقوق ازدواج در سندهای حقوق بشری بررسی شده است.
در بخشی از این گزارش منع تعدد زوجات در سندهای حقوق بشری مورد نقد قرار گرفته است و آمده است: «حق تعدد زوجات مبتنی بر واقعیتی تکوینی است و نفی آن در گسترش فحشای جنسی در غرب موثر بوده است.»
مرکز پژوهش های مجلس در ادامه گزارش روابط جنسی از منظر دین را بررسی کرده است، در همین راستا ازدواج موقت را به عنوان یک راهکار برای جلوگیری از روابط نامشروع جنسی مطرح می کند. این گزارش می گوید: «شکی نیست که در قرآن و سنت ازدواج موقت امری مشروع وحتی مستحب است.»

مرکز پژوهش ها قواعد فقهی و حقوقی ازدواج موقت را ذکر کرده است.

این گزارش تاکید کرده است که "متاسفانه فرهنگ جوامع اسلامی به واسطه رفت و آمد، وسایل ارتباط جمعی، ماهواره و اینترنت به شدت از فرهنگ غرب تاثیر پذیرفته است."

 همچنین آورده است "بالارفتن  سن ازدواج، تمایل به زندگی مجردی، روابط جنسی آزاد، کاهش ازدواج و افزایش طلاق و ... از تاثیرات فرهنگی غرب بر جوامع اسلامی است."

آمارهایی از روابط جنسی در ایران
مرکز پژوهش ها در سر فصل مهمی از گزارش با عنوان "وضعیت موجود در آیینه آمار" شرایط روابط جنسی در ایران را تشریح کرده است.
اين گزارش با استناد به نامه‌ای از وزارت آموزش و پرورش، نتايج تحقيق بر روی ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصيلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ منتشر کرده است.

بر اساس اين تحقيق، ۱۰۵ هزار و ۴۶ نفر دانش آموز يعنی ۷۴.۳ درصد دارای رابطه «غير مجاز با جنس مخالف» بوده‌اند.

همچنين تعداد ۲۴ هزار و ۸۸۹ نفر که ۱۷.۵ درصد دانش آموزان مورد تحقيق را در بر می‌گیرد، همجنس‌گرا بوده‌اند و ۱۱ هزار و ۶۸۲ نفر يعنی ۸.۲ درصد نيز دست به خودارضايی می‌زده‌اند.

اين گزارش همچنين با استناد به آمار مرکز تحقيقات سايبری سپاه و سخنان ابراهيم بيانی، معاون اطلاعات سپاه فجر استان  فارس، خبر داده که در زمينه مراجعه به سايت‌های غير اخلاقی در ظهر عاشورا، از بين ۱۸۲ کشور جهان، تهران مقام نخست و شيراز رتبه پانزدهم را به خود اختصاص داده است.

در بخشی با عنوان "بدحجابی خودرایی تحریک کننده"  آماری از میزان دستگیری بدحجابان منتشر شده است.

براساس این آمار: از نظر گروه سنی بالغ بر ۹.۷۸ درصد زیر ۱۵ سال، ۴۶.۹ درصد بین ۱۶ تا ۲۰ سال، ۳۱.۵ درصد ۲۱ تا ۲۵ سال و ۱۳.۸ درصدشان ۲۶ تا ۳۰ سال داشته اند.

به لحاظ وضعیت تاهل ۸۴.۶ درصد مجرد بوده اند ۱.۳ درصد متاهل و ۲.۲ درصد مطلقه بوده اند.

به لحاظ وضعیت تحصیلی نیز 46.9درصد دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم، ۲۷.۷درصد فوق دیپلم و لیسانس، ۲۵.۴ درصدشان بالاتر از لیسانس بوده اند.

این گزارش همچنین به تحقیق از محمود گلزاری روانشناس و  استاد دانشگاه علامه طباطبایی اشاره کرده است که تائید می کند درصد دختران مورد پرسش در چند دبيرستان دخترانه تهران گفته‌اند که  دوستی با جنس مخالف را تجربه کرده‌اند.

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس به نقل از کارشناسان و مسئولين از کاهش سن روسپيگيری به ۱۵ سال خبر داده است. اين گزارش به نتايج تحقيقی اشاره کرده  که بر اساس آن، «آمار روسپيگری بين زنان متاهل بيشتر از مجردهاست».

بر اساس آنچه که در اين گزارش ادعا شده است، «۱۱ درصد روسپيان شهر تهران با اطلاع همسران‌شان دست به روسپيگری می‌زنند».

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس با اشاره به تشکيل ۲۸۰ پرونده‌ تجاوز جنسی در چهار ماهه اول سال ۱۳۸۸، از يک تحقيق انجام شده توسط اعضای هيات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از زنان ۱۵ تا ۳۵ ساله خبر داده که بر اساس آن، ۱۲.۵ درصد از زنان در مقابل لمس اعضای بدن و ۶۲.۵ درصد در مقابل متلک‌های زننده سکوت می‌کنند، اين در حالی است که بيش از ۶۰ درصد زنان سابقه مواجهه با اين آزارهای جنسی را داشته‌اند.

بیشتر آماری که مرکز پژوهش ها مورد استناد قرار داده است پیش از این رسانه های داخلی کشور منتشر شده اند.

گزارش بازوی پژوهشی مجلس شورای اسلامی با استناد به این آمارها اوضاع رابطه جنسی در ایران را نگران کننده خوانده و تاکید کرده است "تشکيل کانون‌های ازدواج موقت و تبليغ اين روش ازدواج" راه حلی برای این نگرانی است و  استدلال های خود را مطرح کرده است.